اروند | دل نوشته ها | مهار بیابان زایی | فوتوبلاگ | آلبوم عکس اروند

اشکال از پسر تهرانی بود یا اروند یا آدم‌بزرگ‌ها؟!

امین حیایی در پسر تهرانی و اعتراض بی مزه اش به گرانی شیربها!

     هفته‌ی پیش در سینما اریکه ایرانیان به تماشای یه فیلم بامزه به نام «پسر تهرونی» رفتیم. در حالی که البته پدر و مامانی ترجیح می‌دادند « در باره الی را ببینند» … منتها من از عکس‌های پسر تهرونی بیشتر خوشم اومد و از اونجا که در خانواده ما فرزند‌سالاری موروثی است، معلومه که درنهایت کدام فیلم را دیدیم!
    اما یه نکته جالب که در حین پخش فیلم دستگیرم شد، این بود که در خیلی از جاهای فیلم که من می‌خندیدم، بیشتر آدم‌بزرگ‌ها ساکت بودند؛ ولی در عوض اون‌ها در یه جاهایی می‌خندیدند که به نظرم خیلی هم بی مزه بود!
   مثلاً در یه جا از فیلم، پسر تهرونی به قیمت بالای شیربها اعتراض کرد و خطاب به خانواده عروس گفت: شما شیر را کیلویی چند حساب کرده‌اید؟ خانواده عروس هم گفتند: اتفاقاً ما ارزان حساب کرده‌ایم. اما پسر تهرونی گفت: با شما گران حساب کرده‌اند، قیمت شیر اینقدرها نیست، بهتره بیایید از بقالی سر کوچه ما شیر بخرید!!
   در این لحظه ناگهان سینما منفجر شد و برای اولین و آخرین بار صدای خنده‌ی مامانی و پدر را هم شنیدم! اما خداییش به نظر من که اصلاً خنده‌دار نبود! بود؟ یعنی واقعاً کمدی معناگرا اینطوری معنی می ده؟

خداییش این پسر تهرونی باحال تره یا اون یکی؟!

   طفلکی آدم‌بزرگ‌ها … انگار ضربه فرود آمده در 22 خرداد خیلی سنگین بوده که اینطوری در جایی که نباید بخندند، می‌خندند و در جایی که باید، نمی‌خندند!
مگه نه؟!

6 نظر درباره “اشکال از پسر تهرانی بود یا اروند یا آدم‌بزرگ‌ها؟!” داده شده است.

  1. شقایق گفت :

    آره پسرک نازنین ضربه خیلی کاری بود…
    زنده باشی

    پاسخ:
    عجب! پس کاری بوده …

  2. پریسا در دریای خوشبختی گفت :

    منم دیروز رفتم این فیلمو…به مامان و بابا م همش گفتم این فیلم کجاش بامزه بود؟؟؟

    پاسخ:
    انگار پریسا جان آدم بزرگ شدی که از فیلم خوشت نمی آد! نشو دختر … حرف منو گوش کن!

  3. مریم بانو گفت :

    اروند جان
    یک وقت هایی ما آدم های مثلا بزرگ، میخندیم اما این خنده نه آن خنده ای است که بر لبهای توی می نشیند…. ما از واقعیت تلخی که توجیهش آنقدر مسخره است که ما را به خنده وا میدارد میخندیم… گاهی هم طنز ها تلخ میشوند…
    تو اما، دنیای پاک و دست نخورده ای داری… در دنیای تو رئیس جمهوری به نام احمدی نژاد به واسطه قیمت گوجه فرنگی سبزی فروشی سر کوچه شان، شعور و احساست را به سخره نگرفته ….
    این خنده ما، غمی در خود دارد …
    امیدوارم همیشه خندان باشی.

    دوستدار تو
    مریم بانو./

  4. اروند گفت :

    سلام بر مریم بانوی دوست داشتنی … من تو را رسماً به دنیای – به قول خودت – پاک و دست نخورده خودم دعوت می کنم. آیا دعوتم را می پذیری؟ باور کن اینجا از شیر و گوجه فرنگی و سبزی فروشی سر محل خبری نیست که نیست!

  5. آنا گفت :

    بدون شك اين پسر تهروني با اون گونه هاي آفتاب سوخته و اون بزرگداشت باشكوه روز پدر خيلي خيلي با حال تره .
    اروند جان اين آدم بزرگهاي طفلكي خيلي گناه دارند . همينكه هنوز مي تونند بهانه اي براي كنار هم نشستن و دوباره خنديدن پيدا كنند ، جاي شكر داره ، حتي اگر بي ربط و بي موقع بخندند .

    پاسخ:
    قبول دارم آنا جوون … این آدم بزرگ ها خیلی طفلکی هستند!

  6. محسن گفت :

    میدونم خیلی دلت می خواد بزرگ بشی ( البته قدت رو میگم ) اما اگه قدت بزرگتر شد سعی کن ذهنت مثل آدم کوچیا بمونه ، اما راستی چرا به تلفن ها جواب نمی دی . من رو ” اهلی ” کردی و رفتی ؟ خیلی بده ، پا شو ، پاشو برو یک دفعه دیگه شازده کوچولو رو گوش کن .
    روز های پر طراوتی داشته باشی .

نظر بدهید





تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.



Arvand با نیروی وردپرس فارسی راه اندازی شده است. اجرا شده توسط مانی منجمی. بخشی از http://mohammaddarvish.com/.