پایان دوران سدسازی و طرح های انتقال آب بین حوضه ای را باید اعلام کرد!

    حتی اگر خسارت‌های جبران‌ناپذیر سدسازی به توان اکولوژیک کشور را در نظر نگیریم و حتی اگر به فجایع محیط زیستی ناشی از اجرای طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای توجهی نکنیم؛نمی توانیم جراحتی که غلبه تفکر سازه‌ای در مدیریت آب کشور بر رابطه‌ی بین اقوام ایرانی نهاده را فراموش کنیم.
و خسارت بزرگ تهدید امنیت ملی و همبستگی ایرانیان ناشی از اجرای این طرح‌های آزمندانه و نامتناسب با توان بوم‌شناختی فلات ایران است.

پایان سدسازی نزدیک است؟!

    چگونه تن به چنین بی سامانی حیرت‌آوری در حوزه مدیریت آب دادیم؟ و تلخ‌تر آنکه چگونه همچنان گروهی حاضر نیستند از صف مدافعان سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای فاصله بگیرند؟ مگر واقعیت‌ها را نمی‌بینیم؟ مگر نمی‌بینیم که اهالی خوزستان با اصفهانی‌ها درگیر شده و در پیامد خشکی نخلستان‌ها در اروند کنار، جریان‌های پان‌عربیسم فرصت ظهور یافته‌اند؟ مگر کینه‌ی بوجود آمده بین مردمان الیگودرز و قم انکارپذیر است؟ مگر حادثه‌ی تلخ در ورزنه و کدورت بین یزدی‌ها و اصفهانی‌ها را فراموش کرده‌ایم؟ مگر نمی‌بینیم که در ماجرای گلاب 2، بین کاشانی‌ها و چهارمحالی‌ها جنگی اعلام نشده آغاز شده؟ مگر بهشت‌آباد اصفهانی‌ها برای بختیاری‌ها تعبیر به جهنم نمی‌شود؟ مگر ماجرای طرح انتقال آب زرین گل در علی‌آباد کتول به استان سمنان، مردم معترض را به مقابل استانداری گلستان نکشیده؟ مگر بر سر طرح انتقال آب سبزکوه چندین نفر به زندان نیافتادند و رابطه مردم در ناغان و بروجن تیره نشده است؟ مگر اطلاع نداریم که نی‌ریزی‌ها و استهبانی‌ها با کام فیروزی‌ها و سعادت شهری‌ها بر سر بختگان به مجادله رسیده‌اند و مگر طغیان جریانات خطرناک پان ترکیسم را از پس احداث هفتاد و دو سد بر روی حوضه آبخیز دریاچه ارومیه از یاد برده‌ایم؟ این در حالی است که ماجرای غم‌انگیز سد داریان و کانی بل، احداث سدهای متعدد بر روی اترک و خشک شدن تالاب‌ها در بخش ترکمن‌نشین استان گلستان، ماجرای زاب و قصه‌ی پرغصه‌ی دزدی آب از جازموریان و هورالعظیم و شادگان و حله و تالاب شور و شیرین میناب و خصومت مینابی‌ها با اهالی بندرعباس بر سر سد استقلال و ده‌ها مورد دیگر مثل انتقال آب از زنجان به همدان از طریق سد تالوار یا ماجرای سد مراش و آلودگی‌های ناشی از معادن انگوران و یا سد خوانسار که به زودی بر دامنه اختلافات بین یزد و فارس می‌افزاید؛ همچنین سد خرسان سه یا شفارود که هم‌اکنون هم در لردگان و گیلان اعتراض‌هایی را رقم زده و … هم همچنان داغ داغ دارد بر وحدت ایرانیان خنجر می‌زنند. این در حالی است که به گفته مدیرکل دفتر ارزیابی سازمان حفاظت محیط زیست، بیش از 190 سد در کشور ساخته شده که اصولاً فاقد ارزیابی محیط زیستی هستند!
پرسش این است: آیا راه دیگری وجود نداشت تا کشور را با مصیبت‌هایی چنین جانکاه، هنگفت و غیرقابل جبران روبرو نکند؟ آیا راهی وجود ندارد که بدون برافروختن خشم مردم اردبیل، دریاچه ارومیه احیا شود؟ آیا واقعاً نمی‌توانستیم سد گتوند را نسازیم؟!
پاسخ نگارنده مثبت است و در یادداشت بعدی شرح خواهم داد که راهی به مراتب خردمندانه‌تر که هیچ تنش قومیتی را هم به دنبال نخواهد داشت، می‌توان معرفی کرد تا هم کابوس تأمین آب شرب را به کمینه رساند و هم توان تاب‌آوری طبیعت وطن را به آن بازگرداند.

4 فکر می‌کنند “پایان دوران سدسازی و طرح های انتقال آب بین حوضه ای را باید اعلام کرد!

  1. سروش

    درود بر آقای درویش، مافیای آب به هیچ صراطی مستقیم نیست من فکر میکنم وجود نداشتن وزارت نیرو بهتر از بودن آن است

  2. س.ر

    با سلام جناب درویش ، طرفداران سد دل شان برای سیراب کردن اراضی کشاورزی زیر دست سد نمی سوزد بلکه در اجرای یک پروژه سد سازی متاسفانه اعتبارات میلیاردی دولت و بیت المال بین چندین نفر از مدیرانی ارشد شرکت های طرفداران سد که از این پروژه دفاع می کنند تا افراد نابخرد مسئولان استانی کشور تقسیم می گردد. ای کاش بعضی از این مسئولین ارشد استانی به اندازه یک فرد معمولی اروپایی درایت حفظ محیط زیست داشته باشد و شاید تعدادی از آنها داشته باشند و حیف که با اندک مبلغی حاضر به نابودی سرزمین آبا اجدادی شان هستند.

  3. مهدي شريفي

    سلام رئيس بزرگوار. واقعا به نكته مهمي توجه كرديد. فكر نميكنم تاكنون كسي از اين منظر به موضوع سدسازي نگاه كرده باشه. اين مسئله مي تواند برگ برنده اي براي مخالفان سدسازي باشد. متشكرم

  4. زهرا یزدانی

    سلام اقای مهندس درویش عزیز
    از انجاییکه صدای رسوایی سدسازی -که از قبل هم وجود داشت- در سالهای اخیر آنچنان به اوج رسیده است که حتی آنانی که سالها انکارش می کردند مجبور به شنیدن شدند و دیگر واقعا نمی توانند به راحتی صحبت از سدسازی کنند و جامعه آنچنان با پیامدهای منفی سدسازی درگیر است که شجاعتی بسیار زیاد می خواهد تا کسی از سد سازی دفاع کند. این روزها بر کوس انتقال آب می کوبند. و مدام در فکر زخم زدن بر پیکر بی جان طبیعت ایران هستند تا اندوخته ای برای خود و بستگان و همفکرانشان به بهای خالی کردن جیب این ملت فراهم کنند. سردمداران طرح های انتقال آب درجهان مثل چین و آمریکا از راه اشتباه رفته ابراز ندامت می کنند و ما مجددا به دنبال به اصطلاح توسعه ای غلط و به مراتب زیان بار تر از سدسازی می رویم. حداقل اینکه پیامدهای اجتماعی سدسازی عموما کمتر از انتقال آب بود و همینطور زخمهای کمتری بر پیکر طبیعت وارد می کرد. تونل، لوله، سد و… تنها بهانه هایی برای خالی کردن جیب اگر چه خالی این ملت است و برهیچ کس پوشیده نیست که مدیریت مصرف بسیار موثرتر از مدیریت عرضه هست. فقط تنها عیبش این هست که در مدیریت مصرف گردش مالی کمی وجود دارد و در مدیریت عرضه گردش مالی بسیار بالا. ما ملت آگاه ایران حاضریم همین پول کلان را دراختیار این عزیزان قرار دهیم به شرط اینکه به جای تخریب طبیعت مان و تهی کردن این کشور از ذخایر زیستی به مدیریت مصرف، جانمایی درست صنایع و خدمات، فرهنگ سازی، تحقیق در شیوه های مدیریت منابع آب در در داخل حوزه آبخیز، تحقیق در شیوه های سنتی و بومی استفاده و مدیریت آب در این کشور، ایجاد مشاغل پایدار، تسریع طرحهای بازیابی و بازچرخانی آب وو هزار و یک راه دیگر برای تامین امنیت آب این کشور به جز انتقال آب و سد و تونل و … بپردازند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.