برنامه های کدامیک از این هشت مرد، محیط زیستی تر است؟

    چند روز بیشتر تا برگزاری یکی از مهم‌ترین و در عین حال، پیچیده‌ترین انتخابات تاریخ حیات جمهوری اسلامی ایران باقی نمانده است؛ انتخاباتی که نگارنده در واپسین روزهای سال کهنه، آرزو کرده بود که در آن شاهد افزایش سهم جستارها و نقدهای محیط زیستی از زبان داوطلبین ورود به ساختمان پاستور باشد. آرزویی که البته تا این لحظه هم در مقایسه با 10 دوره‌ی قبلی تحقق یافته است و تقریباً همه‌ی هشت کاندیدا در سخنان یا برنامه‌های خود، اشاره‌هایی مختصر یا مفصل به ملاحظات و موازین محیط زیستی دولت متبوع‌شان داشته‌اند. اوج آن شاید در همین مناظره سوم و ماجرای ریزگردها بود که منجر به بروز چالشی جدی بین محمّدرضا عارف و غلامعلی حداد عادل هم شد. با این وجود به عنوان یک فعال و متخصص محیط زیست باید اذعان کرد که هرگز سطح جستارهای محیط زیستی ارایه شده در بین 8 مرد داوطلب سکونت در ساختمان پاستور، اغناءکننده نبوده است و در حقیقت آنچه رخداده با آنچه که باید رخ می‌داد، هنوز تفاوتی معنادار دارد.

    در این میان، یک رخداد بی‌نظیر آن است که برای نخستین‌بار، یکی از کاندیداها – محمّد باقر قالیباف – با عنوان کاندید محیط زیست از تارنمای تبلیغاتی‌اش رونمایی کرده و کوشیده تا با ارایه یک برنامه مفصل محیط زیستی و نسبتاً کامل‌تر به نسبت دیگر رقبا، تعلق خاطر بیشترش به این حوزه را آشکارا در معرض دید و قضاوت رأی‌دهندگان ایرانی قرار دهد. او همچنین تنها داوطلب حاضر در عرصه انتخابات است که در مناظره سوم به موضوع climate change با ذکر همین اصطلاح انگلیسی و نه معادل فارسی‌اش (تغییر اقلیم)، اشاره‌ای هرچند گذرا کرد. این نکته از آنجا اهمیت دارد که تا پیش از این، دلبستگی به شعارهای محیط زیستی از منظر عوام و در صحنه‌ی جلب آرا، نه‌تنها امتیازی محسوب نمی‌شد، بلکه عموماً به ریزش آرای فردی منجر می‌گشت که با شعارهای محیط زیستی پا به عرصه انتخابات نهاده بود. حتا نگارنده به خوبی به یاد دارد که در گرماگرم انتخابات مجلس هشتم در آذرماه 1386، اغلب تشکل‌های سیاسی حاضر در آن انتخابات، نگرش درستی از بحث خطر تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی نداشتند، چه برسد به اینکه بخواهند برنامه‌ای در این خصوص ارایه دهند.

    به هرحال، در ماجرای حضور داوطلبان موفق محیط زیستی در صحنه انتخابات، تنها استثنا شاید معصومه ابتکار باشد که خود را کاندیدای محیط زیست نامید و با همین شعارها و برنامه‌های محیط زیستی توانست در دومین دوره از انتخابات شورای شهر تهران موفق به جلب آرای رأی‌دهنگان تهرانی شود و کمیته محیط زیست این شورا را هم پایه‌گذاری کند؛ هرچند که البته او خود در شمار قربانیان نامدار در دور سوم انتخابات شورا است که صلاحیتش از سوی مسئولین ذیربط رد شد تا طلسم عدم موفقیت داوطلبین سبز در انتخابات ایران همچنان تداوم یابد! افزون بر آن، دکتر سید عطا رضایی و دکتر بهزاد قره‌یاضی هم در انتخابات گذشته مجلس شورای اسلامی از شهرستان‌های خمین و تهران خود را کاندیدای محیط زیستی معرفی کردند که البته هر دو شکست خوردند. درست مثل سرنوشت محمّدباقر قالیباف در انتخابات سال 1384 ریاست جمهوری که گفته بود، اگر رأی بیاورد کابینه سبز تشکیل خواهد داد که البته در آن انتخابات بازنده شد، اما کوشید تا برای اولین بار، شهرداری تهران را صاحب ستاد عالی محیط زیست کرده و یک مشاور محیط زیستی – محمّد هادی حیدرزاده – به مجموع مشاوران شهردار تهران بیافزاید. هر چند که در دوره هشت ساله حکومت وی بر شهرداری تهران هم، انتقادات تند و تیزی متوجه وی و تیم همکارانش در شهرداری از سوی فعالان محیط زیست تداوم یافت، چرا که آنگونه که انتظار می‌رفت، شهردار تهران هم نتوانست یا نخواست تا به رونق تشکل‌های مردم‌نهاد در این حوزه کمک کرده، ساختمان و معماری سبز را تقویت و تشویق کند؛ از استحصال انرژی‌های نو در مبلمان شهری، سزاوارانه‌تر حمایت کرده، تهران را از گزند تهدیدی به نام ترافیک، آلودگی هوا، تجاوز به دامنه‌های کوهستانی شهر، افت سطح آب زیرزمینی و نشست زمین نجات داده و سهم سرانه فضای سبز تهرانی‌ها را به استانداردهای جهانی‌اش برساند. البته نباید فراموش کرد که از نظر قوانین دست و پاگیر موجود و نبود یک مدیریت واحد شهری، قالیباف هم دفاعیاتی در شرح دلایل ناکامی‌های محیط زیستی‌اش دارد. به ویژه آن که توانست یک رکورد از خود باقی نهاده و به طور متوسط سالی یکصد پارک جدید به مجموع بوستان‌های کلان‌شهر تهران بیافزاید و سرانه فضای سبز تهرانی‌ها را ارتقایی معنادار داده و به استاندارهای مورد قبول (25 متر فضای سبز برای هر نفر) نزدیک‌تر سازد. با این وجود، به نظر می‌رسد اگر به جای ساخت جلوه‌های سازه‌ای چون احداث پل‌های متعدد هوایی، آزادراه‌ها و تونل‌های درون شهری، اولویت نخست شهرداری تهران را بر توسعه شبکه حمل و نقل عمومی، سرعت بخشیدن به تکمیل خطوط قطار شهری (مترو) و مسیرهای بی آر تی اتوبوس‌رانی قرار می‌داد، امروز آسمان تهران آبی‌تر از آنی بود که هست. افزون بر آن، عملکرد محیط زیستی قالیباف در حوزه مدیریت دو روزنامه مهم وابسته به شهرداری تهران، یعنی همشهری و تهران امروز هم با انتقادهای جدی روبرو بود، چرا که آن دو روزنامه هم هرگز نتوانستند به صورت ثابت دست کم یک صفحه از صفحات خویش را به موضوع محیط زیست اختصاص دهند و حتا نتوانستند تیمی متخصص و کامل در این حوزه را به کار بگمارند. این در حالی بود که نگارنده حدود 4 سال پیش در گفتگویی رودررو با شهردار تهران، این موضوع و لکنت آشکار در مدیریت روزنامه همشهری را صراحتاً به وی گوشزد کرد و ایشان هم قول پیگیری دادند. دست آخر آن که از فردی که خود را کاندیدای محیط زیست می‌داند، انتظار می‌رود در مناظره دوم که 15 خرداد از سیمای جمهوری اسلامی ایران به صورت زنده پخش شد، ضمن یادآوری آن همه مناسبت‌های گوناگون مذهبی، سیاسی و ملّی در ابتدای سخنانش، به همزمانی پانزده خرداد با روز جهانی محیط زیست هم اشاره کرده و چهل و یکمین سالگرد این روز را که اتفاقاً در ایران مراسمی یک هفته‌ای برایش برگزار می‌کنند را گرامی دارد. نکته‌ای که نه فقط قالیباف که دو کاندیدای دیگری هم که دارای سرفصل‌هایی جداگانه در بین برنامه‌های خود هستند که مفصلاً به حوزه محیط زیست می‌پردازد – یعنی آقایان محسن رضایی و محمدرضا عارف – هم به این مناسبت اشاره نکردند. واقعیتی که از منظری کلی و با نگاهی بدبینانه نشان می‌دهد که هنوز راه درازی وجود دارد تا مباحث محیط زیستی از جایگاه و اعتباری درخور در بین نقدها، تحلیل‌ها و شعارهای انتخاباتی کاندیداهای ریاست جمهوری در ایران برخوردار شوند؛ موضوعی که برخی از فعالان این حوزه بر آن تأکید داشته‌اند و حتا در تحلیل‌های رسانه‌ای حکومت هم بر آن صحه نهاده شده است. تأمل‌برانگیزتر آنکه در بین 10 کاندیدایی که تا پیش از اعلام صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان در عرصه حضور داشتند و به شعارها و برنامه‌های محیط زیستی دولت خوشان اشاره کرده بودند، فقط سه نفر از صافی شورای نگهبان عبور کردند ! واقعیتی که بی‌تردید در سردتر شدن تنور انتخابات از منظر پرداختن به موضوعات محیط زیستی افزود؛ موضوعات و چالش‌هایی که برخی از آنها به شدت حیات اجتماعی رو به رشد مردم ایران را نشانه رفته و همانطوری که پیش‌تر به برخی از مهم‌ترین آنها اشاره کرده‌ام، نداشتن شناخت در باره آنها و نیز برنامه‌ای برای مهارشان، می‌تواند خطری جدی برای پایداری بوم‌شناختی سرزمین و مردم ایران به همراه آورد.

    با این وجود، نقاط روشن و امیدبخشی در صحنه انتخابات یازدهم چه در بین مردم و فعالان محیط زیستی (مثل فراخوان کمپین بدون کاغذ در انتخابات ریاست جمهوری ) و چه در لابه لای سخنان و برنامه‌های این هشت نفر هنوز وجود دارد که همچنان می‌تواند به نگارنده این قوت قلب را بدهد تا همانگونه که در نوروز امسال، حوادث سال 1392 طبیعت ایران را پیش‌بینی کرده بود، فرد پیروز انتخابات جمهور یازدهم، رییس جمهوری است که میزان علاقه، پایبندی و ثمربخشی‌اش در حوزه محیط زیست به هیچوجه با رییس دولت‌های نهم و دهم قابل مقایسه نخواهد بود.

    در حقیقت در این دوره از رقابت‌های انتخاباتی، کمترین و ضعیف‌ترین سخنان و شعارهای محیط زیستی را تاکنون شاید از سعید جلیلی شنیده‌ایم، اما حتا او نیز در بند ششم از شیوه‌نامه تبلیغاتی‌اش به پایبندی‌ خود و طرفدارانش بر رعایت هنجارهای محیط زیستی تأکید کرده‌ و از برنامه دولتش برای مبارزه با آلودگی هوا سخن گفته است . دیگر کاندیداها هم به فراخور برنامه‌هایی که ارایه داده‌اند یا در پاسخ به پرسش‌هایی که جوابگو بوده‌اند، کوشیده‌اند تا میزان پایبندی خود و تیم همراه‌شان در دولت آینده را به محیط زیست نشان دهند. در این میان، حسن روحانی از رابطه‌ی بسیار مهم بین امنیت ملی و محیط زیست سخن گفته است که پیوند می‌خورد با پیشنهاد جالب محسن رضایی که همانا دیپلماسی محیط زیستی در ایجاد زمینه گفتگو با ایالات متحده آمریکاست. وی می‌گوید: طرحی دارم برای گفتگو با آمریکا به منظور حل بحران ریزگردها در منطقه‌ی میان‌رودان در عراق و اردن و مناطق اطراف آن . به دیگر سخن، برای شکستن یک تابو و ایجاد زمینه‌ی مناسب همکاری و تفاهم با دولت آمریکا، اینک پس از موضوع ورزش، می‌توان به سراغ مسأله محیط زیست هم رفت؛ ابتکار جالبی که در صورت اجرایی شدن هم می‌تواند پیامدهای ریزگردها را به کمینه رساند و هم از شدت خس و خاشاک موجود در آسمان تیره رابطه بین دو کشور اثرگذار ایران و آمریکا بکاهد. مهم‌تر آنکه محسن رضایی تنها کاندیدایی است که تاکنون به صراحت اعلام کرده: مهم‌ترین برنامه‌اش در صورت رییس جمهور شدن، اولویت دادن به حفظ محیط زیست است. او همچنین کاندیدایی است که از دو سال پیش، انتقادهای تند و تیزی را متوجه صنعت سدسازی و پیامدهای وخامت‌بار محیط زیستی‌اش کرد و حتا در باره سمفونی بحث برانگیز مجید انتظامی موسوم به کارون هم، دیدگاه‌های انتقادی‌اش را طرح کرد. وی در برنامه‌های محیط زیستی‌اش، همچون محمّدرضا عارف از بحرانی جدی در حوزه محیط زیست خبر داده و می‌گوید: محیط زیست کشور در آستانه ورود به خط قرمز است. او حتی تازه‌ترین ترانه یک گروه راک محیط زیستی در ایران به نام خورشید سیاه را هم گوش کرده و نسبت به آن واکنشی مثبت نشان می‌دهد ، ترانه‌ای به نام « آقای رییس جمهور بعدی! وقت تنگه، چیه دستور بعدی؟» که در آن به مشکلات و مصایب محیط زیستی کشور، از جمله خشک شدن تالاب‌ها، فرسایش خاک و ریزگردها پرداخته شده است.

     جان کلام آنکه:

    فارغ از این که کدامیک از این هشت نفر بتوانند اعتماد رأی دهندگان ایرانی را بیشتر جلب کنند، یک ویژگی رقابت‌های انتخاباتی جمهور یازدهم کتمان ناپذیر است؛ این که ردپای مباحث محیط زیستی هرگز در چنین سطحی از ساختار قدرت در جمهوری اسلامی طرح نشده بود و هرگز تاکنون هیچ یک از مدیران ارشد نظام اعلام نکرده بودند که توجه به محیط زیست، مهم‌ترین برنامه دولت وی خواهد بود. یادمان باشد که همین چهار سال پیش در حسرت این بودیم که چرا کاندیدهای ریاست جمهوری حتا به اندازه برنج باسماتی به موضوع محیط زیست در مناظره‌ها و مباحث خود توجه نمی‌کنند؟

    و این می‌تواند امیدبخش‌ترین چشم‌انداز و خوش‌ترین خبر برای فعالان و طرفداران محیط زیست و منابع طبیعی در ایران باشد؛ چشم‌انداز و خبری که ایشان را به آینده‌ی این طبیعت زخم‌خورده و احتمال درمان دردهای پرتعدادش امیدوارتر می‌کند! نمی‌کند؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.