نگاه انتقادي شاهرخ جباري به مستند «يكي بر سرشاخ بن مي‌بريد»

دوست و همكار عزيزم، آقاي مهندس شاهرخ جباري از كارشناسان باتجربه‌ي شوراي عالي جنگل، مرتع و خاك سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور، بر طبق قولي كه داده بودند، نقدي مشروح و فني را – در 4 بخش و يك مقدمه – در مورد يكي از ساخته‌هاي فرهاد ورهرام برايم ارسال داشته‌اند تا در معرض ديد و نظر خوانندگان گرامي «مهار بيابان‌زايي» قرار دهم. ضمن سپاس از ايشان و آرزوي تعامل بيشتر هنرمندان و كارشناسان حوزه‌ي منابع طبيعي و محيط زيست، توجه شما را – بدون هيچ قضاوتي – به نقد شاهرخ جباري جلب مي‌كنم. هرچند نمي‌توان از دقت نظر و اهميتي كه يك كارشناس فني به موضوع يك مستند علمي معطوف داشته است، به راحتي گذشت و از آن تقدير نكرد. به خصوص وقتي درمي‌يابيم كه نظير چنين كاري در حوزه‌ي متبوع بسيار نادر است.

شاهرخ جباريفرهاد ورهرام

معرفي و نقد فيلم «يكي بر سرشاخ بن مي‌بريد»

شناسنامه فیلم : یکی بر سرشاخ بن می برید/فیلمی در باره جنگل‌های خزری / قسمت اول/ شناخت اهمیت جهانی جنگل‌های خزری / سال 86-1384/با حمایت JEF , UNDP
تحقیق، طرح فیلم، کارگردان : فرهاد ورهرام / تصویر برداران : مجید فیروز ، فرشاد گل‌سفیدی/ صدابردار: احمد رضا طایی/ تدوین : مازیار میری / نویسنده گفتار متن : فرهاد ورهرام/ گوینده : شهرام درخشان

مقدمه :
تهيه فيلم از جنگل،‌ همانند كار در جنگل دلچسب و طاقت فرساست و از اين نظر بايد كار فيلم ساز را ستود؛ به ويژه آن كه در انجام تعهد، كم فروشي نكرده و با صرف وقت زياد در فصل هاي مختلف سال، تصاويري ناب به ثبت رسانده و فیلم‌دانی كوچك فيلم‌هاي مربوط به جنگل را در حد خود رونق بخشيده است. فيلم با پرده سياه و ناله درخت به هنگام شكستن و افتادن آغاز مي‌شود و در طول نمايش، چندين بار سياهي ظاهر شده و نويد پايان يك موضوع و آغاز مطلبي ديگر را مي‌دهد.
با اين مقدمه سراغ معرفي و نقد فیلم خواهيم رفت.

1-    موضوعات مطرح شده
در اين فيلم 65 دقيقه‌اي 16 موضوع به شرح و زمان تقريبي زير به تصویر کشیده شده است : 1- آشنايي با جنگل‌هاي شمال (5/5 دقيقه) 2- پيشينه فرهنگي و تاريخي درخت (5/2 دقيقه) 3- دامداري در جنگل (12 دقيقه) 4- جنگل نشينان (6 دقيقه) 5- افزايش جمعيت و زمين خواري (3 دقيقه) 6- تفرج گري و جمع آوري زباله (3 دقيقه) 7- قاچاق چوب (2 دقيقه) 8- ذغال گيري (2 دقيقه) 9- معادن (2 دقيقه) 10- راه سازي (2 دقيقه) 11- بهره برداري (7 دقيقه) 12- صنايع چوب و كاغذ (5/4 دقيقه) 13- هشدار مطبوعات (2 دقيقه) 14- لغزش و رانش (5/5 دقيقه) 15- آتش سوزي (2 دقيقه) 16- سيل (2 دقيقه) و حدود دو دقيقه هم تيتراژ پاياني فيلم و معرفي همكاران و دست اندركاران .
اين موضوعات، عمده ترين چالش ها، مسائل و مشكلات جنگل هاي شمال ايران است و هر يك قابليت آن را دارد كه به طور مستقل موضوع يك يا چند فيلم قرار گيرد. در يكي بر سرشاخ … فيلم ساز بسياري از اين موضوعات را بسيار هنرمندانه در دو سه دقيقه به تصوير كشيده و البته چند موضوع هم فرصت پرداخت بيشتري يافته از جمله اهميت جنگل هاي شمال، مسائل دامداري،‌ جنگل نشینی وبهره برداري.
شايان يادآوري است كه در این میان موضوع دامداري يك استثناء در فيلم به شمار مي رود و حدود 20 درصد زمان آن را در بر مي گيرد. البته ديدن تصاوير بكر از آن چه در اعماق جنگل هاي شمال ايران، در زمينه فعاليت هاي انساني، جريان دارد خسته كننده نيست، اما اين نكته با روال پرداخت ساير موضوعات هماهنگ نبوده و به یک دستی کار لطمه زده است و به همین سبب ،  فیلم ساز را واداشته در گفتار فيلم به ناچار از گالش و سرگالش و تنوع كاري و نحوه مشاركت و … صحبت به ميان آورد كه بيشتر به كار مردم شناسي و جامعه شناسي مي آيد و البته در مستندي ويژه اين موضوع خاص، سودمند و قابل استفاده است.

1-    مسائل فني (سينمايي)
در زمينه مسائل فني (سينمایي) از قبيل تصويربرداري، كارگرداني، ‌تدوين و …. داوري را بايد به كارشناسان اين رشته سپرد ؛ نويسنده اين مطلب، تخصصي در اين زمينه نداشته و به عنوان يك بيننده اذعان مي نمايد كه تصاويربه نمایش درآمده زیبا و تأثير گذار بوده است ، لذا در اين بند ، به مسئله گفتار فيلم (نريشن) که موضوع آن مرتبط با رشته شغلی نویسنده است پرداخته مي شود.
گفته اند که موسیقی فیلم و من اضافه می کنم گفتارمتن ، می بایستی بدون مزاحمت براي تصوير و بدون سنگيني بر آن، مكمل آن باشد. در اين فيلم، آگاهانه از موسيقي كمتر استفاده شده و به جاي آن به درستی صداهاي طبيعي محيط آورده شده و حس صحنه را به خوبی منتقل می نماید ، ولي متأسفانه گفتار فيلم در بسياري از فصل ها با تصاویر هماهنگي نداشته و هر یک ساز خود را می‌زنند . متأسفانه موارد آنقدر زياد است كه ذکر مثال را مشکل می نماید ولي به هر حال به چند نمونه اشاره مي شود :
گفتار : «گروهي از دامداران (علاوه بر حرفه دامداري) به زراعت و باغداري هم مي پردازند.» (دقيقه 11) تصوير مرتبط، زني را در حال جوشاندن آب روي آتش نشان مي دهد !
گفتار : «به علت دوري جنگل از روستا (در اثرتخريب جنگل)، حمل هيزم براي روستاييان مشكل شده است. » (دقيقه 25) تصوير مرتبط تراكتوري را در حال شخم زدن زمين شيب‌دار نشان مي‌دهد. جالب اين جاست كه به هنگام بحث شخم اراضي شيب‌دار، تصوير ديگري نشان داده مي‌شود!
نمونه هايي از اين وضعيت را در فصل معرفي جنگل هاي شمال مي توان برشمرد.
در حالي كه در هنگام بیان کلیات مربوط به جنگل‌های شمال، تصاوير و اسلاید‌هایی از جنگل‌هاي زربين حسن‌آباد چالوس و گونه سوزني برگ سرخدار نشان داده شد اما هنگام بحث ویژه در مورد جنگل هاي زربين و سوزني برگان، تصاوير ديگري به نمايش درآمد !
به هر حال، به نظر من،‌ از نظر سينمايي، ‌مهم‌ترين مشكل فيلم، عدم هماهنگي گفتار با تصاوير در بسياري از فصل‌ها و كم دقتي در مرحله تدوين مي‌باشد.

2-    مسائل فني (جنگل و جنگلداري)
در زمينه مسائل فني (جنگل و جنگلداري) ، بنا به گواهي تيتراژ پاياني، فیلم سازخود زحمت تحقيق و نگارش متن را به عهده داشته و انصافا” مطالب جامع و دقيقي نیز فراهم آورده است. البته اشكال ها و اشتباهاتي نيز به ويژه در فصل اول (آشنايي با جنگل هاي شمال) رخ داده كه به چند مورد آن  اشاره مي‌شود.
–    تقريباً در تمامي مطالبي كه در مورد موقعيت جنگل‌هاي شمال ايران نوشته شده، عبارت از آستارا تا گليداغ (به عنوان مرزهاي غربي و شرقي) تکرار شده، اما در گفتار فيلم ، از آستارا تا گرگان گفته شده كه چندان دقيق نيست.
–    در توضيح پيرامون رويشگاه هاي زربين، از جنگل هاي سوركش علي آباد گلستان نام برده شده، در حالي كه اين جنگل، رويشگاه گونه نوش (نوعی سرو) است و در استان گلستان، از جنگل‌هاي زربين راميان مي‌توان نام برد.
در این بند بي‌مناسبت نيست، با توجه به تكرار كاربرد واژه‌هاي جنگل‌هاي خزري و هيركاني در فيلم، مطالبي نيز در اين باره ارايه شود. در تاريخ آورده‌اند كه «خزر» نام قوم مهاجمي بوده كه از شمال ايران را مورد تاخت و تاز قرار داده است، حال معلوم نيست، چه كسي و چه موقع سند درياي مازندران و جنگل‌هاي شمال ايران را به نام اين قوم زده است! خوشبختانه این نام‌ها در زبان‌های دیگر رایج نیست و بهتر است در زبان فارسی از همان عبارت جنگل‌هاي شمال ايران كه كاربرد فراگیری هم يافته،‌ استفاده شود.
نكته جالب و بحث‌انگيز دیگر، استفاده از واژه و به تعبیری فن واژه هیرکانی است، توجه كنيد. گفتار : «منطقه رويشي خزري يا هيركاني به جنگل‌هاي مناطق كم‌ارتفاع ماندابي سواحل درياي خزر گفته مي‌شود.» (دقيقه 2) و بلافاصله در ادامه: «اين جنگل‌ها، هم چون نوار سبزي، از دشت‌هاي ساحلي تا ارتفاع 2800 متري از سطح دريا،‌ – از آستارا تا گرگان (!)- امتداد دارد.»
ظاهراً مشكل از آن جاست كه محقق، دو متن از دو منبع جداگانه را به هم پيوند داده و به ظرافت‌هاي آن توجه كافي نكرده است. احتمالاً جمله اول مربوط به هانس بوبك است كه از جمله در گزارش بازديد‌كنندگان كشور آلمان (بوده،‌ كناپ و …) از جنگل‌های شمال – كه با ترجمه دكتر مهاجر به دو زبان فارسي و آلماني منتشر شده  – نيز عيناً آورده شده و آن تعبير خاص از جنگل‌های هيركاني است. اما عبارت دوم، ‌بسيار رايج است و در اكثر گزارش‌ها (البته با جايگزيني گليداغ به جاي گرگان) آمده و تکرار شده است. جالب‌تر این كه دقايقي بعد، باز هم نویسنده گفتار به ديدگاه بوبك وفادار مانده  و مي‌شنويم : «از جنگل‌هاي اصيل هيركاني به جز پارك‌هاي جنگلي چيزي نمانده است.» (دقيقه 4)

3-    نگاه فيلم ساز
بديهي است كه از يك فيلم، هر چند تحقيقي و مستند، انتظار جامع‌نگری، تحليل وضعيت موجود و ارايه راه حل براي مشكلات نمي‌رود و اين بيشتر وظيفه دانشگاهيان، پژوهشگران و كارشناسان است ؛ همين كه فيلم، تلنگري به ذهن بيننده زده و او را به موضوع حساس نمايد، هدف حاصل شده است. در فيلم «يكي بر سر شاخ …» اين وظيفه به درستي مورد عمل قرار گرفته و به همين سبب از يكي دو مورد بزرگ نمايي آماری صرف نظر مي‌توان كرد، اما از دو مورد مهم نمي‌توان گذشت؛ یکی فراموشی نقش متولیان و حافظان این جنگل‌هاست ، (گویی این عرصه‌ها چنان بی در و پیکر است که هر کسان، هر کارهایی را با آن می‌توانند کرد) ، و دیگری مخدوش شدن مرز بهره‌برداري اصولي و قانوني با پديده قاچاق و بهره‌برداري بي رويه و غيراصولي .
حال که محقق محترم این همه زحمت را برخود هموار كرده، بهتر بود علاوه بر کنایه به بهره مالکانه دولتی، در مورد مالکیت جنگل‌ها و نقش دولت در حفاظت ، احیاء وبهره برداری از آن هم اشاره‌ای می‌داشت ، و این که حفظ جنگل با سطح عمومی توسعه اجتماعی – اقتصادی کشورها متناسب است و … البته یقینا”فیلم ساز محترم  در تحقیق پر دامنه خود نام جنگلبانانی را که برای حفاظت از این میراث طبیعی و ملی سر خود را هدیه داده اند شنیده است .
نکته دیگر این که آیا  اصولاً به تصوير کشیدن درد و رنج مادران به هنگام زايمان و آه از نهاد تماشاگر درآوردن و از این طریق به زير سئوال بردن توليد مثل و توالی نسل‌ها در دنیای تصویر امری اخلاقی است و چرا نمي‌توان و نبايد شيرين زباني كودكان را كه نتيجه آن رنج است به تصوير كشيد. ارايه نماهاي مختلف از قطع درختان كه داراي شماره بوده و به طور قانوني و از نظر فني به طور اصولي بهره برداری شده، ‌قابل مقايسه با مثال فوق است. این به نگاه ما ایرانی‌ها بر می‌گردد که بیش از حد تیره می‌بینیم، چون احساس می‌کنیم مال خودمان نیست و برای دیگران می‌جوشد . امید است در قسمت‌های بعد نگاه واقع بینانه‌تری تصاویر این گوهر سبز را همراهی كند.

   شاهرخ جباری ارفعی – مرداد 1387 – تهران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.