بایگانی دسته: فقر سیاسی

آخرین روز حضورم در پردیسان!

جناب آقای دکتر کلانتری
معاون محترم رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست
موضوع: استعفا

با سلام و احترام؛ دلیل آنکه ۷۱ روز صبر کردم برای تقدیم استعفای خویش به جنابعالی، آن بود که امیدوارانه می پنداشتم شما همانگونه که به تمامی مدیران پردیسان دستکم یکبار فرصت گفتگوی رودرو را دادید، به محمّد درویش هم چنین مجالی را می دهید. البته همچنان می توانستم بر این امید پابرجا مانده و تا پنجم آذرماه ۱۳۹۶، زمانی که دوره ماموریت چهارساله ام در سازمان حفاظت محیط زیست به پایان می رسد، صبر کنم؛ اما وقتی که دیدم حتی حاضر به گفتگو با نمایندگان شورای هماهنگی تشکلهای مردمنهاد سراسرِ کشور هم نشده اید؛ بر این باور به یقین رسیدم که ممکن است تداوم حضورم در پردیسان به گسست بیشتر روابط سازمانِ مورد علاقه ام با مردم بیانجامد؛ رخدادِ تلخی که آشکارا به سرمایه اجتماعی تازه ترمیم شده در این حوزه که کوشیدم تا با تداوم گفتگوهای پردیسان بر ابعاد چند وجهی اش بیافزایم، آسیب خواهد زد.
بنابراین ضمن تقدیم استعفای خویش، تقاضا دارد سه خواهشم را مورد مداقه قرار دهید:

نخست:
از گسترش مکتب مدارس طبیعت تا آنجا که توان دارید حمایت کنید؛ اگر می خواهید ایرانی به ظرفیت ۸۰ میلیون محیط بان بسازید، راهش از حمایت عملی از توسعه مدارس طبیعت می گذرد.

دوم:
از تغییر مبلمان شهری سزاوارانه حمایت کرده و با نفی خودرومحوری، شرایط را برای جایگزینی موازین زیست محوری فراهم سازید. اگر ۹۳ درصد زنان و ۸۶ درصد مردان ایرانی به گفته وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دچار درجاتی از کم تحرکی و چاقی هستند؛ اگر وزن متوسط دانش آموزان زیر ۱۲ سال ایرانی در طول یک دهه اخیر دوبرابر شده و اگر روزانه ۵۰ میلیون ساعت از عمر ایرانی ها – به ارزش سالانه ۲۵ هزار میلیارد تومان – در ترافیک هدر می رود، راهش از بهبود کیفیت خودرو و سوخت و ساخت بزرگراههای بیشتر نمی گذرد، باید به گسترش پیاده راه و مسیرهای ایمن دوچرخه سواری همت کرد و خود و مدیران تان در این حوزه پیشگام شوید.

سوم:
با کنشگرانِ حوزه محیط زیست صبورانه تر برخورد کرده و هرگز منتقدان خود را در هیچ حوزه ای از جمله GMO، با القابی چون نادان، احساسی یا سیاسی خطاب نکنید.

✅ خلاصه اینکه جناب کلانتری عزیز!
به قول یک دوستِ کاشانی: “همیشه خراشی است روی صورت احساس”
شما به عنوان راس سازمان متولی محیط زیست ایران، لطفاً آن خراش را ژرف تر نسازید و هوای احساسات پاکِ دوستداران واقعی و بی منت طبیعت وطن را داشته باشید.

پایدار باشید.

با تجدید احترام؛ محمّد درویش
اول آبان ۱۳۹۶

دیوید سوزوکی: زمانی که علیه طبیعت عمل کنیم؛ علیه خود عمل کرده ایم!

ردپای زنهار نهفته در تازه ترین یادداشت دانشمند نام آشنای جهان، دیوید سوزوکی را ایرانیان به راحتی می توانند در یزد، ارومیه، قم و … رهگیری کنند.

۱⃣ شکافهای زمین در #میبد در حال افزایش است و ما در اندیشه استقرار کارخانه های فولاد و سفال و کاشی بیشتر در سرزمینی هستیم که برای تامین نیروی کارش به خارج از استان متکی است! آیا یزدی ها علیه خود کار می کنند؟!

۲⃣ در ارومیه با افزایش ۱۲۰ درصدی سطح زیرکشت در کمتر از ۲۰ سال، بزرگترین رخداد بیابانزایی قرن را به بهانه تولید سیب و چغندر بیشتر رقم زدیم!

۳⃣ و در قم، شهری که بیشینه توان سرزمینی اش، اسکان ۲۰۰ هزارنفر بود؛ تا شش برابر جمعیت بیشتر مستقر کردیم تا مسیله به بیابان تبدیل شده، در حسین آباد #میش_مست، نوبت به مستی موشها رسد و وظیفه اصلی رفتگران شهرداری قم، جمع آوری ماسه های بادی باشد!

🔵 آیا عبرت می گیریم یا همان سرنوشت شوم را در سمنان، اصفهان، جازموریان، خوزستان، بختگان و میناب … تکرار می کنیم؟!

✅ خواننده عزیز!

  شما را دعوت می کنم به مطالعه پند سوزوکی و انتشار گسترده آن. شاید برسد به دست آن نماینده، استاندار یا وزیری که هنوز فکر می کند: راه سعادت ایران از مسیر جنگیدن با قوانین حاکم بر طبیعت وطن می گذرد!

🔸زمانی که قوم آزتک، منطقه تنوچتیتلان را در سال ١٣٢۵ میلادی یافتند، از آن شهری ۲۰۰ هزارنفری روی یک جزیره بزرگ بر دریاچه تکسکوکو ساختند. اما پس از آنکه اسپانیایی ها شهر را در سال ١۵٢١ تصرف کردند، به زهکشی دریاچه پرداخته و #مکزیکوسیتی را روی آن ساختند!
اکنون این شهر گسترده بی قواره با جمعیتی ١٠٠ برابر رقم پیشین، بسیار شگفت انگیز، درهم و برهم و آشفته است. آلودگی هوا و کمبود آب به مشکلاتی مانند جنایت و فقر افزوده شده و سرانجام، زهکشی و خشکاندن قناتها موجب فرونشست شهر – در حدود ١٠ متر در طول قرن گذشته – شده است!

“تصرف” طبیعت از دیرباز روش غربیها بوده. خودبزرگ بینی ما و اغلب ایدئولوژیهای مذهبی، آدمی را به این باور رسانده که گمان کند بالاتر از طبیعت بوده و حق دارد آنرا مسخر خود کند. ما به توانایی های فناورانه خود اجازه می دهیم تا از خردمندی مان جلو بزند. اما اکنون می آموزیم که همکاری با طبیعت – درک آنکه ما جزیی از او هستیم – در دراز مدت موثرتر و بیشتر مقرون به صرفه است.
اگر ما هنگام طراحی شهرها، طبیعت را در ذهن خود داشتیم، می توانستیم مشکلات کمتری را پیرامون سیلها، آلودگی و گرمای مفرط مشاهده و از هزینه های سنگین ترمیم پیشگیری کنیم. بنا به گزارش Global Resilience Partnership، سیلها در سراسر دنیا بیش از هر فاجعه طبیعی دیگر خسارت ببار می آورند: ۴٧٪‏ از رخدادهای طبیعی که در طول ٢٠ سال گذشته ٢,٣ میلیارد نفر در دنیا را تحت تأثیر قرار داده اند.
با گرم شدن جهان، این شرایط رو به وخامت است. سیلهای اخیر در بنگلادش، هندوستان، پاکستان و نپال به زندگی ۴٠ میلیون نفر آسیب رسانده و یک سوم بنگلادش به زیر آب فرو رفته. در هوستون/ تگزاس، #طوفان_هاروی نه فقط کشته داده که هزاران نفر را ناچار به ترک خانه هایشان کرده، موجب تعطیل شدن پالایشگاهها و انفجارهایی عظیم و خطرناک در کارخانه های شیمیایی شده. برخی معتقدند این طوفان پرخرجترین فاجعه طبیعی در تاریخ ایالات متحده است. اگرچه باران و طوفانها امری طبیعی هستند، اما تردید بر آنکه تغییر اقلیم ساخته دست انسان شرایط را وخیم تر می کند، کمتر وجود دارد. با گرم شدن اقیانوسها، مقدار آب بیشتری از آنها تبخیر می شود و هوای گرم نیز آب بیشتری را در خود نگه می دارد. علاوه بر این گمان می رود که تغییرات اقلیم موجب شده تا طوفان هوستون طولانی تر از حد معمول به درازا بکشد و بالا آمدن سطح دریاها به ایجاد طوفانهای عظیم تری دامن می زند. قوانین سست که به توسعه گران اجازه می دهد تا تالابها را زهکشی کنند و در دشتهای سیلابی ساختمان بسازند، مشکلات #هوستون را تشدید کرده اند. این شهر هیچ قانون طراحی ساختمانی ندارد و بسیاری از تالابها و مرغزارها که معمولا مقدار زیادی از آب را در خود جذب و از خسارتهای سیل جلوگیری می کردند، زهکشی و یا آسفالت شده و ساختمان سازی روی آنها انجام شده – درست مثل گسترش تهران به بهای نابودی #تالاب_بند_علیخان – همچنین #دانلد_ترامپ استانداردهای فدرال در زمینه حمایت در برابر سیلابها را که دولت #اوباما مقرر کرده بود، از میان برداشته و در نظر دارد تا برنامه حفاظت از تالابها را لغو کند.
ما باید برای پیشگیری و تعدیل مشکلاتی مانند سیل، خشکسالی و اختلالات اقلیمی با طبیعت همکاری کنیم. زمانی که علیه طبیعت کار کنیم، علیه خود کار کرده ایم!

مردم ۱۶ شهر جهان اعتراض کردند به ساخت سدی که قربانی شماره یک آن مردم ایران هستند!

 

 

1⃣ واقعاً ترکیبی از شوق، عشق، شور، خشم، حسرت، غم، تاسف و شرمندگی را باید توامان درک کرد از شنیدنِ چنین خبری!

2⃣ به راستی ما را چه می شود و این گردِ مرگ و انفعال نشانه چیست؟ چرا دانشجویانی که روزگاری در مواجهه با کیفیت نامطلوب غذا در رستورانهای دانشکده، سینی ها را به هوا پرت می کردند، امروز در غار تنهایی شان کبک وار مخفی شده اند؟ آن نسل معترض و سلحشور که رگه هایی از آن در شخصیت #فرهاد_دماوندی در #سریال_شهرزاد رهگیری شده، اینک کجاست؟

3⃣ آیا دوباره باید از نو شروع کنیم؟ آیا باید به #مدارس_طبیعت امید … یا دخیل بربندیم؟ آیا نباید روانشناسان، جامعه شناسان، علما و معماران چیدمان فرهنگی کشور فراخوانی بزرگ سرداده و نسبت به این مرگ خاموشِ جامعه امروز ایران هشدار داده و آسیب شناسی کنند؟!

4⃣ خاطره دیروز از #وزیر_آموزش_و_پرورش در دولت یازدهم، سخت مرا تکان داد: اینکه اینک دغدغه دولتمردان #آموزش نیست!

5⃣ به قول #استاد_رنانی عزیز: ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم، ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم! پس لطفا به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد دهید. به آنها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

6⃣ من فکر می کنم اگر چنین کودکانی را تربیت کنیم، هرگز به جای آنکه امروز چنین شرمنده و مغموم و خجالت زده در پیشگاه مردم آن ۱۶ شهر جهان باشیم، می توانیم با افتخار به آینده بنگریم؛ آینده ای که در آن هرگز هیچ ایرانی ساعتها از نیمه های شب منتظر تماشای لحظه های جان دادن یک انسان در معابر عمومی شهرها و ورزشگاه هایش نمی ماند! می ماند؟

🔵 هموطن عزیزم! لطفاً همچنان به معرفی و امضای پتیشن #نجات_میانرودان ادامه دهید:

لینک مستقیم:
👇

از طریق فیلم آموزشی :

گزارش واشنگتن پست از مدیریت کلنگی ترامپ در حوزه محیط زیست!

🔴 ترامپ شمار زیادی از کارمندان آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا را مرخص می کند؛ زیرا می گوید: پول نداریم! اما در همان حال، ۵۴ میلیارد دلار به بودجه ارتش آمریکا می افزاید!🔴

#روزنامه_واشنگتن_پست در شماره اخیر خود، پرده از یک فاجعه جدید در #دولت_ترامپ برداشته و خبر می دهد كه به زودي بودجه آژانس حفاظت از محيط زيست ايالات متحده تا آن حد کم خواهد شود كه اين سازمان در نخستين سال كار خود تحت رياست جمهوري ترامپ، دستکم یک پنجم از كارمندان خود را از دست خواهد داد. اين كاهش بودجه نيز به ناچار بخشي از برنامه هاي محيط زيستي، مانند پروژه هايي كه پاكسازي زمين هاي آلوده ناشي از مواد زاید خطرناك و يا مكانهاي صنعتي متروكه را تضمين مي كنند و همچنين پروژه استاندارد بين المللي “ستاره انرژي” (كه زماني به منظور تلاش برای کاهش انرژی مصرفی در تولیدات کارخانه‌ای و کم کردن عوامل به وجود آورنده ابداع شد) و برنامه هاي عدالت محيط زیستي براي پشتيباني از جوامع محلي در گسترش و بكارگيري راه حلها در حفاظت از محيط زيست و سلامتي را تعطيل خواهد كرد. برنامه هاي مربوط به تغييرات اقليم و بودجه براي روستاهاي محلي در آلاسكا نيز بنا به پيش نويس بخشنامه اي هدف قطع كامل قرار گرفته اند. بخش تحقيقات و توسعه سازمان هم احتمالا تا ٤٢٪‏ از بودجه خود را از دست خواهد داد.
ويليام بِكِر، مدير اجرايي “انجمن ملي آژانسهاي هواي پاك”-NACAA- می گوید: قطع اين بودجه ها، اگر كه از جانب كنگره تأييد شود، نتيجه ويران كننده اي براي همه جوامع در سرتاسر ايالات متحده خواهد داشت و قلب و روح برنامه ملي كنترل آلودگي هوا را پاره پاره خواهد كرد و سلامتي و رفاه دهها ميليون نفر در امريكا را به خطر خواهد انداخت.
پيشنهاد قطع بودجه آژانس حفاظت از محيط زيست بازتاب فشار دولت جديد براي بالا بردن بودجه دفاعي (نظامي) فدرال است.
آژانس حفاظت از محيط زيست روز گذشته از ابراز نظر در اين مورد خودداري كرد، اما #اسكات_پروييت، رئيس جديد و #منفور اين سازمان كه خود سالها منتقد آن بوده و يكي از هدفهاي مهمش نقض قوانيني است كه در دوران #اوباما وضع شده اند، به خبرگزاري E&E نگراني خود را در مورد تعهداتي كه اكنون از جانب دولت مورد هدف قرار گرفته اند، به ويژه در زمينه زيرساختهاي آب، ابراز كرده است!
خانم جينا مك كارتي، كه از سال ٢٠١٣ تا پايان رياست جمهوري اوباما، مديريت آژانس را برعهده داشت مي گويد كه “اين بودجه پيشنهادي جديد تنها يك چيز تخيلي است، اگر كه دولت ترامپ فكر مي كند كه آژانس حفاظت از محيط زيست مي تواند با آن وظيفه خود را در پاسداري از سلامت عمومي انجام دهد. طرح جديد نياز به سرمايه گذاري در تحقيقات علمي و اجراي قوانين و در واقع درسهايي را كه سازمان در طول ٤٦ سال گذشته از تاريخ گرفته و خواست مردم امريكا را براي ادامه پشتيباني از آنها، بكلي ناديده مي گيرد.”
سخنگوي سازمان #صلح_سبز، تراويس نيكولز، در يك ايميل پافشاري بر آن دارد كه قطع بودجه سازمان حفاظت از محيط زيست، اتفاقي نيست و به شكل نامتناسبي بر قشر تنگدست جامعه و اقليتها تأثيرگذار خواهد بود. او اين استراتژي دولت را “راسيسم محيط زيستي” خطاب مي كند.

🔴 خواننده عزیز مهار بیابان زایی!
به نظر می رسد، ۴۵ سال پس از #اجلاس_استکهلم، دوباره در آمریکا، سیاستمدارانی قدرت را در دست گرفته اند که برخوردار از تفکراتی مربوط به دوره پیش از #راشل_کارسون هستند! این عقبگرد تاسف بار، فقط در یک حالت می تواند فرصتی تاریخی برای دوستداران زمین بوجود آورد؛ آن هم این است که یک لحظه از نقد دولت طبیعت ستیز و نژادپرستانه ترامپ دست برنداشته و برای یکبار هم که شده، اتحادی جهانی را بر علیه چنین تمامیت خواهان گستاخ و نابخردی به نمایش نهیم. اعلام تعویق سفر ترامپ به #بریتانیا در اثر مخالفت مردمی، می تواند نویدبخش این دوران طلایی باشد.

در ستایش 28 فروردین؛ روز بزرگداشت چهارمحال و بختیاری

به پیشنهاد گروهی از فعالین مدنی و دوستداران محیط زیست، قرار است همه ساله در 28 فروردین، روز بزرگداشت استانی برگزار شود که مرکز آن – شهرکرد – در بین همه‌ی 30 مرکز استان دیگر به آسمان نزدیک‌تر است. استان چهارمحال و بختیاری، قلمرو سیاسی کوه‌های رنگی در ایران است؛ سرزمین سبزکوه، زردکوه و سفیدکوه؛ سرزمین آبشار عشق و آشیان دوست‌داشتنی هلن. جایی که مهم‌ترین رودخانه‌های ایران را حیاتی ابدی بخشیده تا کارون زیبا و پرابهت همچنان نماد رودخانه‌های خروشان وطن بماند و زاینده‌رود به دیار نصف جهان، زندگی بخشد.

روز چهارمحال و بختیاری

    امیدوارم نامگذاری چنین روزی، سبب نزدیکی بیشتر بین مردمان ساکن در حوضه آبخیز کارون بزرگ و زاینده رود شود.
امیدوارم در چنین روزی شاهد آن باشیم که دوستداران محیط زیست در اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، یزد، کرمان و لرستان گردهم جمع شده و در پای منافع ملی، نشان دهند از منافع بخشی و قومیتی خود می‌گذرند. ایران در خاورمیانه همواره یگانه جزیره امن منطقه بوده، چرا که ما نشان داده‌ایم یگانه مردمی در آسیای جنوب غربی هستیم که از قومیت به ملت رسیده و در گام نخست، همه خود را با افتخار ایرانی می‌دانیم.
چهارمحال و بختیاری به دلیل جذابیت‌های دیداری و فرهنگ زیبا و ارزشمند عشایری، می‌تواند به یکی از مهم‌ترین قطب‌های گردشگری پایدار در حوزه طبیعت، فرهنگ و تاریخ بدل شود. چهار محال و بختیاری می‌تواند میعادگاه ورزش‌های هیجانی آبی باشد؛ گرانیگاه سنگ‌نوردان و شیفتگان بررسی زندگی عشایری. همچنین در این یک درصد از خاک وطن، می‌توان بانک ژن اندوخته‌های گیاهی فلات ایران را بنیان نهاد. در چهارمحال و بختیاری نباید شاهد تکرار اشتیاه‌هایی باشیم که به افزایش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک بدل شوند! نباید روزی را متصور شویم که استاندار چهارمحال و بختیاری هم مانند همتای اصفهانی‌اش، مجبور به اعترافی تلخ شده و بگوید: حاضرم تمامی صنایع استان را با یک شاخه گل به هر استانی که می‌خواهد، مجانی تقدیم کنم!
تبدیل چهارمحال و بختیاری به کارگاه یا آزمایشگاه انواع و اقسام ساخت پیکره‌های پهن‌پیکر سیمان‌اندود موسوم به سدهای بزرگ مخزنی و یا طرح‌های ویرانگر و خطرناک انتقال آب بین‌حوضه‌ای، چه در درون استان و یا بین استانی، گناهی بزرگ و خطایی راهبردی است که نسل آینده ساکن در شهرکرد، بروجن، لردگان، فارسان، سامان، اردل و کوهرنگ هرگز آن را نخواهد بخشید. همانگونه که گسترش شالیکاری یا کاشت بادام در ارتفاعات پرشیب هم به مراتب هم بر تنش‌های هیدرولوژیکی حوضه‌های آبخیز زاینده‌رود و کارون می‌افزاید و هم نرخ فرسایش را افزایش می‌دهد. به جای آن، می‌توان به سمت معرفی و رونق کسب و کارهای سبز رفت؛ می‌توان در اندیشه استقرار توربین‌های بادی، سلول‌های فتوولتاییک، ساخت اکوکمپ‌ها و اکوسافاری‌ها و رونق بخشیدن به پرنده‌نگری یا تکرار تجربه‌های موفق در گندمان و روستای گل سفید برآمد.

    جان کلام آنکه
بیاییم از رخداد 28 فروردین، بهانه‌ای برای افزایش همدلی و هم‌افزایی بسازیم و با تبدیل چالش‌ها و بحران‌ها به فرصت‌ها و مزیت‌ها، نشان دهیم که اهل اقدام و عمل در سالی هستیم که در پیشانی آن، اقتصاد مقاومتی می‌درخشد.
بیاییم کاری کنیم تا دوستی‌ها تقویت شود. یک کنشگر محیط زیست، هرگز نباید به کاربست ادبیاتی خشونت‌آمیز و رفتاری کینه‌جویانه یا تهدیدگرایانه متوسل شود و هرگز نباید برای پیشبرد اهداف خود به بداخلاقی و ذبح واقعیت بپردازد. فعالین مدنی در حوزه محیط زیست باید نشان دهند که بیش از هر فعال دیگری در هر حوزه‌ای، اهل داد و دهش بوده و فرزندان فریدون زمان هستند.

فریدون فرخ فرشته نبود ؛ زمشک و ز عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی ؛ تو داد و دهش کن، فریدون تویی

قتل دو محیط زیستی در هفته! چرا؟

    بایزید مردوخی را اغلب آنهایی که با آب، محیط زیست، کشاورزی و اقتصاد سر و کار دارند، می‌شناسند. او که در طول نیم قرن اخیر، دانش اقتصاد را از دانشگاه مریلند، مدیریت را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیای جنوبی و راز و رمز توسعه اقتصادی را از آژانس برنامه‌ریزی اقتصادی ژاپن فراگرفته و در کارنامه خود 21 کتاب منتشر شده دارد، اخیرا در باره سد داریان، جمله‌ای زنهاردهنده گفته است: «زیان آبگیری سد داریان تا ابد جبران نمی‌شود و سدسازی تهدید بزرگی برای تمدن هورامان است.» دقت کنیم که این جمله را کسی گفته که خود روزگاری رئيس كميته راهبردي برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور بود و اینک نیز عضو كميسيون آينده‌نگري فرهنگستان علوم ايران و مشاور وزیر کار در کابینه حسن روحانی است و بنابراین دغدغه اشتغال و توسعه را که طراحان سد داریان با این دو چماق مخالفین خود را می‌رانند، خوب درک می‌کند.
با این وجود، طرفداران سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای همچنان و با وقاحت هر چه تمام‌تر، مخالفین خود را مشتی آدم احساساتی بدون مطالعه تصویر کرده و بر برج عاج خود می‌تازند! چرا؟
چرا کسی متوجه حقوق بوم‌نشینان ساکن در اطراف سد داریان و پروژه‌های پهن‌پیکر و گرانقیمت اقماری‌اش نیست؟
در همین باره، محسن تیزهوش عزیز یادداشتی را قلمی کرده و پیشنهادی درخور ارایه داده است که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد؛ یادداشتی که با خبری تکاندهنده آغاز می‌شود: اینکه مافیای پرقدرت طبیعتخوار به طور متوسط هفته‌ای دو کنشگر محیط زیست را که مخالف ایشان هستند، در جهان را به قتل می‌رساند!
وی می‌نویسد:

سوم مارس را گرامی داریم

    «بر اساس گزارشی که سال 2015 از سوی سازمان غیردولتی گلوبال ویتنس منتشر شده، هر هفته حدود دو فعال محیط زیست و حقوق بومیان در جهان کشته می‌شوند که این حقیقت تلخ، توجه و حمایت بیشتر مجامع بین‌المللی را می طلبد؛ سالهاست که با گسترش فعالیت‌های ضد شکار، سدسازی‌های مخرب و برنامه‌هایی که به تخریب طبیعت منجر می‌شوند بر شدت خشونت، تهدید و حذف فیزیکی فعالین محیط زیست نیز افزوده شده است. به عنوان مثال، در ابتدای سال 2015 گریگوری گیبارد که از او به عنوان یکی از فعالان حفاظت محیط زیست و ضد شکار یاد می‌شد، در جمهوری زیمبابوه و در جنوب قاره آفریقا به ضرب گلوله از پای درآمد؛ مردی که پیش‌تر هم به وسیله شکارچیان غیرقانونی تهدید به مرگ شده بود. یک سال پس از قتل آقای گیبارد نوبت به قتل غم‌انگیز بانوی استقامت و شجاعت برتا کاسِرس رسید تا نشانی باشد برای حرکت درست فعالین محیط زیست در برابر سودجویانی که تنها به منافع اقتصادی خویش می نگرند و هیچگاه آوارگی مردم محلی و تخریب تنوع زیستی کوچکترین اهمیتی برای ایشان نداشته است! اینک برای گرامیداشت یاد و اعتقادِ انسانی برتا کاسِرس یکی از مشهورترین فعالان محیط زیست و حقوق بومیان که سوم مارس 2016 در هندوراس به دست طبیعت ستیزان به قتل رسید، پیشنهاد می شود سازمان ملل متحد روز سوم مارس را با هدف دفاع از حقوق بومیان و جوامع محلی در برابر تخریب‌های مختلف محیط زیست نامگذاری کرده و در تقویم رسمی خود درج کند. در این بین باید به این نکته بسیار مهم اشاره کرد که جوامع محلی که در ایران نیز زیست می کنند در برابر مخربان طبیعت هیچگاه آرامش نداشته و در موارد گسترده ای به نام توسعه از سرزمین خویش کوچانده شده‌اند تا زمین‌ها و خانه‌هایشان به زیر آب سدهای بزرگ رفته و همچنین استخراج نفت سبب آلودگی چاه‌های حیاتبخش آنها شده که این موارد تنها گوشه ای از هزاران آسیبی است که روزانه به این انسان‌ها تحمیل می شود. لازم به ذکر است که نهم اوت در تقویم سازمان ملل متحد، روز بين‌المللی مردم بومی جهان نامگذاری شده اما امروز و با هدف حمایت از راه انسان‌هایی همچون برتا کاسِرس که حامی حقوق بشر بوده و از جان و مال خویش در برابر دفاع از حقوق بومیان گذشت و به تمام انسان‌های جهان نشان داد که باید در برابر غارتگرانی که منابع طبیعی زمین و محل زندگی بومیان را نابوده کرده و اسباب آوارگی آنان می شوند، ایستاد.»
به نظرم، پیشنهاد سزاوارانه محسن تیزهوش جادارد تا به عنوان یک مطالبه ملی از سوی تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی به سازمان ملل متحد ارایه شود تا بار دیگر پیشگامی ایرانیان در دفاع از گونه‌گونی زیستی فرهنگی زمین به اثبات رسد.

فرازها و فرودهای آلودگی هوا در پردیسان، تهران و ایران!

میوه شیرین ماجرای تلخ آلودگی هوا!

دوباره زمستان آمد و روسیاهی نه به زغال که به برج میلاد ماند! اینکه سازندگان این بلندپیکرترین سازه‌ی موجود در وطن به خواب هم نمی‌دیدند که روزی به شاخصی برای سنجش غلظت آلودگی هوای پایتخت بدل خواهند شد، شکی نیست؛ اما اینکه برج میلاد را به قلیان صلواتی تهرانی‌ها بدل کنیم و در آثار طنازان و کارتونیست‌ها به وفور مورد انگولک قرار گیرد، خودش نوعی ابتکار است! نیست؟
نوشتار پیش رو، به همین بهانه به ماجرای ابتکار، آلودگی هوا، شهرداری و پردیسان می‌پردازد … ادامه‌ی خواندن

روایت محمد فاضلی از نخستین مسأله در محیط زیست ایران!

    بیست و ششم آبان 1394 در ادامه سلسله سخنرانی‌های ماهانه‌ی علمی که دفتر آموزش و مشارکت مردمی سازمان حفاظت محیط زیست برگزار می‌کند، نوبت به دکتر محمّد فاضلی؛ مرد شماره 2 مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری رسید تا در پنجمین کارگاه آموزشی از منظر یک جامعه‌شناس، به موضوع مهم اما مغفول‌مانده‌ی خدمات متقابل علوم انسانی و محیط زیست بپردازد. در حقیقت محمّد فاضلی در یک سخنرانی شورانگیز که بیش از 80 دقیقه و یک نفس طول کشید، تلاش کرد از جای خالی گفتمان محیط زیستی به عنوان یک فضیلت ارزشی یا پارادایم در جستارهای روشنفکری زمانه معاصر سخن گوید.
هنگامی که سخنان این استاد برجسته دانشگاه شهید بهشتی تمام شد، نخستین جرقه‌ای که در ذهنم آتش افروخت؛ دریافت این حقیقت بود که اگر در طول 25 سال گذشته که نخستین تلاش‌های جدی نگارنده و همفکرانش برای توجه دادن مردم و رهبران کشور به موضوع محیط زیست شکل گرفته است، روشنفکران وارسته و شجاعی چون محمد فاضلی و محمد فاضلی‌ها را هم در کنارمان داشتیم، شاید خیلی زودتر از امروز مدیران ارشد کشور به این صرافت می‌افتادند که نه‌تنها نباید در مراسم آبگیری گران‌قیمت‌ترین پروژه سازه‌ای کشور – سد داریان – شرکت کنند، بلکه تا آنجا که امکان دارد باید خود را به بی‌اطلاعی زده و حاضر به مصاحبه در مورد این پروژه 25 هزار میلیارد تومانی هم نشوند! این در حالی است که تا همین چند سال پیش، برای افتتاح سازه‌هایی که کمتر از یکصد میلیارد تومان هزینه دربرداشتند، صف مقامات برای قیچی کردن روبان قرمزرنگ مشهور! بی‌پایان می‌نمود.
بگذریم …
در اینجا می‌کوشم تا به مهم‌ترین فرازها از سخنان این مرد بزرگ بپردازم، مردی که حضورش و سخنرانی گیرایش در تالار سرو پردیسان، سبب شد تا برای نخستین بار، این تالار با مشکلی به نام کمبود جا و صندلی روبروشود؛ واقعیتی که منجر شد در کارگاه ششم – ساعت 10 صبح هفدهم آذر – که نوبت به دکتر محمود سریع‌القلم می‌رسد، دراندیشه تدارک تالاری بزرگ‌تر چون سالن شهدای پردیسان باشیم. ادامه‌ی خواندن

سخنان شگفت‌آور ستار محمودی و چراغ سبز دوباره به سدسازی در کشور!

    روز گذشته، ستار محمودی، قائم مقام وزیر نیرو در کارگاه آب و رسانه در نیروگاه طرشت، گفت: اگر از ظرفیت رسانه‌ها به خوبی استفاده کنیم به راحتی می‌توانستیم در خصوص سدسازی با جامعه سخن بگوییم.
وی افزود: ارتباط نداشتن با رسانه‌ها باعث شده عده ای بگویند سدسازی خوب است و عده‌ای بگویند نه سدسازی اقدامی نادرست است. پس مدیران آب باید توجه کنند که باید ادبیات مشترک داشته باشند و از دادن آمارهای مختلف خودداری کنند.
وی اظهار داشت: در طی هفته‌های گذشته متأسفانه در بسیاری از نقاط کشور شاهد وقوع سیل‌های مخرب بودیم در همین مدت از بسیاری از نهادها و حتی مراکز علمی با وزارت نیرو تماس گرفتند که چرا به اندازه کافی سد ساخته نشده است؟!
ستار محمودی در حالی به همکاران ارشد خود در وزارت نیرو توصیه می‌کند که ادبیات مشترک داشته و آمارهای مختلف ارایه نکنند که به نظر می‌رسد تیغ تیز انتقادهای وی، قبل از همه متوجه خودش باشد! چرا که او در همین 23 مهرماه و در جریان برگزاری گردهمایی مدیران عامل شرکت‌های آب منطقه‌ای کشور در ارومیه، سخنان تندی را بر زبان آورد که یکی از پایگاه‌های اطلاع‌رسانی وابسته به همین حوزه یعنی نیرو نیوز، با این تیتر به استقبال سخنان ستار محمودی رفت: «انتقاد بی سابقه یک مدیر ارشد وزارت نیرو از روند سدسازی‌ها در گذشته» وی صراحتا در آن گردهمایی گفت: «برگزاری مسابقه سدسازی در گذشته عامل مهم وجود پروژه‌های نیمه کاره بسیار زیاد در بخش آب کشور است.»
برای اینکه میزان تبسم خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی کامل شود، باید یادآوری کنم که فرد بعدی مورد نظر جناب قائم‌مقام وزیر نیرو که باید ظاهراً توصیه ایشان را رعایت کنند، از قضا خود حمید چیت چیان، رییس مافوقش است که در تیتر نخست روزنامه‌های 16 شهریور 1394 پایتخت، این جمله وی خودنمایی می‌کرد: پایان عصر سدسازی! سیاستی که رسماً آن را اعلام کرد و مورد استقبال گسترده دوستداران محیط زیست قرار گرفت؛ به ویژه که چیت چیان به این هم بسنده نکرده و با اعلام خرید هر کیلو وات برق به قیمت 900 تومان از طریق استحصال انرژی‌های نو، عملاً آب پاکی را بر روی دست سوداگرانی که به بهانه‌ی ساخت سدهای برق‌آبی بیشتر، به دنبال جذب ریال‌های بیشتر بودند، ریخت. ادامه‌ی خواندن

گزینه‌های جایگزین سدسازی!

    یادداشت پیش رو، شاید یکی از مهم‌ترین دست‌نوشته‌های محمّد درویش در طول نزدیک به سه دهه حضورش در عرصه محیط زیست و منابع طبیعی کشور باشد. این یادداشت – که به دلیل اهمیت و جایگاه راهبردی موضوعی که طرح کرده، نخست در پایگاه شمس، ارگان مرکز بررسی‌های استراتژیک نهاد ریاست جمهوری منتشر شده است – می‌تواند به شکلی پایدار و مصون از هزینه‌های هنگفت تحمیل سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای به عنوان مانیفست جدید وزارت نیرو مطرح شود. یادمان باشد که ما نمی‌توانیم انکار کنیم و یا این واقعیت تلخ را از یاد ببریم که هنوز در سوسنگرد و بستان و بسیاری از مناطق زیر دست بزرگترین و غرورآفرین‌ترین سد کشور، یعنی کرخه، هموطنان عرب‌زبان ما از این سد با عنوان «سد عرب کُش» یاد می‌کنند! کافی است نگاهی به زوال مظاهر معیشت و زندگی بومی این هموطنان که از محل صیادی در تالاب‌های اقماری پایین دست حوضه آبخیز کرخه تا هورالعظیم و نیز حصیربافی تأمین می‌شد، بیاندازیم تا درک کنیم که چنین صفت‌های ناخوشایندی ریشه در چه خطاهای راهبردی‌ای دارد.
هنوز فرصت هست. بیاییم شجاعانه اشتباهات خود را بپذیریم و با تلاش جامعه‌ی علمی برای به روز کردن شیوه‌هایی چون بهبود نرم‌افزاری تقاضا برای آب و به روزکردن شگردهایی چون آبخوانداری، آبخیزداری و کاریز و در نهایت استفاده از آب‌شیرین‌کن های خورشیدی سازگار با محیط زیست، آینده‌ی بهتری را برای فرزندان ایران زمین رقم زنیم.
آمین …
در ادامه اصل یادداشتم در شمس با عنوان: زمان پایان دادن به تفکرات سازه‌ای در مدیریت آب آمده است … ادامه‌ی خواندن

پایان دوران سدسازی و طرح های انتقال آب بین حوضه ای را باید اعلام کرد!

    حتی اگر خسارت‌های جبران‌ناپذیر سدسازی به توان اکولوژیک کشور را در نظر نگیریم و حتی اگر به فجایع محیط زیستی ناشی از اجرای طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای توجهی نکنیم؛نمی توانیم جراحتی که غلبه تفکر سازه‌ای در مدیریت آب کشور بر رابطه‌ی بین اقوام ایرانی نهاده را فراموش کنیم.
و خسارت بزرگ تهدید امنیت ملی و همبستگی ایرانیان ناشی از اجرای این طرح‌های آزمندانه و نامتناسب با توان بوم‌شناختی فلات ایران است. ادامه‌ی خواندن

شرایط ایده آل مدیریتی در حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کدام است؟

    رویایی‌ترین شرایطی که پیش از انقلاب بر عرصه طبیعت ایران حاکم بود، برمی‌گردد به دوره‌ای که اسکندر فیروز در رأس سازمانی مقتدر به نام محیط زیست قرار داشت و ناصر گلسرخی هم در رأس وزارتخانه‌ای به نام منابع طبیعی. به نظر می‌رسد اینک نیز دوستداران محیط زیست و فعالان حوزه‌ی منابع طبیعی کشور باید خواستار تشکیل وزارتخانه‌ای قدرتمند به نام منابع طبیعی شده که سازمان‌هایی چون هواشناسی، شیلات و نقشه برداری به علاوه سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کنونی را شامل شود. در عین حال، سازمان حفاظت محیط زیست با تقویت اقتدار خود در بدنه‌ی دولت، باید همچنان به وظایف نظارتی و حاکمیتی خود ادامه دهد. بدین‌ترتیب، وزن گرایه‌های محیط زیستی در وزن‌کشی‌های درون کابینه هم به نفع محیط زیست و منابع طبیعی سنگین‌تر خواهد شد، چرا که در اغلب موارد، متولیان این دو نهاد راهبردی، نظراتی مشابه را پیگیری می‌کنند که به نفع پایداری بوم‌شناختی کشور است. ادامه‌ی خواندن