در سال جهانی گونهگونی زیستی قرار داریم و عملاً بیش از یک دوازدهم از این سال را هم از دست دادهایم، اما دریغ از کوچکترین واکنش و بازخورد درخور از سوی مهمترین نهاد متولّی گونهگونی یا تنوّع زیستی در ایران؛ یعنی سازمان حفاظت محیط زیست کشور.
کمترین انتظار از سازمانی که خود را پاسدار اصل 50 قانون اساسی کشور میداند، این است که به صورتی پیوسته و هدفمند، به پایش شاخصهای پایداری در زیستمحیط وطن اقدام کرده و نتایج حاصل از این مطالعات و بررسیهای پیوسته را منتشر سازد. اما هر چه بیشتر میگردیم و دست را سایبان چشم قرار داده و به دورها مینگریم، باز هم کمتر نشانی از شناسههایی مییابیم که تأییدکنندهی چنین کوششهایی در نهاد متولّی این حوزه باشد.
راست آن است که سازمان حفاظت محیط زیست، عملاً 12 سال است که سکوت کرده است؛ این سکوت به ویژه شاید در حوزهی محیط زیست طبیعی ملموستر و البته دردناکتر هم باشد! چرا که هیچ آماری از وضعیت تنوّع زیستی گیاهی و به ویژه جانوری و تعداد وحوش ساکن در زیستگاههای تحت حفاظت سازمان به بیرون درز نکرده است! کرده است؟
شگفتا که به رغم این خود پنهانی آشکار و آزاردهنده، همه ساله شاهدیم که مجوزهای شکار در شمارگانی بیش از هزار رأس در سال صادر میشود؛ به طوری که تنها در ششماهی اخیر بیش از 700 مجوز شکار از سوی سازمان حفاظت محیط زیست صادر شده است؛ رخدادی که علیالقاعده باید نشان از فزونی جمعیت شکار در برخی از مناطق چهارگانه باشد و این به نوبهی خود باید حکایت از سرشماری دقیق و داشتن آمار به روز از وضعیت وحوش ایران داشته باشد.
امّا آیا واقعاً چنین است؟ اگر پاسخ مثبت است، چرا سازمان آمارهای خود را منتشر نمیکند تا مورد استناد نخبگان و فعالان این حوزه هم قرار گرفته و پایهی مطالعات بعدی را در محافل دانشگاهی و تحقیقاتی مرتبط فراهم آورد؟ و اگر آماری در کار نیست؛ چگونه و با چه استنادی مجوز شکار، آن هم در چنین مقیاسی صادر میگردد؟!
این پرسشی است که همه دوست دارند از جناب آقای دکتر محمّدباقر صدوق، معاون محیط طبیعی سازمان که مدیری خوشنام، متخصص و محبوب در بین اغلب ذینفعان این حوزه است، طرح کنند و پاسخی سزاوارانه و امیدبخش نیز از ایشان و مجموعهی تحت امرشان دریافت دارند.
یادمان باشد:
اگر امروز پیشنهاد آیش 5 سالهی طبیعت ایران از سوی برخی از فعالان این حوزه مطرح میشود، این واکنشی است به وجود نگرانی شدید نخبگان و فعالان محیط زیست از روند روبه قهقرای گونهگونی زیستی در ایرانزمین؛ روندی که هشدار میدهد: سرزمینی که استعداد پذیرش گیاه و جانور را نداشته باشد، توان پذیرش آدمی را هم نخواهد داشت؛ چرا که این سرزمین بیمار است! نیست؟
باشد که در سال 2010؛ سالی که عنوان سبز و دلنشین «گونهگونی زیستی» را از سوی سازمان ملل متحد بر پیشانی خود دارد؛ خبرهای امیدبخشتر و خوشتری را از سوی سازمان حفاظت محیط زیست کشور بشنویم و بخوانیم.
(این یادداشت در صفحه ۹ شماره امروز روز نامه پول – ستون نگاه سبز – منتشر شده است)