بایگانی دسته: پژوهش

آبخوانداری یا فروش نفت و سدسازی؟!

بیش از سه دهه از فعالیت‌های آکادمیک دکتر سید آهنگ کوثر و همکارانش در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس برای معرفی و کاربست روشی موسوم به آبخوانداری می‌گذرد؛ روشی که مدعی است می‌تواند با یک دهم هزینه‌های سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، کابوس امنیت آبی در ایران را برای همیشه مهار کند. یادداشت پیش رو، به همین بهانه و نیز انتشار تازه‌ترین یافته‌های این گروه تحقیقاتی در یک مجله معتبر بین‌المللی، کوشیده تا مهم‌ترین دستاوردهای این پروژه بزرگ، ملی و البته مظلوم! را شرح دهد …

کلیک کنید

اخیراً در شماره جدید ژورنال معتبر هیدروژئولوژی از انتشارات اسپرینگر، مقاله‌ای منتشر شده با عنوان: «بهبود بلند مدت كشاورزي با گسترش سيلاب در دشت گربايگان، ايران: آيا براي تامين امنيت انسان‌ها، تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها سودمندتر است يا فروش نفت؟»
نویسندگان این مقاله آقایان حمید مصباح، مهرداد محمدنیا و آهنگ کوثر – که حاصل بیش از دو دهه پژوهش‌های خود را در ایستگاه آبخوانداری کوثر واقع در گربایگان فسا منتشر کرده‌اند – به زبانی دقیق، فنی و در عین حال شفاف می‌گویند:

پيامد آبكشي بي‌رويه از چاه‌هاي غير مجاز، خشكيدن كاريزهايي بود كه آب چهار روستا را در دشت گربايگان در جنوب ايران تأمين مي‌كردند. اين نابخردي سبب بحراني شدن شرايط زيست و مهاجرت گروهي روستاييان به شهرها شد. طراحی و ساخت 2034 هكتار شبكه‌هاي گسترش سيلاب براي آبياري سيلابي و تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها از دي1361 تا 1375، سبب مهار شدن 193 ميليون مترمكعب سيلاب و نفوذ 76 در صد آن به آبخوان شد . نتيجه اين كار ايجاد انگيزه‌ي بازگشت در بيشتر مهاجران به روستاهايشان بود. در نتيجه اجراي اين طرح در سال زراعي 1390-1389، مساحت پهنه‌ي كشتزارهاي فاریاب، به بیش از 13 برابر سال 1361 رسید. افزون بر آن، از سال 1369 تاكنون، سالانه براي 700 واحد دامي علوفه‌ي مغذي تهيه شده است. تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها، گزينه‌اي بخردانه را در برابر ساختن سدهاي بزرگ پيشنهاد مي‌كند. 420 هزار كيلومتر مربع از پهنه‌ي ايران را آبرفت‌هاي درشت دانه‌ي ژرف پوشانده‌اند. گنجايش اين آبخوان‌ها 5000 كيلومتر مكعب، يعني 10 برابر بارندگي سالانه‌ي سراسر ايران است. اگر هزينه‌ي فراهم ساختن يك متر مكعب گنجايش در سراب سدهاي بزرگ 2.5 دلار آمريكا منظور شود، ارزش بالقوه‌ي اين فضاي تهي 12.5 ضربدر 10 به توان 12 دلار است. افزون بر آن، گسترش سيلاب بر فراز آبخوان‌هاي 33000 رشته كاريز خشكيده، سبب به راه افتادن دو باره‌ي آنها خواهد شد. 19 درصد ارزش واردات ايران در سال 1392 مربوط به مواد غذايي است كه در صورت در دسترس بودن آب مي‌توان بخشي از آن را در كشور توليد كرد. از آن جا كه تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها آب مورد نياز را فراهم مي‌آورد، ارزش آبرفت‌ها بيش از نفتي است كه از فروش آن ارز لازم براي خريدن مواد غذايي به دست مي‌آيد. تغذيه‌ي مصنوعي آبخوان‌ها در پهنه‌ي 140000 كيلومتر مربع، توان ايران را براي مقابله با خشكسالي و كاهش بحران‌هاي مربوطه مي‌افزايد.
همان طور که مشاهده می‌شود، حتی اگر هدف رونق کشاورزی پایدار و تأمین امنیت غذایی واقعی ایرانیان است، راه‌های به مراتب ارزان‌تر و بخردانه‌تری نسبت به سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای وجود دارد که هم می‌تواند تهدید امنیت غذایی را مهار کند و هم هزینه‌های گزاف اجرای طرح‌های سازه‌ای حوزه آب به بخش‌هایی اختصاص یابد که اینک به شدت در تنگناهای مالی به سر می‌برند.

امروز در پردیسان یک رویداد تاریخی رقم خواهد خورد!

    تا ساعتی دیگر، مراسم نخستین جشن کتاب سال محیط زیست ایران در تالار شهدای سازمان حفاظت محیط زیست برگزار خواهد شد. آنچه که در پی می‌آید، متن سخنرانی نگارنده به عنوان دبیر این جشنواره است …

    طبیعت ایران حال خوبی ندارد. نه حال سمندرهای خالدار امپراطور در دره شهبازان خوب است، نه حال میش‌مرغ‌ها در دشت سوتاو بوکان. در سرزمین ما، گوزن‌های زرد، قربانی سیمره می‌شوند و دارکوب‌های سر سرخ، از گلازنی نفس بریده!
و همانطور که هوبره‌ها فدای اشتیاق‌شان به خرامیدن در شاسکوه می‌گردند، کبک‌های تنگ زندان هم در سبزکوه سرخ می‌شوند تا حکایت مرگ‌شان ثبت میراث معنوی گردد! با این وجود، همچنان تک درنای سپید و عاشق ما، هر ساله هزاران کیلومتر می‌پیماید تا عشق بی‌مانندش را به سرزمینی که خاطره‌ی هم‌پروازی با معشوقش را در سینه دارد، نشان دهد …

کتاب سال محیط زیست

    و آن سرزمین، سرزمین ماست؛ سرزمین وحشی بافقی که بیش از 500 سال پیش دریافته بود که ما درخت‌افکن نه ایم، آنها گروهی دگرند، با وجود سد تبر، یک شاخ بی بر نشکنیم؛ همان شاخ بی بری که 2500 سال پیش در منشور پارسوماش، افکندنش برابر با پایان نسل قلمداد شده بود …
با این وجود، امروز بی مهابای فرداها، نسل درختان از جنگل‌های چوبر در تالش تا کهورهای محمدآباد ریگان ریشه‌کن می‌شود و سازمان متولّی محیط زیست ایران بر این باور است که با منطق سرنیزه و چکمه هرگز نمی‌توان توان تاب‌آوری طبیعت وطنی که دوستش داریم را به او بازگرداند و سزاوارانه پاس داشت.
چنین است که تلاش برای توان‌افزایی، ارتقای سواد محیط زیستی و اعتلای فرهنگی ساکنان فلات ایران در صدر اولویت‌های راهبردی ما می‌نشیند؛ تلاشی که در بیست و پنجمین روز از آبان 1393؛ در روزی که به نام کتاب، آگاهی و سبک زندگی نامگذاری شده است، شناسه‌ی گویایش را در همین اجتماع پرشور و فرزانه در تالار زیبای شهدای محیط زیست پردیسان می‌توان رهگیری کرد. اینکه امروز می‌خواهیم همزمان با آیین‌های بیست و دومین سال برگزاری هفته کتاب و کتابخوانی – 24 الی 30 آبان – نخستین دوره از جشن ملّی انتخاب کتاب سال محیط زیست را برگزار کرده و از بین بیش از 300 اثری که در حوزه‌های گوناگون تخصصی، حقوقی، دینی، کودک و نوجوان و نشریات دریافت کردیم – به انتخاب یک هیأت داوری 64 نفره – به صاحبان 25 اثر جوایزی به رسم احترام اهدا کنیم.
سازمان حفاظت محیط زیست امیدوار است بنیانگذاری جشن ملّی انتخاب برترین کتاب محیط زیست در سالی که بر پیشانی‌اش نام فروزان فرهنگ می‌درخشد، سبب شود تا هم نویسندگان طبیعت دوست بیشتری ترغیب به نوشتن در این حوزه شوند، هم ناشرین پرشمارتری با لرزش کمتر دل و دست پای در سرمایه‌گذاری این مقوله‌ی فرهنگی نهند و هم سردبیران محترم، سهم بیشتری از فضای نشریه‌های خود را به محیط زیست اختصاص دهند.
کلام آخر آن که این جشن بزرگ و وزین هرگز شکل نمی‌گرفت اگر حمایت مقامات ارشد سازمان از یک سو، همراهی مدیران طبیعت‌دوست در وزارت محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی و تلاش شبانه‌روزی گروهی از همکاران سختکوشم در دفتر آموزش و مشارکت مردمی، روابط عمومی، اداره کل پشتیبانی و دیگر واحدهای حمایت‌کننده وجود نداشت، جمله‌ی پایانی را اما مایلم به رقیه عباسی، فریدرضا خلجی علیایی، فریبا سلیمی و محمّد صدقی اعضای خستگی‌ناپذیر دبیرخانه نخستین جشنواره کتاب سال محیط زیست تقدیم کنم که می‌دانم دست‌کم ساعت‌ها از خواب و استراحت‌شان را ربودم تا امروز در پیشگاه فرزانگان فرهیخته‌ی محیط زیست کشور، آبروداری کنیم.
زنده باشید بچه‌ها …

در مذمت پرورش آبزیان بومي در منابع آبي غير زادگاهي

    یادداشت پیش رو، حاصل تلاش یکی از کارشناسان باتجربه کشور در معاونت دریایی سازمان حفاظت محیط زیست است که به شیوه‌ای علمی به نقد رویه‌ای غیرعلمی و خطرناک برای پرورش گونه‌های آبزی در ایران پرداخته است. ضمن سپاس از آرش نیکوئیان عزیز که نوشتار ارزشمندشان را در اختیار نگارنده قرار داده‌اند، با هم آن را می‌خوانیم: ادامه‌ی خواندن

بوم‌گردی مسئولانه چگونه می‌تواند خطر بروز جنگ آب را کاهش دهد؟

    یادداشت پیش رو، متن سخنرانی‌ام در همایش گردشگری و اکوتوریسم آبی است که  به عنوان دبیر علمی همایش، هفته گذشته در تالار مرکزی برج میلاد تهران ارایه شد:

سخنرانی در همایش گردشگری و اکوتوریسم آبی - هشتم مهر 92

    به رغم آن که ما در کره‌ای زیست می‌کنیم که سه چهارم آن را آب فرا گرفته است، اما همچنان بزرگترین کابوس توسعه و کیفیت حیات بر روی زمین، همانا دسترسی به آب قابل استفاده است. چرا که فقط سه درصد از مجموع آب موجود در زمین، شیرین است و دو سوم از این میزان هم، عملاً در یخچال‌های طبیعی کوهستانی و سرزمین‌های یخ زده در جنوبگان و شمالگان محبوس مانده است. به دیگر سخن، میزان آب تجدیدشونده در کره زمین فقط یک درصد از کل آب‌های زمین را تشکیل می‌دهد و این مقدار هم تقریباً هزاران سال است که بدون تغییر مانده است. یعنی: حجم آبی که پیشینیان ما در زمان امپراتوری بزرگ هخامنشیان با کمتر از 20 میلیون‌نفر در روی کره زمین در اختیار داشتند، تقریباً همان مقدار آبی است که هم‌اکنون بیش از هفت میلیارد نفر ساکنان زمین از آن برخوردارند. چنین واقعیتی آشکارا نشان می‌دهد که دورنمای توسعه در زمین با مختصات کنونی آن تا چه اندازه شکننده و محدود‌کننده به نظر می‌رسد. این مسأله به ویژه در قاره‌ای که ما در آن زیست می‌کنیم – آسیا – نمود بیشتری هم دارد؛ چرا که فقط 36 درصد منابع آب تجدیدشونده جهان را دریافت می‌کند، در حالی که 60 درصد جمعیت کره زمین را مأوا داده است . این در حالی است که میزان منابع آب تجدیدشونده در حوضه آبخیز رودخانه آمازون، جایی که فقط 0.4 درصد از مردمان زمین را سکنی داده است به بیش از 14 درصد می‌رسد. چنین محدودیت تبعیض‌آمیزی، حتی در درون قاره آسیا هم به شدت محسوس است، آنگونه که هر چه به سمت جنوب باختری آن پیش می‌رویم، بر ابعاد نگران‌کننده‌اش افزوده می‌شود. کافی است بدانیم در طول نیم قرن اخیر، 50 مورد خشونت بین کشورها بر سر آب گزارش شده است که تنها هفت مورد آن به منطقه‌ای که ایران عزیز ما در آن استقرار دارد – خاورمیانه – بازنمی‌گردد .

    چنین است که اگر پیش‌تر، نمایندگان شرکت‌کننده در نشست عمومی سازمان ملل متحد، سال 2013 را «سال جهانی همکاری در زمینه آب» اعلام کرده و به تبع آن، سازمان جهانی جهانگردی هم شعار امسال روز جهانی جهانگردی – 27 سپتامبر (پنجم مهر) – را در پیوند آب، گردشگری و حفاظت از آینده مشترک تعریف کرده‌اند؛ ناشی از همین دانستگی است؛ دانستگی گرانی که باید قدر آن را در ایران، بیشتر از هر جای دیگری بدانیم. آیا می‌دانیم؟

گردهمایی بزرگ دوستداران محیط زیست و گردشگری در برج میلاد تهران - هشتم مهر 92

گردهمایی بزرگ دوستداران محیط زیست و گردشگری در برج میلاد تهران – هشتم مهر 92

    ما در جهانی زندگی می‌کنیم که به طور متوسط حدود 80 درصد از منابع آب شیرینش در اختیار بخش کشاورزی قرار می‌گیرد تا به تولید غذا اختصاص یابد. اما آیا واقعاً جمعیت امروز جهان به 4 میلیارد تن غذا در سال نیاز دارد؟ اگر اینگونه است چرا مراجع معتبر جهانی در ژانویه سال 2013 اعلام کردند که حدود نیمی از تولید سالانه غذا، بدون استفاده به هدر می‌رود ؟ در حقیقت، به نظر می‌رسد مشکل یک میلیارد گرسنه امروز، بیشتر از آن که ناشی از کمبود زمین و آب کشاورزی و تولید محصولات غذایی باشد، ناشی از وجود یک نظام عدالت‌گریزانه و مصرف‌گرایانه است که در آن ملاحظات اقتصاد بازار بر ارزش‌های والای تمدن مدنی ارجحیت دارد.

    این واقعیت در شرایطی هولناک‌تر و در عین حال زنهاردهنده‌تر می‌نماید که بدانیم، دست‌کم 90 درصد از آب قابل استحصال کشور به بخش کشاورزی اختصاص یافته است؛ بخشی که به دلیل استقرارش در عرض 35 درجه شمالی – موسوم به کمربند خشک جهان – هرگز از مزیت نسبی درخوری برای تبدیل این انرژی گرانبها به غذا برخوردار نبوده و نخواهد بود.

    اینگونه است که مدخلی تأمل‌برانگیز برای ورود صنعت گردشگری و بوم‌گردی مسئولانه باز می‌شود؛ صنعتی پیشتاز که امروز بیش از یک هزار میلیارد دلار درآمد سالانه در جهان درو می‌کند و جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از کشورهای ممتاز جهان از منظر جذابیت‌ها و مزیت‌های طبیعی، تاریخی و فرهنگی می‌تواند بخشی از درآمدهای سرانه‌ی خود را به جای کشاورزی ناپایدار از این محل کسب کرده که به مراتب وابستگی معیشتی کمتری می‌آفریند و دورنمای رفاه و توسعه‌ی ایرانیان را در افقی دورتر، مستحکم‌تر می‌سازد.

    ارایه‌ی 10 عنوان سخنرانی علمی در این همایش و بررسی و تحلیل ابعاد گوناگون این فرصت بزرگ با لحاظ موازین و ملاحظات محیط زیستی، به همین دلیل در دستور کار گردهمایی بزرگ امروز قرار گرفته و سخنرانان فرهیخته و کاربلد ما می‌کوشند تا با ارایه‌ی کدهای اخلاقی در حوزه‌ی بوم‌گردی آبی، تا مصادیق و استعدادهای گردشگری آبی در ایران و جهان، حساسیت‌های اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی این حوزه را تبیین کرده و راهکارهایی برای هم‌افزایی با مردم و جوامع محلی در این چشم‌انداز روشن وطن بنمایانند.

    باشد که حاصل این هم‌اندیشی و بارش فکری امروز بتواند چون شتاب‌دهنده‌ای معجزه‌گر، سرعت رونق بوم‌گردی مسئولانه را در وطن به سود کاهش وابستگی معیشتی به سرزمین و مهار جریان مهلک بیابان‌زایی ارتقاء داده و بدین‌ترتیب، نسل فردای این بوم و بر همچنان بتواند از وجود نگین فیروزه‌ای دوست‌داشتنی‌اش در شمال باختری وطن – دریاچه ارومیه – بهره‌مند شود؛ همانگونه که با دمیدن حیات دوباره به هامون، جازموریان، بختگان، طشک، کم‌جان، گاوخونی، گمیشان، کافنر، ارژن و پریشان، خواهیم توانست از پریشان‌حالی مردمانی که نشان دادند سزاوار این پریشانی و بیم از آینده نیستند، بکاهیم.

    انشاالله.

 

برای آنها که به پایداری بلوط در زاگرس می‌اندیشند!

این سرنوشت تلخ برای بلوط زاگرس، سزاوار نیست! هست؟ (بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شود)

این سرنوشت تلخ برای بلوط زاگرس، سزاوار نیست! هست؟ (بر روی تصویر کلیک کنید تا بزرگتر دیده شود)

    به همت گروهی از دوستان سختکوش و پژوهشگرم در بخش تحقیقات و اجرایی جنگل، گرانیگاهی علمی و فنی با عنوان: قطب علمي حفاظت، ارزيابي و بهره برداري پايدار از بلوط غرب ايران برپا شده و اعلام موجودیت کرده است. بی‌شک مهم‌ترین هدف این کارشناسان و پژوهشگران نخبه، بررسی و کشف راه‌های ماندگاری بلوط ایرانی در زاگرس است؛ کوهستانی که اگر نبود، نه از کارون و کرخه و دز جراحی و مارون خبری بود و نه از زاینده رود و سفید رود و زرینه رود!

    و البته همه می‌دانیم که حال بلوط‌ها اصلاً خوب نیست. اینک اما برای نجات این بیماران عزیز و ارزشمند وطن، قرار است که سومين کارگاه آموزشي با عنوان: زوال (خشکيدگي) بوم‌سازگان (اکوسيستم)‌هاي جنگلي بلوط زاگرس (بخش اول: فعاليت‌هاي بخش اجرا) در هفدهمین روز از مهرماه 1392 از ساعت 8 الی 13 در محل تالار اجتماعات مؤسسه تحقیقات جنگل‌ها و مراتع کشور برگزار شود.

    فریبرز غیبی – مدير کل سابق دفتر امور منابع جنگلي (دفتر جنگل‌هاي خارج از شمال) و عضو کنوني شوراي‌عالي جنگل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور – و کامران پورمقدم – مدير کل دفتر امور منابع جنگلي سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري کشور – دو سخنران این کارگاه هستند که امیدوارم بتوانند مشتاقان و دانشجویان این حوزه را به رموز پایداری بلوط و تلاش‌هایی که تاکنون انجام شده است، رهنمون سازند.

    برای اطلاعات بیشتر و آشنایی با ضوابط شرکت، می‌توانید با دبيرخانه قطب به شماره‌هاي 5-44580282-021 داخلي 217 (دکتر مهدي پورهاشمي) و يا خانم عطار، مسئول آموزش ضمن خدمت (داخلي 237) تماس حاصل فرماييد.

معرفی راهی که انتهایش به آشتی دوباره آب با ارومیه ختم می‌شود!

درمان قطعی بحران در دریاچه ارومیه (روی تصویر کلیک کنید)

درمان قطعی بحران در دریاچه ارومیه (روی تصویر کلیک کنید)

    همان طور که خوانندگان عزیز این سطور آگاهند، از ساعت 16:30 امروز، شبکه‌ی یک سیما در اقدامی بی‌سابقه تصمیم گرفته تا پربیننده‌ترین ساعت پخش و جذاب‌ترین برنامه سیاسی/اقتصادی و چالشی خود را با عنوان: «مناظره» در اختیار طرح، نقد و بررسی موضوعی قرار دهد که ظاهراً نه سیاسی و نه اقتصادی، بلکه محیط زیستی است! هرچند که البته باید بپذیریم نه‌تنها این موضوع، حوزه‌های سیاسی/اقتصادی را متأثر می‌کند، بلکه آثارش بر روی تمامی‌ جلوه‌های مدرن و سنتی جامعه‌ی امروز انکار ناپذیر است؛ دریافتی که سالهاست فعالان و تصمیم‌سازان حوزه محیط زیست کوشیده‌اند تا به باور سیاستمدران و کلان‌نگران کشور برسانند و اینک به نظر می‌رسد نخستین نشانه‌های این باورمندی در حال ظهور و آشکارسازی است. شما می‌توانید از طریق پیامک 300001، دیدگاه‌ها و نظرات‌تان را با این برنامه از ساعت 16:30 الی 19 امروز – 29 شهریور 1392 – در میان نهید.

    چنین است که نگارنده – به عنوان یکی از شرکت‌کنندگان در این مناظره – کوشیده ‌است تا در این مجال، نتایج آخرین مطالعات و بررسی‌هایش را که ادعا می‌کند: نقشه‌ی راهی است امن و مطمئن که سرانجام دریاچه ارومیه را مجدداً هم‌آغوش آبی دوست‌داشتنی و فیروزه‌ای‌اش خواهد کرد، ارایه دهد؛ تلاشی که به بهانه‌ی پاسخ به تازه‌ترین ادعاهای دکتر پرویز کردوانی و با مدد گرفتن از نظرات گروهی از نخبه‌ترین کارشناسان این حوزه عینیت یافته است و از همین رو، می‌طلبد که از استاد کردوانی قدردانی کنم. چرا که شاید اگر ایشان نظریه‌ی شگفت‌انگیز اوتانازی دریاچه ارومیه را مطرح نمی‌کردند، چنین پاسخ و راهکاری هم به رشته تحریر درنمی‌آمد! ادامه‌ی خواندن

داستان یک سفر علمی ناب به قلب بکر لوت در طلوع 75

ماجرای سفر به لوت

    فردا از ساعت 8 صبح در شبکه چهارم سیما، در طلوع هفتاد و پنجم به لوت سلام می‌دهیم؛ زیباترین، اسرارآمیزترین، بکرترین، گودترین و سوزان‌ترین دشت خاموش ایران که البته انگار زیاد هم خاموش نیست! در برنامه فردا، بهمن ایزدی،  رئیس هیات مدیره کانون سبز فارس به همراه دکتر ناصر مشهدی، معاون مرکز تحقیقات بین المللی بیابان دانشگاه تهران و مهندس جعفر صبوری، کارشناس سازمان زمین‌شناسی و اکتشافات معدنی کشور، مهمان ما هستند تا از دستاوردهای یکی از مهیج‌ترین و بیادماندنی‌ترین سفرهای علمی‌// تحقیقاتی خویش به ژرفای لوت سخن بگویند.  شماره پیامک 3000044 همچنان پل ارتباطی برنامه با شما خوبان است. ادامه‌ی خواندن

نرخ واقعی فرسایش خاک در ایران چقدر است؟

آیا انجمن علمی خاک ایران راست می گوید؟

    دوشنبه هفته گذشته – 27 آذرماه 1391 – نشستی تخصصی در پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری کشور برگزار شد که هدفش، بررسی نقاط قوت و ضعف تازه‌ترین پیش نویس طرح جنجالی قانون جامع منابع طبیعی کشور بود؛ طرحی که پس از هشت سال از شروع تدوینش، هنوز نهایی نشده و بین مجلس و دولت همچنان در رفت و آمد است. در این نشست که آقایان دکتر شعاعی، دکتر فرود شریفی، دکتر نادر جلالی، دکتر بازرگان، دکتر بلالی، مهندس هومان خاکپور، مهندس مهرداد مسیبی، مهندس امیر سررشته داری و نگارنده حضور داشتند، بیش از 40 مورد از خطاها و لکنت‌های فاحش فنی، حقوقی و محیط زیستی موجود در این طرح مورد نقد و بررسی قرار گرفت و مقرر گردید تا پیش از ارایه نهایی در صحن بهارستان، در کمیسیون کشاورزی مجلس مجدداً مورد بازنگری قرار گیرد.

    در حاشیه این نشست، آقای دکتر بازرگان، از اعضای هیأت مدیره انجمن علوم خاک ایران، نشریه کوچکی را به نگارنده دادند که توسط انجمن متبوع‌شان در بهار سال 1390 تهیه و منتشر شده بود. در این نشریه، آمارهایی بس تکاندهنده از وضعیت فرسایش خاک در ایران ارایه شده است که در صورت صحت، می‌تواند دورنمایی تیره و تار در حوزه امنیت غذایی بیش از یکصد میلیون ایرانی حاضر در افق 1404 بیافریند و شگفتا که این آمار در سکوت و انفعال کامل نهادهای متولی و رسمی این حوزه در وزارت جهاد کشاورزی انتشار یافته و هیچ پژواکی را نه در سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، نه در معاونت خاک و آب و نه در پژوهشکده‌های مرتبط، از جمله همین پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری برنیانگیخته است! چرا؟

    بر بنیاد این آمار، اعضای تخصصی‌ترین انجمن در حوزه خاک کشور دارند می‌گویند:

– نرخ سالانه فرسایش خاک در ایران تا 33 تن در هکتار گزارش شده که 5 تا 6 برابر حد مجاز است.

– میانگین سالانه فرسایش خاک نیز به حدود 15 تن در هکتار رسیده که سه برابر متوسط قاره آسیاست.

   در حقیقت، نویسندگان یا گردآورندگان این گزارش، مدعی شده‌اند که هم‌اکنون ایران نه فقط در بین کشورهای در حال توسعه که در بین تمام کشورهای موجود در تمام قاره‌های جهان، صاحب بالاترین نرخ فرسایش خاک در سال است؛ آن هم خاکی که به طور متوسط و با توجه به اقلیم کشور، بین 400 تا 500 سال زمان لازم دارد تا فقط یک سانتی‌متر مکعب آن ساخته شود.

   اگر این ادعا درست باشد، یعنی میزان جابجایی خاک در ایران، نه 2 میلیارد تنی است که اغلب در گزارش‌های رسمی به آن استناد می‌شود و نه حتا 4.5 میلیارد تنی است که معاون وقت رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور، چند سال پیش آن را اعلام کرده بود! بلکه سخن از فرسایشی در حدود 5 تا شش میلیارد تن در سال است که به راستی فاجعه‌بار می‌نماید!

   چرا همه سکوت کرده‌ایم در برابر این آمارهای مرگ‌آور؟ متخصصان خاک کشور می‌گویند: سالانه حدود 30 درصد از ظرفیت ذخیره سازی آب در سدهای بزرگ مخزنی کشور توسط رسوب از بین می‌رود؛ این یعنی از رده خارج شدن چند سد به بزرگی سد کرج در سال! آیا واقعیت دارد؟ بدتر از همه در این نشریه آمده است: «در 40 سال گذشته (1350 الی 1390)، در حدود 1890 واقعه مهم سیل در سطح کشور گزارش شده است که 53 درصد آنها در طول 10 سال اخیر رخداده است.» این یعنی: همه‌ی آن سدهایی که ساخته شده و عملیات آبخیزداری که انجام شده، عملاً نه تنها نتوانستند سیل‌ها را مهار کنند که بر ابعاد خسارت و شمار آنها هم افزودند. چرا؟

   آنها ( به نقل از فصلنامه پژوهش‌های اقتصادی – شماره بهار 1384) می‌گویند: فقط هزینه‌های مستقیم فرسایش خاک در کشور ما در سال 1379 حدود 22590 میلیارد ریال بود. مقایسه این رقم با ارزش افزوده بخش کشاورزی، محیط زیست و منابع طبیعی در همان سال (73170 میلیارد ریال) نشان می‌دهد که تقریباً 31 درصد این ارزش افزوده به نابودی کشیده شده است.

    آیا نباید یکبار و برای همیشه و بر بنیاد پژوهشی مستقل و دقیق، نرخ سالانه فرسایش خاک در پهنه 165 میلیون هکتاری ایران زمین را تعیین و ارایه داد؟ آیا برای کشوری که می‌خواهد در افق 1404 در زمره صادرکنندگان محصولات غذایی باشد؛ برای کشوری که می‌گوید: استعداد پذیرش 150 میلیون نفوس انسانی را دارد و برای کشوری که خودکفایی در محصولات کشاورزی، شعار محوری نقشه جامع علمی کشاورزی آن است، نباید اولویت نخست، آگاهی از آسیب‌پذیری و درجه شکنندگی زیست‌بوم فلات ایران در مواجهه با فرآیند ویران‌گر جابه جایی خاک باشد؟

    امیدوارم هرچه سریع‌تر این مهم در دستور کار جدی نهاد متولی پایداری بوم‌شناختی (اکولوژیک) کشور، یعنی وزارت جهاد کشاورزی قرار گیرد.

    انشاالله.

 

از احداث بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در قم چه خبر؟

درحالی که مدیران استان قم در تدارک ساخت بزرگترین پارک آبی خاورمیانه در مرکز استان بودند، آن هم در زمانی که ساخت دریاچه مصنوعی چیتگر در تهران – که از اقلیم و بارندگی بهتری نسبت به قم برخوردار است – مورد انتقاد جدی برخی از فعالان حوزه محیط زیست و منابع طبیعی کشور قرار گرفته است! حال خبر می رسد که نه تنها آبی برای کاربری های تفریحی در قم نمانده، بلکه وضعیت آب شرب مردم هم به شدت به مخاطره افتاده و پس از تعطیلی تصفیه خانه بزرگ شهر و خشک شدن دریاچه سد پانزده خرداد، حال چاره ای نمانده جز آن که اقدام به حفر شش چاه جدید علاوه بر 65 حلقه چاه موجود کنند!
گفتنی آن که هم اکنون سطح سفره های آب زیرزمینی در قم به شدت اُفت کرده و بیم آن می رود تا برداشت بیشتر آب، منجر به تکرار رخداد مشابه در اردبیل و همدان و کرمان و فارس و خراسان و … شده و شاهد وقوع پدیده بسیار خطرناک فرونشست زمین در قم باشیم.

تنها خواهشی که در این شرایط می توان از مدیران و برنامه ریزان قم داشت، آن است که وقتی آب سرشاخه های دز به استان تان رسید، لطفاً آن آب گرانبها را که به قیمت خیز معکوس آب در خلیج فارس و نابودی نخلستان های اروند کنار به دست آمده است، برای ساخت  بزرگترین دریاچه مصنوعی مصرف نکنید! ممنون.
قم اگر می خواهد کیفیتی پایدار و درخور از زندگی را برای مردم و زیستمندانش به نمایش گذارد، باید بداند که راهی نیست جز آن که چیدمان توسعه خویش را بر مبنای استعدادها و توانمندی های بوم شناختی (اکولوژیکی) سرزمین از نو بازمهندسی و تعریف کند.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.

منتها تا آن زمان خواندن: “عشق به انجام کارهای بزرگ ” را به شما توصیه می کنم!

سال 1389؛ سال سقوط آزاد ایران در حوزه شاخص‌های محیط زیستی!

بعد از ماجرای سقوط در شاخص‌های سه گانه‌ی عملكرد محيط زيست Environmental Performance Index) EPI)؛ پايداري محيط زيست   Environmental Sustainable Index) ESI) و شاخص سرزمین شاد (Happy Planet Index (HPI در سال 2010، اینک از اجلاس مکزیک خبر می‌رسد که ایران از منظر شاخص عملکرد مقابله با تغییرات اقلیمی Climate Change Performance Index. در سال 2011 هم نسبت به سال 2010، با 14 پله سقوط در بین 57 کشور مورد بررسی از رتبه 35 به رتبه 49 سقوط آزاد کرده است!
گفتنی آن که ایران در سال 2009، رتبه 39، در سال  2008، رتبه 34، در سال 2007 رتبه 49 و در سال 2006 در رتبه 47 قرار داشته است.
اطلاعات بیشتر را از بهروز حسنی مهمویی بخواهید.

مؤخره:
این تازه‌ترین دستاورد محیط زیستی را  – سقوط آزاد در سه جبهه! – به محمدجواد محمدی‌زاده و تیم همراهش در سازمان حفاظت محیط زیست، تبریک و تسلیت عرض می‌کنم!

خشکسالی آبان شدیدتر از مهر نبود!


هرچند که نتايج ديده‌باني، پايش و تحليل آخرين نقشه‌هاي ترسيم شده در پايگاه مديريت خشکسالي کشاورزي استان اصفهان در مرکز تحقيقات کشاورزي و منابع طبيعي نشان از کاهش قابل توجه ريزش‌هاي آسمانی در اغلب نقاط کشور از ابتداي سال آبی جاري (مهر ماه 1389) تا پايان آبان ماه دارد، اما به هر حال، وضعیت اندکی بهبود یافته است، به ویژه برای مردم گرمسار و تهران و کهنوج و نواحی اطراف آن. به نحوی که در کل کشور، میزان بارش رخ داده نسبت به میانگین درازمدت از حدود 81 درصد کاهش در ماه گذشته به 51 درصد کاهش رسیده است.

با این وجود، همچنان 96.2 درصد از سطح کشور از بارشی کمتر از ميانگين دراز مدت برخوردار شده و به سخنی ديگر خشکسالي خفيف تا بسيار شديد را تجربه کرده­اند و در 3.8 درصد سطح باقيمانده، ميزان بارش بيش از ميانگين دراز مدت بوده است. اگر بخواهیم مقایسه­ای بین وضعیت خشکسالی تا پایان آبان ماه در سال گذشته و سال جاری داشته باشیم، در می­یابیم که وضعیت خشکسالی نسبت به سال قبل بسیار وخیم­تر شده است. به نحوی که درصد مساحت مناطقی که خشکسالی را تجربه کرده­اند در حدود 32 درصد افزایش پیدا کرده است.

همانطور که نقشه وضعیت خشکسالی ایران با استفاده از شاخص درصد از میانگین بارش نشان می­دهد، بطور کلي قسمت اعظم کشور به جز بخش­هایی از شمال، مرکز و قسمت محدودی در جنوب کشور، شاهد خشکسالی بسیار شدید بوده است.در طول این بررسی جزئيات ديگري از مطالعه نقشه‌هاي خشكسالي به دست آمد كه در ذيل به ‌آن اشاره كوتاهي مي‌گردد.

خشكسالي بسيار شديد (كاهش بيش از 60 درصد از بارش نرمال):

این کلاس خشکسالی سطح بسیار وسیعی از کشور را اشغال نموده است به نحوی که حدود 66.5 درصد از سطح کشوررا به خود اختصاص داده است. این وضعیت در بسیاری از نقاط کشور از جمله کل استان­های آذربایجان شرقی، کردستان، کرمانشاه، ایلام، اردبیل، چهارمحال و بختیاری، فارس، یزد و بوشهر و قسمت­های وسیعی از استان­های سیستان و بلوچستان، هرمزگان، خراسان جنوبی، خراسان رضوی و شمالی، گرگان، آذربایجان غربی، کردستان، زنجان، لرستان، خوزستان و بخش­هایی از استا­ن­های اصفهان، همدان و کرمان دیده می­شود.

خشكسالي شديد (كاهش 45 تا 60 درصد بارش نرمال):

خشكسالي شديد در حدود 14.3 درصد از سطح كشور را طی این دوره در برداشته است. اين خشكسالي در
شهرستان­های سرخس، مشهد و قوچان (خراسان رضوی)، بجنورد (خراسان شمالی)، گرگان (گرگان)، بیارجمند (سمنان)، نایین و اصفهان (اصفهان)، کوهرنگ (چهارمحال و بختیاری)، بستان (خوزستان)، خرم­آباد و بروجرد (لرستان)، ملایر، کنگاور و همدان (همدان)، منجیل (گیلان)، سراب (آذربایجان شرقی)، جلفا و خوی (آذربایجان غربی)، جیرفت (کرمان) و بندرعباس (هرمزگان) را شامل شده است.

خشكسالي متوسط (كاهش 20 تا 45 درصد بارش نرمال):

خشكسالي متوسط بخش­هایی از شمال و مرکز و قسمت محدودی از جنوب کشور را احاطه كرده است و مساحتي در حدود 11 درصد را شامل مي‌شود. در خراسان جنوبی (نهبندان)، سمنان (شاهرود)، اصفهان (اردستان، نطنز و داران)، لرستان (الیگودرز)، مرکزی (ساوه و اراک)، قزوین (قزوین)، گیلان (رشت)، مازندران (رامسر، نوشهر و بابلسر)، خوزستان (دزفول)، کرمان (جیرفت) شاهد اين نوع خشكسالي مي‌باشيم.

خشكسالي خفيف (كاهش كمتر از 20 درصد نرمال):

اين خشكسالي 4/4 درصد از مساحت كشور را شامل مي‌شود. در استان­های البرز (کرج)، قم (قم)، اصفهان (کاشان،گلپایگان و نطنز)، آذربایجان غربی (ماکو) و هرمزگان (میناب) این وضعیت خشکسالی  مشاهده مي‌شود.

خلاصه وضعيت خشكسالي ايران  از مهرماه تا پايان آبان­ماه 1389

ü      مجموع بارندگي کشور 24.3 ميلي‌متر

ü      میزان بارندگی سالانه دراز مدت کشور 49.8 میلی متر

ü      ميزان کاهش بارندگي نسبت به دوره آماري بلند مدت 51.1 درصد

ü      بالاترین درصد خشکسالی: بسیاری از ایستگاه­های سینوپتیک کشور از جمله خور و بیابانک، کنگان جم، بیرجند، فردوس، بشرویه، اقلید، انار، بم، جاسک، یزد و طبس طی این مدت هیچ بارشی دریافت نکرده­اند.

ü      بالاترین درصد ترسالی: ایستگاه کهنوج (کرمان) با 128 درصد افزایش بارندگی نسبت به میانگین دراز مدت

ü      پرباران و کم باران­ترین استان­ها: استان تهران  با 20.5 درصد افزایش بارش نسبت به میانگین دراز مدت و استان فارس با 7/99 درصد کاهش بارش نسبت به میانگین دراز مدت به ترتیب پر بارش­ترین و کم بارش­ترین استان­های کشور می­باشند(نمودار شماره3).

ü      وضعيت خشكسالي: خشکسالی به مانند ماه گذشته وضعیت خود را کماکان حفظ کرده به طوری که خشکسالی در بخش اعظم کشور مشاهده مي‌شود.

بیشتر بدانید:

رد پای نقشه های خشکسالی در مهار بیابان زایی

آیا به پایان دوران پادشاهی صنعت نفت رسیده‌ایم؟!

اگر سری به درگاه مجازی American Scientific بزنید، با یک نظرسنجی روبرو می‌شوید که نتایجش می‌تواند و باید که برای برنامه‌ریزان و کلان‌نگران توسعه در ایران مهم باشد.
در این نظرسنجی از کاربران پرسیده شده که با توجه به اعلام آژانس بین‌المللی انرژی، مبنی بر این که تا سال 2035، نیاز به انرژی در سطح جهان دست کم به میزان یک سوم کنونی افزایش خواهد یافت، کدام یک از انواع زمینه‌های صنعتی مرتبط با انرژی می‌توانند اشتغال بیشتری تولید کرده و جذب کنند؟
پاسخ‌ها نشان می‌دهد که صنعت نفت و گاز حتا در بین 4 گزینه نخست هم جا ندارند و این استحصال انرژی‌های خورشیدی، بادی و هسته‌ای است که رتبه‌های نخست تا سوم بازار کار را در طول ربع قرن آینده به خود اختصاصص می‌دهند.
پرسش این است که در مورد رتبه‌های نخست و دوم آیا جهت‌گیری بلندمدت ما سزاوارانه و درخور بوده است؟
این کدام کشور در جهان است که بتواند ادعا کند مزیت نسبی‌اش در حوزه‌ی استحصال انرژی خورشیدی بیشتر از ایران است؟
آیا اگر ما 10 سال پیش در این حوزه شروع کرده بودیم، آیا اینک کلان‌شهرهای ما آنگونه که امروز نفس کم‌آورده‌اند، نفس کم می‌آوردند و ما مجبور به تعطیلی بزرگترین مراکز اقتصادی خود می‌شدیم؟
آیا بهتر نیست به جای آن که به دلیل سرمایه‌گذاری 100 میلیون دلاری چینی‌ها در حوزه‌ی اکتشاف و استخراج نفت، پارک ملی کویرمان را به حراج بگذاریم، دست‌کم از این پارک برای تولید انرژی الکتریسته از خورشید لایزالش در 320 روز از سال سرمایه‌گذاری می‌کردیم؟