من از زبان آب، پرنده، نسیم و ماه با مردم زمانه سخنها سرودهام من از زبان برگ، درد درخت را در زیر تازیانه بیداد برق و باد در پیش چشم مردم عالم گشودهام فریدون مشیری بعد از گذشتن از...
ترکمن صحرا Archive
و دوباره همان دعا و همان نعمت ها …
بعد از یک سفر رؤیایی به سرزمین غرق در نور و سبزینه ی ترکمن صحرا و ملاقات با یکی از دوست داشتنی ترین و شریف ترین مردمانی که تاکنون دیده بودم، شب گذشته به تهران برگشتم و به زودی...
در داشلیبرون آسمان آبی است!
من اینجا که سرزمین حکمت است، ایستادهام تابرخاستن خورشید را گواهی دهم اینجا که سرزمین زمستان است، ایستادهام تا یاد بهار را زنده نگه دارم ایستادهام تا از بودن و خوبی سخن بگویم و یک تنه گواه حقیقت باشم...