🇮🇷: @darvishnameh
✅ گفتگو با بومشناسی که با موسیقی طبیعت می رقصد و می گرید … ✅
🖋صدای گفت و شنود مورچه ها که پاهای خود را بر بدنشان می سایند؛ پژواکی از زیر سطح آب زلال یک برکه کوچک و صدای زوال یک جنگل کاج …
اینها تنها چند نمونه از صداهایی هستند که #دیوید_دان در طول سالهای متمادی به عنوان یک آهنگساز، موسیقیدان، بومشناس شنیداری (acoustic ecologist) و مهندس صدا مورد پژوهش قرار داده است!
قطعات ساخته او، صداهایی که پیرامون ما را فرا می گیرند و دیگر پروژه ها، هنر و دانش را با یکدیگر پیوند می دهند و از ما دعوت می کنند تا با دقت فراوان به فعالیت های غیرانسانی و محیط های زیستی که در معرض فرسودگی قرار گرفته اند، بپردازیم.
اخیرا دیوید دان تحقیقات خود را در زمینه بیو اکوستیک برای پرداختن به مرگ جنگلهای کاج بکار گرفته است. در طول دو دهه گذشته، بسیاری از درختان کاج در سراسر غرب امریکا از طریق طغیان آفتها که شمار آنها به دلیل بالا رفتن درجه حرارت افزایش پیدا کرده، تلف شده اند – درست مثل قصه غم انگیز مرگ بلوطها در زاگرس و طغیان سوسک چوبخوار در ایران – این آفتها بیش از ۴۵ میلیون هکتار از رویشگاه درختان کاج را نابود ساخته اند که بیش از هفت برابر وسعت رویشگاه زاگرس بزرگی دارد! بوم سازگان به شدت مختل شده و چهره طبیعت در غرب آمریکا تغییر یافته و بدتر آنکه نشانی از پایان یافتن این زوال دیده نمی شود. با این وجود، هستند هنوز احمق های آزمندی که برای دانالد ترامپ که جهانگرمایی را با وقاحت به تمسخر می کشد، کف زده و هورا می کشند! چرا؟
🖌 خبرخوش اما اینکه دان و همکارانش به دریافت حق امتیازی برای کاربستِ تکنولوژی و پروتکلی شده اند که با استفاده از صدا، رفتارهای کلیدی و مراحل زندگی آفت درختان کاج را مختل می کند و نابودی جنگلهای کاج را به تعویق می اندازد.
رسانه محیط زیستی the Revelator مصاحبه ای با دان درباره رویکرد او به هنر و دانش در اکولوژی صوتی داشته که چکیده آن را از نظر خوانندگان عزیز #درویشنامه می گذرانم:
🔸شما امروز به چه گوش می دهید؟
🔹شاید کسالت بار به نظر رسد اگر یک آهنگساز بگوید: من با بالا رفتن سن، از عادت به گوش دادن دانسته به موسیقی دور شده ام. بدیهی است من به موسیقی خودم وقتی گوش می دهم که در حال ساختن آن باشم، اما بیشتر از آن برایم گوش فرا دادن به دیگر موسیقیها آنچنان سودمند نیست که زمانی بود. البته هنوز لذت می برم، اما (دیگر موسیقی ها) مقصود مورد نظرم را، آنچنان که برای دیگران است -انگیزش احساسی/عقلانی، حال خاصی را ایجادکردن، برای پس زمینه محیط و غیره -برآورده نمی کند. موسیقی بیش از آن برایم عادت شده تا بتواند اینجور تأثیراتی بر من داشته باشد. بجای آن بیشتر وقتم را دنبال صداهای پیچیده ای هستم که پیرامون ما را فرا گرفته اند و پدیده های شنوایی در دنیا که جدید هستند و یا در ساختار صداهای ناآشنا و غیرقابل پیش بینی بکار گرفته می شوند.
🔸چه چیزی برای شما در آغاز وجود داشت، صداها یا طبیعت؟ یا آینکه هر دو یک چیز هستند؟
🔹من بر این عقیده ام که در آغاز برای هر کدام از ما صداهای طبیعت وجود دارند و موسیقی چیزی است که ما یاد می گیرم از طریق تأثیر فرهنگی آنرا از صداهای طبیعی تمایز دهیم. ما همه نسبت به بستر ارتعاشی رحم مادرمان حساس هستیم و این به احتمال زیاد نخستین الگویی است که به ما اجازه می دهد هم حس اصوات طبیعی دنیا و هم آنچه را که بعدها به عنوان موسیقی می شناسیم، دریافت کنیم. صداها و ریتم های فیزیولوژی بدن مادر به آنها که در اطراف ما وجود دارند و موسیقی های سنتی در بسیاری از فرهنگها شباهت دارند. آنچه که به نظر ممکن می رسد، این است که ما در رحم مادر در حالیکه مراحل فرگشت زندگی را طی می کنیم این الگوها را بدست می آوریم: اونتوژنی (هستی زایی) بطور اختصار فیلوژنی (تبارزایی) را تکرار می کند.
🔸چگونه احساسات هنری تان به شما کمک میکند تا مشاهدات خویش را از دیدگاه علمی بنگرید؟
🔹هنرمندان و پژوهشگران به یکدیگر نکته قابل توجهی را تفهیم می کنند، اگر به خود فرصت کافی برای درک آن بدهند که چگونه شغلهای هنری و علمی با یکدیگر تفاوت دارند و اینکه ما نیاز به اذعان داریم که این تفاوتها بزرگتر از فرضهای واقع بینانه ماست. دانش بدنبال درک و توضیح مکانیسم های حیاتی در طبیعت از طریق یک روند منطقی و دقیق است؛ هنر بدنبال درک و توضیح دنیا از راه روندهای بینشی و تکیه بیشتر بر قدرت بزرگ تخیل است که به انسان هدیه شده. مشکلات جدی زمانی ایجاد می شوند که بین این دو قلمرو، دیدگاه هر کدام نسبت به دیگری از بین برود. #گرگوری_بیتسون، دانشمند امریکایی، میگوید: “سختگیری به تنهایی به معنای مرگ است و تخیل به تنهایی به معنای زوال عقل.”
https://t.me/darvishnameh/7066