مردم ۱۶ شهر جهان اعتراض کردند به ساخت سدی که قربانی شماره یک آن مردم ایران هستند!

 

 

1⃣ واقعاً ترکیبی از شوق، عشق، شور، خشم، حسرت، غم، تاسف و شرمندگی را باید توامان درک کرد از شنیدنِ چنین خبری!

2⃣ به راستی ما را چه می شود و این گردِ مرگ و انفعال نشانه چیست؟ چرا دانشجویانی که روزگاری در مواجهه با کیفیت نامطلوب غذا در رستورانهای دانشکده، سینی ها را به هوا پرت می کردند، امروز در غار تنهایی شان کبک وار مخفی شده اند؟ آن نسل معترض و سلحشور که رگه هایی از آن در شخصیت #فرهاد_دماوندی در #سریال_شهرزاد رهگیری شده، اینک کجاست؟

3⃣ آیا دوباره باید از نو شروع کنیم؟ آیا باید به #مدارس_طبیعت امید … یا دخیل بربندیم؟ آیا نباید روانشناسان، جامعه شناسان، علما و معماران چیدمان فرهنگی کشور فراخوانی بزرگ سرداده و نسبت به این مرگ خاموشِ جامعه امروز ایران هشدار داده و آسیب شناسی کنند؟!

4⃣ خاطره دیروز از #وزیر_آموزش_و_پرورش در دولت یازدهم، سخت مرا تکان داد: اینکه اینک دغدغه دولتمردان #آموزش نیست!

5⃣ به قول #استاد_رنانی عزیز: ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم، ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم! پس لطفا به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد دهید. به آنها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.

6⃣ من فکر می کنم اگر چنین کودکانی را تربیت کنیم، هرگز به جای آنکه امروز چنین شرمنده و مغموم و خجالت زده در پیشگاه مردم آن ۱۶ شهر جهان باشیم، می توانیم با افتخار به آینده بنگریم؛ آینده ای که در آن هرگز هیچ ایرانی ساعتها از نیمه های شب منتظر تماشای لحظه های جان دادن یک انسان در معابر عمومی شهرها و ورزشگاه هایش نمی ماند! می ماند؟

🔵 هموطن عزیزم! لطفاً همچنان به معرفی و امضای پتیشن #نجات_میانرودان ادامه دهید:

لینک مستقیم:
👇

از طریق فیلم آموزشی :

از رضا کیانیان تا علیرضا منصوریان و از حادثه خونین ساوه تا کهنوج!

1⃣ عصر دیروز در حاشیه برگزاری یک رویداد محیط زیستی برای ارتقای حساسیت جامعه به بحران آب؛ رخدادِ تاسف باری به وقوع پیوست که بازتابهای رسانه ای فراوانی درپی داشت.

2⃣ روز قبل از آن هم، بازیکن دوستداشتنی و محبوب روزهای طلایی آبی ها و مربی امروزشان با تلخ ترین بدرقه ممکن، مجبور به ترک استقلال شد، درحالیکه برخی از تماشاگران حاضر در استادیوم آزادی، #منصوریان را پیتزافروشی خواندند که باید فوتبال را فراموش کند؛ آن هم در حالی که همسر و فرزند مربی #تیم_استقلال در حال تماشای بازی بودند!

3⃣ تامل برانگیزتر آنکه یکی از آرمان ها و اهداف پویش #من_صدای_آب_هستم، ارتقای تحمل و شنیدن صدای مخالف اعلام شده؛ اما هنرمند محبوب و حامی این پویش؛ استاد #رضا_کیانیان، به جای درس دادن به جوانها و نمایش مدارا و توان مجاب کنندگی، خطاب به یکی از معترضان #غلبه_تفکر_سازه_ای در مدیریت آب، می گوید: دهانت را ببند و یا برو بیرون!

4⃣ وقتی پیشکسوت هنرمندان ما با چنین ادبیاتی، مخالفان خویش را می نوازد، دیگر چه انتظاری باید از تماشاگران جوان، متعصب و خشمگین تیم استقلال داشت؟!

5⃣ حاصل این نگاه خشونت بار و عدم تحمل مخالفان اندیشه، آشکار است که فقط در همین شبکه های اجتماعی و دنیای مجازی یا تالار همایشها محدود نشده و منجر به حوادث خونینی نظیر رخدادِ شامگاه دیروز در #ساوه یا پیشتر از آن در #کهنوج می شود. حتی فقط به محیط زیست و ورزش محدود نشده و تبعاتی جبران ناپذیرتر خواهد داشت؛ وگرنه چرا باید در پایتخت؛ در مرکز جمهوری اسلامی ایران شاهد ۷ هزار نزاع خیابانی در هر صدهزار جمعیت باشیم؟ و چرا میزان تلفات محیط بانان و جنگلبانان در ایران – بیش از ۱۳۰ شهید و سه هزار مجروح – در شمار رکوردهای دست نایافتنی در جهان باشد؟!

6⃣ همه باید این تهدید را جدی بگیریم و از خود بپرسیم: ما کجای راه را اشتباه رفتیم که اینک توانایی شنیدن را از دست داده و به جای گفتگو، دست به تهدید و اتهام و مقابله فیزیکی و … می زنیم؟ به ویژه در سالروز طرح پندارینه گفتگوی تمدنها در صحن سازمان ملل متحد توسط #سیدمحمد_خاتمی؛ هم او که خطاب به مخالفانش در پایان دولت هشتم، شعری از #میرسید_علی_همدانی را یادآوری کرد و رفت …

هرکه ما را یاد کرد ایزد مر او را یاد باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد
در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار
هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد

🔴 چقدر جای افکار میرسید در امروزِ ایران خالی است، چقدر …

به جای اجرای طرحهای انتقال آب، سدسازی و استخراج آبهای ژرف، تلفات آب را پایان دهیم!

1⃣ براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، سالانه بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون مترمکعب آب از طریق شبکه های آب شهری تلف می شود:

2⃣ در بزرگی این رقم همان بس که بدانیم آورد طبیعی رودخانه زاینده رود در طول یک سال فقط هشتصد میلیون متر مکعب است!

بر اساس این گزارش استانهای خوزستان، تهران و البرز، دارای بدترین نرخ هدررفت آب هستند.
نرخ هنگفت تلفات آب در ایران از آنجا اهمیت بیشتری می یابد که بدانیم دولت می خواهد برای شیرین سازی و انتقال سالانه فقط ۲۰۰ میلیون متر مکعب آب از دریای خزر به سمنان تا ۱۱ هزار میلیارد تومان هزینه کند! به عبارت دیگر با توجه به طرحهای مشابه دیگری چون #بهشت_آباد، #گلاب، علی آباد کتول به شاهرود، #بن_بروجن و سبزکوه، به نظر می رسد می توان با یک بیستم هزینه ای که برای اجرای این طرحهای ویرانگر و خسارت آفرین مورد اشاره می خواهیم پرداخت کنیم، نرخ هدررفت آب را تا ده درصد رقم مورد اشاره کاهش داده و مملکت از یک خسارت بزرگ نجات یابد.

3⃣ موضوع زمانی بیشتر می تواند در راستای اقتصاد مقاومتی مورد مداقه قرار گیرد که دریابیم تقریباً برای استخراج رقمی برابر با هدررفت آب از شبکه شرب شهری، می خواهیم با کمک روسها و سرمایه گذاری ۲۵۰ میلیون دلاری، #آبهای_ژرف را استخراج کنیم! به راستی چرا راه ساده تر را انتخاب نمی کنیم؟

4⃣ پرسش اصلی این است: چرا هیچ اراده ای برای کاهش هدررفت آب وجود ندارد، اما حاضریم ده ها برابر هزینه طرح های انتقال آب را بپردازیم؟! چه دلیلی از این روشن تر که نشان می دهد در پای منافع بخشی شرکت های قدرت سالار درگیر در طرح های سازه محور، یک مصلحت ملی دارد ذبح می شود! نمی شود؟

5⃣ اینک با توجه به نگرانی های اعلام شده از سوی عیسی کلانتری در مورد اصابت کفگیرِ اندوخته های آبی کشور به ته دیگ و افزایش محسوس نرخ فرسایش خاک، امید می رود سازمان متولّی محیط زیست کشور بتواند رویکردهای سازه محور در وزارت نیرو را به راهبردهایی چون ارتقای توان نرم افزاری، مدیریت مصرف و بازچرخانی آب تغییر دهد.
آمین …

دسته گل جدیدی که همه ما در آفرینش آن، مقصریم! نیستیم؟

1⃣ برای وزارت آموزش و پرورشی که در کتاب انسان و محیط زیستش، سدسازی را یک ضرورت ملی معرفی کرده که نقش مهمی در پیشرفت کشور برعهده داشته، متاسفم!

2⃣ برای وزارت نیرویی که همچنان بر طبل غلبه تفکر سازه ای در مدیریت آب می کوبد و حاضر است با هر تمهیدی، یک ضد ارزش را در پیشگاه ذهن نوجوانان معصوم وطن به یک ارزش بدل سازد، متاسفم. کافی است از مردم #میناب، #جیرفت، #دره_گز، #گتوند، #نی_ریز، #استهبان، #شهریار، #اهالی_حوضه_آبخیز_دریاچه_ارومیه، #سردشت، #زابل و مردمان پایین دست رودخانه های #دجله و #فرات در کشورهای #سوریه و #عراق بپرسیم که آیا آنها هم پس از ساخت این جرثومه های پهن پیکر و سیمان اندود، مزه پیشرفت واقعی را چشیدند! یا اینکه اینک خون گریه کرده و سازندگان این سدهای اهریمنی را با سخت ترین دشنام ها و نفرین ها بدرقه می کنند.

3⃣ برای #وزارت_جهاد_کشاورزی که هرگز آنگونه که باید در برابر تاراج سرمایه های ملی و خاک به بهانه سدسازی و طرحهای انتقال آب ایستادگی و افشاگری نکرد، متاسفم.

4⃣ و دست آخر آنکه برای خودم که دو سال پیش – در زمان مسوولیتم در دفتر آموزش سازمان حفاظت محیط زیست – کوشیدم تا درس #انسان_و_محیط زیست وارد ادبیات دانش آموزان کلاس ۱۱ متوسطه شود، هم متاسفم! رخداد شرم آورِ پیش آمده، مرا یاد توبه نامه مشهور مجید مخدوم انداخت، وقتی که سرنوشت طرحهای ارزیابی محیط زیستی را که خود پیشنهاد داده بود، در بهبود کیفیت طرحهای عمرانی دید که فقط هزینه ها را افزایش داده و با شجاعت گفت: اشتباه کردم.

🔴 چقدر راه نرفته و کار نکرده داریم! چقدر …

مصداق عملی پاسداشت روز جهانی مقابله با بیابانزایی چیست؟!

امروز هفدهم ژوئن برابر با ۲۷ خرداد است؛ ۲۳ سال پیش در چنین روزی نخبگانی در سازمان ملل متحد به این باور رسیدند که اگر خطر جریان کاهنده کارایی سرزمین را دستکم بگیرند، ممکن است دشواری زیستن در زمین به ادامه راهش نیارزد!

بیش از ۵ میلیارد هکتار از خشکیهای زمین، پیوسته در حال از دست دادن توان کارایی خود بود و موج مهاجرتهای محیط زیستی آشکارا نظام مدیریت جهانی را به ویژه در آفریقا، بخشهایی از آسیا و آمریکای لاتین تهدید می کرد.
ایران در شمار پنج کشور نخستی بود که به پیمان UNCCD یا مقابله با بیابان زایی پیوست؛ چراکه بیش از هر کشور دیگری این خطر را حس می کرد. البته در آن روز، هنوز تبعات ویرانگر طرحهای آزمندانه ای چون #گاپ بر میانرودان آشکار نشده و اصولاً کسی فکر نمی کرد ممکن است با ساخت سازه هایی که مردم برایش کف و هورا سر میدهند و سیاستمداران روزشمارِ بریدن روبان قرمز رنگش را ثبت کرده اند! تپش نبض زندگی، کندتر و کندتر شود.
اینک اما مجموع توان ذخیره سدهایی که در ترکیه، سوریه، عراق و ایران بر روی رودخانه هایی که به سمت #میانرودان، هورالعظیم، شط العرب و اروندرود حرکت می کرد از مرز ۱۵۰ میلیاردمتر مکعب گذشته است و البته عملاً اگر #سد_ایلی_سو هم بر روی #دجله تکمیل شود، می توانیم مرگِ همه رودخانه های منتهی به خلیج فارس را جشن گرفته یا به سوگ نشینیم!

*⃣ راست آن است که ما مردم و حاکمان منطقه در رقابتی تاسف بار و مرگ آور کوشیدیم تا از این نمد برای خویش کلاهی بزرگتر ببافیم و البته با ظهور #القاعده، #طالبان، #داعش، #پژاک و … دریافتیم که به جای اقتدار و رفاه بیشتر، اینک از دمشق تا بغداد و از استانبول تا آنکارا، کابل، کراچی و تهران و حتی از منچستر و لندن تا پاریس و سرانجام از نیویورک تا جاکاراتا می توان ردپای خون و وحشت و انتحاری که بذرش در همین میانرودان کاشته شد را درو کرد!

🔴 دریافت کننده عزیز #درویشنامه!
امروز بهترین و سزاوارانه ترین اقدام عملی برای مقابله با بیابان زایی، حمایت از پویشی جهانی برای مقابله با تفکری است که منابع آبی را چون منابع نفتی، در شمار املاک و دارایی های ملی خویش می پندارد! این اشتباهی است که همه در آن شریک جرم هستیم و فقط نوک تیز انتقاد را نباید متوجه یک کشور به نام ترکیه کرد؛ درست است که ترکیه آشکارتر و تمامیت خواهانه تر عمل کرده، اما مگر سوریه، عراق، افغانستان و ایران چنین نکرده اند؟ درست همان کاری که اینک اتیوپی هم در بالادست نیل دارد بر سر مصر می آورد و پیشتر از تبعات آن در آمازون، برزیل و کاستاریکا هم یاد کرده ام؛ دورنمای کابوس مرگباری که می توان از آن با عنوان آغازگرِ جنگ جهانی سوم یاد کرد.

🔶 بنابراین، گام نخست در پاسداشت درست و دقیق روز جهانی مقابله با بیابان زایی، همانطور که پیشتر هم اشاره کرده ام، امضاء پتیشن نجات میانرودان است؛ همه مردم منطقه و جهان باید از دولتهای خویش بخواهند به مسابقه ننگین و ابلهانه نشستن بر شاخه و بریدن بُن پایان دهند.

به استقبال ۱۲ ژوئن، دویستمین سالروز تولد دوچرخه!

شاید خیلی ها حتی در #آبادان، #یزد، #اصفهان و #نیشابور که بیشترین قدمت دوچرخه سواری در ایران را دارند، ندانند که مخترع این سبزترین و سالم ترین وسیله حمل و نقل جهان، #دوچرخه؛ نه یک انگلیسی، که یک اشراف زاده آلمانی به نام #كارل_درايس بوده است. تصویر نخستین دوچرخه جهان را می توانید در صفحه اینستاگرامم به نشانی زیر تماشا کنید:

🔵 به همین مناسبت، شایسته تر آن است تا امسال دوستداران دوچرخه و اهل رکابانِ سبزاندیش ایرانی، فعالیتی به مراتب بیشتر و سزاوارانه تر از سال گذشته داشته و شرایطی فراهم کنند تا سکونتگاه های شهری، هرچه بیشتر از امنیت لازم برای دوچرخه سواری برخوردار شوند.

⚡️ اخیراً پژوهشگران دانشگاه #گلاسکو در اسکاتلند، نتایج تحقیقات مهمی را منتشر کرده اند که می تواند برای دوستداران دوچرخه بسیار شوق برانگیز و پیش برنده باشد:
اینکه اگر می خواهید دستکم ۴۰ درصد امکان #مرگ_زودرس خود را به تاخیر اندازید، باید #اهل_رکاب شوید. همچنین، آنهایی که با دوچرخه به محل کار خود می روند، خطر ابتلا به بيماريهاي قلبي و يا انواع #سرطان را به نصف کاهش می دهند. برپایه نتایج این پژوهش که در “ژورنال پزشكي بريتانيا” منتشر شده، دوچرخه سواران در مقايسه با مردمي كه بدون تحرك – با خودرو، قطار و يا اتوبوس- به كار خود مي رسند، دقيقاً تا ٤٥ درصد كمتر خطر ابتلا به بيماريهاي سرطاني و تا ٤٦ درصد كمتر ريسك ابتلا به بيماريهاي قلبي را دارند. همچنين آنها كه پياده به محل كار خود مي روند، به عمر خود مي افزايند: بنا به اين بررسي پژوهشي، احتمال بيماريهاي قلبي و دستگاه گردش خون از اين راه تا ٢٧درصد و احتمال مرگ زودرس به دليل چنين بيماريهايي تا ٣٦ درصد كاهش پيدا مي كند. البته ارتباطي بين پياده روي و كاهش بيماريهاي سرطاني در اين بررسي مشاهده نشده است.
براي مزيت دوچرخه سواري در مقايسه با پياده روي، پژوهشگران توضيح زير را ارایه مي دهند: با دوچرخه اغلب مسافتهاي طولاني تري درمقایسه با پاي پياده پيموده مي شود و تحرك به هنگام دوچرخه سواري بيشتر از زمان پياده روي است. براي اين بررسي پژوهشگران به مطالعه داده هاي ٢٦٤٣٣٧ نفر از بيماران “UK Biobank” پرداخته اند. اين بيماران از جمله به پرسشهايي مربوط به رفتن به محل كار خود پاسخ داده اند. شرايط سلامتي اين افراد به مدت ٥ سال مورد بررسي قرار گرفته. موارد جديد از بيماريهاي سرطاني و يا سكته هاي قلبي و همچنين مرگ در نتيجه اين بيماريها در اين مدت زمان در ارتباط با رفتن به محل كار اين بيماران ارزيابي شده.
پژوهشگران اكنون به نتيجه زير رسيده اند: آنها استراتژي هايي را كه به مردم شاغل در راه رسيدن آنها به محل كار با دوچرخه كمك مي كنند، مورد تأييد قرار مي دهند. اين استراتژي ها مي توانند شامل ساختن مسيرهاي ايمن، ايستگاههاي كرايه دوچرخه، كمك هزينه براي خريد دوچرخه و امكان حمل دوچرخه با وسايل نقليه عمومي باشند. با اين اقدامات مي توان به كيفيت سلامتي عمومي بهبود بخشيد.

✳️ خواننده عزیز مهار بیابان‌زایی!
آیا درمی یابید که به ازای هر روز تعلل در تغییر مبلمان شهری از #خودرومحوری به #انسان_محوری، تا چه اندازه به افسردگی، کاهلی و مرگ چراغ سبز نشان داده و ایران را از برخورداری از یک جامعه پرنشاط، سالم و شاد دور می کنیم؟ آیا آنهایی که در این راه تعلل کرده و به جای ساخت مسیرهای ایمن دوچرخه سواری، پیاده راه و کاهش بار آلودگی صوتی؛ درصدد دو طبقه کردن خیابانها برآمده و به گسترش تقاطع های غیرهمسطح، ساخت پارکینگهای طبقاتی، پل و تونل بیشتر همت کردند؛ می دانند که در واقع برای شهروندان ایرانی، با تخفیفی شگفت انگیز و بی رقیب، #بلیط_مرگ تهیه کرده اند؟!
و شگفت انگیزتر آنکه برخی از تسهیلگرانِ این نابخردی آشکار، نه تنها اینک از عملکرد خود ابراز ندامت نمی کنند، بلکه با افتخار خود را در معرض انتخاب مردم برای راهیابی به #ساختمان_پاستور، #بهشت و همتایان شان در دیگر آبادبومهای وطن قرار داده اند!

🔴 آیا نمی دانند که مردم آگاه ایران هرگز آنها را نخواهند بخشید؟!

پنج پیمان سیزده بدر

۱. پیمان می بندیم به نحوی رانندگی کنیم که منجر به مرگ هیچ جانداری نشویم (بیشینه سرعت در هنگام عبور از جاده های همجوار با مناطق حفاظت شده ۴۰ کیلومتر در ساعت است)؛

۲. پیمان می بندیم به جای افروختن آتش از کپسولهای سفری گازی استفاده کنیم؛

۳. پیمان می بندیم جز ردپا چیزی در طبیعت باقی ننهیم؛

۴. پیمان می بندیم از هر نوع آلودگی صوتی، مواد منفجره و ترقه پرهیز کنیم، زیرا گوش حیوانات چندین برابر گوش انسان به صدا واکنش نشان می دهد؛

۵. پیمان می بندیم هرگز با خودرو از فاصله صدمتری به محیط های ساحلی و تالابی نزدیکتر نمی شویم.

گزارش واشنگتن پست از مدیریت کلنگی ترامپ در حوزه محیط زیست!

🔴 ترامپ شمار زیادی از کارمندان آژانس حفاظت از محیط زیست آمریکا را مرخص می کند؛ زیرا می گوید: پول نداریم! اما در همان حال، ۵۴ میلیارد دلار به بودجه ارتش آمریکا می افزاید!🔴

#روزنامه_واشنگتن_پست در شماره اخیر خود، پرده از یک فاجعه جدید در #دولت_ترامپ برداشته و خبر می دهد كه به زودي بودجه آژانس حفاظت از محيط زيست ايالات متحده تا آن حد کم خواهد شود كه اين سازمان در نخستين سال كار خود تحت رياست جمهوري ترامپ، دستکم یک پنجم از كارمندان خود را از دست خواهد داد. اين كاهش بودجه نيز به ناچار بخشي از برنامه هاي محيط زيستي، مانند پروژه هايي كه پاكسازي زمين هاي آلوده ناشي از مواد زاید خطرناك و يا مكانهاي صنعتي متروكه را تضمين مي كنند و همچنين پروژه استاندارد بين المللي “ستاره انرژي” (كه زماني به منظور تلاش برای کاهش انرژی مصرفی در تولیدات کارخانه‌ای و کم کردن عوامل به وجود آورنده ابداع شد) و برنامه هاي عدالت محيط زیستي براي پشتيباني از جوامع محلي در گسترش و بكارگيري راه حلها در حفاظت از محيط زيست و سلامتي را تعطيل خواهد كرد. برنامه هاي مربوط به تغييرات اقليم و بودجه براي روستاهاي محلي در آلاسكا نيز بنا به پيش نويس بخشنامه اي هدف قطع كامل قرار گرفته اند. بخش تحقيقات و توسعه سازمان هم احتمالا تا ٤٢٪‏ از بودجه خود را از دست خواهد داد.
ويليام بِكِر، مدير اجرايي “انجمن ملي آژانسهاي هواي پاك”-NACAA- می گوید: قطع اين بودجه ها، اگر كه از جانب كنگره تأييد شود، نتيجه ويران كننده اي براي همه جوامع در سرتاسر ايالات متحده خواهد داشت و قلب و روح برنامه ملي كنترل آلودگي هوا را پاره پاره خواهد كرد و سلامتي و رفاه دهها ميليون نفر در امريكا را به خطر خواهد انداخت.
پيشنهاد قطع بودجه آژانس حفاظت از محيط زيست بازتاب فشار دولت جديد براي بالا بردن بودجه دفاعي (نظامي) فدرال است.
آژانس حفاظت از محيط زيست روز گذشته از ابراز نظر در اين مورد خودداري كرد، اما #اسكات_پروييت، رئيس جديد و #منفور اين سازمان كه خود سالها منتقد آن بوده و يكي از هدفهاي مهمش نقض قوانيني است كه در دوران #اوباما وضع شده اند، به خبرگزاري E&E نگراني خود را در مورد تعهداتي كه اكنون از جانب دولت مورد هدف قرار گرفته اند، به ويژه در زمينه زيرساختهاي آب، ابراز كرده است!
خانم جينا مك كارتي، كه از سال ٢٠١٣ تا پايان رياست جمهوري اوباما، مديريت آژانس را برعهده داشت مي گويد كه “اين بودجه پيشنهادي جديد تنها يك چيز تخيلي است، اگر كه دولت ترامپ فكر مي كند كه آژانس حفاظت از محيط زيست مي تواند با آن وظيفه خود را در پاسداري از سلامت عمومي انجام دهد. طرح جديد نياز به سرمايه گذاري در تحقيقات علمي و اجراي قوانين و در واقع درسهايي را كه سازمان در طول ٤٦ سال گذشته از تاريخ گرفته و خواست مردم امريكا را براي ادامه پشتيباني از آنها، بكلي ناديده مي گيرد.”
سخنگوي سازمان #صلح_سبز، تراويس نيكولز، در يك ايميل پافشاري بر آن دارد كه قطع بودجه سازمان حفاظت از محيط زيست، اتفاقي نيست و به شكل نامتناسبي بر قشر تنگدست جامعه و اقليتها تأثيرگذار خواهد بود. او اين استراتژي دولت را “راسيسم محيط زيستي” خطاب مي كند.

🔴 خواننده عزیز مهار بیابان زایی!
به نظر می رسد، ۴۵ سال پس از #اجلاس_استکهلم، دوباره در آمریکا، سیاستمدارانی قدرت را در دست گرفته اند که برخوردار از تفکراتی مربوط به دوره پیش از #راشل_کارسون هستند! این عقبگرد تاسف بار، فقط در یک حالت می تواند فرصتی تاریخی برای دوستداران زمین بوجود آورد؛ آن هم این است که یک لحظه از نقد دولت طبیعت ستیز و نژادپرستانه ترامپ دست برنداشته و برای یکبار هم که شده، اتحادی جهانی را بر علیه چنین تمامیت خواهان گستاخ و نابخردی به نمایش نهیم. اعلام تعویق سفر ترامپ به #بریتانیا در اثر مخالفت مردمی، می تواند نویدبخش این دوران طلایی باشد.

به سندرم بتنیسم پایان دهیم!

9 سال پیش در چنین روزی، یعنی 29 اردیبهشت 1387 برای نخستین‌بار همایشی در تالار شهریاران جوان تهران برگزار شد با عنوان: «سدهای بزرگ؛ پیامدها و جایگزین‌ها»؛ همایشی که در آن کسی قرار نبود بر خلاف رسم رایج تا آن زمان به ستایش سدسازی و سردارسازی در حوزه سازندگی به بهانه‌ی ساخت این جرثومه‌های سیمان‌اندود و پهن‌پیکر بپردازد. محتوای ارایه شده در آن همایش، سر و صدای فراوانی در محافل رسانه‌ای مستقل به راه انداخت و نه‌تنها روز ملی حمایت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ را بنیان نهاد؛ که موجی را سبب شد تا در نهایت منجر به ارسال نامه‌ای از سوی گروهی از اساتید دانشگاه صنعتی اصفهان در زمستان 1388 به مقام معظم رهبری شود که در آن از پیامدهای ویرانگر سدسازی در ایران به شدت ابراز نگرانی شده بود. مقام رهبری هم در پاسخ به درخواست نخبگان کشور، به رییس جمهور وقت دستور دادند تا با دقت نظر و به شایستگی به ابراز نگرانی اساتید پاسخ داده شود.
و امسال، نهمین سالی است که این روز ملی در ایران گرامی داشته می‌شود؛ روزی که البته در دنیا قدمتی بیشتر داشته و سابقه آن به 14 مارس 1998، یعنی حدود 18 سال پیش می‌رسد. این که چرا سازه‌ای که به ادعای سازندگانش قرار بوده تا آب را مدیریت و تنظیم کند، خود به مهم‌ترین عامل مرگ رودخانه‌ها تبدیل شده، حکایت تلخی است که نشان می‌دهد: بشر مدرن امروز، بسیار کمتر از بشر سنتی دیروز از قوانین حاکم بر طبیعت سردرمی‌آورد و یا آن که در برابرش کرنش می‌کند. راستی چرا باید از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ حمایت کرد؟ و چرا جهانیان، دو بار در سال، یکی در 14 ماه مارس (24 اسفند) و دیگری در آخرین یکشنبه سپتامبر، حرمت رودخانه‌ها را در زمین گرامی داشته و می‌کوشند تا مردم و رهبران جهان را از وخامت شرایطی که بر این رگ‌های بی رنگ زمین حاکم است، آگاه سازند.
مخالفت‌ها در برابر سدسازی به جایی در جهان رسیده که متأسفانه اگر هفته‌ای دو فعال محیط زیست توسط مافیای طبیعت‌ستیز در جهان به قتل می‌رسد، سهم قابل توجهی از این قتل‌ها، مانند قتل خانم برتا کاسرس در هندوراس، ریشه در قدرت افیونی آب‌سالاران سازه محور دارد.
حقیقت داستان آن است که حال رودخانه‌ها تقریباً در هیچ نقطه‌ای از کره زمین خوب نیست؛ اغلب آنها هم از نظر کمی و هم از نظر کیفی با چالش‌ها و تهدیدهای جدی مواجه شده‌اند؛ دیگر کمتر رودخانه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که آب گوارایش از سراب تا پایاب ادامه یافته و به دریا و اقیانوس‌ها برسند. رودخانه‌ها، یکی از مهم‌ترین بسترها برای حفظ و پایداری از تنوع زیستی موجودات آبزی به شمار می‌روند. هنگامی که این رگ‌های راهبردی حیات در کره زمین، از وضعیت مطلوبی برخوردار نباشند، یعنی بخش بزرگی از زیگونگی حیات؛ از کتابچه‌ی بی‌رقیب و یکتای آفرینش با تهدیدی مرگبار روبرو شده است. برای همین است که در طول نیم قرن گذشته نسل بین 30 تا 50 درصد از آبزیان آب شیرین برای همیشه منقرض شده است که یکی از مهم‌ترین دلایلش، علاوه بر کاهش کیفیت آب و صید بی‌رویه، ساخت سدهای متعدد مخزنی در مسیر رودخانه‌هاست که سبب گسست بوم‌شناختی و ایجاد خلل در فرآیند تخم ریزی ماهی‌ها را فراهم آورده است.
در عین حال، نباید فراموش کنیم که سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین حوضه‌ای، دلیل وخامت شرایط بوم‌شناختی در ایران و بسیاری از نقاط جهان نیست! بلکه ابزاری در دست مبتلایان به نوعی سندرم خطرناک موسوم به «سندرم بتنیسم» یا همان طرفداران مدیریت سازه‌ای و طراحان برنامه‌ها و آرمان‌های توسعه در کشورهایی است که آفرینندگانش، بویی از فهم اکولوژیک نبرده و بر این پندار غلط پای می‌فشارند که می‌توانند با تکیه بر قدرت سخت‌افزاری و فناورانه‌ی بشری به جنگ قوانین طبیعت رفته و آن را به نفع نسل خود تغییر داد. شاهد مدعای فوق، بحران دریاچه پریشان یا زریوار یا دشت طوس یا … است که ربطی به سدسازی ندارد، بلکه قربانی انتخاب آرمان غلط، یعنی دستیابی به خودکفایی در کشاورزی به هر قیمتی شدند؛ آن هم نوعی از کشاورزی که ظاهرا کسی نمی‌خواهد یا نمی‌تواند برای ارتقای نرم‌افزاری و بهبود راندمان‌های آن تلاش کند! چرا؟
حاصل این نگاه خطرناک، مصیبت‌هایی است که گریبان ما را در ارومیه، بختگان، گتوند و خوزستان، داریان، زاینده رود و گاوخونی، میناب، جازموریان و هامون گرفته است و متأسفانه بیم آن می‌رود تا با همان نشانی‌های غلط، استان‌هایی چون چهارمحال و بختیاری، کردستان، کهگیلویه و بویراحمد و لرستان هم، همان فرجام تلخ را تجربه کنند.
آیا نسل هوشمند امروز اجازه تکرار آن خطاهای نابخشودنی را می‌دهد؟
شاید پاسخ به این پرسش در آیین‌های دهمین سالگرد روز ملی حفاظت از رودخانه‌ها در برابر سدهای بزرگ در 29 اردیبهشت 1396، آسان‌تر باشد! نه؟

در ستایش 28 فروردین؛ روز بزرگداشت چهارمحال و بختیاری

به پیشنهاد گروهی از فعالین مدنی و دوستداران محیط زیست، قرار است همه ساله در 28 فروردین، روز بزرگداشت استانی برگزار شود که مرکز آن – شهرکرد – در بین همه‌ی 30 مرکز استان دیگر به آسمان نزدیک‌تر است. استان چهارمحال و بختیاری، قلمرو سیاسی کوه‌های رنگی در ایران است؛ سرزمین سبزکوه، زردکوه و سفیدکوه؛ سرزمین آبشار عشق و آشیان دوست‌داشتنی هلن. جایی که مهم‌ترین رودخانه‌های ایران را حیاتی ابدی بخشیده تا کارون زیبا و پرابهت همچنان نماد رودخانه‌های خروشان وطن بماند و زاینده‌رود به دیار نصف جهان، زندگی بخشد.

روز چهارمحال و بختیاری

    امیدوارم نامگذاری چنین روزی، سبب نزدیکی بیشتر بین مردمان ساکن در حوضه آبخیز کارون بزرگ و زاینده رود شود.
امیدوارم در چنین روزی شاهد آن باشیم که دوستداران محیط زیست در اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، یزد، کرمان و لرستان گردهم جمع شده و در پای منافع ملی، نشان دهند از منافع بخشی و قومیتی خود می‌گذرند. ایران در خاورمیانه همواره یگانه جزیره امن منطقه بوده، چرا که ما نشان داده‌ایم یگانه مردمی در آسیای جنوب غربی هستیم که از قومیت به ملت رسیده و در گام نخست، همه خود را با افتخار ایرانی می‌دانیم.
چهارمحال و بختیاری به دلیل جذابیت‌های دیداری و فرهنگ زیبا و ارزشمند عشایری، می‌تواند به یکی از مهم‌ترین قطب‌های گردشگری پایدار در حوزه طبیعت، فرهنگ و تاریخ بدل شود. چهار محال و بختیاری می‌تواند میعادگاه ورزش‌های هیجانی آبی باشد؛ گرانیگاه سنگ‌نوردان و شیفتگان بررسی زندگی عشایری. همچنین در این یک درصد از خاک وطن، می‌توان بانک ژن اندوخته‌های گیاهی فلات ایران را بنیان نهاد. در چهارمحال و بختیاری نباید شاهد تکرار اشتیاه‌هایی باشیم که به افزایش وابستگی معیشتی به منابع آب و خاک بدل شوند! نباید روزی را متصور شویم که استاندار چهارمحال و بختیاری هم مانند همتای اصفهانی‌اش، مجبور به اعترافی تلخ شده و بگوید: حاضرم تمامی صنایع استان را با یک شاخه گل به هر استانی که می‌خواهد، مجانی تقدیم کنم!
تبدیل چهارمحال و بختیاری به کارگاه یا آزمایشگاه انواع و اقسام ساخت پیکره‌های پهن‌پیکر سیمان‌اندود موسوم به سدهای بزرگ مخزنی و یا طرح‌های ویرانگر و خطرناک انتقال آب بین‌حوضه‌ای، چه در درون استان و یا بین استانی، گناهی بزرگ و خطایی راهبردی است که نسل آینده ساکن در شهرکرد، بروجن، لردگان، فارسان، سامان، اردل و کوهرنگ هرگز آن را نخواهد بخشید. همانگونه که گسترش شالیکاری یا کاشت بادام در ارتفاعات پرشیب هم به مراتب هم بر تنش‌های هیدرولوژیکی حوضه‌های آبخیز زاینده‌رود و کارون می‌افزاید و هم نرخ فرسایش را افزایش می‌دهد. به جای آن، می‌توان به سمت معرفی و رونق کسب و کارهای سبز رفت؛ می‌توان در اندیشه استقرار توربین‌های بادی، سلول‌های فتوولتاییک، ساخت اکوکمپ‌ها و اکوسافاری‌ها و رونق بخشیدن به پرنده‌نگری یا تکرار تجربه‌های موفق در گندمان و روستای گل سفید برآمد.

    جان کلام آنکه
بیاییم از رخداد 28 فروردین، بهانه‌ای برای افزایش همدلی و هم‌افزایی بسازیم و با تبدیل چالش‌ها و بحران‌ها به فرصت‌ها و مزیت‌ها، نشان دهیم که اهل اقدام و عمل در سالی هستیم که در پیشانی آن، اقتصاد مقاومتی می‌درخشد.
بیاییم کاری کنیم تا دوستی‌ها تقویت شود. یک کنشگر محیط زیست، هرگز نباید به کاربست ادبیاتی خشونت‌آمیز و رفتاری کینه‌جویانه یا تهدیدگرایانه متوسل شود و هرگز نباید برای پیشبرد اهداف خود به بداخلاقی و ذبح واقعیت بپردازد. فعالین مدنی در حوزه محیط زیست باید نشان دهند که بیش از هر فعال دیگری در هر حوزه‌ای، اهل داد و دهش بوده و فرزندان فریدون زمان هستند.

فریدون فرخ فرشته نبود ؛ زمشک و ز عنبر، سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی ؛ تو داد و دهش کن، فریدون تویی

مصداق اقدام و عمل در اقتصاد مقاومتی و سه شنبه ها!

    حدود شش سال پیش، مقاله‌ای از دوست عزیزم، دکتر حسن کریم‌زادگان را در مهار بیابان‌زایی منتشر کردم که همچنان تأمل‌برانگیز و خواندنی است. حسن کریم‌زادگان که در شمار آن گروه ازنخبگانی است که هم به موضوع محیط زیست و هم اقتصاد اشراف داشته و تاکنون چندین کتاب و پژوهش را در این حوزه منتشر و هدایت کرده است، در سال 1389 می‌گوید:
به طور میانگین مصرف هر لیتر بنزین توسط هر فرد صاحب خودروی شخصی در تهران 6 برابر قیمت فعلی بنزین در بازار (4000 ریال) یعنی 24000 ریال هزینه اجتماعی دارد.اگر به طور متوسط ظرفیت هر باک خودرو را 40 لیتر فرض کنیم ، صاحبان خودروی شخصی در هر نوبت سوخت گیری برای جبران هزینه اجتماعی استفاده از خودروی شخصی ،به جای 160000 ریال باید 960000 ریال یا حدود صد هزار تومان بپردازد.

طرح از مریم بهمن

    بنابراین، با توجه به قیمت کنونی بنزین، رقم مورد اشاره در شرایط امروز کشور به 250 هزار تومان افزایش یافته است.
در واقع نظام قیمت گذاری فعلی هزینه‌های بسیار سنگین احتراق بنزین در شهر تهران را در نظر نمی‌گیرد و این امر مبنای تداوم شصت ساله آلودگی هوای تهران است. طبیعی است در صورت رعایت این رویکرد، یعنی: پرداخت هزینه های اجتماعی بنزین توسط مصرف کنندگان، شاهد رونق بازار انرژی‌های تجدید پذیر، حمل و نقل عمومی، استفاده بیشتر از دوچرخه و پیاده روی خواهیم بود. رخدادی که سبب می‌شود سه‌شنبه‌های بدون خودرو، داوطلبانه و پراشتیاق به تمامی روزهای کاری هفته تسری یابد.
تأمل‌برانگیزتر آنکه آنچه از منظر اقتصاد محیط زیستی اهمیت دارد و ماجرای تداوم آلودگی هوای تهران و دیگر کلان‌شهرهای وطن را مورد فراکافت قرار می‌دهد، چیزی جدای از مکتب اقتصاد مقاومتی که مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند، نیست. به زبانی ساده‌تر، یکی از شناسه‌های عینیت یافتن شعار سال 1395، یعنی: «اقتصادی مقاومتی؛ اقدام و عمل»، همانا حمایت از پویش سه‌شنبه‌های بدون خودرو توسط تمامی مردم، ارگان‌های دولتی و نهادهای حاکمیتی نظیر قوه محترم قضاییه، بیت مقام معظم رهبری، فرماندهی کل نیروهای مسلح، مجمع تشخیص مصلحت نظام، حوزه‌های علمیه و صدا و سیما است. نمی‌شود یک گوشه نشست و انتظار داشت که اقتصاد مقاومتی عینیت یابد؛ اینک زمانه اقدام و عمل است.
همین و تمام.

قتل دو محیط زیستی در هفته! چرا؟

    بایزید مردوخی را اغلب آنهایی که با آب، محیط زیست، کشاورزی و اقتصاد سر و کار دارند، می‌شناسند. او که در طول نیم قرن اخیر، دانش اقتصاد را از دانشگاه مریلند، مدیریت را از دانشگاه ایالتی کالیفرنیای جنوبی و راز و رمز توسعه اقتصادی را از آژانس برنامه‌ریزی اقتصادی ژاپن فراگرفته و در کارنامه خود 21 کتاب منتشر شده دارد، اخیرا در باره سد داریان، جمله‌ای زنهاردهنده گفته است: «زیان آبگیری سد داریان تا ابد جبران نمی‌شود و سدسازی تهدید بزرگی برای تمدن هورامان است.» دقت کنیم که این جمله را کسی گفته که خود روزگاری رئيس كميته راهبردي برنامه چهارم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي كشور بود و اینک نیز عضو كميسيون آينده‌نگري فرهنگستان علوم ايران و مشاور وزیر کار در کابینه حسن روحانی است و بنابراین دغدغه اشتغال و توسعه را که طراحان سد داریان با این دو چماق مخالفین خود را می‌رانند، خوب درک می‌کند.
با این وجود، طرفداران سدسازی و طرح‌های انتقال آب بین‌حوضه‌ای همچنان و با وقاحت هر چه تمام‌تر، مخالفین خود را مشتی آدم احساساتی بدون مطالعه تصویر کرده و بر برج عاج خود می‌تازند! چرا؟
چرا کسی متوجه حقوق بوم‌نشینان ساکن در اطراف سد داریان و پروژه‌های پهن‌پیکر و گرانقیمت اقماری‌اش نیست؟
در همین باره، محسن تیزهوش عزیز یادداشتی را قلمی کرده و پیشنهادی درخور ارایه داده است که امیدوارم مورد توجه قرار گیرد؛ یادداشتی که با خبری تکاندهنده آغاز می‌شود: اینکه مافیای پرقدرت طبیعتخوار به طور متوسط هفته‌ای دو کنشگر محیط زیست را که مخالف ایشان هستند، در جهان را به قتل می‌رساند!
وی می‌نویسد:

سوم مارس را گرامی داریم

    «بر اساس گزارشی که سال 2015 از سوی سازمان غیردولتی گلوبال ویتنس منتشر شده، هر هفته حدود دو فعال محیط زیست و حقوق بومیان در جهان کشته می‌شوند که این حقیقت تلخ، توجه و حمایت بیشتر مجامع بین‌المللی را می طلبد؛ سالهاست که با گسترش فعالیت‌های ضد شکار، سدسازی‌های مخرب و برنامه‌هایی که به تخریب طبیعت منجر می‌شوند بر شدت خشونت، تهدید و حذف فیزیکی فعالین محیط زیست نیز افزوده شده است. به عنوان مثال، در ابتدای سال 2015 گریگوری گیبارد که از او به عنوان یکی از فعالان حفاظت محیط زیست و ضد شکار یاد می‌شد، در جمهوری زیمبابوه و در جنوب قاره آفریقا به ضرب گلوله از پای درآمد؛ مردی که پیش‌تر هم به وسیله شکارچیان غیرقانونی تهدید به مرگ شده بود. یک سال پس از قتل آقای گیبارد نوبت به قتل غم‌انگیز بانوی استقامت و شجاعت برتا کاسِرس رسید تا نشانی باشد برای حرکت درست فعالین محیط زیست در برابر سودجویانی که تنها به منافع اقتصادی خویش می نگرند و هیچگاه آوارگی مردم محلی و تخریب تنوع زیستی کوچکترین اهمیتی برای ایشان نداشته است! اینک برای گرامیداشت یاد و اعتقادِ انسانی برتا کاسِرس یکی از مشهورترین فعالان محیط زیست و حقوق بومیان که سوم مارس 2016 در هندوراس به دست طبیعت ستیزان به قتل رسید، پیشنهاد می شود سازمان ملل متحد روز سوم مارس را با هدف دفاع از حقوق بومیان و جوامع محلی در برابر تخریب‌های مختلف محیط زیست نامگذاری کرده و در تقویم رسمی خود درج کند. در این بین باید به این نکته بسیار مهم اشاره کرد که جوامع محلی که در ایران نیز زیست می کنند در برابر مخربان طبیعت هیچگاه آرامش نداشته و در موارد گسترده ای به نام توسعه از سرزمین خویش کوچانده شده‌اند تا زمین‌ها و خانه‌هایشان به زیر آب سدهای بزرگ رفته و همچنین استخراج نفت سبب آلودگی چاه‌های حیاتبخش آنها شده که این موارد تنها گوشه ای از هزاران آسیبی است که روزانه به این انسان‌ها تحمیل می شود. لازم به ذکر است که نهم اوت در تقویم سازمان ملل متحد، روز بين‌المللی مردم بومی جهان نامگذاری شده اما امروز و با هدف حمایت از راه انسان‌هایی همچون برتا کاسِرس که حامی حقوق بشر بوده و از جان و مال خویش در برابر دفاع از حقوق بومیان گذشت و به تمام انسان‌های جهان نشان داد که باید در برابر غارتگرانی که منابع طبیعی زمین و محل زندگی بومیان را نابوده کرده و اسباب آوارگی آنان می شوند، ایستاد.»
به نظرم، پیشنهاد سزاوارانه محسن تیزهوش جادارد تا به عنوان یک مطالبه ملی از سوی تشکل‌های مردم‌نهاد محیط زیستی به سازمان ملل متحد ارایه شود تا بار دیگر پیشگامی ایرانیان در دفاع از گونه‌گونی زیستی فرهنگی زمین به اثبات رسد.