کسری اکولوژیکی تهران ، خطرناک تر از کسری بودجه آن است!

یکی دیگر از سخنرانان در گفتگوی رو در رو با شهردار تهران، دکتر یوسف حجت، دانشیار دانشگاه تربیت مدرس و معاون پیشین سازمان حفاظت محیط زیست در حوزه انسانی بودند.
ایشان به شاخصی اشاره کردند که کمتر در حوزه‌ی مدیریت شهری به آن توجه می‌شود؛ شاخصی به نام کسری موازنه اکولوژیک. وی گفت: کسری موازنه اکولوژیک هم چیزی شبیه به کسری بودجه است، منتها با این تفاوت که کسری بودجه را شاید بتوان جبران کرد، امّا کسری موازنه اکولوژیک، وقتی در هر سرزمینی اتفاق بیافتد، قابل جبران نیست و به نظرم از این منظر، تهران بسیار بدهکار باشد و ضرورت دارد مطالعه جامعی برای آگاهی از میزان دقیق این کسری صورت پذیرد.
دکتر حجت این را هم اضافه کرد که در سال 2008، جهان در سپتامبر به تراز صفر یا آستانه‌ی اورشوتovershoot – رسید. یعنی ظرف 10 ماه، تمامی تولید یک‌ساله‌ی خود را مصرف کرد. این نسبت متأسفانه هر سال دارد معکوس‌تر شده و ماه به ماه عقب می‌رود. به نحوی که هم‌اکنون، 75 درصد جمعیت جهان در کشورهایی زندگی می‌کنند که کسری اکولوژیک دارند.

مفهوم سخن دکتر حجت این است که دست کم، 75 درصد مردم جهان دارند ناخواسته بر شتاب بیابان‌زایی در کشورشان می‌افزایند و ایران یکی از آن کشورهاست.
دکتر حجت به سامانه اتوبوسرانی پرسرعت تهران، موسوم به بی آر تی  – BRT – هم اشاره کرد و از شهردار پرسید: چرا باید موتور این اتوبوس‌ها دیزلی باشد؟ چرا برقی نباشد؟ به خصوص که می‌شود برق مورد نیاز اتوبوس‌ها را از زیر زمین عبور داد و زیبایی منظر شهر را هم در این مسیرهای مستقیم بر هم نزد.
همچنین ایشان پیشنهاد دادند: بهتر است به جای آن که هر ساله میلیون‌ها اصله نهال در اطراف تهران کشت شود، شهرداری همتی کرده و کچلی معابر عمومی و باغچه‌های داخل شهر را با کاشت گونه‌های جایگزین برطرف کند.
در انتها هم به ساخت مجتمع های صنعتی نازل چون خاوران و به بهانه‌ی سامان‌دهی صنایع مزاحم، انتقاد کرده و خواهان انتقال چنین صنعت‌های دست پایینی که پیچ و مهره و لولا می‌سازند، به خارج از استان تهران شدند. وی گفت: وقتی شیر را – که فاسد شدنی است – یا بستنی را می‌توان از کیلومترها آن سوتر تأمین کرد؛ چرا پیچ و مهره را نتوان؟
او باز هم تأکید کرد که تهران دیگر ظرفیت چنین بارگذاری‌هایی را در محیط سرزمینی خویش ندارد.

در همین باره:

–    مجید مخدوم: ستاد محیط زیست و توسعه پایدار ۱۸ ماه است که تشکیل جلسه نداده!

نبی بیدهندی: مدیریت زباله در ایران با کیست؟!

تا الگوهای فشار تغییر نکند، در تهران کاری نمی‌توان انجام داد!

دکتر جلال ‌الدین شایگان: آب تهران ناسالم است!

روایت مهندس مجابی از این نشست

لوله‌های گاز عسلویه را هم رها کنید ؛ دکتر مرتضی شریفی را بگیرید!

دکتر مرتضی شریفی، یکی از پیشکسوتان بخش منابع طبیعی کشور است که خوشبختانه چندی است بر دنیای وبلاگستان هم منت نهاده و با سامان دادن یک درگاه مجازی، به بیان دیدگاه‌ها و تجربیات ارزنده خویش می‌پردازند. از آن جمله باید سلسله نوشتارهای ایشان را که به رد قاطعانه‌ی بنیان‌های علمی طرح خانم مجتهد نجفی پرداخت، اشاره کنم. همچنین وی اخیراً پرسش تأمل‌برانگیزی از سازمان حفاظت محیط زیست طرح کرده و خواستار شفافیت در دلایل چرایی جنایت دنا شده است؛ واقعیتی که نشان می‌دهد: ظاهراً این سازمان از طريق کميته ملي ارزيابي تحت نظرش، مجوز لازم برای قطع درختان دنا را به مجري پروژه گازرساني عسلویه داده بوده است!
با این حساب، به نظر می‌رسد، باید هر چه زودتر جلوی دکتر مرتضی شریفی را بگیریم، وگرنه ممکن است با استمرار این افشاگری‌ها، کار دست خودش بدهد! شما فکر می‌کنید نمی‌دهد؟
به ویژه اگر بدانیم که آن دیگر همکار شریفش در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی مازندران  – دکتر محمد امینی – هم امروز به صراحت برای اسدالله افلاکی اعتراف کرده: در طول 50 سال گذشته، سازمان متبوعش در حالی به کاشت 300 هزار هکتار درختان جنگلی در هیرکانی پرداخته است که حدود 5 برابر این رقم در اثر پاک‌تراشی طبیعت‌ستیزان درخت آشام (بخوانید خون آشام) به یغما رفته است! یعنی خیلی راحت یک سوم جنگل‌های ایران را از دست داده‌ایم!
حالا به نظر شما، نخست باید یقه‌ی چه کسی را بگیریم؟!

سازمان حفاظت محیط زیست؟ سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور؟ مرتضی شریفی؟ محمّد امینی؟ اسدالله افلاکی یا محمّد درویش را؟!


پیوست:
پیشنهاد میکنم برای حسن ختام ماجرا هم که شده، تصاویری از مرگ بلوط ها در عرصه 62 هزارهکتاری در استان ایلام را هم ببینید! بلکه شاید دوباره همان یقه سوسک ها را چسبیده و ما را رها کنند!!

دکتر جلال ‌الدین شایگان: آب تهران ناسالم است!

در ادامه‌ی چهار یادداشت گذشته که به روایت مهم‌ترین فرازهای گفتگوی رو در روی برخی از فعالان و نخبگان محیط زیست  با شهردار تهران پرداخته شد، اینک می‌خواهم سخنان دکتر جلال‌ الدین شایگان را انتشار دهم، استاد دانشگاه صنعتی شریف و رییس شاخه‌ی محیط زیست فرهنگستان علوم ایران؛ سخنانی که بخش‌هایی از آن بسیار بحث‌برانگیز و مهم ارزیابی شد.
استاد شایگان، سخنان خود را در چهار بند تنظیم و ارایه کرد:
1-    آب تهران ناسالم است. بررسی‌ها و اندازه‌گیری‌هایی که توسط خود من در خروجی تصفیه‌خانه‌ها و چاه‌های آب تهران صورت گرفته، جملگی نشان از آلوده بودن این آب می‌دهد. اما نکته مهم این است که آب تهران فقط به نیترات آلوده نیست، بلکه یک ماده‌ی خطرناک‌تر دیگر در آب تهران مشاهده شده است به نام TOC که یک پارامتر نسبتاً ناشناخته است که در هنگام کلر زدن به آب آشامیدنی به ترکیبات کلره تبدیل می‌شود که اغلب سرطان‌زا هستند. نکته نگران‌کننده آن است که میزان این ماده از 3 تا 14 میلی‌گرم در جاهای مختلف – اعم از خروجی تصفیه خانه‌ها تا چاه‌های آب متغیر است؛ در حالی که استاندارد آن در آب شرب باید صفر باشد. من از شما آقای شهردار می‌خواهم تا به این موضوع رسیدگی فرمایید، هرچند که می‌دانم مدیریت آب در تهران برعهده‌ی سازمان دیگری است.
2-    معضل زباله‌ی تر هنوز در تهران حل نشده است، در صورتی که من طرحی دارم که خانواده‌ها به راحتی می‌توانند زباله‌های تر خود را به کمپوست تبدیل کنند و کتابی به زبان ساده در این خصوص نوشته‌ام که امیدوارم شهرداری تهران در توزیع آن بین مناطق شهری تسهیل فرماید.
3-    متأسفانه جنگل‌کاری‌های وردآورد در غرب تهران، به بهانه ساخت و ساز – آن هم برای تعاونی‌های متعلق به شهرداری – دارد قلع و قمع می‌شود (ماجرایی که نگارنده هم بر آن تآکید کرد و پیش‌تر هم در همین تارنما به آن پرداخته‌ام). دکتر شایگان این موضوع را حیرت‌آور و غیرقابل قبول دانست و به آقای قالیباف گفت: اگر مایل باشند، می‌توانند اطلاعات جزیی‌تری را در اختیارشان قرار دهند (موضوعی که شهردار قول پیگیری آن را دادند).
4-    آخرین نکته‌ای که دکتر شایگان بر آن تأکید کردند، روند نگران‌کننده‌ی تخریب محیط زیست نه فقط در تهران که در ایران بود؛ ایشان خواستار برانگیختگی بیشتر آحاد مردم شده و از نخبگان خواستند تا بنیادی با نام “بنیاد محیط زیست ایران” تشکیل دهند که بتوانند بدون وابستگی‌های دولتی و صنفی به روشنگری در این حوزه بپردازند و از شهردار تهران خواست تا به این موضوع عنایت بیشتری کنند.

مؤخره:

–    دکتر صدرالدین علی‌پور هم روایت خویش را از این ماجرا ارایه داده‌اند.

در همین باره:

مجید مخدوم: ستاد محیط زیست و توسعه پایدار ۱۸ ماه است که تشکیل جلسه نداده!

نبی بیدهندی: مدیریت زباله در ایران با کیست؟!

تا الگوهای فشار تغییر نکند، در تهران کاری نمی‌توان انجام داد!

دو بار ثبت ملّی دماوند به چه کار آمده است؟!

احتمالاً ثبت همزمان یک چشم‌انداز طبیعی توسط دو نهاد مستقل در کشور، هم می‌تواند بی‌سابقه باشد و هم می‌تواند نشان از اهمیت آن اثر طبیعی در نزد ثبت‌کنندگان والامقام دولتی در سازمان حفاظت محیط زیست و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور داشته باشد. به ویژه آن که از عزم دولت برای ثبت جهانی دماوند آگاه شده و از قول، رحیم مشایی می‌خوانیم: “جهانيان به ملت ايران خواهند گفت، اين كوه به همه‌ي ما تعلق دارد و ما همه از آن نگهداري مي‌كنيم.”
اینک این پرسش پیش می‌آید که آیا معنی دوبار ثبت ملی و اقدام برای ثبت جهانی یک اثر این است؟!

چگونه اجازه می‌دهیم روزی 500 کامیون پوکه ساختمانی از قلب دماوند خراشیده و به تاراج رود؟ چگونه اجازه می‌دهیم تا در دسته‌های چندهزار نفری به چکاد دماوند صعود انجام شود؟ و چگونه فشار بیش از حد دام را در این منطقه تاب آورده و شاهد افزایش برهنگی سرزمین و پدیدار شدن سیمای بیابانی در دماوند هستیم؟ واقعاً دوبار ثبت ملّی دماوند به چه کارمان می‌آید؛ وقتی عشق به دماوند در وجودمان نهادینه نشده است؟

تا الگوهای فشار تغییر نکند، در تهران کاری نمی‌توان انجام داد!

در چهارمین بخش از گزارش کفتگوی 4 ساعته با شهردار تهران، به مهم‌ترین بخش از سخنان آقایان دکتر سید محمود شریعت و دکتر بهلول علیجانی می‌پردازم:
دکتر سید محمود شریعت را شاید بتوان به همراه دکتر علی یخکشی در شمار پیشکسوت‌ترین افراد حاضر در این نشست دانست، فردی که سابقه‌ی آغاز به کارش در دانشگاه تهران به سال 1339 می‌رسد؛ زمانی که هنوز شهردار تهران به دنیا هم نیامده بود!
وی در سخنان کوتاهی بر این مطلب اشاره کردند که انتظاراتی که از شهرداری تهران می‌رود، با اختیاراتی که این نهاد دارد، هماهنگ نیست؛ رویه‌ای که هرگز در هیچ کلان شهر بزرگی در جهان نظیرش وجود ندارد. شریعت به صراحت گفت: هرکسی در شهر بخواهد هر کاری بکند، باید از شهردار اجازه بگیرد؛ امّا نگفت: این پیشنهادها چه ربطی به حوزه‌ی موضوعی این نشست دارد؟ البته از آنجا که ایشان متخصص در بهداشت محیط هستند، شاید در اندیشه‌ی بهداشتی کردن فضای تهران با انسجام مدیریتی هستند.

سخنران بعدی، آقای دکتر بهلول علیجانی، استاد کرسی اقلیم‌شناسی از دانشگاه تربیت معلم تهران بودند و من انتظار داشتم که نامبرده همچون ناصر کرمی، بزرگ اقلیم‌شناس ناراضی کشور، بتواند  با سخنان خویش همه‌ی نگاه‌ها را به سوی خود معطوف کند! امّا گمان برم که در این راه موفق نبود؛ می‌گویید نه! می‌توانید از وحید نوروزی بپرسید!!
به هر حال نامبرده – که رییس قطب علمی تحلیل فضایی مخاطرات طبیعی هم هستنخست با اطمینان گفت: دلیل تعطیل دیروز و پریروز (20 و 21 تیرماه) فقط هوا بوده و چیز دیگری نبوده! (در این لحظه همه به هم نگاهی معنی‌دار انداخته و احتمالاً پرسیدند: مگر قرار بوده چیز دیگری باشد؟)
سپس وی گفت: در محیط زیست چیزی تغییر نمی‌کند، مگر آن که الگوهای فشار تغییر کند. تا زمانی که این الگوهای فشار در بالای سر تهران تغییر نکند، ما کار چندانی نمی‌توانیم برای این شهر انجام دهیم. بنابراین از شهردار محترم تقاضا دارم به وضعیت اقلیمی پایتخت بیشتر توجه کرده و اعتبارات مطالعاتی این بخش را افزایش دهند.

ادامه دارد …



نمونه‌ ی یک بحث آکادمیک در حوزه‌ ی تغییرات اقلیمی!

همه چیز با اظهار نظر رییس جدید سازمان هواشناسی در باره‌ی دلایل گرم شدن زمین شروع شد … یادداشت کوتاهی که سبب گردید تا عبداللطیف عبادی – مدیر پایگاه اطلاع‌رسانی پرمخاطب روزنامه‌نگار آزاد – به حمایت از هواشناس مسئول پرداخته و با صراحتی مثال‌زدنی که فقط از لطیف می‌توان سراغ گرفت!  در گرین بلاگ حاضر شده و بحث تغییر اقلیمی را (به آن شکلی که جمعی از دوستداران محیط زیست در دنیا مطرح می‌کنند) اساساً فاقد هویت خارجی دانسته و اعلام دارد که نه‌تنها مبنای علمی ندارد؛ بلکه افسانه‌ای بیش نیست! هست؟
در این لحظه و در هنگامه‌ای که ناصر کرمی با خواندن پاسخ دلبرانه‌ی لطیف، از شادی در پوست خود نمی‌گنجد، ناگهان، از صف خیل موافقان بی‌شمار – اما اغلب محافظه‌کار – نظریه‌ی تغییر اقلیم، سرانجام یک سردار دلیر و جان بر کف، پاسخ می‌دهد: هست! و به سرعت داوطلب رفتن به مسلخ کارزاری می‌شود که یک سوی آن، عبداللطیف عبادی قرار دارد؛ جنگ‌سالاری که در این میدان و اصولاً در هیچ میدانی با کسی شوخی ندارد! دارد؟
شاید بپرسید که چرا کسی جز بهروز حسنی مهمویی، داوطلب چنین جدال طلبگی با لطیف نشد؟ حتا دیده‌بان شجاع محیط زیست ایران که این جنگ را شروع کرد؟! جواب ساده است! به قول روانشاد برنارد شاو: در طول تاریخ این زنان بوده‌اند که جنگ‌ها را آغاز کرده‌اند و این مردان بوده‌اند که آن جنگ‌ها را ادامه داده‌اند! نداده‌اند؟
بگذریم …

حقیقت داستان امّا چیز دیگری از کار درآمد! زیرا هم بهروز و هم لطیف نشان دادند که می‌توان با نظر یکدیگر مخالف بود، اما حرمت‌ها را هم حفظ کرد …
چنین است که به همه‌ی خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی توصیه می‌کنم که اگر آب دست‌تان است، بگذارید زمین و نظاره‌گر جدال قلمی این دو سردار بزرگ اقلیمی و پارا اقلیمی در وبلاگستان فارسی شوید.
از قضا بهروز در یکی از تازه‌ترین یادداشت‌هایش خبر از یک نظرسنجی بین دو نفر از موافقان و مخالفان قسم خورده تغییر اقلیم در جهان – Christopher Monckton و John Abraham – داده است و در آن لحظه خبر نداشت که ممکن است روزی صیاد خود صید شود و درویشی هم باشد تا همان درخواست را از مخاطبانش برای لطیف و بهروز تکرار کند!
در این میان، فقط می‌ماند سکوت معنی‌دار ناصر کرمی  – چهره برتر سال 1388 – که خود سال گذشته، بعد از انتشار خبری سراسر دروغ، آن را در وبلاگ و خبرگزاری محیط زیستی‌اش با آب و تاب انتشار داد، و از یخ زدن جهان گرمایی خبر داد! اما پس از افشاگری مسئولیت‌شناسانه و متین شهریار عیوض‌زاده و مهم‌تر از آن، وقتی که رسماً اتهامات وارد بر دانشمندان بریتانیایی رد شد، باز هم حاضر نشد تا این خبر را در درگاه‌های مجازی شخصی و عمومی‌اش منتشر کند!
البته ناصر بارها گفته که آدم خجالتی‌ای است و نمی‌تواند در مجامع عمومی زیاد شرکت کند و بنابراین، اغلب چنین درخواست‌هایی را رد می‌کند، اما از قضا وی در محیط وبلاگستان اصلاً خجالتی نیست و آن را می‌شود از ماجرای شترها دریافت! نمی‌شود؟
بنابراین، جا دارد که ناصر به کمک دوست دیرینش رفته و نگذارد تا او پاره‌هایی از لغزش‌هایی انکارناپذیر را در بیان استدلال‌های خویش – به ویژه در کامنت سومش – مرتکب شود و به قول خودش از مسیر بحث‌های آکادمیک به جدال‌های خاله‌زنکی سقوط کند.
زیرا ما لطیف را دوست داریم و دوست داریم همچنان به عنوان سرمایه‌ای ارزشمند در خدمت وبلاگستان فارسی بماند.

در همین باره و از همین نویسنده:
آیا جهان‌گرمایی واقعن یخ زد؟!
دانشمندان آلمانی: کره‌ی زمین بدتر از این شرایط را تاکنون تجربه نکرده است!
تصاویری از ابعاد فاجعه‌آمیز جهان‌گرمایی در آلاسکا که دولت بوش آنها را سانسور کرده بود!
رونمایی از نقشه‌ای عجیب در موزه علم لندن!
تصویری که جهان‌گرمایی را تعریف می‌کند!
ناسا آژیر را می‌کشد: سال ۲۰۱۰ می‌رود تا رکورد شکن شود!
فقط ۲۹۰ سال زمان داریم برای این که نیمی از زمین را تخلیه کنیم!
بررسی روند گرم شدن زیست‌اقلیم ها در ایران
خطر جهان‌گرمایی در هفت منطقه اصلی کشور جدی است!
سرعت تغییرات اقلیمی با کاهش ارتفاع، افزایش می‌یابد!
نشنال جیوگرافیک: رابطه جهان‌گرمایی و افزایش هیبت عنکبوت!
جهان‌گرمایی همچنان ابرخطر است!
آیا این تصویر از لندن می‌تواند واقعیت داشته باشد؟!
آیا جهان‌‌گرمایی، زمین را ۵۵ میلیون سال به عقب خواهد راند؟!
جهان‌گرمایی ؛ فرصتی برای جهان‌گرایی!
تصور جهان بدون ابر (یا همان جهنمی که می‌شناسیم)!
مسافری از سوئد و جهان گرمایی!
از فرسایش و رسوب تا تغییر اقلیم و جهان‌گرمایی
آیا دماوند راه کلیمانجارو را می‌رود؟!

نبی بیدهندی: مدیریت زباله در ایران با کیست؟!

در سومین بخش از گزارش 4 ساعت گفتگو با شهردار تهران، می‌رسیم به سخنان دکتر غلامرضا نبی بیدهندی، رییس دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران.
ایشان پس از تمجید از مدیریت آقایان قالیباف و حیدرزاده (به ویژه در بخش آموزش محیط زیست)، به موضوع شیرین “شیرابه‌ی زباله‌های کهریزک” اشاره کردند که ظاهراً مناقصه آن را برده‌اند و قول دادند که اگر طرف شهرداری تکالیف خود را به موقع انجام دهد تا همین شهریور ماه مشکل شیرابه تهران را حل می‌کنند. البته ایشان بیشتر توضیح ندادند که تکالیف شهرداری چیست؟
همچنین دکتر نبی با قاطعیت گفتند: در هیچ کشوری در جهان و آسیا نمی‌توان وضعیتی مشابه زباله‌های تهران را یافت که 70 درصدش زباله تر باشد و باید فکری به حال آن کرد.
افزون بر آن، ایشان خواستار تعیین تکلیف بحث مدیریت زباله در کشور شدند و گفتند: هنوز معلوم نیست مسئولیت زباله در کشور و مدیریت آن بر عهده چه نهادی است.
در خاتمه از آقای قالیباف خواستند تا قول دهند با رفتن آدم‌ها و مدیران، برنامه سازمان‌های متبوع‌شان تغییر نکند و آن را یکی از معضلات کشور بیان داشتند.

در همین باره :
مجید مخدوم: ستاد محیط زیست و توسعه پایدار ۱۸ ماه است که تشکیل جلسه نداده!

پیوست:
گزارش تصویری این هم‌اندیشی را می‌توانید اینجا ببینید.

تصاویری هوش‌ربا از روستای هدف گردشگری در خبر!

پارک ملی خبر (KHABR) را همه می‌شناسیم و پیش‌تر هم در مورد آن نوشته‌ام؛ اینک می‌خواهم توجه خوانندگان عزیز مهار بیابان‌زایی را به روایت‌های جدیدی از این پارک کاغذی! جلب کنم که حقیقتاً تأسف‌بار است …
توگویی انگار هیچ اراده‌ای برای حراست و پاسداری از این پاره‌ی منحصر به فرد طبیعت ایران در کرمان وجود ندارد! دارد؟
به قول رسول خوارزمی، دیده‌بان سختکوش پارک ملّی خبر، چگونه ممکن است که این آقا‌ی شکارکُش را ببینیم و باز هم بگوییم: علت تخریب و نابودی حیات وحش در خبر، خشکسالی است؟! جناب دکتر صدوق عزیز: آیا شما هم این تصاویر را دیده‌اید؟ آیا می‌دانید در شرایطی که بیش از 90 درصد حیات وحش منطقه نابود شده است، نباید تحت هیچ شرایطی اجازه شکار به هیچ شکارچی مجاز یا غیر مجازی داد؟
حالا کاش فقط همین موضوع شکار بی‌رحمانه  … بخوانید وقیحانه بود! کافی است به تصاویر غم انگیز مربوط به روستای هدف گردشگری خبر نگاهی بیاندازرید؛ یا تفرجگاه شاه ولایت را ببینید تا از بهشتی به نام خبر که در جهنم زباله‌ها در حال مدفون شدن است، آگاه شده و برای مرگش خون بگریید …
راستی چرا یادمان می‌رود: این زندگی است که دارد می‌میرد! نمی‌میرد؟

مجید مخدوم: ستاد محیط زیست و توسعه پایدار 18 ماه است که تشکیل جلسه نداده!

همان طور که قول داده بودم، می‌کوشم تا مهم‌ترین فرازهای سخنان نخبگان محیط زیست را در گفتگوی 4 ساعته با شهردار تهران بیان کنم.
نخستین، فردی که خطاب به دکتر قالیباف سخن گفت، دکتر مجید مخدوم، استاد دانشگاه تهران و شناخته‌ترین چهره علمی محیط زیست ایران بود. ایشان به چند نکته مهم اشاره کردند و در حقیقت به نرمی سر محمد هادی حیدرزاده – رییس ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران – را بریدند و گذاشتند روی میز! به نحوی که آقا هادی دیگر تا انتهای مجلس هیچ چیز نگفت! گفت؟
دکتر مخدوم نخست در ارتباط با عنوان هم‌اندیشی امروز، تذکر داد : محیط زیست و توسعه پایدار با یکدیگر عجین هستند؛ یعنی اگر خواهان توسعه پایدار هستیم، باید محیط زیست سالم داشته باشیم و اگر خواهان محیط زیست سالم هستیم، باید توسعه‌ی ما پایدار باشد. در صورتی که در عملکرد شهرداری تهران، این واقعیت آنچنان که باید نمود ندارد! مثلاً پایان‌نامه‌های بسیار خوبی در باره وضعیت محیط زیست شهر تهران کار شده است که شهرداری از آنها خبر هم ندارد! به عنوان نمونه باید به پایان‌نامه‌ای اشاره کنم که در همین بهمن ماه سال 1387 در دانشگاه تهران دفاع شد و ظرفیت برد تهران را درآورده و عدد فشار بر روی 115 ناحیه تهران را با دقت محاسبه کرد؛ اما وقتی از خانم دکتر عباس زاده تهرانی می‌پرسم که تا حالا کسی از شهرداری برای استفاده از این پایان‌نامه مراجعه کرده است؟ جواب منفی است! درصورتی که این پایان‌نامه دارد مسیر امروز و آینده شهر تهران را تصویر می‌کند و شهرداری باید در برنامه‌ریزی‌های خود از آن سود ببرد.
نکته‌ی دیگر این که خوب است از محیط زیست حرف بزنیم و برایش وقت بگذاریم، امّا آقای شهردار الآن یک سال و نیم است که ستاد محیط زیست و توسعه پایدار که من هم عضو آن هستم، حتا تشکیل جلسه هم نداده است! حالا نمی‌دانم که آیا اصلاً تشکیل نشده یا مرا دعوت نمی‌کنند (در این لحظه چهره‌ی آقا هادی دیدنی می‌شود)؟!
در انتها و خطاب به جناب حیدرزاده که گزارش مفصلی هم از عملکرد شهرداری تهران در حوزه محیط زیست ارایه دادند، یادآور شدند: شما زحمات زیادی کشیده‌اید اما تا این عملکردها مورد پایش قرار نگیرد، اثربخش نخواهد بود. به همین دلیل شاید میزان افرادی که از عملکرد محیط زیستی شهرداری تهران، ناراضی هستند، بیشتر از افرادی است که راضی هستند! چون شما کارها و زحمات خود را به درستی معرفی هم نمی‌کنید.
جالب است که شهردار تهران هم عملاً هیچ پاسخی برای انتقادهای دکتر مخدوم ارایه نکردند!

مؤخره:
هادی حیدرزاده یکی از مدیران دوست‌داشتنی و حقیقتاً سبزاندیش شهرداری تهران است و من می‌دانم که او برای ارتقای محیط زیستی پایتخت بسیار زحمت کشیده و می‌کشد. به ویژه تلاش او برای کاربست  بیشتر و عینی تر انرژی های نو در تهران کاملاً ستودنی است. به نظرم  حتا این پتانسیل را دارد تا روزی رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور هم بشود. اما هنوز در کارش ایرادهایی هم وجود دارد و برخی از انتقادهایی که به درستی و شهامتی ستودنی وارد می‌آورد، به خودش و زیرمجموعه تحت امرش هم وارد است. از جمله داستان ظریفی که آن روز اتفاق افتاد:
در شروع سخنانش اشاره کرد که سعی می‌کند مطالبش را در 10 الی 13 دقیقه ارایه کند و از آقای مهندس مجابی هم درخواست کردند که مدیریت زمان را برعهده داشته و به ایشان گوشزد کنند. آقای مجابی هم پس از گذشت 18 دقیقه! نخستین تذکر نرم را به ایشان دادند و پس از آن چند تذکر جدی‌تر دیگر را تا این که سرانجام آقای حیدرزاده بعد از 28 دقیقه و 17 ثانیه به سخنرانی خود پایان دادند! جالب‌تر آن که در انتهایی‌ترین بخش سخنرانی‌شان، تصویری از یک اتومبیل پلیس را انتشار دادند که جریمه شده است – و من ماجرایش را پیش‌تر در دل‌نوشته‌ها انعکاس داده بودم – و با اشاره به این موضوع گفتند: مهم‌ترین مانع ما در محیط زیست ایران، عدم تبعیت از قانون است و این که همه در برابر قانون یکسان دیده نمی‌شوند!
این مسأله آشکارا در همین نشست هم نمود داشت و در حالی که آقای حیدرزاده توانستند بین 15 تا 18 دقیقه بیشتر از زمان تعیین شده سخن بگویند، 5 نفر از اساتید حاضر اصولاً نتوانستند حرف بزنند که البته سبب دلخوری برخی از ایشان را فراهم کرد.

در همین رابطه:

وحید نوروزی عزیز هم گزارشی را در 5 بند تأمل‌برانگیز بر روی تارنمایش منتشر کرده است.

ادامه دارد …

به این نمی‌گویند: آستانه بحران! به این می‌گویند: فاجعه تمام و کمال!

امروز از قول مدیرکل محیط زیست استان فارس خواندیم که “استان فارس در آستانه بحران زيست‌محيطي قرار گرفته است“.
خواستم بگویم:
برادر عزیز، جناب آقای مهندس ابراهیمی، مدیرکل محترم اداره محیط زیست استان فارس! به مصیبتی که استان فارس دچارش شده است، نمی‌گویند: آستانه‌ی بحران؛ نام شرایط حاضر، اتاق مرگ است!
تقریباً تمامی تالاب‌ها و دریاچه‌های استان فارس، از بختگان و طشک گرفته تا مهارلو و ارژن و پریشان، خشک شده است، کف‌گیر بسیاری از چاه‌های مجاز به ته دیگ خورده؛ سهم بزرگی از پردیس‌های جهرم نابود شده است، تراز منفی سطح آب زیرزمینی به بیش از 2 میلیارد متر مکعب در سال رسیده و میزان افت سطح آب به 5 برابر کاهش یافته است، کانون‌های فرسایش بادی در استان افزایشی معنی‌دار یافته، میانگین دما فزونی یافته و ظرفیت گرمایی ویژه‌ی سرزمین فارس کاسته شده است؛ حتا گزارش‌هایی از نخستین نشانه‌های نشست زمین هم در فارس منتشر شده و همه خبر از فاجعه می دهند؛ با این وجود، کماکان استان فارس در تولید گندم در کشور رکورددار است و کماکان به بهانه طرح فلاحت در فراغت، رویشگاه‌های طبیعی اطراف شیراز به یغما رفته و دچار شدیدترین ناپایداری بوم‌شناختی در طول یکصد سال اخیر شده است و کسی هم نمی‌پرسد آب این زراعت‌ها و پردیس‌ها چگونه و با چه هزینه‌ای تأمین می‌شود؟

آنگاه و آنگاه جناب مدیرکل، صرفاً نگران آتش سوزی مراتع بوده و خبر از آستانه‌ی ورود به بحران می‌دهند!
آقای مدیرکل عزیز: یعنی باید دیگر چه اتفاقی می‌افتاد تا باور کنیم، کسری موازنه‌ی بوم‌شناختی در استان فارس را دیگر نمی‌توان جبران کرد؟!

اسکندر فیروز : قسمت‌هایی از کویر بزرگ را پدیده‌ای ویژه و ملی می‌دانم

به دنبال انتشار گزارشی که از آخرین ملاقاتم با پدر محیط زیست ایران – اسکند فیروز – داشتم. ایشان لطف کرده و از ینگه دنیا ایمیلی برایم ارسال داشتند تا تذکر دهند که بر خلاف آنچه من از سخنان ایشان برداشت کرده‌ام، به هیچ وجه با بیابان‌زدایی مخالف نیستند و آن را توصیه هم می‌کنند!
می‌دانم، اندکی شگفت‌آور است! نیست؟ منتها نخست به توضیح استاد توجه فرمایید تا منظور ایشان را از بیابان‌زدایی بهتر درک کنیم:
ایشان نخست با تأکید می‌گویند: “به نظر من کویر (یعنی کویر اصلی که از نزدیک تهران تا وسط خراسان امتداد دارد)، یک پدیده‌ی خاصی است در کشور عزیزمان، نه یک محیط بد که باید زدود. ”
آنگاه با جدا کردن کویر طبیعی کشور، می‌گویند: اما ابداً با بیابان‌زدایی مخالف نیستم؛ بلکه باید تأکید کرد که در بسیاری از مناطق خشک و با ارزش کشور ما که به دست انسان‌ها (و گاه بارش کم و ممتد)، تخریب شده‌اند، بیابان زدایی تنها راه چاره و مقابله است. به عبارت دیگر، بیابان‌زدایی کار بسیار نیکی‌ است  و بلکه خود من در این مورد تا حدی پیش قدم بودم و حتا یک کنفرانس بزرگی را در جهت پیشبرد بیابان‌زدایی، با کمک سازمان ملل متحد در سال 1354 در تهران برگزار کردم.

سپس، ایمیل زیر را برای استاد نوشتم:

سلام و درود بر استاد عزیز، اسکندر فیروز

قدردان توجه و محبت شما هستم و البته آنچه که من انجام دادم، کمترین کاری است که هر علاقه مند به حوزه محیط زیست باید برای استادی چون شما انجام دهد.
در مورد اصطلاح “بیابان‌زدایی” باید عرض کنم که بنده متوجه منظور شما هستم. شما هم اعتقاد دارید که باید آن عرصه‌هایی که به علت فشارهای نابخردانه آدمی یا مدیریت نادرست توان بوم شناختی (اکولوژیک) خود را از دست داده و سیمای بیابانی یافته‌اند را دوباره ترمیم کرده و به قول شما “بیابان‌زدایی” کنیم.
راست آن است که  معادل انگلیسی این عمل را combating desertification می‌گویند که به معنای مقابله با بیابان زایی است و نه بیابان زدایی.  یعنی آنها نمی‌گویند: combating desert، زیرا بیابان هم مانند هر بوم سازگان (اکوسیستم) طبیعی دیگر واجد تنوع زیستی خاص خود است و در جایی که به صورت طبیعی حضور دارد، بهترین پاسخ به شرایط زیست بوم است. آنچه که خطرناک است، بیابان‌زایی است که باید با آن مقابله کرد.
جسارتاً در همین موضوع می‌توانید این یادداشت‌ها را مطالعه فرمایید:

http://darvish100.blogfa.com/post-208.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-875.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-213.aspx

http://darvish100.blogfa.com/post-212.aspx

درود بر شما و مشتاق دیدار مجددتان هستم.

و در نهایت، امروز این ایمیل را از استاد اسکندر فیروز دریافت کردم:

آقای مهندس درویش عزیز
از ایمیل شما متشکرم. و البته از قرائت بلاگ‌های شما نیز استفاده زیاد کردم. درست پیش از کنفرانس تهران (در 1354) برای استاندارد کردن دو کلمه‌ی انگلیسی مربوط به بحث ما، در سازمان ملل تصمیم گرفته شد: “desertification” و “dedesertification” مورد استفاده قرار گیرد. به هر حال، خواهش من این است که محبت کنید بنویسید که “با بیابان‌زدایی بسیار موافقم، اما قسمت‌هایی از کویر بزرگ را پدیده‌ای ویژه و ملّی می‌دانم و در خور توجه و حفاظت هستند.” موجب سپاس من خواهد بود.
در انتظار دیدار شما
اسکندر فیروز

خواستم بگویم:
درود بر اسکندر فیروز عزیز که به رغم نشستن گرد پیری و بازنشستگی، همچنان موشکافانه مسایل محیط زیست را دنبال کرده و اینگونه سزاوارانه عکس‌العمل نشان داده و حساسیت به خرج می‌دهند.
کافی است سلوک ایشان را با اغلب مدیران کشور در حوزه منابع طبیعی و محیط زیست مقایسه کنید و عملکرد آنها را پس از پایان دوره مأموریت‌شان در این حوزه بسنجید تادریابید که چنین رفتاری تا چه اندازه کیمیا و ارزشمند است. مثلاً آیا کسی از خانم فاطمه واعظ جوادی خبر دارد؟ آیا در طول یک سالی که ایشان از سمت ریاست سازمان حفاظت محیط زیست کنار رفته‌اند، در جایی اظهارنظری در باره‌ی محیط زیست از نامبرده شنیده یا خوانده‌اید؟
و البته باید اعتراف کنیم که شوربختانه از این مثال‌ها فراوان است! نیست؟

گزارش 4 ساعت گفتگو با شهردار تهران در باره محیط زیست!

ساعت 15 روز سه شنبه، 22 تیرماه 1389، تالار کنفرانس مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران، میزبان جمعی از صاحبنظران و نخبگان حوزه محیط زیست ایران بود تا در فضایی متفاوت به بیان مهم‌ترین دردهای محیط زیست تهران و ایران بپردازند. به ویژه آن که این بار عالی‌ترین مقام شهری پایتخت، دکتر محمّدباقر قالیباف به همراه دوتن از معاونینش (دکتر عسگری‌آزاد، معاون تحقیقات برنامه‌ریزی و توسعه و دکتر حسین کلخورانی، معاون خدمات شهری)، حاضر بودند تا به سخنان 18 نفر از فعالان محیط زیست گوش دهند و جوابگو باشند.
عنوان این نشست: «نقش محیط زیست در توسعه پایدار شهر تهران» بود و آن 18 نفر عبارت بودند از آقایان دکتر: علی یخکشی (استاد دانشگاه)، مجید مخدوم (رییس انجمن ارزیابی محیط زیست ایران)، اسماعیل کهرم (استاد دانشگاه)، حسن علی لقایی (استاد دانشگاه)، محمّد سلطانیه (استاد دانشگاه و مسئول سابق دفتر تغییر اقلیم سازمان حفاظت محیط زیست)، حجت (استاد دانشگاه و معاون اسبق انسانی سازمان حفاظت محیط زیست)،  نبی بیدهندی (رییس دانشکده محیط زیست دانشگاه تهران)، امیر حسین چرخابی (عضو هیأت علمی پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری)، مجید شفیع‌پور مطلق (استاد دانشگاه تهران)، بهلول علیجانی (اقلیم‌شناس)، جلال‌الدین شایگان (استاد دانشگاه صنعتی شریف)، سیّد محمود شریعت (استاد دانشگاه)، عبدالرضا کرباسی (مدیرعامل سازمان بهره‌وری انرژی‌های ایران)، هومان لیاقتی (رییس پژوهشکده محیط زیست دانشگاه شهید بهشتی)، محمّد حسن پیراسته (مسئول فنی کمیته محیط زیست شورای شهر تهران)، داریوش کریمی (عضو هیأت علمی سازمان تات) و خانم دکتر اردلان (از وزارت نفت).
و البته نمی‌دانم چگونه محمّد درویش هم آنجا بود؟!
برخی دیگر از حاضرین در این نشست سبز، عبارت بودند از آقایان دکتر برهان ریاضی، صدرالدین علی‌پور، برقعه‌ای، ، شفیع پور، خویی، هادی حیدرزاده، سید محمّد مجابی ، غیاث الدین ، امیر حسن جعفری و وحید نوروزی.
در باره‌ی این نشست و مهم‌ترین فرازهای آن، به ویژه پژواک حیرت‌انگیز و امیدبخش شهردار تهران و سخنان جالب ایشان، بیشتر سخن خواهم گفت. اما تا آن زمان، اشاره کنم به یکی از آمارهایی که هادی حیدرزاده، مرد سبز کابینه‌ی شهردار در طول 5 سال گذشته ارایه کرد: این که در سال 1388، هوای تهران در 40 روز از سال در شرایط ناسالم قرار داشت و این در حالی است که استاندارد آن فقط یک روز در سال است!
نگارنده هم تلاش کرد تا بر روی دو نکته پای فشارد: نخست آن که اگر قرار است در اندیشه‌ی پایداری تهران باشیم، باید به پاسداری از مواهب طبیعی آن در کوهستان‌های شمالی و دشت‌های جنوبی‌اش، بیش از پیش همت گماریم. متأسفانه روند رشد شاخص‌ها و شناسه‌های بیابان‌زایی در دامنه‌های جنوبی البرز تا دماوند آشکارا ملموس است و به بهانه‌ی انواع عملیات تکنوژنیک مانند جاده‌سازی، سدسازی و معدن‌کاوی، مهم‌ترین منابع تولید و ذخیره آب تهران در حال متلاشی شدن است. به آقای قالیباف متذکر شدم که چرا باید در برابر تاراج دماوند با شتاب 500 کامیون در روز سکوت کنیم؟ مگر نه این است که دماوند، نماد غرورآفرین سرزمین و طبیعت ایران است؟ همچنین آمارهایی از افت سطح آب زیرزمینی و نشست زمین در جنوب تهران هم ارایه کردم.
اما دومین نکته‌ای که به آن پرداختم و ظاهراً بسیار مورد توجه آقای قالیباف قرار گرفت، وضعیت روزنامه همشهری، به عنوان نخستین روزنامه محیط زیستی ایران و آینه تمام‌نمای عملکرد شهرداری تهران بود. پرسیدم چرا نباید محیط زیست یک صفحه ثابت روزانه در همشهری داشته باشد؟ و مهم‌تر آن که چرا روزنامه‌ی همشهری حاضر نیست تا هیچ نوع انتقادی از عملکرد شهرداری تهران در حوزه محیط زیست را انتشار دهد؟ می‌خواهم بدانم: این دستور شماست یا نوعی خودسانسوری است و یا …؟
اشاره کردم که تیم حرفه‌ای و کاری روزنامه همشهری در بخش محیط زیست باید تقویت شود و باید بتواند عملکرد هر سازمانی را در این حوزه به نقد بکشد؛ به ویژه اشاره کردم به ماجرای پرسروصدای تخریب جنگل وردآورد که همشهری کاملاً در باره‌ی آن سکوت کرد!
شهردار هم پاسخ داد که من این موضوع را حتماً پیگیری خواهم کرد و بارها به مسئولین همشهری گفته‌ام که نخستین نهادی را که باید مورد نقد قرار دهید، همین شهرداری تهران باید باشد.
ضمن خسته نباشید به سید محمّد مجابی عزیز که در برپایی و اداره‌ی این جلسه بسیار کوشید و آرزوی تداوم چنین نشست‌هایی، تلاش خواهم کرد تا در یادداشت‌های بعدی به برخی دیگر از ماجراهای این نشست کم‌نظیر بپردازم.
ادامه دارد …