وقتی که پنگوئن‌ها هم عموزنجیرباف بازی می‌کنند!

هر زیبایی و بزرگی
در این جهان
مخلوق اندیشه
یا حرکتی یگانه است
از درون انسان
                        جبران خلیل جبران

    نوروز در راه است و همه جا رنگ و بوی عید ایرانی به خود گرفته؛ عیدی که قدمتش شاید برسد به پیدایش آغازین تمدن بشری بر روی کره‌ی خاک …
    و انگار جناب استیون کازلوفسکی هم، کوشیده تا ماجرای تدارک نوروزی پنگوئن‌ها در جنوبگان را به تصویر کشد!

    راستی!
    به نظر شما این عموزنجیرباف زیباتر است یا آن؟

یه نفر به این بگه بخنده! نوروز داره می‌آد …

راز ِ راه
رفتن است
راز ِ رودخانه
پُل
راز ِ آسمان
ستاره است
راز ِ خاک
گُل

                                           عرفان نظر آهاری

    کاش یه نفر می‌تونست خودشو برسونه به بیرمنگام و به این آقا سگ اخموی ما بگه:
    نوروز در راه است …
لطفن بخند!
    مگر نمی‌دانی هر چهره‌ای با لبخند زیباتر می‌شود؟

   و مگر این زیباترین لبخند جهان را نمی بینی؟

 

 

می‌گویند:
راز ِ راه
رفتن است
راز ِ رودخانه
پُل
راز ِ آسمان
ستاره است
راز ِ خاک
گُل

و من امّا می‌گویم:

راز انسان
کشف حقیقت
خنده‌هایش است.

روز جهانی مقابله با سدسازی به ایستگاه آخر رسید

    بعدازظهر امروز در تنکابن، آیین‌های سه روز‌ه‌ی مقابله با سدسازی در ایران به پایان می‌رسد؛ رسمی که 13 سال است در جهان و 2 سال است که در وطن برگزار شده و تکرار می‌گردد.
    باید بکوشیم تا نشان دهیم: سدسازی تنها می‌تواند به عنوان آخرین گزینه در مدیریت آب مطرح باشد و نه نخستین و بهترین و غرورآفرین گزینه.
    به همین مناسبت و همان طور که پیش‌تر هم اعلام شده بود، امروز در حضور علاقه‌مندان به این حوزه در شهر سبز و دوست‌داشتنی تنکابن سخنرانی خواهم کرد.

تابلویی که در برابر کاخ وزارت جهاد کشاورزی می‌درخشد!

    دکتر صادق خلیلیان، وزیر کنونی وزارت جهاد کشاورزی، در سال 1380 و به همراه اسماعیل شمس‌الدینی، نتایج پژوهشی را منتشر کردند که در بخشی از آن آمده بود: دستاوردِ تلاش مسئولانِ حوزه‌ي محيط‌زيست و منابع‌طبيعي ايران در طول دوره‌هاي پنج‌ساله‌ي نخست و دوم برنامه‌هاي توسعه، در مقايسه با ميزان تخريبِ اندوخته‌هاي طبيعي تجديد‌شونده‌ي (جنگل و مرتع) كشور در طول 10 سالِ موصوف (77- 1368)، با ترازي منفي مواجه شده است. به عبارت ديگر، ميزان تشكيل سرمايه‌ي خالص يا افزايش در مقدار ارزش منابع‌طبيعي در هر دو بخشِ جنگل و مرتع كمتر از ميزان تخريب و استهلاكِ اين منابع بوده است؛ خسارتي كه ارزشِ ريالي آن تنها در دو بخش جنگل و مرتع، بالغ بر 1454 ميليارد ريال (نزديك به پنجاه برابرِ كل بودجه‌ي مؤسسه‌ي تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در سال 1381) تخمين زده مي‌شود. درحقيقت، ارزش سرمايه گذاريهای صورت گرفته در اين دو بخش که معادل 5/31 درصد کل سرمايه‌گذاري انجام گرفته در بخش كشاورزي بوده (5/446 ميليارد ريال)، تقريباً با ميزان اُفت ارزش اندوخته های طبيعی جنگل و مرتع کشور در طول فقط نخستين برنامه‌ي 5 ساله برابر شده است.
    در حقیقت، خلیلیان در آن زمان و به عنوان یک مدرس دانشگاه هشدار داده بود که نباید یک بعدی به ماجرای افزایش محصول در بخش کشاورزی و به هر قیمتی نگاه کرد.
    و این دقیقن با تابلویی که امروز در جوار کاخ وزارت جهاد کشاورزی در بلوار کشاورز نمایان است، تناقض دارد! ندارد؟
    اگر می‌گوییم: میزان محصول تولیدی در بخش کشاورزی از 24 میلیون تن در سال 1357 به 103 میلیون تن در سال 1388 افزایش یافته است؛ باید آنقدر صداقت و شجاعت هم داشته باشیم تا اعلام کنیم: در همین مدت، نرخ فرسایش آبی و بادی چه اندازه افزایش یافته است؟ و چرا تراز آبخوان‌های کشور اینک به حدود منفی 8 میلیارد متر مکعب در سال رسیده! وضعیت حاصلخیزی خاک، تزریق سموم و آفات کشاورزی در آب و خاک، شورشدن اراضی کشاورزی و … بسیاری مؤلفه‌های دیگر نشان می‌دهد که آیا می‌شود به این افزایش تولید افتخار کرد یا نه؟
    آیا اگر فردی، بدون پشتوانه لازم و با گرفتن رانت‌ها و وام‌های فراوان، توانسته کلبه‌ی محقر خود را به ویلایی مجلل بدل سازد، می‌توان به پایداری زندگی او امیدوار بود؟!
    راست آن است که کشاورزی بر روی گرده‌های منابع طبیعی ایستاده و دارد همچنان بدون لحاظ توانمندی‌های بوم‌شناختی سرزمین، کارمایه‌ها را می‌بلعد.

چه حرفی زده است کامران زلفی نژاد!

    کامران زلفی‌نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار خبرگزاری مهر گفته است: «هیچ زباله‌ای در تالاب بوجاق ریخته نشده است. ما که نمی‌توانیم دور تالاب را سیم خاردار بکشیم و از ریختن زباله در آن جلوگیری کنیم
    بدتر از آن گفته: «برای حفاظت از این تالاب نیازی به پیگیری شما خبرنگاران نیست

    این در حالی است که همین مقام ارشد محیط زیست در استان گیلان چندی پیش گفته بود: «در صورتي كه اعتبار لازم براي راه‌اندازي سيستم تصفيه پساب‌هاي عفوني بيمارستان‌هاي گيلان تامين نشود، از مردم تقاضاي كمك خواهيم كرد
    و یا در جایی دیگر:
    «پارک ملي بوجاق کياشهر به لحاظ خشکي و دريايي بودن در نوع خود بي‌نظير و منحصر به فرد است  …این پارک، سايت مهم پرنده‌نگري کشور معرفي شده و طبق سرشماري‌هاي انجام شده تاکنون بيش از 236 گونه پرنده در اين منطقه شناسايي شده است (یعنی بیش از نصف کل پرندگان ايران در استان گيلان زيست مي‌کنند).

    و در جایی دیگر:
    «تخلیه ضایعات و نخاله‌‌های ساختمانی، خاک، فضولات دامی و زباله موجب آلودگی آب رودخانه و تبعات سوء زیست‌محیطی می‌‌شود.» و سالانه “ 116 میلیون مترمکعب پساب صنعتی، خانگی و بیمارستانی وارد رودخانه های استان گیلان می شود.”
    و سرانجام، او پیش‌تر و به صراحت از وضعیت دفن زباله در کل استان گیلان ابراز ناخشنودی کرده بود و هشدار داده بود: شیرابه زباله یکی از مهمترین دلایل آلودگی محیط زیست گیلان است.

    برای همین است که سخنان اخیر وی، بسیار حیرت‌انگیز می‌نماید. به خصوص که شاید ایشان بهتر از هر فرد دیگری بدانند که اگر همین رسانه‌ها و خبرنگارها نبودند، معلوم نبود تاکنون چند مدیر دیگرش در استان به سرنوشت آقای ساسان اکبری‌پور در آستارا دچار می‌شدند!
    گمان نبرم توضیح بیشتری لازم باشد برای آن که بدانیم اقدام بعدی و مورد انتظار از این مدیر ارشد سبز در گیلان چیست؟!

این پرنده‌ی مغرور … مغرور … مغرور …

    همان لحظه که دیدمش، شیفته‌اش شدم … انگار داشت بینندگانش را متوجه یک حقیقت تاریخی می‌کرد … چه صلابتی، چه آرامشی، آدم یاد شکوه و جلال امپراتوری بی‌مثال هخامنشیان می‌افتاد … به خصوص که رنگش هم رنگ تخت جمشید بود!
    شما فکر می‌کنید این پرنده‌ی مغرور کجا ایستاده است؟!
    می‌خواهم درباره‌اش بیشتر بنویسم …
                                            امّا نه حالا!

آخرين هفته اسفند؛ كابوس آب‌سالاران طبيعت ستيز در ايران!

    امروز، فردا و پس فردا، به بهانه‌ي آيين‌هاي نكوداشت روز جهاني مقابله با سدسازي، طرفداران محيط زيست در ايران سه همايش برگزار كرده و خواهند كرد. هر چند شيرازي‌هاي عزيز درتالار دانشگاه علوم پزشكي دانشگاه شيراز با سخنراني استاد فرزانه، دكتر آهنگ كوثر، عملن از روز پنج‌شنبه به استقبال اين مناسبت جهاني رفتند و شاهد يكي از مستدل‌ترين و علمي‌ترين سخنراني‌ها در ملامت مديريت نابخردانه‌ي حاكم بر منابع آبي كشور بودند؛ آنچه كه خود استاد از آن با عنوان: «نامديران صنعت آب كشور» ياد كرد. در اين باره البته در يادداشت‌هاي بعدي بيشتر توضيح خواهم داد.

    به هر حال، همايش امروز را كه پيش‌تر اطلاع‌رساني كرده بودم و به گفته‌ي يكي از برگزاركنندگان همايش – آقاي خسروي – به زودي گزارش‌هاي مربوط به آن بر روي نت منتشرخواهد شد. اما دو همايش ديگر به قرار زير است:

یکشنبه 23 اسفند – از ساعت 9:00 تا 12:00 – دانشگاه شهید عباسپور (تهران – بزرگراه شهید بابایی – خروجی حکیمیه) – ثبت نام:09354225083

دوشنبه 24 اسفند – از ساعت 16:00 تا 18:00 – تنکابن – پارک مادر – سالن ارشاد. (براي آگاهي بيشتر به وبلاگ آقاي عباس محمدي مراجعه فرماييد).

    گفتني آن كه در همايش سوم، نگارنده هم سخنراني خواهد كرد.

 

سخنرانی در دانشگاه شیراز

ساعت 4 بعدازظهر امروز – 20 اسفندماه 1388 – در دانشگاه شیراز خواهم بود تا به مناسبت هفته‌ی منابع طبیعی از دردهای جانکاه و نواهای  دل‌انگیز طبیعت وطن برای دانشجویان عزیز شیرازی سخن بگویم.
استان فارس، دارای بیشترین تراکم مناطق حفاظت شده است؛ این استان به حق دارای بزرگترین و مشهورترین کهن‌زادبوم‌های تاریخی وطن هم هست و استعداد شگرفی در استحصال انرژی‌های نو دارد. با این وجود، نه مزیت‌های تاریخی و نه امتیازهای جذاب طبیعی، نتوانسته مدیران ارشد این قلمرو سیاسی را وادارد تا چیدمان اولویت‌های راهبردی خویش را بر بنیاد توانمندی‌های بوم‌شناختی و تاریخی از نو بازمهندسی کنند.
از همین روست که یک سوم میزان تراز منفی آبخوان‌های کشور در استان فارس رخ داده است؛ زنگ خطری که اگر دیربجنبیم، به ناقوسی مرگبار بدل خواهد شد.

تیزپا باشید تا بهشت بیافرینید!

    کافی است به تصویر نابی که نشنال جیوگرافیگ برایمان به ارمغان آورده است، خیره شوید تا دریابیم که گاه شکار یک لحظه‌ی برق‌آسا تا چه اندازه می‌تواند، به زمان دهن‌کجی کرده و برای همیشه ماندگار شود. مانند این عکس زیبا از تیزپایی با سرعت 85 کیلومتر در ساعت که انگار بر روی آب راه می‌رود!
    کاش همه‌ی ما بتوانیم – دست کم یکبار – اینگونه بهشت بیافرینیم!

سفر به بام ایران

    همان طور که پیش تر اعلام شده بود، در شانزدهمین روز از اسفند 1388، مهمان مردمان خونگرم و مهمان‌نواز ایران در بام وطن بودم تا به بهانه‌ی هفته‌ی منابع طبیعی از دغدغه‌ها و گرایه‌های طرفداران و فعالین محیط زیست با مردمان بام‌نشین وطن سخن بگویم؛ مردمانی که وارث سرزمینی هستند که 10 برابر وسعتش در مقیاسی ملّی آب در اختیار دارد و سهم سرانه‌ی سبزش نیز دو برابر سرانه‌ی هر ایرانی، یعنی حدود 4 دهم هکتار بوده و از این منظر، استانی بی‌نظیر یا کم‌نظیر به شمار می‌آید. با این وجود، متأسفانه به نظر می‌رسد که شتاب جنگل‌زدایی همچنان در استان دست بالا را داشته و به حدود 10 متر مربع در هر دقیقه می‌رسد؛ افزون بر آن، میزان فرسایش خاک  در اغلب حوضه‌های آبخیز پرآب آن، به حدود 30 تن در هکتار یا بیشتر می‌رسد که بسیار نگران‌کننده است؛ موضوعی که به ویژه برای مسئولین وزارت نیرو که مایلند تا این استان را به نمایشگاه و موزه‌ی سدهای بزرگ مخزنی بدل کنند، باید جالب باشد! زیرا به شدت عمر مفید سدهای متعدد استان را می‌کاهد.
    آن چیزی که برایم شوق‌برانگیز و امیدبخش بود، حضور چشمگیر و گسترده دانشجویان دانشگاه شهرکرد بود که به ویژه وقتی با اجتماعات مشابه در تهران مقایسه می‌کنیم، درمی‌یابیم که انگار علاقه به طبیعت در بام ایران بیشتر از تهران است!
    به هر حال، در فرصت محدودی که در اختیار داشتم، کوشیدم تا برخی از فرازها و فرودهای طبیعت چهارمحال بختیاری را  تشریح کنم و به پرسش‌های طرح شده پاسخ دهم. در این باره می‌توانید به تارنمای دیده بان طبیعت بختیاری، خبرگزاری ایرنا، ایسنا، فارس، روزنامه رسالت ، باشگاه خبرنگاران جوان و … مراجعه فرمایید.

         بار ديگر از يكان يكان همكاران شريفم در اداره كل منابع طبيعي استان و اساتيد دانشگاه شهركرد بابت برپايي سزاوارانه اين همايش قدرداني مي كنم.

منابع‌طبیعی؛ آنچه که رفت … آنچه که هست!

    تا ساعاتی دیگر راهی شهرکرد هستم تا در شانزدهمین روز اسفند 1388 به مناسبت آیین‌های نکوداشت هفته‌ی منابع طبیعی، در جمع اساتید و دانشجویان دانشگاه شهرکرد (تالار شهید آوینی دانشکده کشاورزی) سخنرانی کنم.
    عنوان سخنرانی‌ام، اشاره به اندوخته‌های طبیعی زادبوم مشترک دارد که به دلیل نابخردی یا آزمندی از دست داده‌ایم. می‌کوشم تا با ذکر مثال‌هایی، مهم‌ترین دلایل تشدید ناپایداری را در زیست محیط وطن شرح دهم و آنگاه به آینده بنگریم …
    آینده‌ای که می‌تواند همچنان سبز باشد و بماند، اگر من و تو بخواهیم تا از همین امروز، فردا را بر بنیاد احترام به قوانین طبیعت بسازیم.

   یادمان باشد:

   نفوذ يك ليتر آب در زمين جنگلي 7 دقيقه، در زمين كشاورزي 46 دقيقه و در زمين بدون پوشش 4 ساعت و 6 دقيقه زمان می برد. چه سخنی از این ساده‌تر و در عین حال گویاتر می‌تواند اهمیت حفظ سبزینه و منابع طبیعی را در زیست محیط ایران نشان دهد؟ وقتی بدانیم نفوذپذيري آب در جنگل، 40 برابر خاك بدون پوشش است؛ چگونه می‌توانیم بی مهابای فرداها در برابر تغییر کاربری غیر علمی و افزایش برهنگی سرزمین‌مان سکوت کنیم و دم برنیاوریم؟

آیا جهان‌گرمایی واقعن یخ زد؟!

    سال آبی 89-1388 در حالی به میانه‌های خویش نزدیک می‌شود که رکوردی عجیب از قهر آسمان با ریزش‌های جامد را می‌رود که به جای گذارد! نگارنده حتا در دامنه‌های همواره پربرف کندوان هم ، برف ماندگاری را ندید و چنین است روزگار دماوند و دنا و زردکوه و کوهرنگ و سبزکوه در بام ایران …
    روز گذشته با دکتر لباسچی که سال‌ها مسئولیت ایستگاه هومند آبسرد را در جوار دماوند سرفراز برعهده داشته است، سخن می‌گفتم؛ ایشان هم نتیجه‌ی بررسی 36 ساله‌ی ایستگاه کلیماتولوژی منطقه را کاملن هشداردهنده ارزیابی می‌کرد، زیرا حکایت از افزایش میانگین دمای سالانه تا بیش از 2.7 درجه سانتی‌گراد داشت که به نظر می‌رسد یک رکورد باشد. این در حالی است که به گفته‌ی لباسچی، میزان ریزش‌های آسمانی منطقه کاسته نشده، بلکه ماهیت آن از برف و تگرک به سوی باران تمایل یافته است. لباسچی این را هم اضافه کرد که میزان اُفت سطح آب زیرزمینی در دماوند، به شدت نگران‌کننده شده و حتا در 200 متری اعماق زمین هم آبی برای برداشت وجود ندارد!
    دکتر خسروشاهی هم، پس از شنیدن نظریه‌ی یخ زدن جهان‌گرمایی، آمار بلندمدت تعداد بیشتری از ایستگاه‌های سینوپتیک کشور را منتشر کرد که جملگی تأیید می‌کنند – دست کم – در طول دو دهه‌ی اخیر، روند گرم شدن میانگین‌ها ادامه داشته است.
    از طرفی، شهریار عیوض‌زاده، مرد دقیق وبلاگستان، دست به کاری ارزشمند زده و آشکارا نشان داده که تا چه اندازه آن افشاگری مشهور، می‌تواند راه به خطا برده باشد!
    در حقیقت، همه چیز به یک دروغ بزرگ می‌رسد! نمی‌رسد؟
    راست آن است که دانش بشری در حال پوست‌اندازی است و ما هر چه که به پیش می‌رویم، درمی‌یابیم تا چه اندازه نادانیم. بهتر است (یعنی شرط عقل ایجاب می‌کند!) در چنین فضایی تا آنجا که امکان دارد، حکم مطلق صادر نکنیم. یخ‌ها دارند به شدت و شتابی باورنکردنی آب می‌شوند و پیش‌بینی می‌شود که میانگین دمای کره‌ی زمین هم در سال 2010 و به رغم موج سرمای هارپی! در بخش‌هایی از نیم‌کره‌ی شمالی با حدود 76 صدم درصد افزایش روبرو  شده و 2010 را به گرم‌ترین سال جهان در طول یک قرن اخیر بدل سازد. اما ریشه‌ی این گرما تا چه اندازه انسانی و تا کجا طبیعی است؟! هر دو طرف دلایلی برای خود دارند …
     امّا این یادداشت را فقط به یک دلیل نوشتم:
    کار شهریار عیوض‌زاده ستایش‌برانگیز است، او درست است که شابد در ماه بیشتر از یک یادداشت ننویسد، اما برای تولید آن یک یادداشت، وقت و انرژی فراوانی مصروف می‌دارد و اغلب نوشته‌های – هر چند اندکش – تأثیرگذار و تأمل‌برانگیز بوده است.
     این مقدمه را از من بپذیرید تا در فرصتی بهتر، مشروح‌تر از ماجرای جهان‌گرمایی، تغییر اقلیم و نوسان اقلیم گفتگو کنیم.