پروفسور علی یخکشی، دکتر اسماعیل کهرم، مژگان جمشیدی، حامد بهشتی و نگارنده از دغدغهها و ملاحظات خویش در بارهی این انتخاب با فریبا والیات، گزارشگر صفحه محیط زیست بخش فارسی صدای آلمان، دویچهوله سخن میگویند.
فایل شنیداری این گفتگو را نیز میتوانید از اینجا بشنوید.
نگران نشوید؛ این تصاویر هیچ ربطی به انفجارات هستهای در سفید دشت ندارد!
ماجرای کارخانه سیمان شهرکرد یا سفید دشت را یادتان هست؟ یک هموطن عزیز این تصاویر را در دومین روز از شهریور 1388 از همان کارخانه گرفته است – که البته هیچ ربطی به انفجارات اتمی ندارد! – ظاهراً کارخانهی محترم در طول شب و اوایل صبح که هنوز بیشتر مردم در خواب هستند، فیلترها را به کناری مینهند که دم و دستگاهشان هوایی بخورد و نواحی اطراف هم لابد دود و دمی سیمانی نوش جان کنند!
تصورش را بکنید که تازه این کارخانه کاملاً جدید بوده و هنوز دستگاههای نصب شده در آن کاراییاش را از دست نداده است!
حالا شما بگویید: آخر این دود و دم هم باید این همه هواخواه داشته باشد که به خاطرش جاده را بربندیم؟!
استاندار خراسان رضوی: رییس جدید سازمان حفاظت محیط زیست ایران؟!
بعداز ظهر دیروز در هنگام بازگشت از اصفهان خبرنگار سبزپرس، تلفنی نگارنده را مورد پرسش قرار داد که نظرتان در بارهی انتخاب استاندار خراسان رضوی – محمّد جواد محمّدی زاده – به عنوان رییس جدید سازمان حفاظت محیط زیست کشور چیست؟ خبری که تا آن لحظه نشنیده بودم! به هر حال، ضمن بیان دیدگاههای خویش در مورد این انتخاب، پیشنهاد کردم تا با بررسی سوابق ایشان در زمان استانداری خراسان رضوی و میزان همراهی یا تضاد سیاستهای وی با ملاحظات محیط زیستی دریابند که وی چه کارنامهای در این حوزه داشته است؟
شب هنگام که به منزل برگشتم، توانستم یک رد پا بدست آورم؛ آن هم در تارنمای خودم! موضوع از آن قرار بود که در شماره 16891 روزنامه خراسان (مورخ 20 دي ماه 86) آمده است: اخطار استاندار خراسان به مديركل منابع طبيعي استان! در متن خبر هم آمده بود كه جناب محمّدجواد محمّديزاده، استاندار خراسان رضوي، 10 روز به مديركل منابع طبيعي استان (آقاي شريعتي) فرصت داده تا نسبت به واگذاري و تغييركاربري اراضي منابع طبيعي تايباد به شهرك صنعتي دستور مساعد صادر كند، وگرنه ديگر نيازي به مديركل منابع طبيعي نداريم!
به نظر شما آیا لازم است تا شرح بیشتری بر این یافتهی خویش بیافزایم؟!
و آیا لازم است تا توضیح دهم که چرا همه ساله شاهد کاهش پایداری محیط زیستی وطن هستیم؟
آن روز در توضیح آن خبر سوگمندانه نوشتم:
امّا امروز و اینک میشنویم که همان استاندار قرار شده است که متوّلی پاسداری از همان طبیعتی باشد که یکی از مسئولین محلیاش را به جرم مقاومت در برابر طبیعتستیزان تهدید به برکناری کرده بود!
اگر آن درد دیروز بزرگ بود، درد امروز را باید چه بنامیم هموطن من؟!
بیاییم همه دعا کنیم که یا خبر اشتباه است و یا آقای استاندار انشاالله توبه کردهاند و اینک از منافع طبیعت حمایت میکنند و یا طبیعت خود میتواند متجاوزان به حریم و حرمتش را متنبه سازد و یا انالله و انا الیه راجعون!
شیخ بهایی عزیز؛ خوب شد که زاینده رود امروز را نمیبینی!
ساعتی پیش از دیار شیخ بهایی عزیز – اصفهان – برگشتم. رفته بودم تا در «همایش بررسی علل بحران زایندهرود» شرکت کنم. همایشی که دستکم از دو نظر، کمنظیر بود؛ یکی موقعیت مکانی محل برگزاری همایش – که عبارت بود از کف بستر خشکیدهی زایندهرود در جوار سی و سه پل – و دیگری، تعدد چشمگیر شرکتکنندگان حاضر در همایش و حضور کمسابقهی مردم.
این همایش با همت جمعيت حمايت از منابع طبيعي و محيط زيست« پيام سبز» و حمایت شوراي اسلامي شهر اصفهان، شهرداري اصفهان، سازمان نظام مهندسي كشاورزي و منابع طبيعي استان اصفهان، سازمان نظام مهندسي ساختمان اصفهان و كانون خبرگان كشاورزي استان اصفهان برگزار شد. با این وجود به نظر میرسد، جای کارشناسان وزارت نیرو و نخبگان مرتبط از استانهای چهارمحال بختیاری، یزد، کرمان، قم و خوزستان خالی بود.
زایندهرود، میراثی جهانی و متعلق به تمام بشریت است. مردمان دیار زندهرود در طول چند هزار سال گذشته، سزاوارانه نشان دادهاند که استحقاق برخورداری از این رود زاینده و حیات بخش را در فلات مرکزی ایران دارند. بنابراین، دلیلی ندارد که از تعامل و هماندیشی و همافزایی با دیگر کارشناسان استانهای مرتبط برای یافتن خردمندانهترین راهکار پایداری این شاهرگ حیاتی ایران مرکزی و نگین فیروزهای انتهاییاش – تالاب بینالمللی گاوخونی – پرهیز کنند.
نگرشهای بخشی هرگز نتوانسته و نمیتواند به پایداری سرزمین کمک کند؛ اگر میخواهیم به درستی دلایل مرگ زایندهرود را بازیابی کرده و با شجاعت به جراحی و درمان بیماری مدیریتی حاکم بر این سامانه همت گماریم، باید نشان دهیم که از شنیدن حرف حق نمیهراسیم.
مگر نه این است که همهی ما ایرانی هستیم و باید برای اعتلای نام بلند ایران بکوشیم؟
در بارهی این همایش، موضوعات مطرح شده در آن، سخنرانی خویش و بازتابهای آن بیشتر خواهم نوشت.
تا آن زمان یادمان باشد که میخواهیم در بارهی پهنهی آبشناختیای صحبت میکنیم که زادگاه بزرگان و فرزانگانی چون شیخ بهایی بوده و فراخی آن بیش از سه برابر استان گیلان است؛ آبخیزی که هر قطرهی آبش برای این که از سراب تا پایاب برسد، باید 405 کیلومتر راه را طی کنید که از این منظر، زایندهرود را باید یازدهمین رودخانهی طویل کشور در بین 123 رودخانه مهم ایران دانست؛ رودخانهای که با دبی متوسط سالانهی 41 مترمکعب بر ثانیه، پانزدهمین رودخانهی پرآب کشور هم به حساب میآید و از همه مهمتر آن که صدها هزار سال است که از برکت زایندهرود، تالابی به بزرگی پایتخت ایران در پایابش آفریده شده و حیات را تطهیر کرده و میکند؛ تالابی بینالمللی و منحصر به فرد که به حق او را: «نگین فیروزهای کویر» مینامند.
بیاییم کاری نکنیم که اگر آن شیخ فرزانه و خردمند امروز میزیست، نفرینمان میکرد!
در همین باره:
– فروش آب رودخانه زايندهرود به طور موكد ممنوع شود!
– ما به مجلس ترحيم زايندهرود آمدهايم!
– توسعه بیش از حد بخشهای مختلف زاینده رود را خشک کرد
– نگاههای نگران به زاینده رود
– مردم بيش از مسوولان نگران وضعيت زاينده رود هستند
– همایش بررسی علل بحران زاینده رود
– بحران آب در اصفهان
تازهترين تصاوير از آتشسوزي جنگلهاي پل خواب – بالادست سد كرج
در بعدازظهر نخستين روز از شهريور 1388، مصطفي خوشنويس عزيز سراسيمه خبرم كرد كه برخي از جنگلهاي دست كاشت بالادست سد كرج – نرسيده به پل خواب – در حال سوختن است و ظاهراً همه فقط تماشاچي هستند! خبر را از طريق مژگان جمشيدي عزيز به سبزپرس رساندم تا موضوع را بتوانند در گسترهي وسيعتري انعكاس دهند. با آقاي مهندس زهدي هم تماس گرفتم تا موضوع را از طريق اداره كل منابع طبيعي و شوراي عالي جنگل پيگيري كنند.
خوشبختانه – مطابق معمول – باد مساعد قبل از اقدام مسئولين به داد منطقه رسيد و چيزي بيشتر از 2 هكتار از عرصه نابود نشد.
آنچه كه مشخص است و از تصاوير هم برميآيد، دست كم 353 اصله سرو نقرهاي با عمر متوسط 40 سال به همراه سه اصله اُرس بين 50 تا 100 ساله و بيش از 35 پايه شيرخشت و زرشك در آتش سوختهاند.
تصاوير را مصطفي خوشنويس، روز گذشته از منطقه برداشت كرده است.
گفتني آن كه اصولاً احتمال آتش سوزي طبيعي در عرصههاي خارج از شمال كه ميزان هوموس آلي خاك ناچيز بوده، بسيار كم است (در عرصههاي شمالي، گاه اين تركيبات در فصل تابستان به دمايي بيش از 80 درجه ميرسند كه سبب حريق ميشود). بنابراين، بايد پذيرفت كه آتش سوزي رخداده، ريشهي انساني داشته و همين طور كه در عكس شماره يك مشخص است و شاهدان در منطقه هم تأييد كردهاند، از سمت كناره درياچه سد شروع شده و به سمت بالادست پيشروي كرده است.
اميد كه از اين پس، بيشتر حواسمان را جمع كرده و كمتر آتيش بسوزانيم!
رخ زرد جنگلهای ایران!
گزارش امروز روزنامه سرمایه، اختصاص دارد به تبعات نابودی رویشگاههای جنگلی ایران در شمال، غرب و ارسباران. در این گزارش ضمن گفتگو با دکتر مجید مخدوم، علی خاتمی و نگارنده، کوشیده است تا توجه مخاطبین خویش را به خطرات نابودی سبزینه در کشور جلب کند.
البته متن پیاده شده این گزارش، حاوی اشکالات متعدد نگارشی – و بعضاً شنیداری! – است. بخصوص آنجا که از قول نگارنده به رابطهی افزایش سرطان و خشکسالی زاینده رود اشاره شده است!
وقتی که یک نهاد بهرهبردار، یک سازمان نظارتی را ببلعد!
پیامدهای ادغام «محیط زیست» ایران در وزارت کشاورزی؛ عنوان گزارشی است که هم اکنون در تارنمای دویچه وله قابل دسترس است؛ گزارشی که در آن ضمن گفتگو با ناصر کرمی و نگارنده کوشیده است به شرحی از طرح جنجالی 50 نماینده مجلس شورای اسلامی برای ادغام سازمان حفاظت محیط زیست کشور در وزارت جهاد کشاورزی بپردازد و مشخص کند که موافقان این طرح چه افراد یا گروههایی هستند؟ پرسشی که البته پاسخی برایش – ظاهراً – وجود ندارد!
فایل شنیداری این برنامه را نیز میتوانید از اینجا دریافت کنید.
در همین باره:
سیمان سفید دشت یا سیمان شهرکرد؛ مسأله این است!
چهارشنبهی هفتهی گذشته، در مسیر حرکت از بروجن به سمت شهرکرد، کارخانهی سیمانی را دیدم که همین سال گذشته افتتاح شده بود. این کارخانه دقیقاً در دو کیلومتری شهر سفید دشت و در جوار منطقهی حفاظت شده و پارک ملّی تنگ صیاد قرار گرفته است. کارخانهای که دو سال پیش از افتتاحش نیز آن را از بلندای ارتفاعات تنگ صیاد دیده بودم و با نگرانی میپرسیدم که چرا این کارخانه باید در فاصلهای چنین نزدیک به یک پارک ملّی با ارزش احداث شود؟ امروز امّا برایم جالب بود که بدانم، مردم منطقه در بارهی این کارخانه چه فکر میکنند و آیا توانستهاند با معضل آلودگی ناشی از آن کنار بیایند؟
تا این که متوجه شدم که میزان گرد و غبار و آلودگی ناشی از کارخانه – در برخی از روزها – به قدری زیاد است که کارگران شاغل در واحد تولیدی همجوار – كارخانه فولاد چهارمحال و بختياري – را به ستوه آورده؛ چرا که ایشان ناچار هستند همه روزه لایهای از غبار سیماناندود را از روی خودروهای پارک شدهی خویش پاک کنند!
به همین دلیل وقتی شنیدم که مردم سفید دشت نیز تاکنون دوبار اقدام به بستن این محور ارتباطی کرده تا مطالبات خویش را در ارتباط با این کارخانه به گوش مسئولین برسانند، خوشحال شدم؛ به ویژه آن که یاد اقدام ستایش برانگیز اهالی خیابان ملّت نوشهر نیز در باره جادهی کمربندی بندر نوشهر افتادم؛ امّا با کمال حیرت دریافتم که اعتراض مردم سفید دشت به آلودگی ناشی از فعالیت این کارخانه نیست؛ بلکه آنها میگویند: چرا نام این کارخانه باید «کارخانه سیمان شهرکرد» باشد که 30 کیلومتر با محل فاصله دارد؟ در حالی که سفید دشت در دو کیلومتری کارخانه است و بنابراین، باید نام کارخانه بشود «کارخانه سیمان سفیددشت»! جالب این که محمود احمدی نژاد هم خرداد سال گذشته در پاسخ به اعتراض مردم که مسیر عبور خودروی وی و همراهانش را بند آورده بودند؛ گفته بود: «مهم کشور است نه نام کارخانه.»
یاد جملهای از جبران خلیل جبران افتادم که میگوید: «ثروت حقیقی یک ملّت در ذخیرهی طلا و نقره – و چاههای نفت و گاز و … – او نیست، بلکه در توان یادگیری او، در بصیرت او و در درستکاری فرزندان اوست.»
راستش حرفهای دیگری هم میخواستم بزنم که دیدم، نزنم سنگینترم!
امّا شما مجازید که به شیوهی «در بارهی الی»، خودتان پایان دلخواه و نتیجهگیری اخلاقی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و البته محیط زیستیتان را از این قصهی کوتاه بکنید!
و بفهمید و بفهمیم که چرا روند بیابانزایی و تخریب سرزمین در این کشور همچنان دست بالا را دارد؟
زنده رود در اینجا همچنان زاینده رود است! باورتان میشود؟
این تصویر را روز 28 مرداد 1388 در منطقه ییلاقی و بسیار زیبای باغ بهادران – 70 کیلومتری غرب اصفهان – از زاینده رود گرفتهام؛ از همان زاینده رودی که مردمان دیار زنده رود، آن اصفهانیهای هوشمند و خردمند، مدتهاست که در حسرت قطرهای از آبش چشم به بستر خشک و تفتیدهاش در جوار پلهای زیبای خواجو و سی و سه پل دوختهاند.
در بارهی دلایل این رخداد غمانگیز بیشتر خواهم نوشت …
یک خبر خوش ؛ اما گمراه کننده در باره مقابله با نفوذ گرد و خاک عربی!
آیا نهالکاری میتواند نفوذ گرد و غبار به کشور را مهار کند؟!
در پیشانی درگاه مجازی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور یک خبر – ظاهراً – خوشحال کننده میدرخشد که البته ممکن است گمراه کننده باشد!
این که قرار است سالی 600 کیلومتر مربع بر وسعت پوششهای جنگلی کشور در جنوب و غرب کشور افزوده شود، بیشک میتواند خبر مسرتبخشی باشد؛ امّا این که قرار است به مدد این جنگلکاریها – آن گونه که در تارنمای سازمان جنگلها آمده است – نفوذ گرد و غبار به داخل کشور را از سمت غرب و جنوب کاهش دهیم، یا نمیدانیم که درست نیست یا درست است که نمیدانیم!
در حقیقت، شاید بتوان با درختکاری، اندکی از شدت توفان شن (Sand Storm) را کاست و از سرعت حرکت ذرات درشتدانهتر در نزدیکی سطح زمین کاست؛ امّا بی شک نخواهیم توانست به مدد هر مانع سبز یا غیر سبز دیگری، از نفوذ ذرات ریز و گرد و غباری جلوگیری کنیم که چندین کیلومتر بالاتر از سطح زمین در حرکت هستند.
به دیگر سخن، برای مهار ریزگردها (haze) و یا آنچه که اصطلاحاً از آن با عنوان dust storm (توفانهای گرد و غبار) یاد میشود، چارهای نداریم جز آن که به سراغ منشأ برخواستن این ذرات ریز رفته و به اصطلاح، چشمههای تولید ریزگردها را پیش از برخواستن از زمین شناسایی و تثبیت کنیم.
مؤخره:
به نظر میرسد پس از آن که آن معمار زیرک و جوان سوئدی تصمیم گرفت با احداث یک دیوار شش هزارکیلومتری، بیابانزایی را در صحرای آفریقا مهار کند، برخی از دوستان هم به هوس افتادهاند که با احداث دیوارههای سبز، در برابر ریزگردهای دو میکرونی عربی قد علم کنند! غافل از این که با احداث دیواره های سبز و نهالکاری در نوار مرزی جنوب و غرب فقط می توان مانع نفوذ خس و خاشک شد؛ آن هم تا حدودی!
25 فروردين خواندم كه ميخواهند 25 اقدام اساسي سبز را عملياتي كنند!
عاليترين مقام سبز كشور، در بيست و پنجمين روز از نخستين ماه منتهي به چهارمين سال صدارتشان بر سبزترين صندلي حاکمیتی كشور اعلام داشتند كه برنامهي عملياتي محيط زيست را ميخواهند در 25 اقدام و 65 طرح ارايه كنند. ايشان حتا به جزييات ظريفي چون نبود بيمه براي تلفات حيات وحش در حوادث طبيعي اشاره كردند و اين اميد را در دل مخاطبان خويش افروختند كه نگاه به سامانهي مديريتي كشور در حوزهي محيط زيست از اين پس برنامهاي خواهد شد؛ آن هم برنامهاي مبتني بر آموزههاي نگرش بومسازگاني يا اكوسيستمي.
اينك امّا دقيقاً 4 سال و يك روز از صدارت فاطمه واعظ جوادي بر دستگاه 37 سالهي محيط زيست كشور ميگذرد و البته باز دقيقاً 4 ماه نيز از انتشار آن سخنان اميدبخش گذشته است.
ميگويم: شايد بد نباشد كه بدانيم در تمامي اين 124 روز گذشته چقدر اين برنامه حقيقتاً به سوي عملياتي شدن پيش رفته است؟ برنامهاي كه ظاهراً هم ايشان و هم تمامي خبرنگاران حاضر در نشست مطبوعاتيشان در هفتهي گذشته، يادشان رفت تا در موردش سزاوارانه سخن گويند.
در هر حال، آنچه كه ميخواهم يادآوري كنم، ذكر يك نكتهي اغلب مغفول در صحنهي ارزيابي مديران و مديريتهاي كشوري و لشكري است! اين كه آيا بهتر نيست به جاي آن كه آدمها را بر اساس سلوك رفتاري و حرفها و شعارهايشان يا بر بنياد ميزان نزديكي و دوري به آراي خويش نقد و تحليل كنيم، بر بنياد ميزان موفقيت برنامههايي به چالش كشيم كه قرار بوده عهدهدار اجرايشان باشند؟
به عنوان مثال، مگر نه اين است كه ايران را از منظر جاذبههاي گردشگري طبيعي در شمار پنج كشور نخست جهان ميدانيم؟ و مگر نه اين است كه كشورمان را همواره يكي از 10 كشور برتر در حوزهي كهنزادبومهاي تاريخي و فرهنگي و ادبي ردهبندي ميكنيم؟
خُب، يك پرسش ساده ميتواند اين باشد كه چرا سازمان ميراث فرهنگي و گردشگري كشور بعد از 4 سال، حتا نتوانسته درآمد اين بخش را در شمار 90 كشور نخست جهان جاي دهد؟
و از اين حيرتانگيزتر آن كه آيا شنيدهايد تاكنون هيچ يك از منتقدان و مخالفان پرشمار رحيم مشايي، ايشان را از اين منظر مورد نقد و قضاوت قرار دهند؟!
اين است يكي از آن حلقههايي كه همواره در زنجيرهي پايش مديريتي كشور خالي به نظر ميرسد. نميرسد؟
این سپهسالار دارد روح عشقش را میآزارد!
در این دود جوشان فوارهوار
نخندد شکوفه
نبالد درخت
نروید شکوفه
نتابد بهار
چهارشنبهی گذشته، هنگامی که مطابق معمول از کرج به سوی محل کارم در شهرک پژوهش تهران میآمدم؛ با این اتوبوس بین شهری مسافربری مواجه شدم که با غلظت هرچه تمامتر داشت هوای آلودهی شهر را سیاهتر میکرد! نزدیکتر که شدم، دیدم بر پشت آن – که خود را شاهین سبلان نامیده – نوشته شده:
این سپهسالار به عشق اباالفضل میتازد.
خواستم برایش بگویم:
به هر آن کس که میپرستی، حضرت ابوالفضل (ع) چنین سپهسالاران عاشقی را در رکابش نمیخواهد.
بیا و با تعمیر موتور این سپهسالار، عملاً نشان بده که برای حقوق مردم احترام قایل هستی و روح آن بزرگوار را بیش از این آزار مده.
برادر من:
باور کن این حق ماست که از هوایی پاک بهرهمند باشیم.