بایگانی برچسب: s

از عقاب گوزن‌خور در روسیه تا عقاب زباله‌خور در ارتفاعات شهرکرد!

    عقاب را حاکم بی رقیب آسمان‌ها می‌دانند؛ پرنده‌ی بلندپرواز و تیز چشمی که هرگز هیچ طعمه‌ای یارای مقاومت در برابر پنجه‌ها و منقار قدرتمندش را ندارد. با این وجود، اینک خبر رسیده است که این شاه شاهان در دیار بختیاری، در بام ایران آنقدر بی‌غذا مانده که به محل دفن زباله‌های شهرکرد هجوم آورده است! یادداشت پیش رو، شرح دلایل این رفتار عقاب در ایران است، آن هم در حالی که همتایان روسی‌اش حتی از حیوان بزرگی چون گوزن هم نمی‌گذرند!

    صبح دیروز – ۲۱ مهر ۱۳۹۲ – پیامی از یک هموطن طبیعت دوست و فرزانه به نام دکتر محمد حکیم آذر دریافت کردم که برایم از مشاهدات شگفت‌انگیزش به هنگام کوهنوردی در ارتفاعات مشرف به شهرستان شهرکرد نوشته بود. چرا که تعداد فراوانی پرنده‌های بزرگ شبیه به عقاب را دیده بود که مشغول یافتن غذا در محل دفن متعفن زباله‌های شهرکرد موسوم به دوتوی رحمتیه بودند. او چنین رفتاری را از عقاب باور نمی‌کرد، چرا که پیش‌تر قصه‌ی شادروان پرویز ناتل خانلری را در منظومه‌ی فراموش‌نشدنی «عقاب» خوانده بود و می‌دانست که این شاهنشه آسمان‌ها در پاسخ به دعوت زاغ برای رفتن به گندزار و خوردن غذای متعفن، چنین شکوهمندانه گفته بود:

سال ها باش و بدین عیش بناز ؛  تو و مردار، تو و عمر دراز
من نیَم در خور این مهمانی ؛  گند و مردار تو را ارزانی
گر در اوج فلکم باید مُرد ؛  عمر در گند به سر نتوان برد…!

عقاب طلایی بر فراز زباله‌های متعفن شهرکرد - 21 مهر 1392 - عکس از سعید یوسف پور

    به هر حال بلافاصله موضوع را با دکتر سعید یوسف‌پور، مدیرکل سختکوش اداره کل محیط زیست استان چهارمحال و بختیاری در میان نهادم و از ایشان درخواست کردم تا مسأله را پیگیری کنند. خوشبختانه ایشان در جریان ماجرا بودند و حتی برای پیشگیری موقت از این رخداد (خوردن زباله‌های آلوده که در بین آنها متأسفانه زباله‌های خطرناک بیمارستانی هم ممکن است یافت شود) به شهرداری شهرکرد دستور داده بود تا بلافاصله بر روی زباله‌ها لایه‌ای از خاک بریزند تا توجه عقاب‌ها کمتر جلب شود. در ضمن برخلاف باور دکتر حکیم آذر، متأسفانه اغلب پرنده‌ها هم از نوع عقاب طلایی، عقاب صحرایی و سارگپه هستند. گفتنی آنکه سارگپه، شاید تنها پرنده‌ی شکاری آسمان‌ها باشد که فقط به انتخاب یک همسر برای تمام عمر خود اکتفا می‌کند و تا زمانی که زنده باشد، او را رها نمی‌سازد. اما آن پرنده‌ی لوطی و بامرام و خانواده دوست هم حالا انگار چاره‌ای نیافته تا مانند همتای قدرتمندترش، عقاب که جملگی در شمار پرندگان در معرض خطر انقراض و تحت حمایت قرار دارند، روزگاری زبون و زاغ‌وار را تجربه کند! چرا؟

عقاب طلایی بر فراز زباله‌های متعفن شهرکرد - 21 مهر 1392 - عکس از سعید یوسف پور

    یک زمان بود که افلاطون بزرگ هشدار می‌داد: کاری نکنید و بلایی بر سر زمین‌هاتان نیاورید که غذا برای زنبورها هم به ندرت یافت شود! اینک سه هزار سال پس از آن تاریخ، با شگفتی می‌بینیم در استانی که هرگز نباید دچار محدودیت منابع آب یا کمبود غذا در زیستگاه‌های سبز و پرنشاطش در بام زاگرس باشد، کار را به چنان نابسامانی رساندیم که عقاب هم تن به هر خفتی برای یافتن غذا می‌دهد و جایش را با لاشخورها عوض کرده است! این در حالی است که این پرنده‌ی قدرتمند حتی می‌تواند یک گوزن غول‌پیکر را هم از پا درآورده و از زمین جدا کند!

عقاب طلایی بر فراز زباله‌های متعفن شهرکرد - 21 مهر 1392 - عکس از سعید یوسف پور

    چه سندی از این گویاتر تا دوباره یادمان بیافتد که شدت روند و پیش‌روی بیابان‌زایی و شتاب جریان‌های کاهنده‌ی کارایی سرزمین در ایران به مرزهایی بسیار خطرناک رسیده است. اگر پیش‌تر از مرگ گون‌ها و بلوط‌ها وبنه‌ها برایتان نوشتم و هشدار دادم که اگر آنها بروند، ما هم باید برویم، حال با این عاقبت غم‌انگیز برای پادشاه آسمان‌ها بیشتر درک خواهیم کرد که اگر دیربجنبیم و نقشه‌ی توسعه‌ی کشور و نرخ زادو ولد را بر اساس توان بوم‌شناختی آن از نو طراحی و تعریف نکنیم، دیگر نه‌تنها باید عقاب را با لاشخور اشتباه بگیریم، بلکه شاید مجبور باشیم تا ارزش‌ها و فضیلت‌های بیشتری را در جامعه ذبح شده بیابیم.

عقاب طلایی بر فراز زباله‌های متعفن و ضایعات ساختمانی شهرکرد - 21 مهر 1392 - عکس از سعید یوسف پور

    بار دیگر تأکید می‌کنم که کشور ما نباید با فشار بیش از حد بر زمین و توسعه کشاورزی و دامداری ناپایدار به هر قیمتی، روزگار بگذراند. ما باید با دنیا آشتی کنیم و بدانیم که مزیت نسبی سرزمینی که در عرض ۳۵ درجه شمالی موسوم به کمربند خشک جهان واقع شده، استحصال پول از رونق کسب و کارهای سبز و تقویت بخش خدمات است.
واپسین نکته هم برمی‌گردد به محل دپوی زباله در ارتفاعات مشرف به شهرکرد. چگونه به چنین جانمایی خطرناکی تن داده‌ایم؟ مگر نمی‌دانیم که استان چهارمحال و بختیاری سرچشمه‌ی راهبردی‌ترین رودخانه‌های کشور از جمله کارون و زاینده‌رود است؟ آیا شیرابه‌ی این زباله‌ها منابع آب و خاک را برای همیشه از حیز انتفاع خارج نمی‌کند؟ اصولاً چرا نباید سامانه بازیافت زباله در این استان راه بیافتد؟ آن هم استانی که بیش از ۹۰ درصد زباله‌های آن تر و یا غیر خطرناک بوده و قابل بازیافت است و بقیه زباله را هم باید تبدیل به انرژی کرد و به هیچ عنوان بایسته نیست تا زباله‌ای در سرچشمه‌ی رودهای اصلی وطن دفن شود.

عقاب طلایی و سارگپه بر فراز زباله‌های متعفن شهرکرد - 21 مهر 1392 - عکس از سعید یوسف پور

     باشد که هر چه زودتر سعید یوسف‌پور خبرهای خوشی از آن دیار برایمان به ارمغان آورد. در عین حال، از او قدردانی می‌کنم که بلافاصله به همراه مأمورینش به منطقه رفت و تصاویری را که می‌بینید برایم ارسال کرد.

تصاویری که ثابت می‌کند: از زریوار تا انزلی هوا پس است!

    همان طور که در ماجرای بوسه‌ی مرگ در قائم شهر اشاره کردم، بحران زباله فقط محدود به یک یا چند استان یا منطقه‌ای خاص از کشور نیست. مرور سرنوشت غم‌انگیز و مشترک این قورباغه‌ی زریواری و آن حواصیل گیلکی در یادداشت پیش رو، تأییدی است بر این مدعا … ادامه‌ی خواندن

چرا ورزشگاه های فوتبال را با محل دپوی زباله اشتباه می گیریم؟!

    یادم می‌آید در زمان بازی تیم باشگاهی کاوازاکی ژاپن و سپاهان اصفهان، تماشاگران اندک طرفدار تیم ژاپنی، پس از پایان بازی درس بزرگی به طرفداران پرشمار تیم اصفهانی دادند و شروع کردند به جمع‌آوری زباله‌هایی که در اطراف صندلی‌هاشان پراکنده شده بود؛ درسی که همچنان ادامه یافت تا همین سه‌شنبه گذشته و در جریان بازی بین دو تیم ایران و کره جنوبی؛ آن هم در شرایطی که طرفداران کره‌ای شاهد شکست تیم محبوب‌شان بودند؛ اما باز هم تلاش کردند تا زباله‌ای از خود باقی ننهند. در صورتی که تماشاگران ایرانی، کمترین کاری که اغلب می‌کنند؛ اگر ناسزاگویی نکنند، صندلی ها را نشکنند؛ مواد منفجره پرتاب نکنند و شیشه‌های اتوبوس‌های شرکت واحد را خرد نکنند؛ آن است که محل ورزشگاه را به دپوی زباله بدل می‌سازند و می‌روند! چرا؟

    چندین سال پیش‌ در مورد این ناهنجاری اخلاقی بزرگ در وبلاگ اروند صحبت کرده بودم. نکته‌ای که به نظرم نباید فراموش شود؛ آن است که اگر کره‌ای‌ها و ژاپنی‌ها چنین می‌کنند، به دلیل آسمانی بودن‌شان نیست، بلکه ناشی از دریافت آموزشی است که از کودکستان‌ شروع شده و بیش از نیم قرن قدمت دارد. ما برای کودکان‌مان چه کرده‌ایم؟ چرا آموزش‌های محیط زیستی هنوز در مقطع پیش دبستانی و ابتدایی اجباری نشده است؟ نگاه کنید به نوع دیالوگی که بین سیاستمداران کشور در دو سوی مخالف و منتقد در جریان است و نگاه کنید به ادبیات به کار رفته در ماجرای مناظره‌های تلویزیونی در بین کاندیداهای ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸٫ آیا سزاوار است تا متهم شماره یک در ترویج فرهنگ ناسزاگویی را محیط های ورزشی و جوانانی بدانیم که اموزش‌هاشان را از ما گرفته‌اند؟

    آیا شایسته است که فقط آن جوانان فوتبال دوست هموطن را مورد حمله قرار دهیم یا باید آن کلان‌نگران و سیاستمدارانی را خطاب دهیم که در این زمینه بسیار کم کاری کردند! نکردند؟