امروز به بهانه روز جهانی حیات وحش، مرد دوست داشتنی محیط زیست ایران – سید محمد مجابی – دست به ابتکاری متفاوت میزند و در حرکتی نمادین خود را از شر اسلحهای که نگران شلیک شدنش است، رها میسازد. کاش دیگر صاحب منصبان کشور هم که چنین اسلحههای نفیسی را در منزل نگهداری میکنند، از سید الگو بگیرند و موزه تاریخ طبیعی را از منظری دیگر هم تاریخساز کنند. ادامهی خواندن
بایگانی برچسب: s
تصویری که بارها تماشایش خواهید کرد!
آنها هم عشق را میفهمند! مگر این بوسه را نمیبینید؟
خواهر خوبم – خاطره حجازی – شاعرهی فرزانه و طبیعت دوست ایرانی که این روزها عمرش را برای نجات امپراتور دره شهبازان (سمندر لرستانی) مصروف میدارد، قطعه شعری سروده و آن را به شما خوبان روزگار، خوانندگان عزیز یادداشتهای محمّد درویش تقدیم کرده است.
به همین بهانه و با کمک شکار استثنایی یک هنرمند عکاس به نام حسن مقیمی، کوشیدهام تا در تازهترین یادداشتم در خبرآن لاین، ارزش شکار را به یک ضد ارزش بدل سازم.
آیا بین شکارچی و شکارکُش تفاوتی هست؟!
روزگاری نامش پادشاه صخره ها بود … امروز اما انگار به “قلندر” بیشتر میماند تا سلطان یا پادشاه؛ قلندری که هر روز دارد از شمارش بیشتر و بیشتر هم کاسته میشود … همان گونه که از شمار قلندرها و لوتیهای زمان در دنیای آدم بزرگها هم دارد کاسته میشود! نمیشود؟ ادامهی خواندن
چه فرق میکند در کنار لاشه کدام مقتول به دوربین لبخند بزنیم؟!
اخیراً روزنامهی دیلی میل گزارشی مصور و غمانگیز از قتل عام باورنکردنی جنگل رد وودز در ایالت کالیفرنیا -California redwoods – آمریکا منتشر کرده است که بسیار تأملبرانگیز مینماید. چرا که هیچ جای دیگری در کره زمین را نمیتوان یافت که در آن درختانی برویند که بیش از ۱۲۵ متر ارتفاع آنها و دهها متر قطرشان باشد.
اما شوربختانه مردم آمریکا در قرن هیجدهم دست به قتل عامی باورنکردنی و شبیخونی تکرارناشدنی زدند؛ به نحوی که از آن رویشگاه اساطیری که زمانی نزدیک به یک میلیون هکتار وسعت داشت؛ اینک فقط اندکی بیش از ۵۰ هزار هکتار آن را باقی نهادند و شاید اگر امثال جولیاها نبودند، همان ۵۰ هزار هکتار هم امروز باقی نمانده بود.
اما نکتهای که توجه مرا جلب کرد، حضور غرورمندانه، فاتحانه و پرنشاط قاتلین آن درختان بی نظیر در کنار لاشهی آنهاست تا عکسی به یادگار لابد از فتح الفتوح خود بگیرند؛ حضوری که بیشتر حکایت از نادانی دارد و بیاختیار مرا به یاد تصاویر تاریخی شکار وحوش در دوران قاجاریه انداخت؛ به ویژه آن یکی که قبله عالم دارد در کنار لاشه یک قوچ، قلیان هم میکشد!
گاه فکر میکنم به رغم همهی افسوسهایی که از گذشتهها میخوریم، دست کم، فرصتهایی برای احساس رضایت از اکنون هم وجود دارد، چرا که امروز دیگر کمتر چنین صحنههایی را میتوان دید و یا اگر هم رخ دهد، شکارچیان محترم، کمتر حاضر میشوند تا رو به دوربین لبخند زده و تصاویرشان را با افتخار در فضای وب منتشر کنند و یا اگر عکس یادگاری هم بگیرند، سعی میکنند آن را در هزار پستو مخفی کرده تا بیش از این آبرویشان، مثل آبروی پادشاه اسپانیا نریزد!
امروز آدمها اینگونه در کنار درختان عکس میگیرند:
و اینگونه به شکار شیرها میروند …
بیاییم همه از تاریخ عبرت گیریم و هرگز لبخند چنین قاتلینی را – که از کشتن زیستمندان زمین لذت میبرند – رو به دوربین تحمل نکنیم.