نگوييم زمين پاك؛ همان گونه كه نمي‌گوييم: زن پاك … كودك پاك …

در گراميداشت 22 آوريل - روز زمين

     من نمي‌دانم چرا روز زمين را در ايران – و فقط در ايران – روز «زمين پاك» مي‌نامند؟ مگر ما روز جهاني «زن» نداريم؟ مگر روز جهاني «كودك» نداريم؟ هيچ تا به حال انديشيده‌ايد كه چرا نمي‌گوييم: روز «زن خوب» يا «زن پاك» يا مثلاً روز «درخت خوب»؟! درخت، كودك، زن، معلم و … حرمتي دارند كه بايد گرامي داشته شوند و نبايد با دادن پسوند‌هايي اينچنين، آن حرمت‌ها را نيز شرطي كنيم و از اعتبار بياندازيم. زمين، به ذات خود داراي حرمت و اعتبار است؛ اگر نمي‌توانيم يا نتوانسته‌ايم تا اين زمين را پاك نگه داريم، مشكل از ماست، وگرنه مادر طبيعت بدون هيچ منتي دست و دلبازي خود را به ما و تمامي زيستمندان عالم بارها نشان داده و ثابت كرده است.

لوگوي امروز گوگل به مناسبت روز زمين

    در باره اين روز بيشتر خواهم نوشت … منتها تا آن موقع، از لوگوي امروز موتور جستجوگر گوگل لذت بريد.

    در همين باره:
   – من با این اسم تغییر یافته «زمین پاک» مشکل دارم!

آنچه که طرفداران محیط زیست از رییس‌جمهور آینده می‌طلبند!

دکتر مه لقا ملاح در همایش

سرانجام همایش بی‌سابقه‌ای که وعده داده شده بود، در شامگاه نخستین روز اردیبهشت ماه 1388 در تالار شهریاران جوان برگزار شد؛ همایشی که در آن افزون بر آقای تابش نماینده مجلس شورای اسلامی و رییس فراکسیون محیط زیست مجلس، نمایندگانی از شورای اسلامی شهر تهران، دانشگاه‌ها، مجمع تشخیص مصلحت نظام، نهادهای تحقیقاتی، تشکل‌های مردم‌نهاد و خبرنگاران رسانه‌های نوشتاری هم شرکت داشتند. اما به نظر من، شاید مورد احترامترین فردی که خود را به همایش رسانده بود، سرکار خانم دکتر مه‌لقا ملاح – بنیانگذار جمعیت زنان مبارزه با آلودگی محیط زیست – بود که به رغم کهولت سن (ایشان متولد 1296 هجری شمسی هستند)، نه‌تنها در تمام مدت سه ساعت برگزاری همایش در سالن حضور داشت، بلکه ترجیح داد سخنرانی کوتاه خود را نیز ایستاده بیان دارد. خانم ملاح گفت: متأسفانه کمتر می‌توانی دو مدیر را در این کشور بیابی که یکدیگر را قبول داشته و تن به مشورت بدهند. او گفت: تک‌روی و خودخواهی و نبود سامانه قوی مشارکت از جمله مهم‌ترین دلایل مصیبت امروز محیط زیست کشور است. از دیگر نکات جالب همایش باید به سخنرانی استاد اسماعیل کهرم و به ویژه شیوه سرودن اشعار فردوسی توسط ایشان اشاره کنم که حقیقتاً جذاب بود. به هر حال از آنجا که سید محمد مجابی عزیز قرار است گزارش مفصل این رویداد تاریخی را به همراه بیانیه‌ی پایانی‌اش در وبلاگش منتشر کند، صرفاً به انتشار سخنرانی خودم در این همایش اکتفا می کنم …

همایش امروز

چرا بايد مطالبه‌محوري در حوزه‌ي محيط زيست را جدي گرفت؟

به فهم آب رسیدن و گندم را گرامی داشتن،
این آیین من است.
پس هرکه رونده‌ای را بیازارد
جهان را آزرده است.
او که درختی را بیافکند،
بی اجاق خواهد مرد.
او که آب را بیالاید،
روان خویش را آلوده است.

افزون بر 2500 سال از آفرينش اين كلام ارزشمند كه ريشه در هويت انساني آزاده و «ايراني» دارد، مي‌گذرد. كوروش بزرگ، امّا به اين هم بسنده نكرد و در جايي ديگر به مردمانش، به فرزندانش و به من و تو گوشزد مي‌كند:

گفتم هر او که درختی بکارد
به دانایی پروردگار خواهد رسید
به درگاه دریا و آرامش آسمان خواهد رسید

خواستم بگويم: اگر نگاهي – حتا اجمالي – به روح قوانين موجود و فرامين و توصيه‌هاي رهبران ايران – از كوروش بزرگ تا امروز – بياندازيم، با شگفتي درخواهيم يافت: كمتر موضوعي را مي‌توان پيدا كرد كه مانند حفظ محيط زيست و پاسداري از طبيعت، چنين مورد حمايت قوانين رسمي، فرامين مذهبي و سخنان دولت‌سالاران كشور قرار گرفته باشد. به نحوي كه بر پايه‌ي منابع و مستندات تاريخی موثق، افتخار تعيين و نامگذاری نخستين منطقه‌ي حفاظت شده‌ي جهان به ايرانيان می¬رسد و قدمتی 2500 ساله دارد. در آن زمان، خشايارشاه (465-486 پيش از ميلاد) نسبت به حفاظت از جنگل‌ها و درختان علاقه‌ي زيادی داشت و در يکی از لشکرکشي‌های خود به آسيای صغير برای نخستين¬بار دستوری در مورد حفاظت از يک منطقه‌ي جنگلی «سرو» را صادر و بدين¬ترتيب نخستين منطقه‌ي حفاظت¬شده‌ي جهان را بنيان نهاد. در كلام بزرگان دين اسلام و كتاب آسماني قرآن نيز به كرات بر اهميت حفظ طبيعت و پاسداري از مواهب آن توصيه شده است. اين توصيه به حدي است كه در ميثاق‌نامه‌ي ملّي امروز ما، يعني قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، براي نخستين بار يك اصل (اصل پنجاهم) به اين موضوع مهم اختصاص يافته و نه‌تنها حفظ محيط زيست را وظيفه‌ي عمومي آحاد شهروندان ايراني قلمداد كرده است، بلكه به صراحت تأكيد شده كه لازمه‌ي حيات اجتماعي روبه رشد مردم ايران، در سايه‌ي حفظ محيط زيست است كه تحقق مي‌يابد.
و درست از همينجاست كه حيرت نگارنده افزون‌تر مي‌شود! چرا كه هر چه بيشتر در سرزمين پهناور ايران به مطالعه و سفر بپردازيم و هر چه دقيق‌تر به پايش و اندازه‌گيري شاخص‌هاي مؤيد پايداري سرزمين، همت گماريم، بيشتر درخواهيم يافت كه بين آن قوانين وضع شده‌ي اغلب مترقي و خطابه‌هاي پرشور و حكيمانه با وضعيت پيش روي محيط زيست و منابع طبيعي كشور، شكافي ژرف و ناسازه‌اي باورنكردني فاصله انداخته است. به نحوي كه كمتر مي‌تواني بازخوردی عيني و مصداقي سزاوارانه را بر آن همه تأكيد رهبران و توصيه‌ي دين و الزامات قانوني و حقوقي در زيست محيط وطن بيابي.
درعوض، آنچه كه مشاهده مي‌شود، روندي نگران‌كننده با شيبي منفي است كه با حركتي شتابناك در حال كاهش كارمايه‌ها و كارايي‌هاي سرزمين مادري است؛ حركتي كه نمود آن را در نرخ بالاي فرسايش آبي و بادي (شش برابر میانگین جهانی)، هجوم ماسه‌هاي روان، سيل‌خيزي، شوري‌زايي، جنگل‌زدايي، اُفت حاصلخيزي خاك، متروكه شدن روستاها، خشك‌شدن تالاب‌ها، افزايش غبارآلودگي هوا، اُفت سطح آب‌هاي زيرزميني، فرونشست زمين، ناپديد شدن گونه‌هاي اندميك گياهي و جانوري كشور و قرار گرفتن بخش قابل توجهي از زيستمندان اين بوم و بر در سياهه‌ي سرخ IUCN و در يك كلام: «بيابان‌زايي» مي‌توان آشكارا رديابي كرد و از اين همه غفلت و نابخردي در حق طبيعت ناب ايران‌زمين و پاسداري شايسته از «امانت» امروز وطن، آه كشيد و شرمسار شد.
چنين است كه شوربختانه امروز نام ايران به عنوان يكي از 12 كشوري در جهان آورده مي‌شود كه داراي ناپايدارترين شرايط بوم‌شناختي (اكولوژيكي) است.
اين كه چرا با وجود آن همه حمايت‌هاي قانوني، كلامي و نوشتاري، وضعيت پايداري زيست‌محيطي وطن، چنين نگران‌كننده شده است؛ اين كه چه مؤلفه‌هايي سبب شده تا جايگاه جستارهاي محيط زيستي، در ظرف مباحث كليدي كشور از منزلگاهي درخور برخوردار نبوده و اغلب در پاي مصلحت‌انديشي‌هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي كوتاه مدت ذبح شوند؛ و سرانجام اين كه چه بايد كرد تا وزن ملاحظات زيست‌محيطي، جايگاه سزاوارنه‌ي خود را در چيدمان اولويت‌هاي كلان كشور بيابد، همواره از دغدغه‌هاي جدي من و بسياري از دوستداران طبيعت وطن بوده است.
از همين روست كه به ابتكار و انديشه‌اي كه سبب‌ساز برپايي چنين همايش‌ها و هم‌انديشي‌هايي مي‌شود، درود مي‌فرستم و اميدوارم كه حضور جدي، مطالبه‌محور و خردمندانه‌ي نخبگان و طرفداران محيط زيست در بزنگاه‌هاي تاريخ‌سازي چون 22 خرداد 1388، بتواند سرانجام ارتباطي معقول و متناسب بين آن همه شعارها و كلام‌ها و قوانين سبز با سيماي امروز ايران‌زمين برقرار سازد و بتوانيم از فردي كه قرار است بر صندلي عالي‌ترين مقام اجرايي كشور تكيه زند، بخواهيم تا نه‌تنها برنامه‌هاي محيط زيستي دولت متبوعش را ارايه دهد؛ بلكه راهكارهاي التزام عملي به آن برنامه‌ها و شيوه‌ي پايش آنها را هم در معرض ديد و قضاوت رأي دهندگان ايراني قرار دهد.

يادمان باشد:
اگر مي‌خواهيم ايران را به سوي مهار و استحصال از كارمايه‌هاي خورشيدي و بادي پرتاب كرده و براي هميشه با كابوس خاموشي و خشكسالي خسارت‌بار بدرود گوييم؛ اگر خواهان دولتی هستیم که حفظ محیط‌زیست و منابع طبیعی را در شمار وظایف حاکمیتی خویش پنداشته و هرگز پژوهش در این حوزه را با ترکه‌ی «تجاری‌سازی یافته‌های تحقیقاتی» محک نمی‌زند؛ اگر به دنبال اعمال مبانی اقتصاد بوم‌شناختی و جایگزینی آن با اقتصاد بازای بوده و خواهان برقراری حسابداری سبز هستیم؛ اگر مي‌خواهيم نام وطن را به عنوان يكي از متنوع‌ترين زيستگاه‌هاي گياهان اندميك در مناطق خشك جهان تثبيت سازيم؛ اگر درصدد پاسداري از موجوديت ناهمتاي 22 تالاب بين‌المللي خود هستيم؛ اگر دلمان براي آب رفتن شتابان درياچه‌ي زيباي اروميه مي‌سوزد؛ اگر از نابخردي آب‌سالاران طبيعت‌ستيزي كه بختگان و كم‌جان را بي‌جان كردند، به درد مي‌آييم؛ اگر برايمان باوركردني نيست كه دكل مخابراتي را بر گور منحصربه‌فردترين كلوت جهان در شهداد نصب مي‌كنند و در شهر افسانه‌اي لوت رزمايش برگزار مي‌كنند و سرانجام اگر: مانگروهاي نايبند و لاك‌پشت‌هاي پريشان و مرغان زيباي هامون در سكوت تلخ ما مي‌خشكند و مي‌سوزند و نيست مي‌شوند؛ بايد از جا برخيزيم، بايد خود را فراموش كنيم، بايد بخواهيم و بخواهيم و بخواهيم تا آنچه را كه در كلام زيبا و شعار رهبران‌مان مي‌شنويم و مي‌خوانيم، روزي به شعور بدل شود و فرهنگي را بزايد كه برايش غم حفظ درخت و گل‌آلودنكردن آب و سيراب‌شدن سپيدار، همانقدر ارزش دارد كه غم نان و متعلقات دنيوي آن.
رخدادهاي تأسف‌باري چون فرونشست زمین در پايتخت، سيل قم‌رود، غبارآلودگي بي‌سابقه‌ي خوزستان و بوشهر، توفان گنو، فاجعه‌ي سرخ خليج فارس، درآمدن بوی تعفن کارون، شوري آب در آبادان – جايي كه تا همين ديروز به گوارايي آبش شهره بود – و خشكيدگي هورالعظيم و هامون و گاوخوني و ارژن نشان مي‌دهد كه تا چه اندازه عدم تبعيت از آموزه‌هاي بنيادين محيط زيستي مي‌تواند مرگ‌آفرين و خانمان‌برانداز – حتا برای همان مردمان و مدیرانی باشد که غم نان را همواره دست بالا گرفته‌اند.
و آيا اين دلايل و حجت‌ها كافي نيست تا از داوطلبين ورود به ساختمان پاستور بخواهيم تا رویکرها و راهبردها و سیاست‌های محيط زيستي خود را ارايه دهند و از آن مهم‌تر، اعلام كنند كه چه فردي را و با چه ضوابطي قرار است سكاندار كشتي طوفان‌زده‌ي طبيعت رنجور ايران كنند؟

به خدا:

سرزمینی كه براي درختان و جانوران ناامن باشد، براي انسان هم ناامن خواهد بود.
همين.

اميد كه از اين پس، نه فقط در انتخابات رياست جمهوري كه در تمامي انتخابات كشور، توجه به وجود و كيفيت برنامه‌هاي محيط زيستي كانديداها، در شمار مهم‌ترين شناسه‌هاي ارزيابي داوطلبين ورود به صحنه‌هاي سياسي وطن باشد.

در ستايش مصطفي خوشنويس و فراخوان سبزش

بياييم در كاشت نهال ارس مشاركت كنيم ...

     مصطفي خوشنويس را بي‌شك همه‌ي آنهايي كه با دانش جنگل و به ويژه درختان كهنسال، آشنايي دارند، مي‌شناسند. او دوست و همكار عزيز و سخت‌كوش من در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع است. مردي كه به رغم تجربه كردن 55 بهار از زندگي پرفراز و نشيبش، همچنان دلي جوان و قلبي كودكانه داشته و به ندرت مي‌توان انساني را يافت كه به اندازه‌ي او عاشق طبيعت باشد.
    مصطفي چند سالي است كه به بهانه‌ي كاشت نهال اُرس، اين ديرينه‌ترين و ارزشمندترين درخت كوهستاني ايران، جماعتي از علاقه‌مندان سبزينه را جمع كرده و روزي را در دامن طبيعت با كاشت درخت مي‌گذرانند.

    

خوشنويس و يارانش در سيراچالخوشنويس در سمت چپ عكس

    اما نكته‌ي شگفت‌انگيز در باره مصطفي خوشنويس اين است كه او در اغلب روزهاي تعطيل هم در كار تيمار و پژوهش از همين نهال‌هاي ارزشمند است و اُرس‌ها را مانند عزيزترين كسان خود دوست مي‌دارد.
    افزون بر آن، خوشنويس آماده است تا با گشاده‌رويي هر دعوتي از وي را براي انتقال دانش و تجربياتش بپذيرد و از همين رو، انساني متخصص و استثنايي و مانند مادر طبيعت گشاده رو، مهربان و صبور است.
     خوشنويس مرا ياد آن «تك چترهايي» مي‌اندازد كه فقط برخي از مردم با خود مي‌برند و دعاي باران در كوهستان مي‌خوانند …

مصطفي خوشنويسمصطفي خوشنويس (سمت چپ  عكس)

    
     اميد كه مانند او در زيست محيط وطن بيشتر و بيشتر شود …
    پس اين بار هم دعوتش را لبيك گفته و در چهارمين روز از ارديبهشت 88، در ضيافت كاشت 500 نهال اُرس که از درخت کهنسال کرچان بدست آمده و 300 اصله نهال تولید شده از درختان اُرس سیراچال شركت كرده و روزي بيادماندني را در جفت 5 زندگي مصطفي در دامنه‌هاي جنوبي البرز، براي او و خودمان مي‌آفرينيم.
    براي كسب اطلاعات بيشتر به تارنماي انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع مراجعه فرماييد و يا مستقيماً با وي – 09123607256- تماس بگيريد.

از سیل در پایتخت مذهبی تا فرونشست زمین در پایتخت سیاسی!

بعضی اوقات فکر می‌کنم اگر به جای قم، در شهر دیگری سیل روز 11 فروردین 88 اتفاق می‌افتاد و همین قدر تلفات و خسارات را هم به بار می‌آورد، باز ممکن بود چنان بازتابی یافته و حتا به رغم گذشت سه هفته از آن رخداد، همچنان سوژه‌ای جذاب و خواننده‌پسند برای رسانه‌های گروهی داخل و خارج از کشور باقی ماند؟!

این می‌تواند البته یک امتیاز برای مدیران شهری قم به شمار آید، اگر بدانند که چگونه باید چالش‌ها را به فرصت بدل ساخت نه به بحران!
به هر حال تازه‌ترین گفتگوی نگارنده با رادیو زمانه را در مورد این سیل مشهور و رخداد فرونشست زمین در پایتخت را می‌توانید در اینجا بخوانید و یا فایل صوتی‌اش را در اینجا گوش دهید.

گفتگوی محمد درویش با مینو صابری در رادیو زمانه - 28 فروردین 88

بيابان‌زايي كه شاخ و دم ندارد!

وضعيت تهران در يك نگاه! (با سپاس از دكتر پيراسته)

     اخيراً گزارشي را خواندم كه ظاهراً به مدد كميته‌ي محيط زيست شوراي شهر تهران، تهيه شده بود. در آن گزارش دو نمودار وجود دارد كه گمان برم به اندازه‌ي كافي كوتاه امّا گويا باشند. نمودارهايي كه نشان مي‌دهد در چيدمان شناسه‌هاي رفاه و توسعه در كلان‌شهر تهران تا چه اندازه عدالت‌گريزانه و نابخردانه عمل كرده‌ايم.
    در حقيقت نگاهي اجمالي به سيماي آمايشي كنوني سرزمين در تهران و نحوه‌ي كاربري اراضي آن نشان مي‌دهد كه رابطه‌ي مديريتي حكومت با تهران، بي شباهت به رابطه‌ي آن مادر و پدر احساساتي با كوچك‌ترين فرزندشان نبوده است! پدر و مادري كه براي اثبات علاقه‌ي تام و تمام به فرزند، هر آنچه طلبيده در اختيارش نهاده و هرگز به وي اجازه ندادند تا در تنور زندگي آبديده شده و به استقلال واقعي برسد. در نتيجه اينك با يك فرزند لوس و بدون اعتماد به نفس روبرو هستند كه فقط دردسر مي‌آفريند و از عهده‌ي كارهاي شخصي‌اش هم برنمي‌آيد، چه رسد به رفع مشكل ديگر همنوعانش! تازه در معرض ناخشنودي و خشم ديگر برادران و خواهرانش نيز قرار دارد!
    مثال تهران هم مثال همان فرزند لوس است كه حالا روي دست حكومت مانده است! كلان‌شهري كه فقط 1.2 درصد از خاك ايران را شامل مي‌شود، امّا بيش از 20 درصد جمعيت، 35 درصد صنعت، 40 درصد كارمندان دولت، 80 درصد توان مالي مملكت، 85 درصد متخصصان كشور و سرانجام بخش قابل توجهي از اندوخته‌هاي آبي ايران‌زمين را به انحصار خود درآورده است!
    شهري كه مردمانش اغلب در آرزوي ديدن آسماني آبي، حسرت مي‌كشند، كشاورزان حاشيه نشينش هر روز مجبور به پس رفت هستند، منابع آبي زيرزميني‌اش پيوسته در حال كاهش است و مردمان نگون‌بختش سهم قابل توجهي از زندگي‌شان را در پاركينگ بزرگي به نام تهران به صرف دود و بوق هدر مي‌دهند!

راستي چرا بايد در هر هكتار از خاك تهران شاهد حضور 270 واحد كارگاهي باشيم، اما در برخي استان‌هاي كشور مانند سيستان و بلوچستان، اين مقدار كمتر از 2 واحد در هكتار باشد؟!

     و اين فرجام ناخوشايند عدم اعتنا به ملاحظات زيست‌پايدار و هنجارهاي وابسته به دانش ردپاي بوم‌شناختي (اكولوژيك) است كه امروز گريبان شهروندان تهراني را گرفته و پيوسته بر ضريب فشارش مي‌افزايد.
    اگر تهران آرام آرام فرو مي‌رود؛ اگر پرديس‌ها و تاكستان‌هاي زيبايش در شهريار و ورامين و كرج در حال خشك‌شدن هستند؛ اگر تعداد روزهاي غبارآلودش در حال افزايش است؛ اگر هواي تهران در  260 روز از سال در شرايط پايدار و خطرناك قرار مي‌گيرد؛ اگر كلاغ‌ها هم از شهر فرار كرده و صداي پرنده‌ها را مدتهاست كه كودكان شهر ديگر نه مي‌شناسند و نه باور دارند و اگر سازمان بهشت زهرا اعلام مي‌كند كه همه ساله از تعداد تهراني‌هايي كه به مرگ طبيعي مي‌ميرند، كاسته شده و مي‌شود؛ نبايد دنبال دليل و نشانه‌ي ديگري براي اثبات وخامت جريان بيابان‌‌زايي در پايتخت جمهوري اسلامي ايران بگرديم. بيابان‌زايي حي و حاضر و بدون شاخ و دم دارد جولان مي‌دهد و به ريش مديريت حاكم بر قلب تپنده‌ي ايران مي‌خندد!
    اميد كه سكان‌دار آينده‌ي قوه‌ي مجريه‌ي كشور بتواند اندكي از نيشخند بيابان‌زايي در تهران بكاهد.

   در همين باره:

   – تهران همچنان فرو می‌رود در غفلت من و تو!

   – «فرونشست زمین» به پایتخت نزدیک می‌شود!

   – قطاع معنادار پراکنش ناپایداری محیطی در ایران

   – از مستي «ميش‌ها» تا مستي «موش‌ها»!

   – هشدارهاي معصومه ابتكار را جدي بگيريم!

   – بيش از ۲ ميليون خودروي اضافي در تهران تردد مي‌كند!

بياييم مطالبات خود را از رييس جمهور آينده به اشتراك نهيم

مهدي كروبيمحمود احمدي نژاداكبر اعلميمير حسين موسوي

     كمتر از 55 روز تا دهمين دوره‌ي انتخابات رياست جمهوري باقي مانده است. يك تفاوت اساسي كه بين دوره‌ي دهم با 9 دوره‌ي قبلي وجود دارد، خيزش چشم‌گير مطالبات محيط زيستي در بين ايرانيان است. به شهادت صفحات سبز روزنامه‌ها، برنامه‌هاي دايمي راديو و تلويزيون، حضور سه خبرگزاري‌ و پايگاه اطلاع‌رساني محيط زيستي، يك وبلاگ‌خوان سبز (گرين بلاگ با حدود 200 وبلاگ)  و سرانجام محتواي قابل ملاحظه‌ي مطالب مرتبط با محيط زيست در دنياي اينترنت، مي‌توان ادعا كرد كه وزن ملاحظات محيط زيستي در ايران، هيچ زمان مانند امروز نبوده است.
    بنابراين، براي آن كه نشان دهيم قدر اين تفاوت را دانسته و مي‌توانيم از فرصت‌ها به خوبي استفاده بريم، بايد بكوشيم تا مطالبات خود را از فردي كه قرار است براي 4 سال آينده سكاندار هدايت كشتي اجرايي كشور شود، به نظم درآورده و مكتوب سازيم.
     به ديگر سخن، باورم اين است كه هر يك از ما طرفداران محيط زيست مي‌توانند در نقش وكيل مدافع افتخاري طبيعت ايران‌زمين عمل كرده و بر بنياد آموزه‌ها، دانش و تجربيات‌مان مهم‌ترين تنگناها و چالش‌هاي پيش روي محيط زيست كشور را شرح داده و از عالي‌ترين مقام اجرايي كشور بخواهيم تا برنامه‌هاي خويش را براي درمان دردها و آلام متعدد محيط زيست و منابع طبيعي ايران ارايه دهد.
    از همين رو، در صدد هستم تا به ياري ديگر همكارانم در انجمن اعضاي هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع همايشي را با موضوع بررسي وضعيت محيط زيست ايران و چالش‌هاي پيش رو برگزار كنيم.
     همچنين اميدوارم كه مخاطبان اين تارنما نيز بكوشند تا دست كم در يكي از يادداشت‌هاي وبلاگشان، درخواست‌هاي خود را از رييس‌جمهور آينده در باره محيط زيست وطن به ثبت رسانند.

بياييم كيبوردمان را سبز كرده و با رييس جمهور آينده سخن بگوييم ...

    اين كه چه معيارها و شاخص‌هايي براي كسب كرسي رياست سازمان حفاظت محيط زيست بايد در نظر گرفت؟
    اين كه آيا حفظ محيط زيست و منابع طبيعي را بايد در چارچوب وظايف حاكميتي دولت‌ها تلقي كرد و يا تماميت آن را در راستاي اصل 44 قانون اساسي به مردم محول ساخت؟
    اين كه آيا براي بررسي جرايم در حوزه‌ي محيط زيست نياز به پرورش وكلا و قضاتي متخصص در اين حوزه وجود دارد يا خير؟
    اين كه چرا اصول حاكم بر حسابداري سبز در اقتصاد ايران جايي ندارد، آن هم به رغم تأكيد در برنامه 5 ساله‌ي چهارم؟
    اين كه آيا مجازيم تا از مناطق 4 گانه‌ي تحت حفاظت سازمان محيط زيست، انتظار كسب درآمد داشته باشيم يا خير؟!
    اين كه چرا عزمي آشكار براي استحصال انرژي‌هاي نو – به ويژه انرژي خورشيدي – در كشور ملاحظه نمي‌شود؟
    اين كه چرا همچنان تفكر مبتني بر غلبه مديريت سازه‌اي (مانند سدسازي) در پيشبرد اهداف توسعه در ايران دست بالا را دارد؟
    اين كه براي افزايش پايداري محيط زيستي كشور و بهبود رتبه‌ي كنوني (137) چه برنامه‌هايي را مي‌توان ارايه داد؟

     و هزاران دريافت ديگر كه اميدوارم دوستان سبزانديشم به اين موضوعات انديشيده و ديدگاه‌هاي خويش را با مخاطبين‌شان به اشتراك نهند.
    يادمان باشد كه كمترين دستاورد اين حركت آن است كه به تدريج به زنان و مردان حوزه‌ي سياست و قدرت نشان خواهيم داد، حمايت از گرايه‌هاي محيط زيستي، نه‌تنها سبب ريزش رأي ايشان نخواهد شد؛ بلكه امتيازي ارزشمند براي افزايش درصد موفقيت داوطلبين ورود به عرصه‌هاي قدرت و قانون‌گذاري مملكت به شمار خواهد رفت.

اوباما وعده‌هایش را کلید می‌زند: شهری که فقط از انرژی خورشیدی استفاده خواهد کرد!

و سرانجام ساخت نخستین شهر خورشیدی جهان کلید خورد

یکی از شعارها و وعده‌های انتخاباتی رییس‌جمهور جوان ایالات متحده آمریکا، تأکید بر فاصله گرفتن کشور از وابستگی به سوخت‌های فسیلی بوده است. اوباما با انتخاب تیم کاری خود در حوزه‌ی انرژی و محیط زیست نشان داد که عمیقاً به پیمان خود با رأی‌دهندگان آمریکایی پایبند است. کابینه‌ی اوباما را شاید بتوان سبزترین کابینه‌ی نه‌تنها آمریکا که تمامی اردوگاه متعلق یه کشورهای شمال دانست. اوباما حرکتی را آغاز کرده تا به مدد آن بتواند عقب‌ماندگی و واپسگرایی تاریخی آمریکا را در طول دوران حکومت جمهوری‌خواهان در حوزه‌ی محیط زیست و مقابله با جهان‌گرمایی پایان داده و مجدداً پیشگامی دولت متبوع خویش را در جهان سبزها بدست آورد.

بهشت می تواند همین نزدیکی ها باشد ...

از همین روست که اینک خبر ساخت بزرگترین نیروگاه خورشیدی جهان با توان 75 مگاوات و هزینه‌ای بالغ بر 350 میلیون دلار تبدیل به خبر نخست بسیاری از روزنامه‌ها و تارنماها‌ی معتبر بین‌المللی شده است. نیروگاهی که قرار است انرژی مورد نیاز شهری جدید به نام Babock Ranch را تأمین کند که در جنوب غربی ایالت فلوریدا ساخته خواهد شد و به گفته‌ی مدیران این پروژه بی‌نظیر، به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده است که هزینه‌ی تمام شده‌ی 19500 خانه‌ی مسکونی این شهر برای مالکان‌شان، قابل قبول و پرداخت‌شدنی باشد.
در حقیقت، با این پروژه طرفداران محیط زیست در آمریکا بار دیگر نشان خواهند داد که پیروی از آموزه‌های محیط زیستی نه‌تنها می‌تواند به پایداری سکونت‌گاه‌شان کمک کرده و خطر جهان‌گرمایی Global Warming- – را کاهش دهد، بلکه به رونق کسب و کار – آن هم در اوج دوران رکود اقتصادی و بیکاری – کمک کرده و کار جدید و امید جدید و آسمان آبی بیافریند.

شهری خورشیدی در فلوریدا که می تواند مسیر تاریخ را عوض کند!

می‌ماند یک آرزو:
یعنی می‌شود تا پیش از آن که چشم در خاک فروبندم، بتوانم روزی را ببینم که فرزندان این آب و خاک مقدس هم توانسته‌ باشند، شهرهایی را بسازند که از آسمانی آبی و زمینی شاداب و سبز برخوردار بوده و تنها به مدد بهره‌گیری از کارمایه‌های فناناپذیری چون خورشید و باد، نیازهای انرژی خود را تأمین کنند؟
امید که رییس جمهور آینده‌ی ایران نیز بکوشد تا از مزیت‌های ناهمتای کشور در حوزه‌ی استحصال کارمایه‌های خورشیدی بیش از پیش بهره گیریم و عملاً نشان دهد که: برخورداری از انرژی پاک و ارزان هم حق مردم ایران است.

در همین باره بیشتر بدانید:

Babcock Ranch: The World’s First Solar City?

Developer offers first look at first ‘Solar Village’ at Babcock Ranch

New city in Florida to run on solar power

75-megawatt solar plant to power “first solar city” in Florida

New Florida city to run on 75-megawatt solar plant

75-MW Solar-Powered City to Be Built in Florida

First Solar City in Florida

World’s first solar city to be built in Florida

Florida to house first solar city

FPL plans massive solar plant

شهر ماربورگ در آلمان که از آن نیز با عنوان نخستین شهر خورشیدی جهان یاد می کنند!

موخره:

البته آلمان ها می گویند نخستین شهر خورشیدی به ما تعلق دارد!

از همین نویسنده و در همین باره:

اين حق ما نيست!

كارمايه‌ي خورشيدي ؛ همان لبخند پروردگار به ايرانيان است

انرژي خورشيدي ؛ بحث داغ فردا در شبكه دوّم سيما – برنامه روز از نو

بياييم به ثبت روزي غرورآفرين در تقويم‌هاي رسمي كشور بيانديشيم

خبرهای خوش خورشیدی در یاهو!

نخستين بازخوردهاي «بهترين خبر قرن» در عمارت آشنای بلوار كشاورز!

بهترين خبر قرن براي محيط زيست!

ميانگين تابش خورشيد بر خاك ايران چقدر است؟

فاصله‌ي ايران امروز تا ايران 1404 در قلمرو محيط زيست چقدر است؟!

اراده‌ي سبز رسانه‌اي جهان در سكوت كامل همتايان ايراني!

چرا كسي خبر ديلي‌تلگراف را جدي نمي‌گيرد؟!

انگار خبر ديلي‌تلگراف را دارند جدي مي‌گيرند!

نيازها و الزامات تحقق اهداف برنامه راهبردی بیابان

بازتاب فرمان سیاسی تغییر مسیر به قم‌رود در مطبوعات!

گزارش همشهری از یک فرمان سیاسی تاریخی و تامل برانگیز!

به دنبال یادداشت پیشین نگارنده در باره‌ی فرمان عالی‌ترین مقام سیاسی استان قم، مبنی بر تغییر مسیر قم‌رود؛ خوشبختانه شاهد بازخوردهای نسبتاً گسترده و سزاوارانه‌ای در مطبوعات و فضای مجازی بودیم که به ویژه باید از عکس‌العمل سریع اسد افلاکی در روزنامه همشهری تشکر کرد که مصاحبه‌ی جانانه‌ای را با دکتر عبدالرسول تلوری ترتیب داده است. تلوری که خود بر روی مئاندرها (پیچان‌رودها) پژوهش‌های مفصلی را انجام داده و سال‌ها به عنوان معاون پژوهشی مرکز تحقیقات حفاظت خاک و آبخیزداری کشور خدمت کرده است، با صراحت گفت: تغییر مسیر رودخانه قم‌رود بدترین گزینه است. وی به این هم اکتفا نکرد و با تأسف و خشم اعلام داشت: «براي كساني كه از خارج به ماجرا نگاه مي‌كنند اين سؤال برايشان پيش مي‌آيد كه آيا واقعاً يك كارشناس در ايران وجود ندارد كه اين مسایل را بفهمد؟
امیدوارم از این پس مردان و زنان عرصه‌ی سیاست و قدرت دریابند که با طبیعت نمی‌توان به همان زبانی گفتگو کرد که با کارمندان و زیردستان خود گفتگو می‌کنید و فرمان می‌رانید! این درس ساده‌ای است که به دلیل عدم تبعیت از آن، رهبران پیشین ایالات متحده آمریکا و استرالیا تاوان سختی برایش پرداختند و مجبور به خداحافظی تلخ خود و حزب محبوبشان از قدرت شدند!
باشد که دولت‌مداران و قدرت‌سالاران وطنی مجبور به تکرار آن درس تلخ نشوند.

در همین باره:
– روزنامه اعتماد: طرح تغيير مسير رودخانه قم / اشتباه پشت اشتباه! (حمیدرضا میرزاده – سرباز عزیز و سختکوش زمین).

مرگ اسرارآمیز 2 هزار زاغی در شهر آشخانه!

چرا باید دو هزار قطعه از این پرنده زیبا و باهوش تلف شوند؟!

صبح امروز پیامی نگران‌کننده از هموطنی عزیز به نام آقای حسین حق‌شناس دریافت کردم که چنین نوشته بود: «حدود یک ماه پیش در استان خراسان شمالی در شهر آشخانه بیش از دوهزار زاغ از بین رفت و مسئولین علت آن را سمپاشی مزارع اعلام کردند. خواستم بپرسم چرا سال‌ها این زاغ‌ها در منطقه بودند و سموم بر آن‌ها اثر نکرد، اما به یکباره همه‌ی این زاغ‌ها از بین رفتند و با ماشین شهرداری حمل شدند و مخفیانه دفن گردیدند. ولی متأسفانه کسی این فاجعه زیست محیطی را پیگیری نکرد؟!
آیا این فاجعه زیست محیطی نیست
؟!»
اگر این خبر درست باشد، بی‌شک یک فاجعه‌ی زیست‌محیطی است و نباید در آن شک کرد. از همین رو، بلافاصله منابع علمی دردسترس خود را مرور کرده و با استاد عزیزم، دکتر اسماعیل کهرم نیز تلفنی گفتگو کردم. ایشان نیز به شدت از این ماجرا شوکه شده و ابراز نگرانی کردند. کهرم گفت که نام علمی این پرنده‌ی بسیار باهوش، Pica Pica بوده که به فارسی به آن «زاغی» گویند و همه چیزخوار است. ایشان قول دادند که در صورت کسب اطلاعات دقیق‌تر، نگارنده را در جریان ابعاد این فاجعه قرار دهند.
نکته‌ی تأمل‌برانگیز این ماجرا آن است که اصولاً در زمانی که آقای حق‌شناس اشاره کرده‌اند (یعنی اواخر اسفند) معمولاً سمپاشی گسترده‌ای هنوز در مزارع کشاورزی رخ نداده است.
به هر حال، از خوانندگان عزیز این تارنما خواهش می‌کنم، چنانچه اطلاعات بیشتری در این باره دارند، دریغ نفرموده و به آگاهی مخاطبین این تارنما برسانند.
گفتنی آن که آشخانه در ‪ ۴۵‬ كيلومتری غرب بجنورد قرار گرفته و از منابع آب خوبی برخوردار است که از کوه‌های آلاداغ سرچشمه می‌گیرد. از همین رو، یکی از قطب‌های کشاورزی و دامپروری منطقه به شمار می‌رود. وجه تسمیه این شهر نیز از همین ویژگی نشأت گرفته است، زیرا در گذشته از مراز عمده تولید پوست و پشم بوده است.

همايشي كه بايد قدر آن را بدانيم

همایش محیط زیست ایران در انتظار رییس جمهور آینده

     در نخستين روز از دومين ماه اولين فصل سال 88، در سالي كه آسمان ايران بار ديگر با ريزش‌هاي ممتد و كم‌نظيرش، كابوس خشكسالي را از سرزمين تشنه‌ي وطن مي‌زدايد؛ شاهد برگزاري همايشي استثنايي خواهيم بود كه بي‌شك تاكنون نظيري بر آن در تاريخ ايران‌زمين نمي‌توان يافت. همايشي كه قرار است به بهانه‌ي انتخابات سرنوشت‌ساز رياست جمهوري در 22 خرداد، سنت‌شكني كرده و براي نخستين‌بار نه براي يارگيري در حوزه‌ي سياسي و نه اقتصادي، ورزشي و … كه براي تبيين مطالبات طرفداران محيط زيست از رييس‌جمهور آينده برگزار شود.
    اگر بارها در همين خانه‌ي مجازي عنوان كرده‌ام كه براي حركت در مسير پايداري سرزمين، لازم است تا نخست بكوشيم تا وزن ملاحظات محيط زيستي را در بين اولويت‌هاي كلان كشور ارتقاء دهيم؛ اينك آن فرصت طلايي بوجود آمده تا خود گامي مؤثر براي نيل به اين آرمان مقدس برداريم.
همچنين، چنين حركتي مي‌تواند داوطلبين ورود به ساختمان رياست جمهوري را ترغيب كند تا به صورتي جدي‌تر به مقوله‌ي محيط زيست بپردازند و ملاحظات مبتني بر آن را عملاً در برنامه‌هاي تبليغاتي خويش وارد سازند.
خبرهايي كه از اردوگاه مير حسين موسوي مي‌رسد، نشان مي‌دهد كه ايشان در اين زمينه پيشگام بوده و مي‌كوشند تا در دل برنامه‌هاي خود، جايگاهي درخور هم به محيط زيست دهند.
اميد كه ديگر كانديداهاي موجود چه در مقام كسب صندلي رياست جمهوري و چه براي كسب كرسي نمايندگي مجلس و شوراي شهر نيز به اين صرافت بيافتند كه دفاع از آرمان‌هاي محيط زيستي، نه‌تنها مي‌تواند بر شمار آراي مدافعان بيافزايد، بلكه خيري اُخروي هم براي مردم و مملكت به دنبال داشته باشد.

     چنين است كه به سهم خود از تلاش‌هاي سيد محمّد مجابي عزيز، مركز بين‌المللي صلح و محيط زيست و كانون عالي گسترش فضاي سبز و حفظ محيط زيست ايران كه در مسير تحقق اين آموزه اقدام به برپايي همايش و صدور بيانيه كرده‌اند، قدرداني مي‌كنم.
      اميد كه سال 88 نه فقط براي رودها و آبخوان‌ها كه براي طرفداران راستين محيط زيست وطن نيز، سالي پرنشاط، تر و تازه و پويا باشد و براي يكبار هم كه شده، تفكر خشكسالي محيط زيستي از سبد اولويت‌هاي راهبردي وطن حذف شود!

      در همين باره:

      – با تلاش “مرکز صلح و محیط زیست” برگزار می شود

      – جایگاه محیط زیست در برنامه های دولت آینده کجاست؟

      – حفاظت از محیط زیست و ریاست چمهوری و کاندیداتوری یک زن

      – محیط زیست ایران در انتظار رئیس جمهور آینده لحظه شماری می کند!

      – وای به حال رییس جمهور آینده!

مهم‌تر از سخنان استاندار در باره ضرورت تغيير مسير قم‌رود!

تردد خودروها در داخل رودخانه قم رود کاملاً مشخص است

لابد شما هم آن هشدار امنيتي، تاريخي و طنازانه‌ي مردمان دیار نصفه‌جهان را شنيدهايد كه مي‌گويند: پيش از آن كه منار را بدزدي، در انديشه‌ي حفر چاهي باش كه بتواني منار را در آن مخفي كني!
حال، با شنيدن و مرور داستان غم‌انگيز رودخانه‌ي قم‌ و به ويژه سخنان اخير استاندار آن ديار، مبني بر ضرورت تغيير مسير رودخانه از داخل شهر به بيرون از آن، ناخودآگاه ياد آن مثل شيرين اصفهاني افتادم.
چگونه است كه آقايان و مديران مسئول قم، پس از بيش از يك دهه ساختمان‌سازي و احداث انواع سازه‌هايي نظير بلوار، پاركينگ، فضاي سبز و مبلمان وابسته به آن و سرانجام طرح گسترش محوطه‌ي حرم مطهر حضرت معصومه (ع)، حال به صرافت رمزگشايي از اين معماي ساده افتاده‌اند كه: خب؛ حالا كه اين همه موانع در مسير قم‌رود ايجاد كرده‌ايم، اگر سيل آمد، بايد چه كار كنيم؟!

شهر قم نمای دور و محل تغییر مسیر احتمالی رودخانه که با اراضی کشاورزی برخورد دارد

و وقتي كه سيل آمد و جان چندين هموطن را گرفت و اموالشان را با خود به یغما برد و خساراتي چشم‌گير به سازه‌هاي شهري وارد ساخت و مناظر بودجود آمده از انباشت اتومبیل‌های نوروزی بر روی کول یکدیگر حیرت و خنده‌ی ناظران جهانی را سبب شد، تازه توانستيم اين معماي ساده را حل كرده و با قاطعيت در حضور نمايندگان رسانه‌هاي گروهي اعلام كنيم: «بايد مسير رودخانه قم‌رود از داخل شهر تغيير كند و سازمان حوادث غيرمترقبه كشور نيز اعتبارات لازم در اين ارتباط را تأمين خواهد كرد
پرسش اصلي اين است كه چرا نبايد نخست اعتبارات خرج شده – بخوانيد حرام شده – در بستر رودخانه قم را خرج مطالعات ارزيابي تغيير مسير رودخانه می‌كردیم؟ آيا 100 ميليون تومان هزينه ارزيابي در برابر ميلياردها تومان هزينه‌ي ساخت و ساز نابخردانه و غير علمي در بستر رودخانه و خسارت‌هاي به بار آمده از سيل 11 فروردين ماه 1388، رقم قابل توجهي بوده است كه نتوانستيم آن را تأمين كنيم؟! و آيا نبايد به اين شيوه‌ي مديريت دورانديشانه‌ي شهري قم عالي‌ترين رتبه‌ي آينده‌پژوهي را اهدا كرد؟!

کافی است به یادآوریم که بدنه‌ی کارشناسی موجود در قم، پیش‌تر چندین و چند بار نسبت به ساخت و سازهای نابخردانه در بستر قم‌رود هشدار داده بود. از جمله:  در سال 1383 سازمان امور آب قم از شهرداری قم به علت تبدیل کردن رودخانه به پارکینگ شکایت کرد. بامزه‌تر آن که در تاریخ 27 مهر 1387 رئیس سازمان مدیریت بحران کشور در جمع امدادگران هلال احمر قم طی سخنانی با انتقاد از ساخت و ساز و ‏فعالیت‌های عمرانی در بستر رودخانه‌ی قم نسبت به عواقب آن هشدار داده بود!‏ درصورتی که از چنین مقامی انتظار می‌رود که عمل کند نه این که صرفاً ابراز نگرانی نماید! شاید به دلیل همین انفعال بود که در فاصله‌ی 3 روز پس از این اظهارات، یعنی در تاریخ 30 مهر 1387 معاون عمرانی استاندار قم در گفتگو با خبرگزاری مهر عنوان کرد: فعالیت‌های عمرانی در بستر ‏رودخانه قم با مطالعه و مهندسی کامل است و هیچ خطری نخواهد داشت!‏ (البته واقعاً هم هیچ خطری نداشت، منتها نه برای شهروندان بی‌گناه قمی و مسافران نوروزی آن، بلکه برای ساختمان استانداری این شهر!)

واقعاً تا کی قرار است در این کشور بر اساس مدیریت بحران حرکت کرده و به درمان بپردازیم؟ چرا نباید بر مبنای آموزه‌های مدیریت خطر‌پذیری (ریسک) حرکت کرده و به پیشگیری بپردازیم؟
باور كنيد صدها سال پيش هموطنان شريف و باهوش اصفهاني ما، نهيب زده بودند كه منارجمبان را ندزديد، وقتي هنوز چاهي براي مخفي كردن آن نيافته‌ايد! امّا نمی‌دانم آن زنهار را چرا در حوزه‌ی مدیریت سرزمین کمتر جدی گرفته و می‌گیریم؟
و اما نكته‌ي مهم ديگر، سخنان احمد عفتان – مديركل منابع طبيعي استان قم – است كه آشكارا با مواضع قاطعانه‌ي ناظمي اردكاني – استاندار قم – در تضاد قرار داشته و بر اين باور است كه گزينه‌ي تغيير مسير رودخانه قم، نه نخستين راهكار كه آخرين آن است.
بايد توجه داشت كه مسير رودخانه‌ي قم‌رود از ديرينه‌اي به قدمت – دست كم – دوران چهارم زمين شناسي برخوردار بوده  و در حقیقت، شهر قم اصولاً به‌ واسطه‌ی حضور این رودخانه‌ ایجاد شده و فلسفه‌ی وجود و حفظ آن نیز به ‏خاطر عبور همین هرزآب‌ها و سیلاب‌هاست.‏

واقعيتي كه نشان مي‌دهد، شيب عرصه‌ي شهر كنوني قم در هر دو سوي رودخانه به سمت فم‌رود ميل داشته و بنابراین، اين بستر فراخ سيلابي، در حكم زهكش شهر و نيز يكي از عوامل كاهنده‌ي آسيب‌پذيري اين سكونتگاه تاريخي و مقدس در برابر رخداد بارندگي‌هاي شديد  و سیل بوده است. يعني: حتا اگر سيلي از بيرون هم وارد شهر نشود، آب جمع شده در عرصه‌ي حدود 8200 هكتاري قم چگونه و با چه سازوكاري قرار است – بدون كمك از معبر طبيعي قم رود – به بيرون از شهر هدايت شود؟
اميد كه در ارزيابي‌ها و مطالعات آينده، تمامي اين موارد به خوبي ديده شود تا خداي ناكرده شاهد حادثه‌اي غم‌انگيزتر از سيل 11 فروردين 88 نباشيم. چرا كه اگر مسير رودخانه را با صرف ميلياردها تومان هزينه تغيير داديم (و این بار مانند كانال توانا در خوزستان عمل نكرده و باتلاقي را نيافريديم!) آنگاه خداي ناكرده مجدداً شاهد خسارت از سيل در شهر قم شويم، فكر كنم عنوان احمقانه‌ترين سيل جهان، ملايم‌ترين عنوانی خواهد بود كه مي‌شود به آن سيل فرضي داد؛ عنوانی که تا همیشه‌ی تاریخ – چون فرمان کتابسوزان اسکندریه –  شناسه‌ی اوج «حماقت در مدیریت»! لقب خواهد گرفت و ماندگار خواهد شد.

   مؤخره 1:
   در صفحه 3 روزنامه همشهری مورخ 24 اردیبهشت ماه 1377، سندی ماندگار به چشم می‌خورد. در آن سند از قول دکتر آهنگ کوثر آمده است: «به دلیل مکان‌یابی اشتباه و عدم ارزیابی زیست‌محیطی، سد 15 خرداد بلااستفاده خواهد شد.» جالب اینجاست که در تاریخ 17 تیر 1377، جوابیه سازمان آب وزارت نیرو در صفحه 7 همان روزنامه و خطاب به دکتر کوثر منتشر شده است. 
   حال فقط کافی است که آن پیش‌بینی و جوابیه را دوباره مرور کنید، تادریابید که چه فرصت‌هایی را به دلیل عدم اعتنای جدی به تحلیل‌های کارشناسی تاکنون سوزانده‌ایم. امید که در ماجرای مهار آسیب‌پذیری قم در برابر سیل از آن اشتباهات تاریخی پند بگیریم.

   مؤخره 2:
  ویژگی‌های مختصری از آبخیز قم‌رود به همراه جدول و نقشه‌ی مربوطه را می‌تواند در این نشانی مطالعه فرمایید.

شهر سالم به روایت دکتر کتایون ربیعی

رکار خانم دکتر کتایون ربیعی

اگر قرار است که به مفهوم واقعی کلمه ایرانیان معنی یک «شهر سالم» را درک کرده و برای برپایی‌اش از مدیران خویش مطالبه‌محور و مبتنی بر اصولی بخردانه و علمی به پیش روند، باید نخست از دانش لازم و اطلاعات بایسته در این حوزه برخوردار باشند. شهر سالم، آن اتوپیا یا مدینه‌ی فاضله‌ی دست‌نایافتنی و رؤیایی نیست که نتوان هرگز به آن در عالم واقعیت دست یافت. در شهر سالم با توجه به کمینه‌ی استانداردهایی که در حوزه‌ها و موضوعات گوناگون از جمله محیط زیست، سلامت فردی و اجتماعی، امنیت، شادابی و … تعیین و معرفی می‌شود، می‌توان مجموعه‌ای از معیارها و شاخص‌های قابل دسترس را تعریف کرده و مدیریت شهری را واداشت که خود را به رعایت و تأمین این کمینه‌ها ملزم کند.

شهر سالم ... شهروند سالم و زمین سالم به روایت کتایون ربیعی

و امروز خوشحالم که می‌بینم عضوی در بین جامعه‌ی عزیز گرین‌بلاگ حضور دارد که خود متخصص این حوزه بوده و با عشق و علاقه‌ای مبتنی بر دانش می‌کوشد تا یافته‌ها و تجربیات پژوهشی، اجرایی و آموزشی خویش را با دیگر علاقه‌مندان به پایداری سرزمین مادری به اشتراک نهد.
پس اگر می‌خواهید به عنوان شهروندی سالم و مسئولیت‌پذیر در شهر سالم زندگی کنیم، باید پیمان بندیم که از این پس بیشتر به سرای مجازی «شهر سالم» سر زده و به صاحب دانشمند و فروتنش – سرکار خانم دکتر کتایون ربیعی، مسئول واحد بازتواني مركز تحقيقات قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان  –  دست مریزاد گوییم تا به سوی تحقق زمین سالم گامی به پیش رفته باشیم.
ابتکار جالب ایشان در طراحی و راه‌اندازی اعتراف‌های سبز، به همراه تحلیل دقیق و موشکافانه‌ی وی از نتایج این بازی سبز وبلاگستان، نشان می‌دهد که با ذهنی خردمند، مسئولیت‌پذیر و با تجربه روبرو هستیم که بیش از هر کس دیگری، به خودش و رسالتش احترام می‌نهد.
امید که این رویه‌ی تحلیلی ادامه یافته و هر روز بر بالندگی و تکامل وبلاگستان سبز افزوده شود.