اقدام شایسته‌ای که دیده نشد!

هموطن عزیز و فرزانه‌ام – پیمان – از سواحل خلیج همیشه فارس ایران برایم خبری را ارسال کرده که به گمانم باید بیش از این انعکاس می‌یافت. کوشش و صرف وقت و سرمایه برای پاکسازی این خلیج نیلگون و ارزشمند پارسی، کاری بس بزرگ و گران‌سنگ است و به سهم خود از همه‌ی طبیعت دوستانی که در این مانور سبز شرکت داشتند، قدردانی کرده و دست مریزاد می‌گویم.

امید که از این پس نبینیم و نخوانیم و نشنویم که «خلیج فارس دیگر نیلگون نیست»!

فضيلت برنامه‌هاي توسعه در چيست؟!

 روز گذشته، دو روزنامه اعتماد ملّي و اعتماد نيز، گزارش‌هاي نسبتاً مفصل و جامع‌تري را از هم‌انديشي شنبه‌ي گذشته بين منتقدين و مديران سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخيزداري كشور منتشر كردند. ضمن تشكر از درج اين دو گزارش ارزشمند، از آنجا كه امكان لينك دادن به گزارش اعتماد ملي وجود ندارد، متن كامل آن را مي‌آورم. همچنين گزارش اعتماد را با عنوان: «ناپايداري 100 ميليون هکتار از اراضي کشور، حقيقت تلخ مرگ طبيعت در ايران» را مي‌توانيد در اين نشاني بخوانيد.

گزارش روزنامه اعتماد ملي - 24 دي 1387

گزارش مفصل روزنامه اعتماد ملي از هم‌انديشي منتقدين و مديران منابع طبيعي كشور

     يك عضو هيات علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع هشدار داد: 15 متر افت آب‌هاي زيرزميني در 30 سال گذشته

     صدور مجوز‌هاي پي‌درپي براي احداث پالا‌يشگاه و پتروشيمي و كارخانه‌هاي خودروسازي در سه استان شمالي و در حريم امن جنگل‌ها و تالا‌ب‌هاي شمال كشور و تشديد فعاليت‌هاي معدن‌كاوي، راهسازي و سدسازي در جنگل‌هاي باستاني شمال كه اين روزها به نقطه اوج رسيده و اعتراض بسياري از كارشناسان و محققان را برانگيخته سرانجام واكنش سازمان جنگل‌ها و مراتع را برانگيخت. به نحوي كه اين سازمان براي نخستين‌بار فضاي يك مناظره كارشناسي را براي متخصصان و كارشناسان منتقد با مديران اين سازمان فراهم كرد و از جمعي از خبرنگاران تخصصي حوزه منابع طبيعي نيز براي ارائه پرسش‌هاي انتقادانه دعوت كرد.

    هر چند در اين ميزگرد مديران و معاونان سازمان جنگل‌ها كمتر به پرسش‌هاي مطرح‌شده پاسخ دادند اما همين كه انتقادات كارشناسي را شنيدند و برخي از تخريب‌هاي صورت‌گرفته در عرصه‌هاي ملي را تاييد كردند نقطه‌عطفي بود هم براي خبرنگاران و هم براي كارشناسان كه از اين پس اگر انتقادي هم صورت مي‌گيرد، ديگر كمتر مسوولي را مي‌توان در اين حوزه يافت كه اساسا ماهيت اين گزارش‌ها را انكار كند. اين ميزگرد كارشناسي نشان داد كه سازمان جنگل‌ها علي‌رغم اينكه هنوز هم تا رسيدن به شرايط آرماني فاصله بسيار دارد اما حداقل مديران آن گوش شنوا براي استماع انتقادات رسانه‌ها و كارشناسان دارند تا شايد بخشي از اين پيشنهادها و انتقادها را با برنامه‌هاي مديريت خود پيگيري كنند. آنچه در ذيل مي‌آيد بخشي از گزارش اين جلسه است كه به صورت اختصار تشريح شده است.
كانت معتقد است فضيلت چاقوي جراحي در تيز بودنش است بنابراين فضيلت برنامه‌هاي توسعه يك كشور هم در سياست‌ها و برنامه‌هاي حفظ محيط زيست است.>  اين بخشي از سخنان محمد درويش، ‌عضو هيات علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها است كه طي چند ماه گذشته از جمله كارشناساني بوده كه عموما با درج مطالب علمي و زيست‌محيطي در رسانه‌ها و سايت شخصي خود به بيان ديدگاه‌هايش درباره منابع طبيعي كشور پرداخته است. وي كه به‌شدت از سياست‌هاي جاري كشور در بخش منابع طبيعي و محيط زيست انتقاد مي‌كرد در نشست هم‌انديشي كارشناسان و مديران سازمان جنگل‌ها با ذكر آمار به بيان تنها گوشه‌اي از فجايع زيست‌محيطي كشور مي‌پردازد. درويش در اين جلسه خاطرنشان كرد: بر اساس گزارش كميته ملي توسعه پايدار 100 ميليون هكتار از اراضي كشور هم‌اكنون در شرايط ناپايدار قرار دارد به طوري كه نرخ فرسايش خاك بين 2 تا 5 ميليارد تن در سال برآورد و اعلا‌م شده است و از آنجا كه مساحت كشور چيزي در حدود 2/1 درصد خشكي‌هاي جهان است پس مي‌توان نتيجه گرفت كه 7/7 درصد از شست‌وشوي خاك جهان تنها در كشور ايران اتفاق مي‌افتد و اين در شرايطي است كه نرخ فرسايش خاك را تنها 2 ميليارد تن در سال درنظر بگيريم.  به گفته وي هم‌اكنون 80 درصد آبخوان‌هاي كشور با تراز منفي مواجه هستند و با توجه به ميزان آبي كه هم‌اكنون از عمق زمين استخراج مي‌شود عمق فاجعه به مراتب بدتر از اين است.
    وي مي‌افزايد: حال اگر در نظر بگيريد هر ساله فقط يك متر از عمق آبخوان‌ها كم شود و مساحت آبخوان‌هاي كشور را نيز يك ميليون هكتار در نظر بگيريم يعني هر ساله يك ميليارد متر مكعب آب سفره‌هاي زيرزميني را از دست مي‌دهيم. درويش اظهار داشت: بر اساس گزارش ديگري كه موسسه نشنال‌جئوگرافيك در 22 سپتامبر سال 2008 اعلا‌م كرده دانشمندان با استفاده از فناوري سيستم اطلا‌عات جغرافيايي GIS و سنجش از راه دور به اين نتيجه رسيدند كه از سال 1971 تا 2001، حداقل 15 متر از سطح آب‌هاي زيرزميني در ايران كاهش پيدا كرده است و اين افت شديد سفره‌هاي آب زيرزميني علا‌وه بر ايران در بخش‌هايي از چين و كاليفرنيا نيز در حد بحراني گزارش شده است. حال توجه داشته باشيد كه در همين دشت ورامين هر سال 2 متر سطح آبخوان پايين مي‌رود و در همدان و قهاروند و كبودرآهنگ در طول 10 سال اخير 4 متر از سطح آبخوان‌هاي منطقه كاسته شده است كه نتيجه آن ايجاد فروچاله‌هاي بزرگ در اين منطقه است.
   درويش با اشاره به سير قهقرايي محيط زيست ايران به تشديد روند انقراض گونه‌هاي جانوري و گياهي پرداخت و گفت: هم‌اكنون از 1028 گونه اندميك گياهي ايران، هزار گونه در فهرست سرخ آي‌يوسي‌ان قرار گرفته است. مگر نه اينكه همين چند وقت قبل بود كه معاون وزير جهاد كشاورزي اظهار داشت نيمي از سكونتگاه‌هاي روستايي كشور از سكنه خالي شده و ساكنان آن به ديگر مناطق مهاجرت كردند و اين همه نشان از روند قهقرايي محيط ‌زيست ايران دارد. اينكه در بين 148 كشور جهان از نظر شاخص‌هاي پايداري محيط زيست در پله 132 جهان قرار مي‌گيريم زنگ خطري است كه بايد به ما حق بدهيد تا نگران محيط زيست كشور باشيم و ‌اين نگراني را يا بايد به سازمان جنگل‌ها بگوييم يا به سازمان محيط زيست كه خوشبختانه وضعيت سازمان جنگل‌ها و مراتع حقيقتا بسيار بهتر از سازمان محيط زيست است چرا كه حداقل اين سازمان فجايع را كمتر انكار مي‌كند. پس وقتي صحبت‌هايي با يك رسانه مي‌شود اگر مسوولا‌ن مربوطه به خوبي از منابع طبيعي و محيط زيست دفاع كنند، بسياري از اين مسائل حل مي‌شود اما متاسفانه كمتر چنين چيزي را شاهديم.
   وي افزود:‌ببينيد وقتي رئيس‌جمهور در سفر استاني خود در مشهد اظهار مي‌دارد كه منابع طبيعي نبايد سد راه توسعه شود من مقصر را رئيس‌جمهور نمي‌دانم. من مقصر را وزير جهاد كشاورزي و سازمان جنگل‌ها و مراتع مي‌‌دانم كه اينچنين القا كرده‌اند. حتي آقاي فرود شريفي، ‌رئيس سازمان جنگل‌ها و مراتع سال گذشته در هفته منابع طبيعي اظهار داشتند اگر قرار باشد ملا‌حظات زيست‌محيطي رعايت شود، پس بايد همه كشور تعطيل شود! پرسش من اين است كه چرا فرود شريفي، عالي‌ترين مقام اجرايي صيانت از منابع طبيعي كشور بايد همان پنداري را داشته باشد كه يك طبيعت‌ستيز توسعه‌گرا دارد؟ چرا وقتي موضوع قطع درختان كهنسال چندصدساله در گيلا‌ن اتفاق افتاد آقاي فرود شريفي با يك موضعگيري ضعيف اظهار داشت كه اگر در ملك شخصي بوده، اشكالي ندارد. اين درختان ميراث چندين و چند ساله طبيعت اين سرزمين و نسخ خطي ارزشمندي است كه گنجينه‌اي از ژن‌هاي ناشناخته را در خود دارند. چرا بايد 30 درصد از رويشگاه‌هاي ارزشمند حرا در ناي‌بند عسلويه را به خاطر توسعه بي‌ضابطه صنايع نفت و گاز از دست دهيم؟ در كدام كشور دنيا اينچنين با طبيعت برخورد مي‌شود؟ پس به ما حق بدهيد كه در اين موارد نگران باشيم.
    برنامه‌ريزي سرزمين در دولت جديد هم تحقق نيافت
    از سوي ديگر دكتر شريعت‌نژاد، قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها و مراتع گفت: مديريت منابع طبيعي به شكل موجود مطلوب نيست و اين از ديد هيچ‌كس پنهان نيست. نظام بايد براي سرزمين برنامه‌ريزي كند و بهترين نسخه‌هاي مديريتي را براي عرصه‌هاي خود بريزد. اما در كشور ما علي‌رغم تلا‌شي كه حتي آقاي احمدي‌نژاد داشتند كه نهايتا به انحلا‌ل سازمان مديريت ختم شد باز هم به اين مهم دست پيدا نكردند. از سوي ديگر تهاجمات ديگر دستگاه‌ها به منابع طبيعي هم موجب نگراني ما و همه كارشناسان و اساتيد شده است و اين انتظار بي‌جايي است اگر توقع داشته باشيم اساتيد و دلسوزان نسبت به اين تخريب‌ها بي‌تفاوت باشند ولي انتظار داريم كه آنها به ما كمك كنند. ما بايد از مشاركت مردم استفاده كنيم و شرط هم‌انديشي نيز صداقت است لذا بايد شفاف‌سازي كنيم و اطلا‌ع‌رساني وسيله‌اي براي شفاف‌سازي است كه بايد درست و صادقانه اطلا‌ع‌رساني كنيم و انصاف حكم مي‌كند كه حداقل درباره عملكرد 10 تا 15 سال اخير اقدامات موثري را انجام دهيم. وي افزود: من ترديد ندارم كه اغلب مصاحبه‌شوندگان نگران اين بحث هستند ولي متاسفانه تيترهاي انتخاب‌شده براي اين مطالب در جرايد با متن مصاحبه فرق مي‌كند و نشان مي‌دهد كه اين عناوين تنها براي جلب توجه خواننده بوده است.
    كاظم نصرتي، رئيس جامعه جنگلباني ايران نيز يكي ديگر از كارشناسان منتقد در اين جلسه بود كه وابستگي اين سازمان به وزارت جهاد كشاورزي را ريشه تمام معضلا‌ت موجود در بخش منابع طبيعي عنوان كرد. وي افزود: منابع طبيعي فقط سازمان محيط زيست و سازمان جنگل‌ها و مراتع نيست ولي چون سازمان جنگل‌ها متولي منابع طبيعي است پس نبايد كاري صورت گيرد كه اين سازمان تضعيف شود چون به اندازه كافي تضعيف‌شده است و دليلش هم اين است كه تابع وزارت جهاد كشاورزي است. منابع طبيعي در وزارت جهاد كشاورزي آخرين بخش است و من براي اين حرفم دليل دارم. مگر نه اينكه آخرين حرف را هميشه بايد بالا‌ترين مقام دستگاه بزند و بالا‌ترين مقام اين مجموعه نيز كسي است كه متولي است. ولي از شما مي‌پرسم در اين 3 سال اخير وزير جهاد كشاورزي چند جلسه در سازمان شما با مديران‌تان داشته است؟ آيا نبايد حداقل يك جلسه در اين مدت مي‌گذاشت تا از منابع طبيعي دفاع كند و حرف شما را هم بشنود؟ در تمام مصاحبه‌هايي كه از سوي ايشان در اين 3 سال صورت گرفته حتي يك جمله هم در حمايت از منابع طبيعي ديده نمي‌شود. اگر هست و ايشان با قاطعيت و جديت دفاع كردند، بگوييد. ايشان حتي از اعتبارات منابع طبيعي هم دفاع نكرده‌اند. منابع طبيعي آخرين حد دفاعيات است و متاسفانه اين شيوه اداره منابع طبيعي از ابتداي تشكيل اين سازمان تاكنون در تمام مدت اين 80،90 سال گذشته هم وجود داشته است.
    آمار درستي از جنگل‌ها موجود نيست
   وي افزود: نكته ديگر اين است كه اصلا‌ در تمام اين سال‌ها شفاف‌سازي وجود نداشته چون آمار درستي در اين سازمان وجود ندارد و تا همين 10 سال قبل اصلا‌ آمار درستي در اين سازمان وجود نداشته است و سند و مدركي كه بر اساس آمار تهيه كرده باشيد اصلا‌ وجود ندارد به طوري كه سطح جنگل‌هاي ما از 7 ميليون هكتار تا 18 ميليون هكتار گفته شده است ولي از وقتي سازمان به فكر مستند‌سازي افتاد مي‌گويد 2/14 ميليون هكتار جنگل داريم كه البته در اين هم شك و شبهه وجود دارد ولي همه اين را پذيرفتند.
    نصرتي افزود: وقتي شما در يك سيستم قرار مي‌گيريد كه مسوولا‌ن تراز اول اطلا‌ع‌رساني نمي‌كنند و آمار درستي ارائه نمي‌دهند طبيعي است كه من نوعي مفروضات ذهني خودم را مي‌گويم و از آن دفاع مي‌كنم و چون خودم 12 سال مدير كل دفتر فني و مهندسي سازمان جنگل‌ها و مراتع بودم و همه زندگي‌ام را گذاشتم تا آمارگيري كنيم- كه البته در داخل تشكيلا‌ت هم اين اجازه داده نمي‌شد تا آمار درستي تهيه شود- لذا سازمان به نظر من در جايگاه واقعي خودش نيست و ساختار سازمان مربوط به نيمه دهه 40 است و اين سياست جواب نمي‌دهد. آنچه ما مي‌گوييم بيشتر بر اساس آمار خود سازمان است.
    وي افزود: كشور ما از نظر سرانه مصرف چوب پايين‌تر از جاهاي ديگر است ولي همچنان نياز چوبي داريم و در يك اظهارنظر از سوي يكي از معاونان سازمان گفته شده كه قرار است ظرف 4 سال آينده در توليد چوب از مزارع چوب خودكفا شويم و من مي‌گويم چنين چيزي امكان ندارد. ما 40 سال پيش از اين در كشور انجمن صنوبر داشتيم و سال‌ها كار كرديم ولي بعدا رها شد و دوباره در اين زمينه فعال شديم ولي چون اين چوب‌ها خريدار ندارد از بين رفت. از سوي ديگر سازمان جنگل‌ها و مراتع وظيفه حاكميتي دارد نه تصدي‌گري و با اينگونه اظهارنظرها به نظر مي‌رسد به نوعي اين سازمان در تلا‌ش است وارد تصدي‌گري شود.
    وي افزود: ما مي‌خواهيم زراعت چوب را در كشور توسعه دهيم تا آسيب كمتري به جنگل‌هاي كشور وارد شود ولي افراد وقتي براي گرفتن تسهيلا‌ت مراجعه مي‌كنند دولت اين تسهيلا‌ت را در اختيار آنها قرار نمي‌دهد پس چگونه مي‌خواهيم در توليد چوب خودكفا شويم ؟! از سوي ديگر، جايي در كشور ما باقي نمانده تا زراعت چوب شود. ديگر اراضي‌اي براي واگذاري باقي نمانده و هرچه بوده واگذار شده است، ضمن اينكه براي مزارع چوب بايد اول شيب و ارتفاع زمين و از همه مهم‌تر آب را در نظر گرفت كه چنين زميني ديگر وجود ندارد، پس خودكفايي چوب تا 4 سال آينده امكان ندارد.
    نصرتي افزود: شرح وظايف سازمان جنگل‌ها و مراتع حفاظت، ‌احيا، ‌بهره‌بردري و توسعه منابع طبيعي است و اگر امروز اين همه مشكلا‌ت به وجود آمده به خاطر اين است كه اينقدر به حاشيه پرداختيم كه وظايف اصلي سازماني يادمان رفته است. وقتي همه رسانه‌ها اعلا‌م مي‌كنند كه 150 هزار هكتار از درياچه اروميه خشك و شوره‌زار شد يا زاينده‌رود و ديگر تالا‌ب‌هاي كشور خشك شدند و يا تالا‌ب هورالعظيم براي اكتشافات نفتي واگذار شد من هم مي‌گويم طبيعت ايران در حال مرگ است. به اعتقاد من آنچه امروز در كشور ما در حال وقوع است نشان مي‌دهد كه طبيعت ايران در حال مرگ است. اگر امروز اين همه اتفاقات ناگوار مي‌افتد و روستاها به دليل تخريب منابع طبيعي خالي از سكنه مي‌شوند، بالا‌ترين مسوولا‌ن وزارتخانه جهاد كشاورزي و منابع طبيعي بايد پاسخگو باشند كه چه كردند. اما برعكس است انگار ما وصل شده‌ايم به وزارت جهاد كشاورزي تا فقط حكم بانك زمين را داشته باشيم. امروز بسياري از كارشناسان و حتي مديران و بخش‌هاي فني به سيستم اداري سازمان جنگل‌ها و مراتع معترض‌ هستند. چون اين سازمان چنان خوار و ضعيف شده كه وزير جهاد كشاورزي در يك جلسه رسمي در شمال ايران مي‌گويد امروز ما سه نفر <ميرغضب> در سازمان جنگل‌ها داريم و سازمان سكوت مي‌كند؟ شما چه انتظاري از من داريد؟ ‌من كه سال‌ها در بين شما در سازمان جنگل‌ها و مراتع بودم و همه آمار و اطلا‌عات را مي‌دانم، انتظار نداشته باشيد كه موافق شما سخن بگويم.
    در ادامه اين جلسه منتظري معاون مناطق مرطوب سازمان جنگل‌ها و مراتع در پاسخ به پرسش خبرنگار اعتماد ملي درباره اينكه بر اساس كدام ماده قانوني اجازه ساخت سدهاي بزرگ و كوچك در جنگل‌هاي شمال را صادر مي‌كنيد آن هم در شرايطي كه حتي ساخت سدهاي بزرگ در جنگل‌هاي شمال اخيرا از سوي رئيس‌جمهور نيز مورد نكوهش قرار گرفته است، گفت: اينكه سد كجا احداث شود را ما تعيين نمي‌كنيم ما فقط وظيفه داريم كه بگوييم اين سد اينقدر از اراضي ملي را از بين مي‌برد و مرجع اصلي كميته ارزيابي زيست محيطي در سازمان محيط زيست است و اين كميته مي‌تواند زماني كه گزارش ارزيابي زيست‌محيطي سدها ارائه مي‌شود آنها را رد كند.
    اين سخنان در حالي مطرح شد كه خبرنگار اعتماد ملي اذعان داشت: مطابق قانون، ارزيابي زيست محيطي در پارك‌هاي ملي و مناطقي كه قانون به صراحت در مورد آنها حكم داده كه هيچ كس حق واگذاري يا انجام فعاليت‌هاي عمراني در آنجا را ندارد عملا‌ محلي از اعراب ندارد. اما شما در جنگل‌هايي كه طبق قانون حق واگذاري آنها را نداريد نه‌تنها با ساخت سد موافقت مي‌كنيد كه حتي عرصه را هم از درخت پاكتراشي مي‌كنيد و تحويل وزارت نيرو مي‌دهيد، همچون سد البرز در منطقه سوادكوه كه براي ساخت آن بيش از 500 هزار درخت تنومند قطع شده است و اين ارتباطي به سازمان محيط زيست ندارد و شما كه متولي حفظ منابع طبيعي هستيد، مسووليد و مجوز قطع درختان را شما صادر كرده‌ايد.
اما پاسخ شريعت‌نژاد قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها و منتظري، معاون مناطق مرطوب و نيمه‌مرطوب سازمان جنگل‌ها به اين پرسش‌ها باز هم چيزي نبود جز پاس‌كاري توپ داخل زمين سازمان محيط زيست و اينكه كميته ارزيابي زيست محيطي سازمان مي‌تواند اين پروژه‌ها را تاييد نكند و….!
    شريعت‌نژاد همچنين خاطرنشان ساخت: اينگونه هم نيست كه ما در هيچ موردي مخالفتي با ساخت سدها نكرده‌ايم. مثلا‌ سدي در سمنان بود كه ما ساخت آن را رد كرديم به خاطر اينكه بخشي از جنگل را زير آب مي‌برد. مناطقي هم بوده همچون سد شفارود كه درخواست كرديم لا‌اقل حالا‌ كه از ساخت سد منصرف نمي‌شوند ارتفاع سد را پايين بياورند يا مواردي هم بوده كه مكان ساخت سد را تغيير داده‌اند. خبرنگار اعتماد ملي نام اين سدها را پرسيد كه هيچ‌يك از مديران شركت‌كننده در اين جلسه به دليل نداشتن حضور ذهن، ‌پاسخي به اين پرسش ندادند.
    در همين حال محمد درويش به انتقاد از سدسازي‌هاي بي‌ضابطه و گزارش‌هاي ارزيابي تهيه شده پرداخت و گفت: در حال حاضر 83 درصد از سدهايي كه ساخته شده‌اند فاقد شبكه‌هاي آبياري هستند چون اعتبارات وزارت جهاد كشاورزي دراين بخش بسيار كمتر از اعتبارات سدسازان است و اگر قرار باشد اين شبكه‌ها تكميل شوند 50 سال طول مي‌كشد كه قطعا تا آن زمان بسياري از اين سدها پر شده و از رده هم خارج شده‌اند. وي افزود: شما بگوييد كدام يك از گزارش‌هاي ارزيابي ارائه شده براي اين همه سد خطرآفرين در كميته ارزيابي رد شده است ؟ اصلا‌ مساله اساسي اين است كه در ماتريس ارزيابي عموما ما به مسائل اقتصادي ضريب 3 و 4 مي‌دهيم ولي به محيط‌زيست پايين‌ترين ضريب را مي‌دهيم بنابراين ماتريس نهايي هميشه مثبت مي‌شود و نهايتا گزارش‌ها هم تاييد مي‌شود.
    دكتر شريفي يكي ديگر از شركت‌كنندگان در جلسه كه عضو شوراي ‌عالي جنگل و مرتع نيز است در ادامه به تاييد سخنان ميهمانان پرداخت و گفت: سخن من هم اين است كه اگر يك نفر هم در اين سازمان اعتقاد به حفظ منابع طبيعي دارد بايد حرف بزند و مخالفت قانوني و علني خودش را ابراز كند. الا‌ن مساله تخريب درياچه اروميه همين سدسازي است كه اگر ارزيابي زيست محيطي هم شده ولي به درستي انجام نشده است در حالي كه كشور ايران متعهد به كنوانسيون تنوع زيستي و رامسر است و بايد سلا‌مت اكوسيستم‌هاي كشور و تنوع زيستي را در درازمدت تضمين كند. متاسفانه اغلب افرادي هم كه در كميته ارزيابي سازمان شركت مي‌كنند صلا‌حيت علمي ندارند و اگر يك نفر هم از دانشگاه وارد اين جلسه مي‌شد برخي معاونان سازمان محيط زيست توصيه مي‌كردند كه ديگر فلا‌ن آقا نيايد به همين ترتيب گزارش‌هايي هم كه در اين كميته تاييد مي‌شود محل اشكال است. وي افزود:‌چرا مديران سازمان هر جا سخن از تخريب منابع طبيعي در يك طرح عمراني مي‌شود، مساله اشتغالزايي را پيش مي‌كشند. مگر سازمان جنگل‌ها مسوول اشتغالزايي است؟ سازمان وظيفه‌اش حفظ منابع طبيعي است و از اين موضوع بايد دفاع كند نه سدسازي و راهسازي و ساخت پتروشيمي و پالا‌يشگاه.
    اظهارات پرسش‌برانگيز رئيس سازمان محيط زيست
     شريعت‌نژاد، قائم‌مقام سازمان جنگل‌ها در ادامه پاسخ داد: اينكه ميزان فرسايش خاك در كشور ما رو به فزوني دارد شكي نيست و هم اكنون به‌طور متوسط 10 تن در هكتار فرسايش خاك داريم لذا بهتر است كه به جاي سدسازي، روي مديريت آبخيزداري تمركز كنيم. وي افزود:‌خانم جوادي رئيس سازمان محيط زيست چندي قبل منت گذاشتند و تشريف آوردند سازمان جنگل‌ها و جلسه‌اي داشتيم كه ايشان در اين جلسه اظهار داشتند ما در دولت دخالت كرديم كه اگر قرار است عرصه‌اي براي سد‌سازي واگذار شود، ‌واگذار شود ولي به جاي جنگلي كه در مخزن سد زيرآب غرق مي‌شود شما عرصه ديگري در شمال كشور واگذار كنيد تا جنگل‌كاري شود. حال پرسش من اين است كه مگر در شمال عرصه ديگري هم وجود دارد كه ما واگذار كنيم تا جنگل‌كاري شود.
    وي در مورد ساخت پتروشيمي در استان گلستان كه بسيار مورد انتقاد كارشناسان حاضر در جلسه بود، افزود: <از نظر ما منطقه‌اي كه قرار است پتروشيمي در آن ساخته شود بياباني بوده و قابل واگذاري است و سازمان جنگل‌ها اعلا‌م كرده كه اين عرصه را واگذار مي‌كند.> اين درحالي است كه اين منطقه هم‌اكنون در نزديكي مجموعه تالا‌ب‌هاي سه‌گانه استان گلستان و نيز تالا‌ب بين‌المللي گميشان قرار دارد و احداث اين مجموعه مي‌تواند اين تالا‌ب‌ها را براي هميشه نابود كند. رئيس جامعه جنگلباني ايران در پايان اين سخنان گفت:‌اين نشانه ضعف يك دستگاه اجرايي است كه اگر كارگزاران دولتي شما را در جلسات دعوت مي‌كنند فقط براي واگذاري اراضي دعوت مي‌كنند نه حفاظت. 

    هر چند جلسه هم‌انديشي مديران سازمان جنگل‌ها با كارشناسان بيش از 3 ساعت به طول انجاميد اما عملا‌ پاسخ بسياري از سوالا‌تي كه خبرنگاران مطرح كردند به‌طور شفاف داده نشد.

ماجرای قطع درختان کهنسال ، به دادگاه ویژه روحانیت رسید!

یکشنبه‌ی گذشته به همراه آقایان دکتر محمّد خسروشاهی، دکتر احمد رحمانی، دکتر محمد متینی‌زاده و مهندس مصطفی خوشنویس در دادگاه ویژه روحانیت تهران حاضر شدیم! باید اعتراف کنم که هیچ یک از ما شاید تا همین یک ماه پیش هم گمان نمی‌کرد که ممکن است روزی گذرش به دادگاه و محاکم قضایی، آن هم از نوع ویژه‌ی روحانیتی‌اش بیاقتد که افتاد!! به هر حال، ما 5 نفر به نمایندگی از 12 نفری که بر علیه جرم آشکار اداره اوقاف گیلان، دادخواستی را خطاب به دادستان کل استان گیلان تنظیم و ارایه داده بودند، در شعبه‌ی ششم دادگاه حاضر شدیم تا پاره‌ای از توضیحات تکمیلی و مدارک مربوط به قطع درختان کهنسال گیلان را تسلیم حجت‌الاسلام والمسلمین کرمی، قاضی شعبه‌ی ششم دادگاه ویژه‌ی روحانیت ارایه دهیم.به نوبه‌ی خویش از پیگیری جدی موضوع توسط دادستان کل کشور (آیت‌الله دری نجف‌آبادی)، دادستان گیلان (آقای جاویدنیا) و مسئولین دادگاه ویژه‌ی روحانیت استان‌های تهران و گیلان قدردانی می‌کنم که به این پرونده با نگاهی خاص توجه کرده و مجدانه آن را پیگیری می‌کنند.

به گفته یک هموطن، شاید در روزگاری می شد با آویزان کردن یک پارچه سبز به درختی، ماندگاری او را تضمین کرد! اما امروز ظاهراً همه چیز برعکس شده است!!

امید که سرانجام همه‌ی ما دریابیم که برای مبارزه با خرافه‌پرستی، راه‌های خردمندانه‌تر و پایدارتر دیگری وجود دارد که انجام آنها هیچ گزندی به آیه‌های وقار ایران‌زمین – درختان کهنسال وطن – نمی‌رساند.

در ستایش یک شب‌پره‌ی گمنام در آمریکای لاتین!

نخستین دیدار رودرروی منتقدین و مدیران ارشد منابع طبیعی کشور
به دعوت و همت آقای چنانه و همکاران سخت‌کوش ایشان در روابط عمومی و امور بین‌الملل سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور، نشستی متفاوت در روز شنبه هفته گذشته – 14 دی ماه 1387 – برگزار شد. می‌گویم متفاوت، چرا که تاکنون کمتر شاهد حضور منتقدین و مدیران سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور در رودرروی یکدیگر بوده‌ایم! به ویژه آن که تقریباً نمایندگان تمامی رسانههای گروهی، اعم از روزنامه ها، خبرگزاری‌ها و صدا و سیما در نشست مزبور حضور داشتند تا خود به عنوان ناظری صالح و نماینده‌ی افکار عمومی کشور، به قضاوت بنشینند.

    البته از آنجا که اغلب جستارهای طرح شده در این نشست بدون ممیزی! در جراید و تارنماهای مربوطه منتشر شده است، تنها به ذکر این نکته بسنده می‌کنم که از بین چهار منتقدی که دعوت شده بودند، متأسفانه آقایان دکتر کهرم و دکتر امینی نتوانستند خود را به نشست برسانند و بنابراین، زمان در اختیار قرار گرفته برای منتقدین بین نگارنده و آقای مهندس نصرتی، دبیرکل جامعه‌ی جنگلبانی ایران تقسیم شد.

    آنچه که نگارنده در این جلسه بر آن تأکید داشت، آن بود که

    اولاً باید تعارف را کنار گذاشت و پذیرفت که تقریباً اغلب شاخصهای معرف پایداری سرزمین در ایران، حاوی یک پیام زنهاردهنده هستند و بس! آن پیام این است که حال طبیعت ایران، نه‌تنها خوب نیست؛ بلکه هیچ زمان به این بدی که الآن هست، نبوده است. بنابراین، انتظار از مدیران ارشد منابع طبیعی کشور، آن است که به جای توجیه، فرافکنی یا خدای ناکرده انکار خبرهای ناخوش موجود در طبیعت ایران، بکوشند تا با همدلی، قاطعیت، شجاعت و دانش، وخامت شرایط بوجود آمده را برای برنامه‌ریزان و کلان‌نگران ارشد دولتی و نیز اربابان جراید توضیح داده و بدینترتیب از بیشینه‌ی توان خود و مردم دوستدار محیط زیست برای مهار جریانهای کاهنده‌ی کارایی سرزمین سود ببرند.
    دومین نکته با اشاره به عدم شناسایی نزدیک به 90 درصد از موجودات زنده‌ی کره‌ی زمین شکل گرفت! این که از بین حدود یکصد میلیون جانداری که حدس زده می‌شود هم‌اکنون بر روی کره زمین زیست می‌کنند، فقط یک میلیون و چهار صدهزار گونه کشف شده است! چه سندی از این گویاتر که اوج نادانی ما را از محیط اطراف‌مان به نمایش می‌نهد؟ پس چگونه است که به همین راحتی فرمان تغییر کاربری و نابودی بوم‌سازگان‌های (اکوسیستم) ارزشمند خود را به بهانه‌ی تأمین نیازهای کوتاه‌مدت اقتصادی و اجتماعی صادر می‌کنیم؟! به قول ادوارد ویلسون: «چه تفاوت می‌کند اگر برخی از گونه‌ها و یا حتا نیمی از آن ها از صحنه‌ی زمین حذف شوند؟! … آنها فراموش می‌کنند که یک شب پره‌ی گمنام آمریکای لاتین، مراتع استرالیا را از بلای رشد بیش از حد كاكتوس نجات داد؛ آنها فراموش می‌کنند که گیاه پریوش قرمز، درمان بیماری سرطان هاجکین و لوسمی لنفتیک کودکان را فراهم آورد؛ آنها فراموش می‌کنند که سرخدار پاسیفیک، امید قربانیان سرطان سینه و تخمدان شد؛ آنها فراموش می‌کنند که یک ماده‌ی شیمیایی در بزاق زالو، لخته‌های خون را در حین جراحی حل می‌کند …» و آنها فراموش می‌کنند که اگر همین عرصه های ظاهراً خشک و بیابانی – و جانداران وابسته به آن – نبود، صنعت داروسازی و واکسن‌سازی در جهان با بحرانی جدی مواجه می‌شد.
   از همین رو، از مدیران حاضر در نشست خواستم تا آنجا که می‌توانند از کیان منابع طبیعی کشور دفاع کرده و تحت هیچ شرایطی اجازه‌ی نابودی بخشی از قلمرو خود را به بهانه‌ی توسعه‌ی ناپایدار ندهند. به قول اسد افلاکی عزیز: بهتر است اگر نتوانستید در برابر توسعه‌سازان طبیعت ستیز، مقاومت کنید، با شجاعت آن را اعلام داشته و استعفا دهید و آنگاه بقیه ی کار را به ما و مردم علاقه‌مند به محیط زیست بسپارید.

    در همین باره:
    – گزارش روزنامه همشهری از این نشست: تلف شدن ذخيره هزار سال آب ايران طي 15 سال –    – گزارش خبرگزاری فارس: طبيعت ايران در حال مرگ است!
    – گزارش سازمان جنگل‌ها، مراتع و آبخیزداری کشور؛ بخش نخست و بخش دوّم

گندم بریان ، ژرف‌ترین نقطه‌ی کویر لوت نیست!

به دنبال مجموعه جستارهایی که به یادداشت نگارنده تحت عنوان: “گندم بريان ، گرم‌ترين نقطه‌ي كره‌ي زمين نيست؟!” انجامید؛ اینک یک هموطن عزیز دیگر به نام  آقای احمد رونقی – دبیر انجمن حامیان کویر ایران – برایم چنین نوشته است:

با سلام

1- گرمترین منطقه زمین بودن مهم نیست، بلکه چگونگی استفاده از این نکته در توسعه پایدار و رفاه مردم منطقه مهم است که متأسفانه این طور نیست.
2- این نقطه عمیق‌ترین نقطه‌ی چاله لوت نیست، بلکه نقطه‌ای بسیار عمیق‌تر در پایین‌‌تر از نیمه غربی لوت وجود دارد (بنا به اسکن‌های ماهواره‌ای) و بنا به فرضیه‌ای، با استدلال محاسباتی و تئوریک می‌توان ثابت کردد که دمای آن تا بیش از 100 درجه هم می‌رسد!

3- آقای پروفسور کردوانی علی رغم بزرگواری و زحمتهایشان در مبحث کویرهای ایران، باید به این نکته توجه داشته باشند که ارایه تز دفن زباله‌های هسته‌ای در کویر لوت اصلاً با شأن ایشان جور نیست.

4- جای تاسف است که کویر لوت ما به جای این که به عنوان یک منبع بزرگ و لایزال انرژی و عامل مهم رونق اکوتوریسم در منطقه باشد، مهم‌ترین مسیر تردد اشرار و ترانزیت مواد مخدر جهان به شمار می‌رود؛ به طوری که حتی در نقشه‌های ارایه شده توسط گوگل ارث هم می‌توان به راحتی این رفت و آمد را مشاهده کرد و اگر مثل من افتخار سفر به اعماق این کویر پهناور نصیب‌تان شود، می‌فهمید که در حقیقت این منطقه متعلق به دولت‌هایی دیگر است؛ هر چند که کنترل آن با این نیروی عظیم نظامی و انتظامی ما کاری بس آسان می‌نماید.
ضمن قدردانی از جناب رونقی عزیز و ابراز خوشحالی از درک چنین هموطنان جوان، اما فرزانه و دوراندیشی در همین دور و برها! این امیدواری را همچنان برای خود محفوظ می‌دارم که روزی – که چندان دور نیست – فرا خواهد رسید؛ روزی که به مفهوم واقعی کلمه باور خواهیم کرد که عرصه‌های بیابانی و کویری ما، چیزی نیستند جز همان صندوق ارزی پایدار ایرانیان.


مؤخره:

از جناب دکتر مهدی اشراقی عزیز می‌خواهم تا چنانچه فرصت دارند، در باره‌ی ویژگی‌های جغرافیایی و پیکرشناختی ژرف‌ترین نقطه‌ی چاله‌ی لوت اطلاعاتی کمی و دقیق‌تر تهیه و ارایه فرمایند.

سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

همان طور كه خوانندگان عزيز تارنماي مهار بيابان‌زايي آگاه هستند، ماه گذشته و به دعوت مديريت دانشكده‌ي منابع طبيعي و محيط زيست دانشگاه فردوسي مشهد، كوشيدم تا جايگاه محيط زيست را در سبد اولويت‌هاي راهبردي نظام، براي اساتيد و دانشجويان مخاطب خويش به تصوير كشم. اينك مطلع شدم كه گزارش نسبتاً جامعي از آن نشست، توسط خبرگزاري ايسنا منتشر شده است كه به رغم وجود پاره‌اي لغزش‌ها، به گمانم خبرنگار محترم حاضر در نشست سزاوارانه توانسته‌اند، حق مطلب را ادا كنند.
اينك ضمن سپاس از ايشان و تشكر مجدد از دوستان مشهدي عزيزم، متن روايت ايسنا را از سخنراني نگارنده منتشر مي‌سازم:

گزارش ايسنا از سخنراني محمد درويش

چقدر تا اهداف زيست‌محيطي سند چشم‌انداز فاصله داريم؟
قرار گرفتن ايران در شمار کشورهاي داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي

سند چشم‌انداز 20 ساله، تصويري از ايران آرماني آينده است؛ ولي آيا با توجه به وضعيت موجود در حوزه محيط زيست مي‌توان به اهداف اين سند چشم‌انداز دست يافت؟ و يا اصلاً در راستاي رسيدن به اين اهداف گام برمي‌داريم؟ به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، بر اساس سند چشم‌انداز 20 ساله، سياست‌هاي فرابخشي در حوزه‌ي محيط زيست مصوب شوراي برنامه‌ريزي عبارتند از: عزم ملّي براي توسعه پايدار، آمايش و مديريت بهينه سرزمين با رعايت ملاحظات زيست محيطي، لحاظ كردن هزينه‌هاي زيست محيطي و ارزش منابع زيستي در اقتصاد خرد و كلان،‌ ممنوعيت هرگونه فعاليتي كه منجر به تخريب غيرقابل جبران محيط زيست گردد، پيش‌گيري و كاهش آلودگي‌ها و تخريب‌هاي قابل جبران و حفاظت، احياء و توسعه محيط زيست و تنوع زيستي كشور. همچنين بهره‌برداري پايدار از منابع پايه و بهينه‌سازي الگوي توليد و مصرف، ايجاد نظام جامع مديريت زيست محيطي در تمامي نهادهاي دولتي و غيردولتي، تنوير افكار عمومي و گسترش مشاركت عمومي براي حفظ محيط زيست و ايفاي نقش مسؤولانه در مناسبات جهاني زيست محيطي از ديگر اين سياست‌هاست. 5 سال از زمان تدوين اين سند مي‌گذرد، تا به امروز چقدر به اين اهداف نزديک شده‌ايم؟ اصلاً عملکردها در جهت اين اهداف بوده ‌است يا روز به روز محيط زيست را تخريب و از اهداف دور و دورتر شده‌ايم؟ آيا مي‌توان پذيرفت که احداث جاده در پارک ملي خجير، پارک ملي و جنگل گلستان، دشت لار، جنگل ابرشاهرود، عبور جاده از داخل تالاب انزلي، ساخت سد و ميان‌گذر و نابودي درياچه اروميه به علت افزايش شوري آب آن، اجراي پروژه ذخيره‌سازي گاز در پارك ملّي كوير و ويراني زيستگاه يوز ايراني، مرگ 2 يوز طي يک ماه اخير به دليل تصادف با خودروها، قطع درختان هزار و 500 ساله، نابودي 280 هکتار جنگل براي ساخت سد البرز، خطرنابودي صدها هكتار از جنگل‌هاي جنوب به دليل احداث تأسيسات پارس شمالي در جنگل‌هاي بوشهر، احداث ورزشگاه در تالاب بين‌المللي انزلي، فرسايش شديد بادي و آبي، هجوم ماسه‌هاي روان، سيل‌خيزي، شوري‌زايي، جنگل‌زدايي، اُفت حاصلخيزي خاک، متروکه شدن روستاها، خشک شدن تالاب‌ها، افزايش غبار آلودگي هوا، اُفت سطح آب‌هاي زيرزميني، نشست زمين، نابود شدن گونه‌هاي اندميک گياهي و جانوري و قرار گرفتن بخش قابل توجهي از زيست‌مندان اين بوم و بر در سياهه‌ي سرخ IUCN، ما را در راستاي برنامه‌ها و اهداف اين چشم‌انداز به پيش مي‌برند؟ بايد گفت که شوربختانه امروز نام ايران به عنوان يکي از 15 کشوري در جهان آورده مي‌شود که داراي ناپايدارترين شرايط بوم شناختي است؛ همچنين ايران در شمار 10 کشور اول داراي نگران‌ كننده‌ترين چالش‌هاي زيست‌محيطي كره زمين همچون فرسايش خاك، جنگل‌زدايي، فرونشست آب‌هاي زيرزميني، نابودي تالاب‌ها و بيابان‌زايي جاي دارد.

با اين وصف بايد پرسيد سند چشم انداز بيست ساله آرمان است يا آرزو؟

مهندس محمّد درويش، عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور در اين رابطه به خبرنگار محيط ‌زيست خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) _ منطقه خراسان، گفت: براي اين‌که بتوانيم به اهداف و آرمان بلندي که در چشم‌انداز بيست ساله براي ايران تعيين شده، دست پيدا کنيم و به جايگاه اول اقتصادي و فن‌آوري در خاور ميانه برسيم، لازم است حتماً به سمت توليد پايدار گام برداريم و هر نوع ملاحظه ديگري را غير از آن کنار بگذاريم. وي ادامه داد: بايد به سمتي برويم که در مجموعه فعاليت‌هايي که انجام مي‌دهيم، پايداري سرزمين اعم از منابع طبيعي و محيط زيست را در نظر بگيريم. وي افزود: امارات متحده عربي در سال 2007، حدود 179 ميليارد دلار صادرات و 130 ميليارد دلار واردات داشت و تراز مثبت اين کشور چيزي حدود 49 ميليارد دلار بود و اين در حالي است که ايران در سال گذشته با 79 ميليارد دلار صادرات و 61 ميليارد دلار واردات تراز مثبتي برابر با 16 ميليارد دلار داشت.

وي ادامه داد: کشوري مثل امارات که 4 صدم درصد مساحت و كمتر از نيم درصد جمعيت ايران را دارد و فاقد تنوع اقليمي است که ما در ايران داريم، تراز مثبتش در سال گذشته 4 برابر ايران بود و ما قرار است که با اين وضعيت در سال 1404 سرآمد منطقه باشيم. وي با بيان اين‌ که دستيابي به رفاه ملي هدف اصلي سند چشم‌انداز چهارم توسعه است، افزود: بر طبق اين سند يکي از شاخصه‌هاي ضروري براي رسيدن به رفاه ملي، محيط زيست مطلوب و پايدار است؛ اما آيا در حال حاضر مکانيزم‌ها و تدابير لازم براي تحقق اين آرمان بلند در کشور وجود دارد؟

تصوير مجملي از وضعيت موجود محيط زيست و منابع طبيعي ايران

درويش قرار گرفتن ايران در کمربند خشک جهان را يکي از محدوديت‌هاي اقليمي در اين کشور برشمرد و گفت: 90 درصد خاک ايران را مناطق خشک، نيمه خشک و فراخشک تشکيل مي‌دهد و محدوده‌ي زيست‌اقليم‌هاي مرطوب اين سرزمين کمتر از 10 درصد وسعت آن است، اين واقعيت نشان مي‌دهد که اگر تخريبي در کشور ما اتفاق بيافتد، حتا با حذف عامل مخرب، امکان برگشت به شرايط طبيعي بسيار دشوار و هزينه‌هاي نابخردي در حوزه محيط زيست در ايران به مراتب جبران‌ناپذيرتر از ساير کشورهاست. وي با بيان اين‌ که به دليل اقليم خشک ايران، سهم عمده‌اي از کشور ما دامنه‌ي آسيب‌پذيري و شکنندگي بالايي دارد، افزود: نقشه حساسيت اراضي نسبت به بيابان‌زايي نشان مي‌دهد که خاورميانه يکي از بحراني‌ترين مناطق جهان از نظر حساسيت به بيابان‌زايي است و ايران در مرکز اين منطقه‌ي بحراني قرار گرفته‌ است.

مسئول تهيه‌ي برنامه کلان پژوهشي بخش تحقيقات بيابان در چشم‌انداز 20 ساله افزود: اگر عامل تخريب‌هاي انساني را هم به ميزان حساسيت بالاي اراضي کشور به بيابان‌زايي اضافه کنيم، نتيجه اين مي‌شود که به جز بخش‌هايي از کوير مركزي، دشت لوت و شهداد که در واقع ديگر پتانسيل توليدي در آن‌ها وجود ندارد، اغلب نقاط کشور حتا حاشيه‌ي درياي مازندران نيز از نظر خطر بيابان‌زايي در شرايط حادي قرار دارند. درويش گفت: اين امر نشان مي‌دهد که مديريت‌هاي ضعيفي که در طول 50 سال گذشته بر کشور ما حاکم بوده‌اند، کم‌ترين التفات واقعي را به حفظ محيط زيست پايدار کشور نداشته‌اند.

وي افزايش کانون‌هاي بحراني فرسايش را يکي از عوارض بيابان‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: 235 ميليون هکتار يا 81/1 درصد از اراضي خشک و فراخشک جهان تحت تأثير فرسايش بادي است، اراضي تحت فرسايش بادي در ايران 20 ميليون هکتار يعني 12 درصد از کل خاک کشور است که اين يعني خطر فرسايش بادي در ايران بيش از 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: در محدوده 82 شهرستان و 17 استان کشور آثار مخرب فرسايش بادي را به عنوان يکي از نشانه‌هاي آشناي بيابان‌زايي مي‌بينيم. درويش با بيان اين‌که يكي از مهم‌ترين عوامل مرگ و مير در زابل تصادفات رانندگي به دليل عدم ديد كافي است، افزود: اين امر ناشي از افزايش ذرات گرد و غبار به دليل شدت فرسايش بادي در منطقه است. وي ادامه داد: در غرب کرخه در فاصله زماني کمتر از 30 سال بيش از يک و نيم متر جابه‌جايي خاک داشته‌ايم و اگر به اين نکته توجه کنيم که براي تشکيل هر يک سانتي متر مکعب خاک بين 500 تا هزار سال زمان لازم است، متوجه مي‌شويم چه ثروت با ارزشي را به راحتي از دست مي‌دهيم.

وي آسيب ديدن تأسيسات زبربنايي، جاده‌ها، خطوط ريلي، پر شدن سدها از رسوب به جاي آب و زير خاک رفتن منازل مسکوني را از اثرات فرسايش خاک برشمرد و گفت: در خوزستاني که بر روي مخازن نفت و سوخت‌هاي فسيلي واقع شده، مردم غرب کرخه هنوز از نفت و گاز برخوردار نيستند و براي تأمين گرما گياهان منطقه را قطع مي‌کنند.

وي خاطرنشان کرد: دست‌كم 9/27 ميليون هکتار بيابان واقعي در ايران داريم که با توجه به وسعت کشور رقم بي‌نظيري در جهان است.

تهديدها و تنگناهاي محيط زيست کشور

درويش گفت: 60 درصد از خاک ايران در شرايط زيستي ناپايدار قرار دارد. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور توضيح داد: شرايط زيستي ناپايدار يعني اين‌که بشنويم حتا جايي مثل دامنه‌هاي سبلان که شرايط آب و هوايي و اقليمي مطلوبي دارد، به دليل عدم توجه به ملاحظات زيست محيطي با تخريب گسترده‌ي محيط زيست مواجه است. وي با اشاره به اين واقعيت که فرسايش بادي در ايران بعد از چين در جهان اول است، گفت: نرخ فرسايش آبي در ايران 2 ميليارد تن يعني معادل 7/7 درصد شست و شوي خاک در جهان است و اين در حالي است که 2 ميليارد تن فرسايش آبي در ايران رقم بسيار خوشبينانه‌اي‌ است و اين رقم حتا تا 5 ميليارد تن نيز گزارش شده ‌است. وي اظهار داشت: با توجه به اين‌که ايران 2/1 درصد از خشکي‌هاي جهان را در خود جاي داده، نرخ فرسايش آبي در ايران 6 برابر متوسط جهاني است. وي افزود: هم از نظر فرسايش بادي و هم از نظر فرسايش آبي وخامت اوضاع در ايران 6 برابر حادتر از ساير نقاط جهان است و لازم است توجه کنيم هر کدام از اين پديده‌ها ارزشمندترين ماده طبيعت يعني خاک را از ما مي‌گيرند. عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: در کشوري که با بحران کم آبي مواجه است اين که بشنويم 15 درصد از اراضي زراعي کشور بر اثر آبياري بيش از حد و ترکيبي از فرآيندهاي شوري _ سديمي از حي انتفاع خارج مي‌شوند، نشان مي‌دهد تا چه اندازه مديريت‌ها بر مبناي آموزه‌هاي خردمندانه و اصول توسعه پايدار دربخش کشاورزي حرکت نکرده ‌است.

وي با بيان اين‌که 91 درصد از خاک ايران استعداد سيل‌خيزي دارد، افزود: در 10 سال اخير دفعات وقوع سيل‌هاي ويران‌گر در کشور بيش از 900 درصد افزايش پيدا کرده و بيش از 80 درصد آبخان‌هاي کشور با تراز منفي مواجه شده‌اند. مهندس درويش ادامه داد: در طول همين مدت ميزان برداشت آب از چاه‌ها به ميزان کمتري افزايش پيدا کرده ولي تعداد چاه‌ها به مراتب زيادتر شده ‌است و دليل اين امر اين است که ديگر آبي باقي نمانده که از چاه‌ها استخراج کنند يعني ما هزينه مي‌کنيم و چاه مي‌زنيم ولي چاه‌ها به ما آبي نمي‌دهند.

وي افزود: اين روند اثرات خود را در شاخص افت تراز آبخان‌هاي کشور نشان مي‌دهد که الان به رقمي در حدود 3/7 ميليارد متر مکعب رسيده ‌است، يعني ما هر ساله 3/7 ميليارد متر مکعب بيشتر از آبي که در آبخوان‌ها ذخيره شده برداشت مي‌کنيم. اگر يادمان باشد که اين آب در طول 300، 400 تا هزار سال گذشته در آبخوان‌ها ذخيره شده، عمق فاجعه و خطر را بيشتر احساس مي‌کنيم؛ خطري که اثرات خودش را شور شدن اراضي، نشست زمين، متروکه شدن روستاها، خشک شدن و شورشدن آب چاه‌ها و در يک جمله يعني بيابان‌زايي نشان مي‌دهد.

وي با اشاره به افت سطح آب زيرزميني و نشست زمين در نقاط مختلف کشور گفت: در مشهد وضعيت نشست زمين به مرز بحران رسيده و حتي تا 20 سانتي‌متر نشست داشته ‌است، در يزد 1 متر، در دشت ورامين 2 متر و در نهاوند همدان نيز نشست زمين تا عمق 4 متر گزارش شده ‌است.

وي ادامه داد: دشت قهاوند همدان يکي از قطب‌هاي کشاورزي کشور بود، ولي الان فرونشست‌هاي بزرگ و فروچاله‌هايي به عمق بيش از 15 متر و قطر 30 متر در منطقه ديده مي‌شود؛ به طوري که مردم محلي فکر مي‌کنند که اين دشت نفرين شده ‌است و اين موضوع تنش اجتماعي در منطقه ايجاد کرده‌ است.

وي وجود نيروگاه حرارتي شهيد مفتح را يكي از دلايل اصلي نشست زمين در دشت قهاوند همدان ذکر کرد و توضيح داد: اين نيروگاه با هدف ايجاد اشتغال و تأمين برق در منطقه احداث شد، استاندار و ديگر مسئولين و نمايندگان وقت استان نفوذ خوبي داشتند و كمك كردند تا نيروگاهي که به خاطر نوع سامانه‌‌هاي خنک کننده‌اش مي‌بايست در منطقه‌اي با منابع آبي درخور تأسيس شود، در اين دشت ساخته شود. اين نيروگاه بر اساس مصلحت انديشي‌هاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي، بدون توجه به نياز آبي فراواني که داشت در دشت قهاوند احداث و در نهايت با کمبود آب مواجه شد و مسئولان نيروگاه مجبور شدند براي تأمين آب بيش از ده‌ها حلقه چاه عميق جديد احداث کنند.

وي افزود: وقتي اين چاه‌ها را زدند، عمق آب در 2 تا 8 متري زمين بود و الان به 40 تا 60 متر پايين‌تر از سطح زمين افت پيدا کرده‌ است. خود نيروگاه در معرض فرونشست قرار دارد و يك روستا تخليه شده ‌است.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور گفت: دشت ورامين در جنوب تهران زماني از خيز آب در رنج بود، اما الان در مناطقي از آن، زمين تا 187 سانتي‌متر نشست کرده ‌است. وي افزود: اين‌ها فجايع بسيار بزرگي است که به دليل مسائل امنيتي و تنش‌ها معمولاً اعلام نمي‌شوند.

وي با اشاره به اين‌که بزرگ‌ترين فروچاله در کل خاورميانه امسال در کبودرآهنگ همدان ايجاد شده ‌است، گفت: مردم محلي فکر مي‌کنند يک شهاب سنگ باعث ايجاد فروچاله‌اي به اين عظمت شده و باورشان نمي‌شود کشاورزي و صنعت نابخردانه مي‌تواند حاصلخيزترين دشت‌هاي ما را به ويرانه‌اي چنين غمبار تبديل کند.

وي با بيان اين‌ که در حسين‌آباد خنداب در نزديکي نيروگاه آب سنگين اراک نيز چنين مشکلي وجود دارد، افزود: اين امر نشان مي‌دهد برخلاف آن چه همه تصور مي‌کنند، محيط زيست يک مقوله لوکس و ويتريني نيست و دقيقاً با زندگي انسان‌ها در ارتباط است و عدم توجه به آن مي‌تواند زندگي نسل امروز و فرداي کشور را به مخاطره بيندازد. وي وضعيت گونه‌هاي در خطر انقراض در يک سرزمين را از ديگر شناسه‌هاي بيابا‌ن‌زايي عنوان کرد و به ايسنا گفت: از مجموع يک هزار و 728 گونه گياهي اندميک ايران، هزار گونه در ليست سرخ IUCN و در معرض خطر انقراض قرار گرفته ‌است. وي با اشاره به ارزش بي‌همتاي اين گونه‌ها گفت: کل قاره اروپا هم اين تعداد گونه گياهي بومي ندارد، اما ايران با اين‌که 90 درصد خاک آن خشک است، داراي يک هزار و 728 گونه‌ گياهي انحصاري است که فقط در اين سرزمين مي‌رويند و اگر نابود شوند جايگزيني آن‌ها ممکن نيست.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: اين‌ها اندوخته‌هاي ژنتيکي و ميراث نسل آينده و حتا ميراثي جهاني است و ما ايرانيان که در سرزميني قرار گرفته‌ايم که هر هکتار آن از نظر تنوع زيستي، 22 برابر هر هکتار از خاک جهان ارزش دارد، بايد نشان بدهيم استحقاق الطاف خدا را داريم.

محدوديت‌هاي اقليمي و طبيعي سرزمين ايران

درويش توالي خشکسالي با شدت‌هاي متغير و در دوران‌هاي زماني نامشخص را يکي از آسيب‌پذيري‌هاي سرزمين ايران ذکر کرد و گفت: در 2 سال گذشته ايران با بدترين و بي سابقه‌ترين خشکسالي و سرمازدگي در طول 50 سال اخير مواجه بوده و آثار آن را مي‌توان در خشک شدن تقريبي درياچه لار و کاهش شديد پوشش گياهي اين منطقه و بسياري ديگر از مناطق کشور مشاهده کرد.

وي با بيان اين‌که ميانگين بارندگي در ايران يک سوم ميزان نظير آن در جهان و تبخير و تعرق به مراتب بيشتر از ميانگين جهاني است، ادامه داد: افزايش وابستگي معيشتي به سرزمين در کشوري که 90 درصد آن خشک و دوره‌هاي خشکسالي آن غيرقابل پيش‌بيني است، کاري نابخردانه است.

درويش گفت: وقتي بخواهيم 20 تا 25 درصد توليد ناخالص ملي را از کشاورزي‌اي به دست بياوريم که راندمان سامانه‌ي سنتي آبياري در آن تنها 32 درصد است، نتيجه‌اش فاجعه‌اي است که دارد در کشور اتفاق مي‌افتد.

وي ادامه داد: 4 سال پيش جشن خودکفايي گندم مي‌گيريم و امسال به عنوان بزرگ‌ترين وارد کننده‌ي گندم معرفي مي‌شويم، اين ساده‌انگاري است که فکر کنيم در چنين کشوري و با چنين ويژگي‌هاي اقليمي مي‌توانيم چنين شعارهايي بدهيم.

وي با بيان اين‌که نيمي از 15 هزار نقطه زيست جمعيتي کشور در طول 20 سال اخير از سکنه خالي شده ‌است، افزود: اگر از نقاطي از صحراي آفريقا صرف نظر کنيم، هيچ جايي از جهان در طول 20 سال، نيمي از سکونت‌گاه‌هايش را از دست نداده ‌است و اين يعني مرگ يک سرزمين! ولي خيلي از ما اين موضوع را اصلاً نشنيده‌ايم و خيلي راحت از کنار آن مي‌گذريم.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور ادامه داد: دست کم گرفتن مؤلفه‌هاي محيط زيست مي‌تواند حيات انسان‌ها را به خطر بياندازد.

فرصت‌هاي موجود

مهندس درويش با بيان اين‌که ايران يکي از 5 کشور جذاب جهان از نظر اکوتوريسم (طبيعت گردي) است، افزود: ما در سرزميني زندگي مي‌کنيم که فرصت‌هاي کم‌نظيري در آن وجود دارد و اگر اين فرصت‌هاي بالقوه را به بالفعل تبديل کنيم، مي‌توانيم به اهداف بلند سند چشم انداز 1404 برسيم.

وي وجود 5 دهه تجربه در بخش اجراي عمليات مهار بيابان‌زايي و 4 دهه تجربه در بخش پژوهش در همين حوزه را از جمله اين فرصت‌ها برشمرد و به ايسنا گفت: گربايگان فسا بياباني بود که تنها با استفاده از آب‌هاي سيلابي که هر 5 يا 6 سال جاري مي‌شوند، امروز به يک جنگل تبديل شده‌ است؛ با اين کار ظرفيت چاه‌ها در منطقه افزايش يافته، بيش از 27 چاه خشکيده پر آب شده و مهاجرت معکوس به منطقه رخ داده‌ است، چون به جاي استفاده بي‌رويه از طبيعت، قوانين آن را شناخته و از آن‌ها حمايت و پيروي کرده‌ايم.

وي با بيان اين ‌که قرار گرفتن ايران در کمربند تابش خورشيدي از ديگر فرصت‌هاي اين سرزمين است، افزود: قسمت‌هايي از عربستان، آفريقا و ايران بيشترين بهره‌مندي از تابش خورشيد را در جهان دارند. با وجود اين کشوري مثل آلمان که بيشينه‌ي تابش خورشيد در آن معادل كمينه‌ي ميزان تابش خورشيد در ايران هم نيست، در سال گذشته 25 درصد انرژي خود را از انرژي خورشيدي و بادي تأمين کرد و ما از اين نظر تقريباً صفر بوديم.

وي ادامه داد: در دفتر وزارت نيرو مطالعاتي در زمينه پهنه‌بندي نقاطي از کشور که بهترين وضعيت را از نظر استحصال انرژي خورشيدي دارند، انجام گرفته ولي ما نتوانسته‌ايم از اين مزيت استفاده کنيم.

وي افزود: بنا بر گزارش‌ها، نوع بشر از ابتداي خلقت تا 1952 همان قدر انرژي مصرف کرده که در طول يک صد سال پس از آن دارد مصرف مي‌کند؛ يعني 12 هزار تريليون کيلووات ساعت. پيش‌بيني مي‌شود در فاصله صد سال بعد اين نرخ به 120 هزار تريليون برسد؛ با اين شرايط، اين که فکر کنيم با استفاده از سوخت‌هاي فسيلي با خسارت زيست محيطي بالايي که دارند مي‌توانيم نيازهاي انرژي کشور را تأمين کنيم، يک خوش بيني عبث است.

وي با اشاره به سرمايه‌گذاري 50 ميليارد يورويي اورپاييان براي تأمين تمام نيازهاي انرژِي خود از نور خورشيد تا سال 2050 به ايسنا گفت: سرعت رشد تکنولوژي براي استفاده از انرژي خورشيدي بسيار بالاست و در حال حاضر مي‌توان از هر هکتار بيابان 2 مگاوات برق توليد کرد.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به وجود يک نيروگاه خورشيدي در استان فارس به ايسنا _ منطقه خراسان گفت: خيلي از ايراني‌ها از وجود چنين نيروگاهي بي‌خبرند، به گفته مسئولان نيروگاه، به رغم تمايل زيادي که آن‌ها براي حضور وزير نيرو در مراسم افتتاح نيروگاه داشتند، آقاي وزير به علت مشغله کاري در اين مراسم حاضر نشد، اين در حالي است که براي افتتاح يک سد با آن همه مشکلات زيست محيطي که براي کشور به ارمغان مي‌آورد، وزير نيرو تا مناطق خيلي دور هم سفر مي‌کند و تبليغات هم در اين باره بسيار زياد است.

وي خاطرنشان کرد: بنا بر پيمان مقابله با بيابان‌زايي مصوبه مجلس شوراي اسلامي، تمام وزارتخانه‌ها مؤظف‌اند از فرامين وزير جهاد کشاورزي در اين حوزه حمايت کنند، اما اين کميته در طول 3 سال گذشته فقط 2 بار تشکيل شد!

ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريت منابع در ايران

مهندس درويش غلبه ديد بخشي و جزيره‌نگري در مقابله با بيان‌زايي را از ضعف‌ها و چالش‌هاي مديريتي کشور در اين زمينه عنوان کرد و گفت: چرا ما در بين 148 کشور جهان از نظر پايداري زيستي در رتبه 132 قرار داريم و فقط 15 کشور وضعيتي بدتر از ايران دارند؟

وي با بيان اين که دشت مسيله زماني شکارگاه سلطنتي بوده و از زيستگاه‌هاي بسيار خوب جبير، گورخر آسيايي و يوزپلنگ و … محسوب مي‌شده‌ است، افزود: ما براي جبران محبت‌هاي مردم قم که سهم بزرگي در انقلاب داشتند و با نيت تأمين آب براي مردم اين شهر، سد 15 خرداد را بر روي فم رود احداث کرديم؛ همان موقع کارشناسان اعلام کردند که جانمايي سد اشتباه است، چون عمق متوسط درياچه سد کمتر از 4 متر و تبخير و تعرق هم، تقريباً  به همين مقداراست، يعني در حقيقت آبي پشت سد باقي نمي‌ماند تا به دست مردم قم برسد؛ علاوه بر اين منطقه مشکل آب دزدي هم داشت.

وي ادامه داد: با وجود اين هشدارها سد احداث و در سال 74 آبگيري شد، در سال 81 بيش از 87 درصد پوشش گياهي مسيله از دست رفت و مسيله به يکي از کانون‌هاي فرسايش بادي تبديل شد، سال گذشته مشکل فرسايش بادي و آسيب‌ديدگي ناشي از ذرات گرد و غبار، آن قدر شديد شد که مسئولان حرم حضرت معصومه(س) مجبور شدند 47 ميليارد تومان براي تعمير و طلاکوبي دوباره ضريح هزينه کنند، شهرداري قم ماهانه يک تن ماسه از سطح معابر قم جمع آوري مي‌کند، در نهايت آبي هم به مردم قم نرسيد و در حال حاضر با صرف هزينه‌هاي ميلياردي آب را از سرشاخه‌هاي خوزستان و کارون به قم مي‌رسانند که اين خود اشتباه زيست‌محيطي ديگري ا‌ست.

وي خاطرنشان کرد: امسال 45 ميليارد تومان هزينه شد تا ارتفاع سد اکباتان همدان از 54 متر به 79 متر افزايش يابد، بخش زيادي از درياچه پشت سد با رسوبات پر شده و خيلي بهتر بود به جاي اينکه 45 ميليارد تومان را صرف بالا بردن سد کنيم، آن را براي انجام عمليات آبخيزداري در بالادست سد هزينه مي‌کرديم يا مديريت بهينه‌ي چراي دام  را در منطقه اعمال مي‌کرديم تا سد به دليل فرسايش خاک در بالادست از رسوب انباشته نشود. وي افزود: اين در حالي است كه 45 ميليارد تومان، 9 برابر بودجه سالانه‌ي بزرگترين نهاد تحقيقاتي متولي منابع طبيعي کشور يعني مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور است.

وي با اشاره به وجود 93 سد مخزني در كشور گفت: با بودجه‌اي كه براي احداث شبكه‌هاي آبياري پشت سدها اختصاص داده‌ شده،  حدود 50 سال طول مي‌كشد تا وزارت جهاد كشاورزي بتواند اين شبكه‌ها را بسازد و امکان بهره‌برداري از اين آب‌ها را براي کشاورزان فراهم کند، اين در حالي است كه وزارت نيرو اعلام كرده كه همزمان داريم 105 سد مخزني ديگري را مي‌سازيم.

وي ادامه داد: سوال اين است كه آيا بهتر نيست هزينه 80 هزار ميليارد ريالي را كه سالانه براي ساخت سدهاي بيشتر صرف مي‌كنيم به وزارت جهاد كشاورزي اختصاص بدهيم تا همين كانال‌هاي آبياري سدهاي موجود را بسازد.

وي با اشاره به ادعاي مسوولان مبني بر اختصاص 90 درصد آب پشت سدها به بخش كشاورزي گفت: كانال‌هاي لازم براي رساندن آب پشت سدها به زمين‌هاي كشاورزي زماني ساخته خواهد شد كه ديگر آبي پشت سدها باقي نمانده‌است.

عضو هيأت علمي موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: وزارت نيرو نبايد بخشي فكر كند و فقط ملاحظات خودش را ببيند؛ اگر به جاي اين كه بخشي فكر كنيم به منافع ملي بينديشيم، ‌از اين ضررها جلوگيري خواهد شد.

درويش در ادامه به ايسنا گفت: هميشه اين سوال هست كه كشور ما با اين همه درآمد نفتي چرا نمود ندارد و چرا توليد ناخالص ما واقعا افزايش پيدا نمي‌كند، بايد گفت چون ما با چنين اشتباهاتي روبه‌رو هستيم.

وي با بيان اين‌که تمام سدهاي کشور با انجام ارزيابي‌هاي زيست‌محيطي احداث شده‌اند، افزود: در ماتريس‌هاي ارزيابي زيست محيطي در ايران وزن ملاحظات فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي به مراتب بسيار بالاتر از وزن ملاحظات زيست محيطي است و اين ارزش‌گذاري بسيار بالا سبب مي‌شود، ارزيابي‌ها در نهايت مثبت و مجوز ساخت سد صادر شود، چون ما فقط ژست ملاحظات زيست محيطي را مي‌گيريم.

وي در ادامه عنوان كرد: در حالي كه سازمان حفاظت محيط زيست ايران به دليل نبود امکانات براي مهار حريق در ارزشمندترين پارك ملي كشور يعني گلستان با دبه‌هاي 20 ليتري آتش‌سوزي را مهار مي‌كند، وزارت نيرو 80 هزار ميليارد ريال تنها براي يك سال پول مي‌گيرد.

وي با اشاره به اين‌كه اغلب ملاحظات سياسي، اجتماعي و اقتصادي بر ملاحظات زيست پايدار غالب مي‌شود، افزود: چرا بعضي از بخش‌ها را اين قدر به صورت قارچي گسترش مي‌دهيم و بعضي بخش‌ها با چنين کمبودهايي روبه‌رو مي‌شوند؟

وي از خشک شدن تدريجي درياچه بختگان به دليل احداث سه سد بر روي اين درياچه خبر داد و به ايسنا گفت: بدون توجه به هشدارهاي کارشناسان، سد سيوند بر روي اين درياچه ساخته شد تا به 330 هکتار از اراضي کشاورزي سعادت‌آباد آب‌رساني شود، اما با خشک شدن درياچه بختگان 6 هزار هکتار از اراضي اطراف بختگان به شوره‌زار تبديل شد و از بين رفت، 40 هزار خانوار که به اين اراضي وابسته بودند دچار تنش‌ها و مشکلات اساسي شدند، و در نهايت به آن 330 هکتار اراضي کشاورزي هم آب نرسيده و به کشاورزان سعادت آباد اعلام کرده‌اند که احداث شبکه‌هاي آبرساني از سد به زمين‌هاي کشاورزي 12 سال طول مي‌کشد.

مهندس درويش گفت: امسال ده‌ها هزار پرنده‌ي مهاجر و كنارآبزي را در درياچه بختگان از دست داديم، پرندگاني که برخي از آنها از چند هزار كيلومتر آن طرف‌تر و از سيبري به سرزمين ما مي‌آمدند و ما نتوانستيم اين امانت جهاني را حفظ کنيم.

وي با بيان اينکه کارون پرآب‌ترين رود ايران و تنها رودي بوده که قابليت کشتيراني داشته است، گفت: آن قدر سد زديم و طرح‌هاي انتقال آب در بالادست اين رود اجرا کرديم که امروز کارون به بيابان تبديل شده است. حالا بوي فاضلاب و پساب به قدري مردم را دچار مشکل کرده که با احداث کانال، آب کرخه را به کارون منتقل کرده‌اند تا اين رود جريان پيدا کند و بوي بد آن کم شود؛ اما چرا بايد چنين اتفاقي بيفتد.

وي عدم اعتنا به مزيت‌ها و ميراث طبيعي کشور را يکي از معضلات موجود برشمرد و گفت: يکي از دلايل حفظ درختان در طول سال‌هاي طولاني باور و اعتقاد مردم بوده است، اما مسوولي در گيلان به بهانه مبارزه با خرافات درخت يک هزار و 500 ساله اين شهر را قطع و اعلام کرده که 40 درخت کهنسال در گيلان شناسايي شده که به همين جرم قطع خواهند شد. وي افزود: غم انگيزتر اين است که اين خبر در صدا و سيما به عنوان يک افتخار ملي اعلام شد.

وي با اشاره به قطع سرو 500 ساله قم ادامه داد: ما در تمام ايران 400 پايه درخت کهنسال داريم که 40 اصله از اين درختان در استان گيلان است، اين مسئله مورد رشک اروپاييان است، درختان کهنسال ذخيره ژنتيکي و تاريخ گوياي اين سرزمين هستند و وضعيت اکولوژيکي و اقليمي گذشته را در خود ثبت مي‌کنند، يک درخت 50 ساله 200 هزار دلار ارزش دارد و درختي که در گيلان قطع شد هزار و پانصد ساله بود.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور با اشاره به ادعاي مسوول اداره اوقاف گيلان مبني بر اينکه اين درخت در ملک شخصي و وقفي بوده است، افزود: 1500 سال پيش حتي اسلام هم نيامده بود، چه طور مي‌گويند درخت در ملکي بوده که وقف شده است؟

وي افزود: وقتي با دادستان گيلان صحبت کرديم، ايشان بسيار ناراحت شدند و گفتند چرا مسئولان ردهبالاي سازمان محيط زيست و منابع طبيعي شکايتي در اين زمينه تنظيم نکرده‌اند.

وي خاطرنشان کرد: کساني که مسئوليت دارند و متولي اين حوزه‌ها هستند، اغلب عشق و علاقه لازم را ندارند که اگر داشتند چنين اتفاقاتي براي طبيعت کشور نمي‌افتاد.

وي در ادامه بيان فجاياي زيست محيطي که در کشور رخ مي‌دهد، گفت: بزرگترين کلوت‌هاي شناخته شده در جهان در نزديکي شهداد و گندم بريان (گرم‌ترين نقطه جهان) که سالانه 150 هزار گردشگر داخلي و 7 هزار گردشگر خارجي داشت، امسال دريک رزمايش نابود شد، انگار ما در عرصه يک ميليون و 648 هزار کيلومتري کشورمان هيچ جايي به جز کلوت‌هاي شهداد را براي رزمايش پيدا نکرديم و اين پديده‌هاي طبيعي منحصر به فرد را با آر.پي.جي از بين برديم.

وي با بيان اين که ملاحظات زيست محيطي در ايران از جايگاهي که بايد برخوردار نيست، افزود: در يکي از بخش‌هاي آمريکا که جاذبه هاي ديدني آن به مراتب قابل قياس با کلوت‌هاي ما در لوت نيست، سال گذشته 12 ميليارد دلار از صنعت طبيعت‌گردي درآمد داشته است.

وي عدم شناخت دقيق استعدادهاي طبيعي ايران، عدم ارزيابي منابع و حساسيت‌هاي سرزمين و غلبه تفکر سنتي و رويکرد معيشتي به سرزمين به جاي رويکرد آمايشي را از چالش‌هاي موجود در کشور برشمرد و گفت: رويکرد معيشتي را مي‌توان در چراي بيش از ظرفيت در مراتع، کشاورزي افراطي، شخم در جهت شيب زمين، قطع بي رويه درختان جنگلي و بوته‌هاي مرتعي، سرشاخه‌زني در جنگل‌هاي غرب کشور و تامين نيازهاي گرمايي از چوب‌هاي جنگلي تعريف و در نقاط مختلف کشور مشاهده کرد.

وي ادامه داد: هر کيلو گوشت قرمز با هزينه‌اي بسيار گزاف در ايران توليد مي‌شود و اين يعني اگر ما تمام گوشت مصرفي کشور را از خارج وارد کنيم به مراتب از نظر اقتصادي به صرفه است.

وي افزود: با قطع درختان و شخم در جهت شيب زمين، پس از چند سال کشاورزي، خاک به دليل شيب زياد از بين مي‌رود و ديم‌زارهاي متروکه ايجاد مي‌شود که نرخ فرسايش در آن‌ها بيش از 100 تن در هکتار است.

درويش عملکرد وزارت صنايع و معادن، وزارت نيرو، سازمان محيط زيست و سازمان مديريت و برنامه‌ريزي را در پيشبرد اهداف به سمت پايداري سرزمين ضروري دانست و گفت: سازمان بازرسي کل کشور مسئول نظارت بر سازمان‌هاي مختلف کشور است و اينکه آيا هزينه‌هايي که مي‌کنند به پايداري اين سرزمين کمک مي‌کند يا حيف و ميل مي‌شود.

وي مدعي شد: اين سازمان امسال ساختمان جديد خود را با صرف ميليارد‌ها تومان اعتبار ساخت و 2 تا درخت چنار در اين ساختمان در حال خشک شدن است، چه طور از سازماني که نمي‌تواند از خشک شدن دو درخت در مقابل ساختمان ميلياردي‌اش جلوگيري کند، انتظار داريم که به پايداري اين سرزمين کمک كند. اين موضوع سمبليک و نمادين است اما حقيقت داستان محيط زيست و نظارت را به ما نشان مي‌دهد.

وي ادامه داد: محيط زيست ما مثل درختي است که شاخه‌هاي آن آتش گرفته و ما داريم پاي درخت را با آب‌پاش آب مي‌دهيم، بسياري از کارهايي که در کشور ما صورت مي‌گيرد، همين طور است و در حقيقت کتابي را مي‌سوزانيم تا بتوانيم کتاب ديگري را بخوانيم!

وي با بيان اين که مشکل ما در مديريت محيط زيست اين است که به جاي پرداختن به علت، با معلول‌ها سرگرم شده‌ايم، افزود: فردي را تصور کنيد که چندين بار براي نجات افرادي که در حال غرق شدن هستند به داخل آب رفته و بازگشته است در حالي که اگر همان بار اول سرش را بلند مي‌کرد و ديوانه‌اي که مردم را به داخل آب مي‌انداخت، مي‌ديد و جلوي اين کار را مي‌گرفت، کار مؤثرتري انجام داده بود. اين مصداق وضعيت حفاظت محيط زيست ماست.

درويش با اشاره به وجود دو فراکسيون زيست محيطي و كشاورزي در مجلس گفت: کساني که در رأس اين فراکسيون‌ها قرار دارند، اطلاعات كافي و تخصصي از محيط زيست و توسعه پايدار ندارند و اين بيشتر يک ژست سياسي است که به دليل اهميت بسيار بالاي محيط زيست در ساير کشورها، به اين نحو در کشور ما نمود پيدا مي‌کند.

عضو هيأت علمي مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع کشور افزود: مردم به جاي متهم کردن مسوولان، بايد نشان بدهند که محيط زيست براي آن‌ها اهميت دارد يا نه؟ آيا تاکنون نماينده‌اي را به خاطر شعارهاي سبز و زيست محيطي به مجلس راه داده‌ايم؟

دكتر پرويز كردواني: بايد تالاب‌هاي كشور را خشك كرد!

ابراز نگراني براي يك چهره‌ي ماندگار!
دوشنبه گذشته، نامه‌اي از يك دوست عزيز – دكتر كمال‌الدين ناصري – مدرس دانشكده منابع طبيعي دانشگاه فردوسي مشهد به دستم رسيد كه به دليل اهميت موضوع و با كسب اجازه از ايشان آن را عیناً در مهار بيابان‌زايي منتشر مي‌كنم.
امّا پيش از آن، اميدوارم جناب استاد پرويز كردواني، چهره‌ي ماندگار و مشهور بياباني ايران، بيش از پيش قدر نام و منزلت خويش را دانسته و اينگونه بي‌پروا، همه‌ي اصول مسلم دانش بوم‌شناسی را انکار نکرده و به تمسخر دغدغه‌های طرفداران محيط زيست و علاقه‌مندان به طبيعت و منابع آبي كشور نپردازند. بخصوص ايمان دارم كه اگر كردواني، از نزديك با آهنگ كوثر، سلوك كم‌نظير و مجاهدت‌هاي علمي و وسواس‌هاي كم‌نظير پژوهشي‌اش آشنا بود، هرگز اين گونه حرمت‌ ايراني فرزانه‌اي چون‌ او را نمي‌شكست. همان گونه كه هرگز روانمي‌دارم و نمي‌داريم، كه چنين اظهار نظري در مورد استاد كردواني مطرح شود. به هر حال, برخی از باورها و ادعاهای دکتر کردوانی، به خصوص در مورد خشک کردن همه‌ی تالاب‌های کشور و عدم نیاز به مناطق حفاظت‌شده آنقدر حیرت‌انگیز و باورنکردنی است که فکر نکنم حتا هیچ دشمن محیط زیستی هم اینگونه سخن بگوید که ایشان گفته‌اند!
و امّا نامه يا بهتر است گفته شود، روايت عبرت‌آموزكمال‌الدين ناصري از آخرين سخنراني پرويز كردواني در گروه جغرافياي دانشگاه فردوسي مشهد:

جناب مهندس درویش
با درود فراوان  و آرزوی سلامتی برای شما و خانواده‌ي محترم

آنچنان که از گفته‌ها و نوشته‌های بروبچه‌های محیط زیستی و اهالی محل وبلاگ شما دستگیرم شده است، شما سنگ صبور  و درویش طبیعت دوستان هستید. گفتم در راستای همین موضوع، من هم درددلی با شما کرده باشم که از این قافله عقب نمانم.
جانم برایتان بگوید که پریروز (شنبه)، فرصتی دست داد تا در سخنرانی آقای دکتر پرویز کردوانی (استاد نمونه دانشگاه تهران و چهره‌ي ماندگار کشور و خیلی چیزهای دیگر) که به دعوت گروه جغرافیای دانشگاه فردوسی به مشهد آمده بودند، شرکت کنم. موضوع سخنرانی ایشان در ابتدا درباره‌ي مناطق خشک کشور اعلام شده بود، ولی در نهایت تبدیل به ملغمه‏‏ای از همه‏چیز شد؛ از جمله محلی برای بحث و جدل بنده و ایشان.
جنابعالی با آثار آقای دکتر کردوانی آشنا هستید و می‌دانید که ایشان در همه‌ي زمینه‏هایی که تخصص داشته یا نداشته کتاب نوشته است. البته با آشنایی که من با چند جغرافی‏دان دارم، گمان می‏کنم این یک سندرم تخصصی این رشته است که دامنه‌ي کاری خود را گسترش می‌دهند، ولی عمق آن را چندان زیاد نمی‌کنند.

دکتر کردوانی در این جلسه در مورد چندین موضوع زیست محیطی اظهار نظر کرد که منجر به اعتراض بنده شد. بد نیست شما هم میزان اطلاعات ایشان را بسنجید.

نخست آن که ایشان فرمودند: برخلاف افراد ناآگاهی که به سخنان رییس جمهور مبنی بر توانایی کشور برای تولید غذا برای 100 میلیون نفر، اعتراض کردند، من معتقدم که ایران می تواند تکافوی 200 میلیون نفوس را بنماید!!
سپس به وجود مناطق حفاظت شده در کشور اعتراض کردند که چرا مناطق وسیعی را که بیش از چند آهو در آنها وجود ندارد، قرق کرده‌اند. ایشان با آنکه به درستی اسامی مناطق حفاظت شده‌ي چهارگانه را نمی‌دانستند و اطلاع هم نداشتند که تنها در پارک‏های ملی ورود دام ممنوع است، ولی مدعی آن بودند که باید این مناطق آزاد شوند تا در آنها گوسفند بچرد! و گفتند که انسان بر هر موجود دیگری مقدم است.
در مورد آب هم نظرات ایشان جالب بود؛ چراکه معتقد بودند باید در هر دره‏ای (این واژه‌ي «هر دره‏ای» را بارها تکرار کردند) سد زده شود. ایشان گفتند:  چه معنی دارد که آبها هرز بروند (از نظر ایشان آبی که مورد استفاده انسان نباشد و همین طوری برای خودش در رودخانه جاری باشد، دارد هرز می رود). ضمناَ گفتند که نه تنها اشکالی ندارد که گاوخونی و سایر تالاب‏ها خشک شوند، بلکه اصولاً باید (بله، درست خواندید ایشان گفتند «باید»)  آنها خشک شوند. چرا باید آب‌ها در این تالاب‌ها هدر برود؟ باید آبها را به مناطق مختلف (مثلاً رفسنجان) منتقل کرد و کشاورزی كرد. باید بیابان‏ها را آباد کرد.
من اول با خودم گفتم کاش شما هم اینجا بودید اما بلافاصله پشیمان شدم، از تصور اینکه ممکن است خون و خونریزی راه بیفتد.
خلاصه وقتی سخن استاد به اینجا رسید دیگر سکوت جایز نبود. پس در همان وسط صحبت ایشان، با کسب اجازه مراتب اعتراض خود را اعلام کردم. شما می دانید که دانشجویان و متخصصین جغرافیا در داخل کشور به دکتر کردوانی تا چه حد علاقه دارند و گاه مقامش را تا حد پدر جغرافیا بالا می برند (البته از انصاف نگذریم خودش این صفت را رد کرد). بهرحال جو سنگینی در جلسه بود و اعتراض یک جوان خام غریبه به کلام آن پیر صاحب کرامت بسی غریب می‏نمود و اندکی هم بوی وهن می داد. بهرحال از این لحظه تا متجاوز از یک و نیم ساعت بعد که من جلسه را ترک کردم (چون کلاس داشتم)، جلسه به مناظره‌ي دوطرفه‌ي ما تبدیل شد. گفت:
نرگس ساقی بخواند آیت افسونگری        مجلس اوراد ما حلقه‌ي افسانه شد
به هرحال تا آنجا که در چنته‌ي کم بضاعتم بود، کوشیدم تا پیام مظلومانه‌ي محیط‌زیستی‌ها را برسانم، هرچند پرگویی‏های بی‏استدلال دکتر کردوانی که به طرز عجیبی تناقض‏گویی می‌کرد، بیشترِ وقت جلسه را گرفت.
در اواسط بحث وقت مشکلات سدسازی و معایب آن را گوشزد کردم، ناچار بحث سفره‏های آب زیرزمینی و آبخوان‏داری و دکتر کوثر به میان آمد که ایشان به طرز عجیبی واکنش نشان داد. دکتر کردوانی اقدامات آبخوان‏داری در گربایگان را زیر سوال برد و در حالی که بحث آبخیزداری و آبخوان‏داری را با هم قاطی کرده بود (البته گمان نمی‏کنم اصولاً تفاوت بین آنها را بداند) همه‌ي کارهای انجام شده در این حوزه‏ها را غلط خواند. همچنین کارهای دکتر کوثر را غیر علمی خواند که در اینجا من جمله‏ای را به ایشان گفتم که گمان نکنم در طول خدمت دانشگاهی کسی گفته باشد؛ گفتم شما ملاک علم نیستید (هرچند بعداً خودم هم کمی از بیان این جمله ناراحت شدم).
به هرحال صحبت‌های بسیاری رفت که بیانش شما را خسته و مرا ملول می‌کند. تمامِ آن روزِ من از تأسف این ماجرا تلخ شد. اگر کسی مانند آقای احمدی‌نژاد آن حرف‏ها را در باره‌ي محیط زیست می‏زند، با خود می‌گوییم خُب انتظار بیشتری نیست. ولی وقتی شخصی مانند دکتر کردوانی که تا این حد کم‏اطلاع است، در جمع دانشجویانی که سخنان او را چون حجت شرعی قبول دارند، اظهار نظر می‌کند و حکم می‌دهد، دیگر چه باید کرد؟ از نادانی دیگران باید رنج بکشیم و از اینان هم؟
در میان صحبت، دانشجویی (که بعداً فهمیدم دانشجوی کارشناسی ارشد جغرافیاست)، به طعنه گفت که محیط زیستی‏ها چنین‏اند و چنان و این بحث را تمام کنید. آنجا البته پاسخش را به اختصار دادم، ولی بعد به واسطه‌ي یکی از دوستان که استاد آنهاست برایش پیغام فرستادم که حتماً خودش و اگر می‌خواهد دوستانش هم، سری به من بزنند تا کمی برایشان دلیل و برهان بیاورم تا از ذهنیت تاریکی که درباره‌ي طبیعت پیدا کرده‏اند، بدر آیند. براستی نتیجه‌ي طبیعی چنین استادانی، چنین دانشجویانی هستند. دیگر  چقدر باید تلاش کرد تا این تفکرات غلط را که در ذهنشان فرو رفته بیرون کشید؟
بگذریم، سرتان را درد آوردم، غرض بیان دردی بود که از جهالت عام و خاص می‌کشیم. از طولانی شدن این روضه عذر می‌خواهم و برایتان آرزوی سلامتی و بهروزی می‌کنم.

ارادتمند، کمال‌الدین ناصری

موخره:
وقتی ماجرای این نامه و باورهای تأسف‌برانگیز دکتر پرویز کردوانی را با دوست و همکار عزیزم, دکتر حسن روحی‌پور در میان نهادم؛ ایشان البته بسیار کمتر از من دچار حیرت شد! زیرا سال‌ها بود که کردوانی را از نزدیک می‌شناخت … روحی‌پور به رویدادی واقعی در آفریقا اشاره کرد که به ویژه برای کردوانی و دیگر تالاب‌ستیزان می‌تواند بسیار عبرت‌آموز باشد.

در اواسط قرن گذشته‌ی میلادی، گویا مردمان بومی اطراف یک دریاچه در آفریقا، از حضور فراوان پرندگان ماهیخوار در اطراف دریاچه ناراضی بودند، چرا که می‌پنداشتند بیش از یک چهارم ماهی‌های موجود در دریاچه طعمه‌ی این پرندگان شده و از دسترس ماهیگیران محلی خارج می‌شود. به همین دلیل چندین شکارچی را اجیر کرده و با حمایت دولت محلی، تمامی پرندگان را کشته و نابود ساختند. در سال نخست هم بر میزان صید ماهی و درآمد مردم محلی افزوده شد. امّا به تدریج از تعداد ماهی‌های موجود در دریاچه کاسته شد تا این که بعد از چند سال، نسل آن ماهی‌ها هم در دریاچه به طور کامل منقرض شد! می‌دانید چرا؟ زیرا اصلی‌ترین غذای ماهی‌ها، حاصل ترکیبی از فضولات همان پرندگان کنارآبزی بود که پس از شکار ماهی‌ها در آب و اطراف آن رها می‌شد و اینک دیگر از آن ماده‌ی غذایی ارزشمند خبری نبود!
این قانون بزرگ و نظم خیره‌کننده‌ی حاکم بر طبیعت است که اغلب ما، به دلیل جهالت‌مان آن را نادیده گرفته و انکار می‌کنیم.

براي اشك‌هاي اسماعيل كهرم …

   

سروي و كهرم در روز از نو - 9 دي ماه 87

    گمان برم همه‌ي ايرانياني كه در صبحگاه روز دوشنبه – 9 دي ماه 1387 – بيننده‌ي برنامه‌ي روز از نو از شبكه‌ي دوّم سيما بودند، خاطره‌ي نسيم دل‌انگيزي كه از لابه لاي گفتگوي صميمانه‌ي استاد اسماعيل كهرم با مجري برنامه (جناب خسروي) گذشت، هرگز از يادشان نرود و در خُنكاي آن نسيم جان‌بخش تا مدت‌ها شناور باشند.
    كهرم، نامي است كه نه‌تنها هر پرنده‌شناسي در ايران مي‌شناسد و برايش حرمت قايل است، بلكه تقريباً تمامي علاقه‌مندان به طبيعت وطن او را شناخته و براي عشق پاكش به مواهب طبيعي سرزمين مادري حرمت و احترام قايلند.

دكتر اسماعيل كهرم

    كهرم در جايي از اين گفتگو، وقتي كه خواست از نگاه معصوم، چهره‌ي پاك و سيماي بي‌گناه پرندگان توصيفي ساده به بيينده‌ي خودش ارايه دهد، ناگهان اشك در چشمانش جمع شد و نتوانست كلام خود را به پايان ببرد … او در ميان اشك و آه مي‌پرسيد: چگونه مي‌توانيم اين همه زيبايي و معصوميت و پاكي را ناديده گرفته و خواسته يا ناخواسته كمر به نابودي اين زيستمندان ارزشمند طبيعت وطن بربنديم؟!
    كهرم، از آن جمله دانشمندان طبيعت دوستي است كه از سر اتفاق به اين رشته نلغزيده است؛ او تاكنون بارها و بارها نشان داده كه براي حفظ مصالح راستين طبيعت وطن، حاضر است هر مصلحت و امتياز دلفريب ديگري را به حاشيه راند.
    براي او و اشك‌هاي مقدسش حرمت قايل هستم و ايمان دارم كه همين اشك‌ها و همين دانش بزرگ‌مردان و زناني چون اوست كه مي‌تواند نگهبان راستين موجودات بي‌گناهي باشد كه در اين آب و خاك مقدس روزگار مي‌گذرانند.

دكتر اسماعيل كهرم

    مؤخره:
   اسماعيل كهرم، در اين گفتگو به چند آمار و دريافت جالب ديگر هم اشاره كرد:
  – اين كه به ازاي هر انسان موجود در كره‌ي زمين متجاوز از 250 ميليون حشره و آفت  زيست مي‌كنند؛ آفت‌ها و حشراتي كه يكي از مهم‌ترين اهرم‌هاي نظارتي بر جمعيت آنها، همين پرندگان هستند.
  – اين كه يك جفت گنجشك بعد از پنج سال مي‌تواند شمار خود را به دو ميليون برساند (در مورد موش، اين رقم متجاوز از پنج ميليون است).
  – و اين كه مادر طبيعت چگونه و با چه قانون و نظم خيره‌كننده‌اي براي كنترل شمار تمامي گروه‌ها و گونه‌هاي گياهي و جانوري، دستي بالاي دست آفريده و شكارگري طبيعي قرار داده است، البته اگر انسان اين نظم و قانون را بشناسد و به آن احترام نهد.

درخت‌ستيزان در گيلان بر اراده‌ي خود همچنان استوار هستند!

حجت الاسلام ميرحسيني اشكوري

    گويا، اخيراً جناب حجت‌الاسلام ميرحسيني اشكوري – مديركل مشهور اداره اوقاف گيلان – در يك برنامه‌ي زنده‌ي تلويزيوني استاني شركت كرده و نه‌تنها از عملكرد گذشته‌ي خويش در صدور فرمان قطع درخت ارزشمند و كهنسال 1500 ساله‌ي رضوان‌‌شهر به بهانه‌ي مقابله با ترويج خرافه‌پرستي ابراز ندامت نكرده، بلكه با قاطعيتي بيشتر در برابر چشمان حيرت‌زده‌ي بينندگان گيلاني با لحني حاكي از تهديد اعلام كرده‌اند: « تاكنون 2 درخت را قطع کردیم، بقیه را هم قطع می کنیم! تا با خرافات مبارزه کرده و مردم را به طرف امام زاده‌ها هدایت کنیم …»
    اين در حالي است كه مطابق فرمان دادستان كل كشور، آيت‌الله دري نجف‌آبادي، قطع هر گونه درختي به بهانه‌ي مبارزه با خرافه‌پرستي ممنوع اعلام شده است. حال بايد به انتظار نشست و ديد كه پژواك دادستان طبيعت دوست كشور در برابر چنين سخنان حيرت‌انگيز و تأسف‌آوري چيست؟
    اين شايد مهمترين آزمون براي دادستان كل كشور باشد كه بتواند ميزان علاقه‌مندي و پايبندي واقعي ايشان به ملاحظات خردمندانه‌ي محيط زيست را براي طرفداران طبيعت و تمامي متخصصاني كه انزجار و خشم خود را از فرمان درخت‌سوزان اداره‌ي اوقاف گيلان اعلام داشته‌اند، به نمايش نهد.

    مؤخره:
   از جمعيت زنان مبارزه با آلودگي محيط زيست استان گيلان كه خبر برگزاري اين مصاحبه‌ي تلويزيوني را در اختيار نگارنده قرار دادند، سپاسگزارم.

خزر به گاوخوني نزديك مي‌شود؟!

تالاب گاوخوني

     دوست و همكار عزيزم، امير سررشته داري، اخيراً بازديدي از مناطق شمالي كشور داشت كه از رهاورد سفرش، نگارنده را نيز بي نصيب قرار نداد. او تصاويري را از مناطق ساحلي درياي خزر در «ميان‌هاله» ( حوالي سادات محله در 5 كيلومتري رامسر) برايم ارسال داشته كه نشان از وخامت درجه‌ي آلودگي اين بزرگترين چالاب بسته‌ي جهان دارد (نزديكترين مصب رودخانه تا اين محل بيش از 3 كيلومتر فاصله دارد – با نشان دادن عكس‌ها براي يكي دو كارشناس، به نظر مي‌رسد يا آلودگي مواد شوينده است و يا ناشي از مواد شيميايي)؛ درياچه‌اي كه بي‌شك براي همه‌ي ايرانيان، از ارزشي والا برخوردار است. امّا شوربختانه، همان طور كه در اين تصاوير ملاحظه مي‌فرماييد، وضعيت آلودگي خزر اينك از مرزهاي ميكرو گذر كرده و منظره‌اي شبيه به تالاب بسيار آلوده‌ي گاوخوني در پاياب زاينده‌رود را در ذهن‌ها متبادر مي‌كند.

همكارانم: عمار رفيعي و فرهاد خاكساريان در پاياب زاينده رود (آلودگي آب كاملاً مشخص است)

     همين چند روز پيش بود كه داشتم فيلمي هاليوودي را مي‌ديدم كه در آن قهرمان داستان – كه از ايرانيان مهاجرت كرده از وطن بود – با حسرت از سواحل فيروزه‌اي و آب‌هاي شفاف درياي خزر ياد مي‌كرد و اين حسرت را داشت كه شايد ديگر هرگز نتواند آن سواحل و آب‌هاي رؤيايي و پاك را ببيند! دست آخر هم همين‌طور شد و در غربت مُرد و خزر را ديگر نديد …

سواحل آلوده خزر در آخرين روزهاي خلوت آذرماه 1387 - عكس از امير سرذرشته داري

2

امّا شايد اگر اين خزر را مي‌ديد، بيشتر دچار افسردگي و غم و حسرت مي‌شد! ما ايرانيان، وارث خزري هستيم كه شايد پس از خليج فارس، يكي از آلوده‌ترين محيط‌هاي آبي جهان باشد.
آلودگي و مرگ خزر، يعني مرگ سواحل ناب و استثنايي ايران در رويشگاه ديرينه‌ي هيركاني …
اميد كه با عزمي فرا كشوري، بتوان ممالك حاشيه‌ي اين درياچه‌ي بزرگ جهان را به صرافت پاسداري و حفاظت پايدار از آن برانگيخت.

   در همين باره
– خزر در آستانه مرگ تدریجی
– خلیج فارس آلوده ترین محیط زیست تاریخ جهان
– درياي خزر را دريابيد! خطر آلودگي جدي است
– دریای خزر: آلودگی دریا و انقراض نسل ماهیان
– هشدار کارشناسان درباره آلودگی دریای خزر

   مؤخره

خراش جنگل به بهانه توسعه در چابكسر!

     امير عزيز، به اين هم بسنده نكرده و طي نامه‌اي ديگر، با ارسال اين تصاوير، برايم چنين نوشته است:
«در آخر هفته گذشته، گذري بر خطه‌ي شمال داشتم. وقتي از چابكسر مي‌گذشتم، حدود سه كيلومتر بعد از چابكسر، ملاحظه كردم كه در موقعيتي خاص كه درست كمترين فاصله‌ي كوه با دريا است، مكاني براي ساخت تله كابين در نظر گرفته شده و اين تأسيسات در حال حاضر در حال ساخت است. در كنار اين موقيعت تعداد كمي ويلا و ساختمان‌هاي مسكوني است و در بالادست آنها عملاً تپه‌اي بسيار زيبا وجود دارد. به نظر مي رسد با خاكبرداري‌هاي انجام شده (عكس‌هاي پيوست) مي‌خواهند دامنه‌ي تپه را هم ساختمان سازي كنند. اين واقعه (خاكبرداري) ظرف يك‌ماه گذشته روي داده است (طبق گفته افراد محلي) و عرصه كاملاً مختص منابع طبيعي است. خلاصه گفتم اين درد را به تصوير بكشم و برايت ارسال كنم. ببخشيد كه در اين موارد هميشه مزاحم شما هستم… »

2

    ضمن سپاس مجدد از امير سررشته‌داري كه معرف يك هموطن متخصص و مسئوليت‌شناس است، اميدوارم، دوستان خوب و سختكوشم در رسانه‌هاي گروهي، اين مسأله را پيگيري كرده و اصل ماجرا را با شرحي دقيق‌تر گزارش كنند.

3

چهلمين سالگرد تولد بزرگترين ناشر منابع طبيعي كشور مبارك!

   در بيست و پنجمين روز از آخرين ماه فصل پاييز 1387، جشني ساده، امّا صميمانه و منحصر به فرد در مؤسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور برگزار شد؛ جشني به افتخار 40 سالگي بزرگترين نهاد متولّي تحقيقات منابع طبيعي در ايران. بي‌گمان هيچ نهاد پژوهشي ديگري نمي‌توان در ايران يافت كه در طول فعاليت خويش بيش از 500 كتاب مرجع منتشر كرده باشد؛ هيچ بنگاه تحقيقاتي را نمي‌توان سراغ گرفت كه همزمان هفت مجله‌ي علمي را به صورت فصلنامه منتشر كند كه شش عنوان از آنها، داراي مرتبه‌ي علمي/پژوهشي از وزارت علوم، تحقيقات و فناوري باشد. افتخار من اين است كه در بين همكاران فرزانه‌اي   خدمت مي‌كنم كه در آفرينش 1200 پايان‌نامه در مقاطع كارشناسي ارشد و دكترا نقش داشته‌اند؛ همكاران عزيزي كه تاكنون نقشه‌ي مناطق اكولوژيك كشور را در 131 ميليون هكتار منتشر ساخته‌اند … و باز باخت‌ياري من اين است كه شايد نتوان هيچ محيط كاري ديگري را در ايران يافت كه به گستردگي، تنوع و زيبايي باغ گياه‌شناسي ملّي ايران باشد؛ جايي كه از بهمن ماه 1368 در آن مشغول انجام خدمت هستم.

باغ چين و ژاپن - موسسه تحقيقات جنگل‌ها و مراتع كشور

    و امروز آغاز چهل و يكمين سال حيات چنين نهاد فرهمندي است.
   به همين مناسبت، بسياري از همكاران ديروز و امروز گرد هم جمع شدند، اغلب رؤساي سابق مؤسسه از جمله دكتر بهروز ملك پور، مهندس علاقه‌بند راد، مهندس ميرمحمدي، دكتر شامخي، دكتر معصومي، دكتر جعفري به همراه دكتر محمّدحسن عصاره، رياست كنوني مؤسسه كه اين ابتكار ارزشمند را كليد زده بود، دور هم جمع شده بودند تا با يادآوري خاطرات دور و نزديك و به حرمت اين درخت تناور 40 ساله، اشك شوق بريزند و آرزوي ماندگاري ابدي او را داشته باشند.
   خوشبختانه اين نشست صميمانه از يك جهت ديگر نيز براي نگارنده و همكاران عزيزم در بخش تحقيقات بيابان خاطره‌انگيز شد؛ چرا كه «برنامه راهبردي بيابان، چشم‌انداز 1404» مورد تقدير ويژه عالي‌ترين مقام وزارت متبوع قرار گرفت؛ برنامه‌اي كه بيش از 2 سال تهيه آن به طول انجاميد و حاصل برگزاري 95 جلسه و 1700 نفر ساعت كار كارشناسي با حضور نمايندگان بيش از 50 نهاد آموزشي، تحقيقاتي، اجرايي و مردم‌نهاد بود.

اهداي لوح وزير از دست رييس موسسه: دكتر عصاره

    لوح تقدير آقاي محمّدرضا اسكندري، وزير جهاد كشاورزي از نگارنده و مراسم اهداء آن را مي‌توانيد اينجا ببينيد. همچنين در آينده‌اي نزديك و به تدريج تمامي متن اين سند راهبردي را در همين تارنما منتشر خواهم كرد.
    بار ديگر دست همه‌ي عزيزاني كه در اين كار بزرگ به محمّد درويش كمك كردند، صميمانه مي‌فشارم و اميدوارم اين برنامه بتواند در افق چشم‌انداز 1404 به تمامي آرمان‌هاي بلندش دست يابد.

    – تصاوير اين مراسم را مي‌توانيد اينجا ببينيد.
    – تصاويري از باغ گياه‌شناسي ملي ايران را نيز مي‌توانيد اينجا ببينيد.

چرا كسي ديگر خجير را دوست ندارد؟!

ديگر زمين تهي است
ديگر به روي دشت
آن كودكان ناز
آن دختران شوخ
آن باغ‌هاي سبز
آن لاله‌هاي سرخ
آن بره‌هاي مست
آن چهره‌هاي سوخته از آفتاب نيست
تنها در آن ديار
ناقوس ناله‌هاست كه در مرگ زندگي است …

شادروان فريدون مشيري

    خجير دارد مي‌ميرد … الماس درخشان البرز جنوبي و يكي از ارزشمندترين بوم‌سازگان‌هاي نزديك پايتخت ايران، آخرين نفس‌هاي خود را مي‌كشد … كافي است به دو تصوير عبرت‌آموز دكتر هومن روانبخش كه به فاصله سه سال از اين منطقه گرفته است، دقت كنيد تا دريابيم كه شتاب تخريب طبيعت در خجير تا چه اندازه پيش‌برنده و جبران‌ناپذير مي‌نمايد!

خجير در امروز: 22 آذر 1387 (عكس از هومن روانبخش)

    باوركردني نيست كه چگونه مأمورين حفاظت از پارك ملّي خجير به متجاوزين اجازه مي‌دهند تا با ده‌ها اره موتوري به جان رويشگاه پده، گز و بيد خجير بيافتند و باقيمانده‌ي اين زيستگاه باارزش را نيز بسوزانند!
از جناب دكتر صدوق – كه مي‌دانم عاشقانه طبيعت ايران را دوست دارد – مي‌خواهم تا برايمان بگويد در خجير چه اتفاقي افتاده و چرا همه ترجيح مي‌دهند كه سر خود را مانند كبك در برف فرو برند و ساكت بمانند؟!

خجير همان جا سه سال پيش!

    گزارش تكان‌دهنده‌ي ديده‌بان عزيز البرز را از وضعيت امروز – جمعه 22 آذر 1387 – پارك ملّي خجير بخوانيد و بگوييد: اين همه دشمني با طبيعت، با آينده‌ي اين بوم و بر مقدس، براي چيست؟!

   مؤخره:

عکسی که می بینید درختی است که دراین موزه بر سر راه یکی از ادوات دوٌار و تجهیزات تولید نفت و استخراج آن قرار گرفته ولی محور انتقال نیروی آن را بدون آنکه درخت را قطع کنند از میان آن عبور داده اند!

    هموطن فرزانه‌ام، پيمان سپهري، اين تصوير زنهاردهنده را به عنوان سوغات سفرش به خوانندگان تارنمايش پيش‌كش كرده تا نشان‌مان دهد: ميان ماه من تا ماه گردون، تا چه اندازه فاصله است! در آن سوي آب، دنبال بهانه‌اي مي‌گردند تا درختان را حفظ كنند و اينجا برعكس، دنبال بهانه‌اي مي‌گردند تا فرمان قتل درختان را صادر مي‌كنند! حال چه اين بهانه مبارزه با خرافه‌پرستي باشد، چه رزمايش نظامي، چه ساخت سد و جاده و منزل مسكوني و چه رونق بوم‌گردي!!