سپاس از دوستانی که باغ اکولوژی نوشهر را دوست دارند!

گزارش مژگان جمشیدی در اعتماد ملی - پنج شنبه 16 مرداد 88

      چند روز پیش هموطنی به نام محسن خبرم کرد که اهالی خیابان ملّت در شهرستان نوشهر با تهیه و امضای یک تومار بلندبالا، خواستار حفظ و حراست از موجودیت باغ اکولوژی نوشهر شده‌اند. این خبر برایم سخت انرژی‌بخش و شورآفرین بود؛ زیرا عمده‌ترین بهانه مسئولین در تخریب عرصه‌های طبیعی، ملاحظات اقتصادی / اجتماعی مردم محلی است و حالا در نوشهر، همان مردم محلی می‌گویند: ما برای رفاه حال خود جاده نمی‌خواهیم، لطفاً باغ اکولوژی ما را از ما نگیرید.
     درود بر شرف اهالی خیابان ملّت نوشهر و به امید تداوم این هوشمندی‌ها و قدرشناسی‌ها.
     جا دارد در اینجا از همه‌ی دوستانی که به خبر تهدید تازه بر علیه باغ اکولوژی نوشهر واکنش نشان داده و آن را پیگیری کردند، تشکر کنم.
     به ویژه از بروبچه‌های خوب سبزپرس، ایرن، اعتماد ملّی و خبرگزاری مهر که این خبر و نیز موضوع باغ فین کاشان را پیگیری کردند، قدردانی می‌کنم.

8 فکر می‌کنند “سپاس از دوستانی که باغ اکولوژی نوشهر را دوست دارند!

  1. اشکار

    واقعا عالیه!دست مریزاد من که به شما گفته بودم ارزش مردم محلی که می فهمند و شاید دیپلم هم نداشته باشند بیشتر از آن فلان دکتر گشنه و بی سواد است که سامسونتی شکسته در دست به دنبال سیخی جوجه کباب گندیده اسباب آبرو ریزی می شود.گفتار من تند است ولی این یک حقیقت عینی است وقتی مردم ارزش چیزی را بفهمند نابود کردن آن دشوار است حالا گمان می کنید فلان دکتر اصلا می داند باغ اکولوژی نوشهر یعنی چه حداکثر لینکه در یک سمی نهار در آنجا یک قالب کره را در جیب خودش گذاشته باشد(چیزی که خودم با دو چشم از یک مهندس دیدم)واقعا این باغ عالیه من چند بار رفته ام حیفه واقعا حیفه آفرین به این مردم و شرم باد بر آن مدیر بی سواد راستی درویش خان چرا اینها بیشترشان سر نهار خوردن اینقدر حرص می زنند آدم با نان و پنیر هم سیر می شود چرا ایقدر اینها دله و بدبخت هستند؟می شود از یکی از آنها بپرسید؟

  2. اشکار

    حدود 30 سال پیش عده ای می گفتند چرا باید پارک جنگلی سیسنگان محل عیش و نوش عده ای تهرانی طاغوتی باشد؟باید جنگل را به روستاییان مستضعف داد تا برنج بکارند و ما خودکفا شویم نباید بی انصاف بود همین مقداری هم که مانده حاصل پایمردی کارشناسانی است که در بهبوحه دهه 60 آماج تیرهای افترا قرار گرفتند و مردانه ایستادند
    افسوس که اکنون بیشتر بازنشست شده و جایشان مشتی دکتر بی سواد و……(لطفا بخوانید دزد و چشم ناپاک)آمده اند
    چو بیشه تهی گشت از نره شیر برآیند شغالان در آنجا دلیر

  3. سهیل

    در پاسخ به آقای اشکار بگم دقیقاً جواب سوال شما مشخصه. مثلاً رییس خود بنده جناب آقای مش محسن مدیر بسیار موفق این مملکت، به خاطر یک پرس جوجه کباب به قدری حیثیت خودش رو به بازی می گیره که آبروش پیش همه کارمندان زیر دستش رفته. این آدم حقیر فقط برای اینکه روزی یک پرس جوجه کباب مجانی بخوره و مثل بقیه کارمندای اداره 2000 تومن پول که در سال 89 دیگه رقمی نیست نده، می ره از اینجا و اونجا و وزارت کشاورزی و … مهمان دعوت می کنه و خیال می کنه مردم متوجه نمی شن. دلیلش هم گدا گشنه بودن این افراده. دل اینها سیر می شه ولی چشم آقایان سیر نمی شه و این موجودات حقیر هدفی جز پر کردن چاه ویل حرص و طمعشون که هرگز پر نخواهد شد ندارند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.