💎داستانِ یک اعتصاب غذای عاشقانه در بوشهر یا!💎
🇮🇷: @darvishnameh
۱️⃣ تجسمِ دنیای بدون عشق، شاید از هر سیاهچالهای مخوفتر و دوزخیتر است. هرقدر که بیشتر در هر دورهای از تاریخ حیات بشر زندگیها را میکاوی، نقش پررنگِ عشق موثرترین محرک برای بیشینهها است؛ از یاریگری، ایثار و جانفشانی گرفته تا خیانت، قتل، افسردگی و جنگافروزی …
۲️⃣ و قصه کَل معصومه و عمو رضا، دو تا آدمِ کف خیابان شاید اگر زندهیاد #علی_حاتمی در قید حیات بود به یکی از شورانگیزترین سوتهدلانهای تاریخ سینمای ایران بدل میشد. ماجرایش را البته احسان عبدیپور عزیز در کتابباز به شیوایی شرح داده است … اما اینجا در پی پرسش و درنگی دیگر هستم!
۳️⃣ اینکه مرزِ دوستداشتن چقدر است؟ آیا عمو رضا حق داشت برای اینکه به عشقش اذیت و زحمتی نرساند، خود را از زندگی کلمعصومه برای همیشه حذف کند؟ آیا این نوع از خودکشی قابل درک و محترم است؟ مگر سلحشورانی که در طول تاریخ برای دفاع از مردم، دین یا سرزمینشان دل به آتش زده، روی میدان مین رفته و تا آخرین قطره خون در پای حفاظت از عشقشان با دشمن جنگیده و سرانجام پیکرِ بیجانشان با عنوان شهید در آرامستانی ویژه دفن شده است، غیر از این بودهاند؟
۴️⃣ اگر شما به جای کلمعصومه یا عمو رضا بودید چه میکردید؟ پایانِ خوشِ این قصه را چگونه رقم میزدید و اصلاً از این خوشتر پایانی برایش متصور میتوان شد؟
۵️⃣ #قیصر_امین_پور میگفت: ” به کوه که میزنم، دست میبرم سوی شانهام، ناگاه جای خالی بالهایم میخارد …”
#عاشقانه_ترین_اعتصاب_غذا
#کتاب_باز
#احسان_عبدی_پور
https://instagram.com/tv/CHN6UeSh_jP/?igshid=1rawhr8rbbfnl