در روز سوم بهمن 1385 یادداشتی را در مهار بیابانزایی منتشر کردم با عنوان: “خبري كه «بيابانيان» را به وجد آورد!” و در آن یادداشت با اشاره به ستادههای برآمده از تحقیقات گروهی از دانشمندان اسراییلی شاغل در مؤسسه پژوهشی وایزمن، اشاره کردم که سرسبزترين، ارزشمندترين و پهناورترين رويشگاه جنگلي جهان در آمازون ، بايد بيش از هر چيز موجوديت خود را مديون صحراي سوزان و لميزرع ساحل در شمال آفريقا بداند. صحرايي كه اگر نبود، بيگمان خاك آمازون حتا نيمي از توان رويشي و قدرت حاصلخيزي بينظيرش را هم نداشت!
امروز هم یکی از خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی به نام علی، نگارنده را از انتشار مقالهای به قلم میشل ریلی در دیسکاوری آگاه کرد با عنوان: “Dust Bowl Had Human Fingerprint”
مقالهای که همین امروز (23 مارس 2009) منتشر شده است و در بخشی از آن با اشاره به پندارینهی جالب یکی از پژوهشگران دانشگاه مریلند آمریکا به نام Ning Zeng، تأکید شده که «این امکان وجود دارد که چگونگی انتشار و فرآیند شکلگیری توفانهای شن در منطقه ساحل (صحرای آفریقا) بتواند بر میزان نوسانات بارندگی منطقهای تا 50 درصد اثرگذار باشد.»
شاید یکی از مفاهیم ساده این دریافت آن باشد که در مقیاسی فرامنطقهای قانونی وجود دارد که به مدد آن، مادر زمین میتواند خود میزان میانگین ریزشهای آسمانی را مدیریت کرده و به تعادل برساند و یکی از ابزارهای این تعادل، همانا توفانهای شن و ماسه است!
یادمان باشد که قطعیترین اصل در محیط زیست تا امروز فقط یک اصل بوده است:
اصل عدم قطعیت!