همیشه نگران سیزدهمین نکوداشت مناسبتهای ملّی و جهانی بودهام و امسال شاید بیشتر از هر زمان دیگری دریافتم که این نگرانی تا چه اندازه میتواند واقعی و در عین حال غیر قابل توضیح باشد!
در سیزدهمین سال برگزاری آیینهای این مناسبت بینالمللی در ایران (هر چند امسال پانزدهمین سالگرد روز جهانی مقابله با بیابانزایی بود؛ امّا در ایران، این سیزدهمین سالی است که مناسبت یادشده گرامی داشته میشد)، شعار امسال روز جهانی مقابله با بیابانزایی، تأکید بر عزمی فرامنطقهای برای حفظ آب و خاک دارد. در حقیقت، دانشمندان این حوزه بر این باورند که اگر قرار است کیفیت و مطلوبیت حیات برای آدمی در آینده تضمین شود؛ باید بیش از پیش بکوشیم تا به حراست و پاسداری از دو مؤلفهی اصلی تولید غذا، یعنی آب و خاک کمک کنیم.
و این همان دریافتی است که بیش از سه دههی پیش به درستی و با افتخار در میثاقنامهی ملّی ایرانیان، یعنی قانون اساسی جمهوری اسلامی هم گنجانده شده است. اصل 50 قانون اساسی ما میگوید: حفظ حیات اجتماعی رو به رشد جامعهی ایران در گرو حراست از محیط زیست است. این میتواند واقعیتی غرورآفرین باشد که نویسندگان قانون اساسی ما در 30 سال پیش بر همان موضوعی تأکید کردهاند که اینک نخبگان کنوانسیون مقابله با بیابانزایی و کاهش اثرات خشکسالی در سازمان ملل متحد بر آن پای میفشارند و به عنوان شعار تمام مردمِ ساکن در تمام کشورهای تمام قارههای جهان برای سال 2009 انتخاب کردهاند.
امّا مردم شریف ایران!
بیاییم کلاه خود را قاضی کنیم و به عملکرد خود و 9 دولتی که تاکنون بر سرکار آوردهایم، دقت کنیم! به راستی چه نمرهای را حاضریم به خویش و دولتهای مورد اشاره اختصاص دهیم؟ چه اندازه در شناخت جریان ویرانگر بیابانزایی و مهار آن موفق عمل کردهایم؟ چرا حتا هنوز نتوانستهایم نقشهای سراسری از میهن تهیه کنیم که نشانمان دهد: حساسیت اراضی به بیابانزایی در چه وضعیتی است؟ چرا هنوز یک مطالعهی دقیق برای تعیین نرخ بیابانزایی در کشور به سامان نرسیده است؟ چرا همچنان سفرههای زیرزمینی ما در حال کاهش سطح آب بوده و زمین در اغلب نقاط مرکزی و شرقی کشور پیوسته نشست میکند؟ واقعاً آیا این خجالتآور نیست در کشوری که صاحب یک اصل اختصاصی برای حفظ محیط زیست در قانون اساسیاش است، نرخ فرسایش آبی و بادی از مرز 6 برابر میانگین جهانی هم گذر کرده باشد؟ آیا شرمآور نیست که بیش از نیمی از آبادبومهای آن متروکه شده باشد؟ آیا سزاوار است که نعمت سیل در ایران به نقمت بدل شود و سالانه خسارات هنگفتی را متوجه مردم و مملکت کند؟ واقعاً این درد را باید به که بگوییم که به رغم افزایش دانایی و کاربرد نرمافزارهای بیشتر و دقیقتر و به روزتر در حوزه دانش هواشناسی و پیشبینی اثر خشکسالی، همچنان عقوبتهای خشکسالی در این کشور کارمایههای فراوانی را به هدر میدهد و اینک – به گفتهی سازمان ترویج, آموزش و تحقیقات کشاورزی – به مرز 190 هزار میلیارد ریال در سال گذشته رسیده است.
آری، 13 سال است که جمهوری اسلامی ایران نیز همپای بیش از 170 کشور عضو کنوانسیون جهانی مقابله با بیابانزایی، آیینهای نکوداشت این روز جهانی را در هفدهم ژوئن (27 خرداد) برگزار میکند؛ 13 سال است که در این آیینهای رسمی، عالیترین مقامات کشور شرکت کرده و از عزم دولت متبوع خویش برای مقابله با بیابانزایی و کاهش اثرات خشکسالی سخن میگویند؛ امّا حاصل این همایشها و نکوداشتها واقعاً چه بوده است؟ آیا توانستیم تا از شوری اراضی خویش بکاهیم؟ آیا توانستیم تا روند فرونشست سرزمین را متوقف کنیم؟ آیا از تعداد گونههای گیاهی و جانوری در معرض انقراض کم کردیم؟ آیا بر کیفیت آب و خاک این بوم و بر مقدس افزودیم؟
چرا نمیآییم و مرد و مردانه نمیگوییم که چرا هیچ دستاورد غرورآفرینی در طول همهی این سالها نداشتهایم؟ مگر ایران در شمار نخستین کشورهایی نبود که به عضویت پیمان جهانی مقابله با بیابانزایی در سال 1375 درآمد؟ مگر ما برنامه اقدام ملّی مقابله با بیابانزایی را در دولت هشتم نهایی نکردیم؟ پس چرا هنوز حتا یک گزارش از میزان پیشرفت اهداف مندرج در آن برنامه ارایه نشده است؟ اصلاً چرا باید کمیتهی اقدام ملّی مقابله با بیابانزایی در طول 4 سال گذشته فقط 2 بار تشکیل جلسه دهد؟ و چرا شخص وزیر باید هر سال به بهانهای از حضور در مراسم نکوداشت آیین جهانی 27 خرداد سرباز زند؟
ما این درد را باید به کجا ببریم؟
کلام آخر آن که
بیابانزایی میتوانست کاری کند که ما قدر داشتههای طبیعی و انسانی خود را بیشتر بدانیم؛ خطر بیابانزایی میتوانست سبب شود تا ما بیشتر از هر ملتی در جهان به حفظ آب و خاک خویش همت گماریم؛ امّا عملاً نابخردی و سهلانگاری حاکم در حوزهی مدیریتی این عرصه سبب شد تا چالش بیابانزایی به یکی از بزرگترین بحرانهای فراروی ما بدل شده و بسیاری از اندوختههای ارزشمند طبیعیمان را نیز با شتابی دمادم افزاینده از دست دهیم. رخداد توفانهای گرد و غبار در حاشیه جنوب و جنوب غربی کشور که در طول 2 سال گذشته به طرز حیرتانگیز و نگرانکنندهای افزایش یافته است و نیز تکرار بارانهای گلآلود در پایتخت ایران، همه و همه نشان میدهد که غول بیابانزایی امروز بیش از هر زمان دیگری چنگ و دندانهایش را به ما نشان داده است. آیا سزاوار است که ما همچنان در خواب باشیم و بمانیم؟
پاسخ این پرسش را کوشیدم تا در 27 خرداد 1388 با مخاطبان عزیزم در دانشگاه آزاد اسلامی نطنز در میان نهم که به همین مناسبت آیینی را به همت ادراه کل منابع طبیعی استان اصفهان در آن شهرستان برپا داشته بودند. همچنین بخشی از این یادداشت در شماره همان روز – 27 خرداد – در روزنامه همشهری منتشر شده است.
سلام
من جزو دسته تحريميها بودم ولي به دلايلي تغيير عقيده دادم و به آقاي موسوي رأي دادم…من هم مانند شما از شركتم در انتخابات سرافرازم؛ حداقل اگر چندين سال بعد، جوانكي يقهام را گرفت و گفت “پدر جان! شما 22 خرداد 88 چي كار كردي؟” شرمنده نباشم از پرسشش…
دل و وجودتان هميشه سبز…
هیئتی از پارلمان اروپا به ایران میرود
پارلمان اروپا در پاسخ به درخواست خانم شیرین عبادی هیئتی را برای بررسی نقض حقوق بشر به ایران میفرستد. ریاست این هیات را هانس گرت پوترینگ رئیس پارلمان اروپا برعهده دارد.
هانس گرت پوترینگ، رئیس پارلمان اروپا شامگاه روز چهارشنبه ۲۴ ژوئن اعلام کرد، این پارلمان هیئتی از حقوقدانان را برای بررسی وضعیت پر تنش بعد از انتخابات ریاست جمهوری به ایران میفرستد. به گزارش خبرگزاری رویترز، ریاست این هیئت را خود پوترینگ برعهده خواهد گرفت.
بدنبال ملاقاتهای متعدد خانم شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل با رئیس و اعضای پارلمان اروپا، و درخواست فوری ایشان برای اعزام هئیتی به ایران جهت بررسی نقض گسترده حقوق بشر و برقراری آرامش در این کشور، رئیس پارلمان اروپا به این درخواست پاسخ مثبت داد.
از آغاز ناآرامیها در ایران شیرین عبادی در تلاش بود توجه مجامع و نهادهای بینالمللی را به وخامت وضعیت حقوق بشر در ایران جلب کند. خانم عبادی میگوید آنچه اینروزها در ایران در جریان است، نقض گسترده حقوق بشر است و مجامع بینالمللی باید در برابر آن عکسالعمل نشان دهند. برای نخسینبار است که رئیس پارلمان اروپا خود هیئت این پارلمان را سرپرستی میکند. پوترینگ در این باره گفت: «من هرگزچنین کاری نکرده بودم. اما از آنجایی که خشونت علیه مردم در ایران بسیار شدید و مهم است، من خودم بهعنوان رئیس پارلمان اتحادیه اروپا به ایران میروم تا همبستگی خود و اعضای پارلمان اتحادیه اروپا را با مردم ایران ابراز کنم.»
پوترینگ از مقامهای جمهوری اسلامی ایران خواست حقوق و آزادیهای بنیادین شهروندان خود را رعایت کنند. وی گفت: «نقض مستمر آزادی بیان و آزادی تجمع توسط مقامهای ایرانی به هیچوجه پذیرفته نیست.»
شیرین عبادی از بان کیمون، دبیرکل سازمان ملل نیز خواسته است که نماینده ویژهای به ایران بفرستد. گفته میشود بان کیمون نیز در صدد اعزام هئیتی به ایران است تا نقض حقوق بشر را بررسی و نسبت به توقف آنها اقدام کند.
درود بر یک صدای بی صدا که چقدر این روزها نامی سزاوارانه و رسا به نظر می رسد … راستش یک صدای بی صدا مرا یاد ندا می اندازد که انگلیسی زبان ها آن را voice معنی می کنند و می خوانند …
به گزارش قلم نیوز، متن بیانیه شماره هشتم مهندس میرحسین موسوی به این شرح است:
بسمه تعالی
مردم هوشیار و شریف ایران
طی روزهای اخیر، صدا و سیما، خبرگزاری های دولتی، برخی روزنامه های دولتی و سایت های اینترنتی وابسته به دولت و روزنامه کیهان، بخش عمده ای از فضای خود را به وارونه جلوه دادن آنچه قبل، حین و پس از برگزاری دهمین انتخابات ریاست جمهوری ایران رخ داد، اختصاص داده اند. آنها با استفاده از امکاناتی که متعلق به شماست، نه تنها به پنهان ساختن تخلفات و حوادث دلخراشی که در ایام اخیر اتفاق افتاد، می پردازند بلکه مسوولان مستقیم و غیرمستقیم آن را کسی معرفی می کنند که تنها شما را در مسیر احقاق حقی که داشته اید، همراهی کرده است.
واقعیتی که آنان بیهوده تلاش می کنند نادیده انگارند آن است که در این انتخابات تقلبی بزرگ اتفاق افتاده و پس از آن، معترضان به این وضعیت به گونه ای غیرانسانی مورد هجوم قرار گرفته و کشته، زخمی و یا بازداشت شده اند. اگر با مسببین جنایت کوی دانشگاه در 18 تیر 1378 به گونه ای مناسب و قانونی برخورد می شد، امروز شاهد تکرار آن فجایع در ابعادی وسیع تر و وارونه جلوه دادن واقعیت ها به گونه ای جسورانه تر نبودیم.
همان ها هستند که هنوز با اتکاء به امکاناتی که متعلق به عموم مردم است در راستای منافع گروهی خود بی پروا به دروغ گویی و پرونده سازی برای دیگران ادامه می دهند و افعالی را که خود عامل آن هستند را به بنده نسبت می دهند. آنان غافلند که موسوی با این ترفندهایی که ماهیت آن برای همه مردم روشن شده است، از صحنه بیرون نمی رود. آنچه در این روزها رخ داد اصل نظام جمهوری اسلامی را که میراث امام بزرگوار و شهدای گرانقدرمان است هدف قرار داده و این چیزی نیست که بتوان به سادگی از کنار آن گذاشت و با طرح اتهاماتی اینگونه و تهدید به محاکمه از آن صرف نظر نمود.
من نه تنها از پاسخگویی در برابر این اتهامات واهمه ای ندارم بلکه آمادگی دارم تا نشان دهم چگونه مجرمان انتخاباتی در کنار مسببان اصلی اغتشاشات اخیر قرار گرفتند و خون مردم را بر زمین ریختند و اکنون کوشش می کنند، صحنه هایی را که صدها شاهد و ده ها تصویر آن را گواهی می دهند به گونه ای دیگر جلوه دهند؛ آماده ام تا نشان دهم چگونه کسانی که عملشان در راستای ایجاد هرج و مرج در کشور، تضعیف نظام و منافع بیگانگان است، تلاش نمودند به بهانه تخریبگری های عناصری نامعلوم، جنبش سبز شما را اغتشاشگری و وابسته به بیگانه معرفی کنند؛ ولی حاضر نیستم به خاطر مصالح شخصی و هراس از اینگونه تهدیدها از ایستادگی در سایه شجره سبز استیفای حقوق ملت ایران که امروز به خون به ناحق ریخته شده جوانان این کشور آبیاری شده است، لحظه ای صرفنظر نمایم. از مجموع آرای ریخته شده در صندوق ها تنها یک رأی متعلق به من است و شما به خوبی می دانید که مشکل آنها با میلیون ها رأیی است که جوابی برای سرنوشت آنها ندارند.
باز هم از عموم ملت شریف ایران متواضعانه درخواست می کنم با حفظ آرامش و پرهیز از ایجاد تنش، در دام بدخواهان که کوشش می کنند این حرکت گسترده اجتماعی را شورش و اغتشاش و وابسته به بیگانه قلمداد کنند، نیفتند و با زیرکی و هوشیاری که ویژگی ممتاز شماست این توطئه ها را مهار نمایند. تداوم اعتراض در چارچوب قانون و با رعایت اصول و مبانی نشأت گرفته از انقلاب اسلامی، راهبرد اصلی است که ضامن تداوم و دسترسی به اهداف شماست.
دشمن خارجی با همراهی یاران جاهل و طماع خود در داخل بر آنست که مطالبات این حرکت عظیم خودجوش را به خوارج بیرون از نظام نسبت دهد و حتی الله اکبرهای از دل برآمده شما را چون قرآن های سر نیزه معرفی کند. بر ماست که با رفتار و گفتار خود این توطئه شوم را خنثی نماییم.
برادر و خدمتگزار شما – میرحسین موسوی
چهارم تیر
سلام جناب مهندس درویش.انصافاً قلم شیوایی دارید. لذت بردم. با اجازتون لینکتون کردم.
محمد عزیز
میدانی که تیرگی پوستم از این آفتاب گرم ” سرزمین پاک” م ایران است . هرگز آفتاب “سرزمین پاک ” م ایران در زیر ابر ها نمانده است و هرگز تا آن دور های زمان نیز نمی توان آرزو کرد که در زیر ابر ها بماند . این آفتاب گرم ” سرزمین پاک ” م ایران پخته ام کرده و پخته ترم خواهد کرد و آنگاه از پنجره هائی باز در هر سو طراوت را در دیگران روبروی خویش سر خوشانه پاس خواهیم داشت . سر را از روی زانوهایت بردار و فضای پر از جوانان هوشمند و توانای ” سرزمین پاک ” مان ایران را ببین و پر طراوت شو .
شما لطف دارید جناب عباس بیگی عزیز. موفق باشید.
درود بر شما و همه ی ماهی های آزاد و زنده
سلام
اين مطلب فرصت سوزي را خواندم – جالب بود- ولي در خصوص مطالب وبلاگ ها بگويم كه اكثريت قريب به اتفاق وبلاگ اينروزها كمتر به روزند و يا اصلاً حال و حوصله به روز شدن ندارند چه آنهايي كه احمدي نژاديند و چه آنهايي كه سبزند . به هر حال شرايط اينروزها و ناراحتي از عدم وجود آرامش و وجود درگيري شرايط رواني و روحي جامعه را به هم ريخته.
خداوند ختم به خير كند.
بدرود.
سلام.پس از خواندن نوشته تان حس عجیبی از آمیخته از بغض و هراس ذهنم را فرا گرفت…شجاعت شما ستودنی است.
در زندگی همیشه رفتن رسیدن نیست، ولی برای رسیدن باید رفت، در بن بست هم راه آسمان باز است…پرواز را بیاموزیم
سلام گرامی
من به عنوان یه هم وطن از همه ی شما فعالان گمنام
که مانند سنگر سازان بی نام هستید تشکر می کنم
قدر مسلم شما ها سربازان فداکاری هستید که اگر حضرت
امام در قید حیات خویش بودند خودشان اولین حامی
کار و زحماتتان بودند.
چرا که زمین و کار ان شغل انبیاست
و همان طور که که بر دستان پاسدارن بوسه زد، کار شما ها
رو هم ارزش می نهاد.
غمگین نباشید که مفتخر به سربازی مولای بر حق و غایبمان هستید. اجرتان با زاده زهراست.
هیچ کس در هیچ منصبی نمی توانست تا این حد برایتان
ارزش قائل شود.
هدفتان عالی کارتان با ارزش و ظرف اجرتان لبالب
است و هرکس با هدف کاری را انجام دهد حتما به نتیجه
میرسد. مولای غایبمان نیز به شما افتخار می کند
و مکر شیاطین به خودشان بر می گردد
و خداوند یار مخلصان له دین است.
شاد باشید و به تحقق اهداف خود امیدوار.
ایران به همه ی جهان به خاطر وجود شما ها فخر می فروشد.
ان الله مع صابرین
محمد جان!
ايران ماسبز بوده، هست و خواهد بود. چه بپذيرند و چه نپذيرند اين كوته فكران، كژ انديش. ما آرام آرام قامت راست كرده ايم و فرياد مي زنيم كه هستيم، و عقب نمي نشينيم. باور كنيد كه فردا متعلق به ماست.
سلام بر دوست قديمي، همايون عزيز: راستي! هنوز هم قصر شيرين، شيرين است؟! چقدر زود 22 سال را سپري كرديم رفيق … اما باور مي كنم … من هم!
زنده باشيد مريم عزيز. يادداشت شما براي من بس اميدبخش و انرژي آفرين بود. به اميد ايران سبز.
اتفاقاً من دارم راه آسمان را در اين بن بست مي جويم شقايق عزيز …
درود بر ابوحنانه. رفيق عزيز و بوشهري من! دليل آن كه دوستان وبلاگ نويس طرفدار احمدي نژاد نمي نويسند آن است كه سرعت اينترنت اين روزها بسيار كند شده است. بقيه را اما مي دانم كه چرا حال خوشي براي نوشتن ندارند!
سلام بر سپهر عزيز كه همواره نشان داده مرد شنا كردن در خلاف جهت است.
محسن جان: سعي مي كنم كه همانگونه باشم كه مي گويي … اما باور كن برخي اوقات جراحت قلبم بسيار عميق تر از آن چيزي است كه تصور مي كني …
واقعا تازه داشت نوشتنمان می گرفت.من هم غمگینم و در یک بلاتکلیفی عظیم که چه باید کرد چه باید گفت وبه که باید گفت …
درود بر صدراي عزيز … نمي داني چقدر اين روزها هم صحبت شدن با كسي كه درد آدم را مي فهمد و همراهي مي كند، لذت بخش و گرانسنگ است. شايد غمناك ترين قسمت ماجرا هم همين باشد كه تو گفته اي … اين كه به كه بايد گفت؟ حالا بيشتر از هر زمان ديگري فرياد حسين را مي فهمم كه گفته بود: آيا كسي هست تا مرا ياري كند؟
زنده باشي دكتر جان.
سلام. بچه ها دنبال روش های ادامه مبارزه مدنی باشید هرکسی ایده ای داره بده. به نظرم بادکنک ها ایده جالبیه. با گاز شهری راحت بالا میره. یه زمانی برای دعوت همگانیم هماهنگ کنیم خوبه.
از دشمنان برند شکایت به دوسـتان
چون دوست دشمن است شکایت کجا برم!
سلام بر جواد عزيز … راست مي گويي برادر … آنچه كه نفس گير و غم افزاست، يافتن كسي يا جايي است كه بتوان به نزد او رفت و درد و داغ دل را برايش بازگو كرد …
سلام
فریادتان انقدر رسا است که دل هر آزاد مردی را بخون می کشد..حیف که آزاد مردمانی در این دولت نمی بینم.ما هم همنواییم با صدای شما..من هم در زمینه محیط زیست فعالیت می کنم..ممنون می شم که بهم سر بزنید و مرا راهنمایی کنید.
یا هو
این نحسی یک صده است که گریبان این خاک را گرفته… شاید از همان روزی که تقویم وارد سال “13”00 شد.
سبک معماري اين خانه ترا مي خواند
خشت آن، خاک کويري که قدمهاي ترا مي خواهد
بازبگشاي زبان
قيمت جوهره ها را بنويس
زير تن پوش کوير
شور بالندگي و زندگي و آب ترا مي خواند
بازبگشاي زبان
زندگي ياس سر ديواريست که فقط مي خندد
درويش عزيز
سلام
هميشه سربلند و سبز باشي
پاسخ:
درود بر شما دکتر برهانی عزیز … می بینم که دیگر حال و حوصله نوشتن ندارید … می فهمم، اما ادامه دهید و موج سبز را زنده نگه دارید.
سلام‘ درویش عزیز ‘استاد گرانقدر بدان که وبلاکت تنها امید اینترنتی هزاران تحصیلکرده منابع طبیعی و محیط زیست در ایران است که علاوه بر بیان مسائل و مشکلات بخشی درد دلهای اجتماعی را نیز بگونه ای هنرمندانه در خانه مجازی بیان و روشنگر و هادی علاقه مندان دلشکسته است. ما را از تشعشع علم وافرت دریغ مفرما. دوستت داریم
مهران عزیز: ممنون از لطفت … اما بدان اگر واقعا اینگونه که می گویی باشد، باید فاتحه منابع طبیعی و محیط زیست وطن را خواند که درویش امید طرفدارانش باشد. ما تنها نیستیم … حتا اگر خس و خاشاک مان بنامند، می توانیم فواید پرشمار خس و خاشاک را یادآوری شان کنیم. زنده باشی هموطن من و بکوش که دنیا را متفاوت از زمانی که به آن وارد شدی، ترک کنی.