گزارش یک نشست صمیمانه در دفتر انرژی خورشیدی سانا

    بعدازظهر دیروز به اتقاق دکتر مهدی فرح‌پور به دفتر پیمان کنعان رفتم؛ مدیر متخصصی که سالهاست می‌کوشد تا استحصال انرژی خورشیدی را در این مملکت از آرزو به واقعیت بدل سازد. بهانه‌ی این دیدار معرفی دو هموطن علاقه‌مند به این حوزه بود که می‌خواستند گامی برای عملی‌تر شدن این آرمان بلند بردارند. یکی از آنها هادی جلوانی، یکی از مدیران ارشد شرکت آلمانی dastcom بود که 25 سال است در آلمان زندگی می‌کند و می‌گوید: دوست دارم به ایران برگردم و قدمی برای آبادانی وطن بردارم. آن دیگری نیز یکی از جوانان عزیز اصفهانی‌ است که می‌خواهد خشک‌کنی را به مرحله‌ی تولید برساند که به مدد آن، معضل از بین رفتن کرفس در اصفهان را به دلیل ورود یکباره‌ی آن به بازار در اردیبهشت ماه حل کند.

کنعان می گوید: ایران هم اکنون برق 60 هزار خانه روستایی را با خورشید تامین می کند

    کنعان هم مانند همیشه با روی گشاده برخورد کرد و قول داد تا آنجا که امکان دارد به این دو عزیز مساعدت کند.
    یعنی می‌شود روزی را دید که بالای پشت‌بام منازل ایرانیان هم به مانند یک نیروگاه خورشیدی کوچک عمل کرده و هر ایرانی بتواند تولیدگر باشد تا مصرف‌کننده‌ی صرف؟
    این آن افق سبزرنگی است که برای مام میهن می‌بینم! نبینم؟

7 فکر می‌کنند “گزارش یک نشست صمیمانه در دفتر انرژی خورشیدی سانا

  1. Mohsen Tizhoosh

    سلام
    قبل از گلايه :
    مشتاقم تا نظرتان را درباره اين مطلب بدانم :
    http://mohitezist08.blogfa.com/post-189.aspx
    گلايه :
    آنچه من به ياد دارم،شما تنها يكبار از لرستان نوشته ايد.آيا سهم محيط زيست لرستان در ديدگاههاي شما تنها يك سبزنوشته است؟
    م.ت

  2. محمد درویش نویسنده

    نخست آن که اشتباه کردی محسن جان! در حدود 40 یادداشت از وبلاگم تاکنون ذکر خیری از لرستان کرده ام! و افزون بر آن دست کم شش بار هم به وبلاگ خودت لینک داده ام.
    دوم این که اگر قرار بر گله گذاری باشد که اوضاع می تواند خیلی خراب شود! نه؟ زیرا در طول سه ماه گذشته من تقریباً به اندازه 25 ماه فعالیت تو در بلاگستان پست جدید منتشر کرده ام! و تازه وبلاگ تو در شمار فعال ترین هاست! می بینی رفیق من؟ از ماست که بر ماست! نه؟
    و سوم این که مطلبت را هم خواندم. بسیار مفید بود و به یک خطر بزرگ و نشانه مهم بیابان زایی به درستی پرداخته ای. خطری که مستقیماً نتیجه مدیریت آزمندانه سرزمین در دیار جاودان حکیم فرزانه توس است. درود …

  3. Mohsen Tizhoosh

    این گله گذاری من را به پای عشق و علاقه بیش از حدم به لرستان بگذارید و گر نه اصلا قصد جسارت نداشتم.
    وبلاگ شما قدیمی ترین و فعال ترین رسانه محیط زیست کشور است به همین دلیل مشتاقم تا شما هر از چند گاهی از لرستان بنویسید.متاسفانه لرستان من مشکلات زیست محیطی فراوانی دارد که در توان فعلی من نیست که به همه آنها بپردازم…
    م.ت

  4. Mohsen Tizhoosh

    درد و دل محیط زیستی :

    من هیچگاه احساس خوبی نسبت به مقایسه شدن و مقایسه کردن نداشته و ندارم اما بد نیست کمی با شما درد و دل محیط زیستی کنم.
    قبول دارم که در سه ماه پاییز امسال شما چیزی در حدود 180 پست جدید منتشر کردید و من 11 پست !
    نمی خواهم برای کوتاهی کردن در امر انتشار اخبار محیط زیست کشورم بهانه بیاورم اما بد نیست به برخی موارد اشاره کنم :
    1-من و شما 21 سال با هم اختلاف سنی داریم.شما سالهاست در حوزه محیط زیست در حال فعالیت هستید و من تنها 3 سال است که فقط درس می خوانم…
    2-عقاید و افکار نسل شما کجا عقاید و افکار نسل من کجا…
    3-باورتان میشود در بین 70 نفری که در مهر سال 87 محیط زیست قبول شدند تنها من هستم که کم و بیش فعال هستم.باورتان میشود…بماند…
    4- خيلي دوست دارم بدانم شما هنگامي كه هم سن و سال الان من بوديد يعني 23 سالتان بود چقدر براي محيط زيست فعاليت كرده بوديد.همچنان قصد مقايسه ندارم زيرا شرايط و زمان ما مشترك نيست…

    در نهايت…
    از شما بسيار آموخته ام و براي شما احترام بسياري قائل هستم و باز هم مي گويم كه قصد جسارت نداشتم…
    م.ت

  5. محمد درویش نویسنده

    گفتم که تقریباً هیچ وبلاگ محیط زیستی دیگری در طول این سه ماه حتا به اندازه تو هم پست جدید منتشر نکرده است! همین است که ناراحت کننده و بلکه یأس آور است. همه یا دچار سردرگمی فلسفی شده اند؛ یا دچار ناامیدی سیاسی شده اند یا در عشق شکست خورده اند یا دوباره عاشق شده اند یا به دنبال یک عشق دیگر می گردند یا به دنبال یک کار دیگر می گردند یا درس دارند یا غم نان دارند یا می ترسند یا فکر می کنند که وبلاگ نویسی کیلویی چند؟ و خلاصه ما ایرانی ها اگر نخواهیم کاری را انجام دهیم، استاد بهانه آوردن هستیم.
    در مورد این که من وقتی در سن و سال تو بودم، چه می کردم؟ برو از هومان خاکپور بپرس که 22 سال از رفاقتمان می گذرد و همکلاسی من در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران بود! فقط همین را بگویم که … ولش کن این را هم نمی گویم!
    شب خوش رفیق باصفای دیار فلک الافلاک!

  6. شقایق

    امیدورام، افق سبز رنگ پیش روی هر ایرانی را می گویم!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.