وقتی دانهای در زمین میکارید، به بلندترین بلندیها میرسید و وقتی زیبایی صبح را به همسایهتان سلام میکنید، از دریایی عظیمتر گذر میکنید.
جبران خلیل جبران
امسال باید کودک مجازی خود را به پیش دبستانی بفرستم؛ کودکی که در طول یک سال گذشته بیش از 800 بار به روز شد و این شاید برای خودش رکوردی باشد!
پربینندهترین یادداشتی که در طول سال گذشته نوشتم، مربوط به سد سیوند بود با عنوان:
این پسرک چوپان در سیوند … سیوند … سیوند!
یادداشتی که بیش از 31 هزار بار دیده شد.
پس از آن، یادداشتی که در دل نوشتههایم منتشر شد، بیشترین بازدیدکننده را داشت:
درس نابي كه اين عكس به من و تو ميدهد!
و پس از آن، یادداشتی از وبلاگ فرزندم با عنوان:
چرا صداقت اروند کُشنده است؟!
در فوتوبلاگ هم این عکس، بیشترین بازدیدکننده را داشت.
در مجموع، تارنمای محمّد درویش در پنجمین سال حضورش در وبلاگستان، به اندازهی 4 سال قبلترش بازدیدکننده داشت که این میتواند برای نگارنده هم امیدبخش باشد و هم مسئولیتآفرین. به خصوص اگر بدانیم و یادمان باشد که سال 1388 سال رکود کمسابقه در دنیای وبلاگستان فارسی بود و به طرز چشمگیری مخاطبان این فضا ریزش کردند که البته دلیلش را همه میدانیم.
با این وجود، مهار بیابانزایی کوشید تا به این رسم نانوشته گردن ننهد و بیشتر بنویسد … آرزویم این است که روزی خبرهای خوش و بالندگیهای محیط زیست وطنم چنان اوج گیرد که یادبرگهای مجازی محمد درویش هم متأثر از عطر خوش این رویدادهای غرورآفرین، پرتقالیتر از همیشه به مخاطبینش لبخند زند …
و البته شاید در آن روز، ناخدای این کشتی اروند درویش باشد؛ ناخدایی که امیدوارم او با دانهای که 5 سال پیش کاشته شده، به بلندترین بلندیها برسد و بتواند از دریایی عظیمتر و خروشانتر به سلامتی گذر کند …
امّا همان طور که میدانید بر طیق یک رسم چند ساله، از خوانندگان عزیز این کلبهی مجازی خواستهام تا به افتخار 5 سالگی مهار بیابانزایی، از فرازها و فرودهای این تارنما بنویسند تا دستم را برای سال پیش رو بگیرد و بدانم در کجاها غفلت کرده و در کدامین بزنگاهها خوش درخشیدهام.
از همین رو، به تدریج نظر دوستان و خوانندگان عزیز را در همین جا منتشر میکنم و امیدوارم همچنان این تعامل دوسویه ادامه داشته باشد.
آقای درویش عزیز،
5 سالگی وبلاگتون رو تبریک می گم،
تلاشتون رو تحسین می کنم،
و … بهترین ها رو برای خودتون و وبلاگتون آرزو می کنم
زنده باشید و شاد … همیشه
ممنون سروی جان … سپاسگزار محبتها و همراهی های همیشگی ات هستم.
سلام آقای درویش
بهتون تبریک میگم. میدونم چه قدر موندن پای یه وبلاگ و مطلب نوشتن سخت است و البته چه قدر شیرین است که میبینید 6 سال این سختی ها رو تحمل کردید و به این نقطه رسیدید.
به امید روزی که طبیعت ایران شاهد این همه ظلم و جور نباشه. و حتی به امید روزی که خاک وطنمون هم شاهد این همه ظلم نباشه.
5سال جستجو و نوشتن و جذب چند هزار نفر در روز، در سخن هم ساده نیست ولی شوقی که شمارو تو این راه گذاشته چی میتونه باشه؟
الف) علاقه به علم محیط زیست
ب) علاقه به طبیعت
د) جستجوی مطالب جدیدو جذب مخاطبان
ج) علاقه به اروندجان
کلا همه ما مخاطبین مهار بیابان زایی و دل نوشته دوست داریم یه بار مفصل برامون بگین که چی شما رو ملزم می کنه هر روز تا پاسی از شب وقت خودت و خانواده رو برای ما بگذاری .
ممنون دوست عزیز
سلام و درود بر محمد عرفان و محمد کماسی عزیز. ممنون از ابراز محبتتان.
جناب کماسی، پاسخ پرسشت را تا چند لحظه ی دیگر می توانی از زبان عبداللطیف عبادی بخوانی!
زنده باشید.
چشم منتظرم
زنده باد …
زنده و موفق باشی رفیق …
درود بر دیده بان عزیز طبیعت بختیاری …
از آقای عبادی تشکر میکنم که با این سخنان باعث شد من دوست عزیز خودم رو بیشتر بشناسم .
راستش رو بخاید از سئوال خودم شرمنده شدم چون فکر نمی کردم به این شکل از این جواب یکه بخورم.
واقعا حرکت شما به سمت پیروزیست اگر چه خدایی نکرده یک روز ایران بیابان بشه.که ان شاءالله گلستان بشه
زنده باشی محمد جان …
درود بر شرفت.
روی ماه درویش خان را از راه دور می بوسم و امیدوارم همچنان دلشان فراخ و کامشان شاد باشد
کسانی که از نزدیک درویش خان را دیده اند می توانند بزرگی روح درویش را درک کنند درویش چون ماه نخشب درخشان است
درویش برخلاف نامت غنی هستی
ممنون اشکار جان …
دیگه اشکمون را در نیار رفیق …
تو که می دونی من به اندک بهانه ای می بارم …
Aghaye Darvish
tavalode weblogetoon mobarak. man 3 sali hast ke neveshtehaye in weblog va delneveshtehatoon ro ba alaghe mikhunam. khoshhalam ke adamhaye mesle shoma dar Iran zendegi mikonana. vaghean ghabele tahsine, man khodam Iran ro tark kardam, shayad inghadar azash naomid budam ke fekr kardam biam sofreye zendegimo jaye dige pahn konam. hamishe az sherhaye zibayee ke entekhab mikonid lezat mibaram va aksaresho baraye khodam copy mikonam ke dashte basham. az neveshtehaye mahare biaban zayee ham koli yad migiram. saretoon sabz va deletoon shad
جبران هم حیف زود فوت کرد بسیاری از ادبای عرب از نسل مسیحیان سوری و لبنانی مهاجر به آمریکا هستند
ممنون از لطفتان … با اندکی تاخیر تولدتان را هم تبریک می گویم. امیدوارم روزی را بتوانیم درک کنیم که هیچ هم وطنی به رغم میل باطنی اش ناچار به ترک زادگاهش نباشد. امیدوارم که همه بتوانیم دوباره در این کهن بوم و بر مقدس رنگ آشنای عشق و صورت سرخ رنگش را به جا آوریم.
زنده باشید …
باشد که همچنان مهار بیابان زایی را بتوانم به گونه ای به جلو برم که هیوا، خواننده ی ثابتش باقی ماند …
درود.
تولد کودک مجازی پیش دبستانی برویتان مبارک …
آرزوی پایداری محتوایی و زمانی برایش می کنم …
ممنون صفورای عزیز …
بابت سفر به سرزمین آریانا تحسینت می کنم.
امیدوارم یک روز اروند صد سالگی وبلاگ پدرش را جشن بگیرد
سلام بر استاد درویش عزیز
یک سالی است که به قول استاد از این تارنما بهره می برم. بدون شک موضوعات بدیع و تازه و برآمده از ذوق و هوش سرشار نویسنده و اشراف کامل نویسنده بر واقعیات ناشی از سالها تحقیق و تفحص و تجربه اندوزی در این حیطه در گوشه و کنارآن‘ چشم هر خواننده ای را نوازش می دهدو ذهن هر انسان حقیقت جو را به تکاپو واداشته و همانند چراغی روشن راهگشای نسل جوان جویای واقعیت می باشد. درویش را نمی شناسم و این گفتار را نه برای خوش آمدن و نه برای خوش خدمتی برای یک دوست یا یک استاد نمی نگارم. سطوری قلم فرسایی می کنم تا شاید قدردان گوشه ای از تلاش بزرگان ما در این راه بی پایان باشم. گاهی اوقات با خواندن مطالب این تارنما تصور می کنم که ایشان در آینده سیر نموده و ما در گذشته زندگی می کنیم به قول پیشینیان هر آنچه ما در اینه بینیم ایشان ان را در خشت خام می بیند. گاهی اوقات تصور من این است که ایشان پول زندگی اش را از راه نوشتن در وبلاگ “مهار بیابان زدایی” تامین می نماید و حتما سود سرشاری از این راه نصیب ایشان می شود که ایشان هر لحظه در حال نگارش بوده و تراوشات ذهنی شان را پایانی نیست. مطمئناسطر سطر این تارنما درس بزرگ و مرجعی بی پایان برای نسل جوان بوده که نتایج ثمر بخش ان سالها می تواند برای این سرزمین مفید واقع شود. درویش ها در گوشه و کنار کشور ما کم نیستند و شاید هنوز وجدان ما خفته مانده که زمان قدرشناسی و الگو گرفتن کمی دیر شده است و خدا نکند که بعد از رفتن این بزرگان به بت سازی و بت شکستن بپردازیم.
ویک خواهش : تفاوت نسل ها را با یک چشم ببینیم و برای تمام جویندگان حقیقت به میزانی برابر ارزش قایل شویم. نسل جوان ما را با تمام بی تجربه گی ها و خفتگی ها دریابیم و در مسیر درست قرارشان دهیم.
روز تولد طبیعت همراه با روز تولد یک فکر و اندیشه نو مبارک.
یا هو
پاسخ:
محمد جان خواهشت را روی چشم می گذارم و ممنون از لطف همیشگی ات. راستش درویش اجاره نشین است و از دار دنیا یک خودرو سواری با وام بانکی گرفته که چهار سال از وام آن هم باقی مانده است.
با این وجود، خودم را یکی از ثروتمندترین آدمهای روی زمین می دانم، زیرا همیشه به فرمان دلم زندگی کرده ام و حسرت هیچ چیزی را ندارم. افزون بر آن، سرمایه من مهر پاک و بی آلایش انسان هایی نظیر توست که شاید بسیاری از ایشان را هرگز ندیده و نخواهم دید؛ اما از رگ گردن به خویشتن خویش نزدیک تر احساس شان می کنم.
زنده باشی.
جناب درویش سلام
1 -سال نو را به جنابعالی و تمامی خوانندگان محترم وبلاگ مهار بیابان زایی در این دقایق آخر تعطیلات نوروزی تبریک عرض می کنم.
2 – همچنین شش سالگی وبلاگ جنابعالی که به حق یکی از بهترین وبلاگهای بوده که از مطالبش بسیار استفاده کرده ام را نیز تبریک عرض می کنم.
امیدوارم در سال جدید نیز این وبلاگ پر از مطالب زیست محیطی باشد .
ممنون از لطف همیشگی ات حسین جان.
من هم یک سیزدهم فراموش نشدنی در فروردین 89 برایت آرزو دارم.
درود …
محمد جان‘ آغاز ششمین سال فعالیت وبلاگت را صمیمانه تبریک میگویم و بهترین ها را در این سال برایت آرزو دارم.
سلام آقای درویش عزیز
من هم پنج ساللگی این وبلاگ پرباروزیبا و تامل برانگیزرا به شما استاد عزیزم صمیمانه تبریک می گویم و در این بهار طبیعت برای شما و طبیعت زبیا اما زخم خورده کشورمون روزهای بهاری وشادی را آروز می کنم.
به امید رونق روزافزون وبلاگ مهار بیان زایی.
پاسخ:
ممنونم جناب والي نژاد عزيز.
سالي پر از مهر و رفاقت برايتان آرزو دارم.
آقای درویش عزیز، خسته نباشید!خدا قوت… طی این 5 سال راهی طولانی و پر افتخار پیمودید و نشان دادید که می توان با یک وبلاگ ساده و در کنار انبوه گرفتاریهای زمانه، نقشی موثر در نگهداری از طبیعت ایران عزیز ایفا نمود، و امروز، به نظرم روزهای پر کار و پر تلاشی پیش رو داریم…
یاد ناخدای آینده این کشتی که می افتم
که سایه ی بزرگوارانه ی پدر را بر سر دارد و
آینه ی پیش رویش دانش و مهر پدر است ؛
دلم می لرزد…
چه ياد “آبي” دلفريبي …
بسيار ممنون و قدردان نگاه پرمهر و حمايت آميز هميشگي ات هستم.
به همسر محترم سلام مخصوص برسانيد.
درود.
آقاي درويش پدر،
خوش حالم براي شما، تلاش و حضور موثرتون و تولد 5 سالگي نوشته هاتون.
مانا باشيد و كوشا؛ مثل هميشه.
مونترا
پ. ن.: قول مي دم از اين به بد به موقع اين جا رو بخونم…
به شرط آن که دیگه تکرار نشه! این دفعه رو می بخشم و قول تان را می پذیرم!!
ممنون و درود بر مونترای عزیز.