همان طور که پیش تر نیز اعلام کردم، یکشنبه شب رادیو گفتگو، میزبان دکتر حسین آخانی، رسول حسام و محمد درویش بود تا درباره دلایل رخداد آتش سوزی در پارک ملی گلستان به بحث و تبادل نظر بپردازند؛ برنامه ای که به دلیل شنیدن برخی واکنش ها از سوی رییس ستاد حوادث غیرمترقبه استان گلستان در نوع خود کم نظیر بود. اینک دوستانم در ایران صدا، فایل شنیداری این برنامه را بر روی درگاه مجازی خویش در این نشانی قرار داده اند. از آنجا که بسیاری از خوانندگان گرامی مهار بیابان زایی اعلام داشته بودند که قادر به شنیدن آن برنامه نبوده اند، امیدوارم اینک مشکل یاد شده برطرف شده باشد.
جناب مهندس درويش عزيز ، گفتگوي مشترك شما ، آقاي دكتر آخاني و آقاي مهندس حسام را شنيدم .گذشته از موضوع بحث به خودي خود جالب بود و مثل هميشه آموزنده ، يك نكته بسيار بسيار جالب و قابل توجه در سخنان آقاي مهندس حسام وجود داشت و آن اينكه ايشان به عنوان اوليه مسئول اجرايي يكي از ارگان هاي كشور تصديق فرمودند كه دانش محيط زيست ، دانشي تخصصي است و به همين سبب اگر ايشان مي دانستند كه مباحث تخصصي مطرح مي شود ، از كارشناسان مربوط دعوت به عمل مي آوردند . اين نخستين گام است كه به نظر من ، لازم است شخصيت هاي فعالي چون جناب عالي و ساير دست اندركاران تارنماها بدان بيشتر بپردازند .هرچند مثل هميشه با يگ گل بهار نمي شود ،ولي همين يك گل را مي توان به عنوان نشانه اي از بهار ادراك كرد.اگر كارشناسان محيط زيست بياموزند ، به جاي بيان مطالب احساسي و شاعرانه ، با زبان تخصصي ، هرچند خشك و غير شاعرانه ، مطالب خود را بيان نمايند ، موفقيت بدون چون و چرا در راه خواهد بود .
من گفتگوي شما را دانلود كردم و چندين بارهم شنيدم .متناسب با ميزان درك خودم، حتا يك كلمه زائد و غير فني در آن نيافتم.دقيقا” مبحث ما بايد به همين سمت هدايت شود.نزديك به چهل سال جمله بندي هاي شاعرانه ، زيبا و خوش نوا ، ولي بي محتوا و بدون كمترين اطلاع رساني به شونده ، دانش محيط زيست را شبيه به يكي از شاخه هاي رشته ادبيان مدرن كرده است .ضمن اينكه اين ادبيات گرايشي آشكار به پوپوليسم« شكار و طبيعتي » داشته و آن گونه كه معروف است ، لغزش از پوپوليسم به لمپنيسم بسيار ساده و سريع صورت مي گيرد .
با تشكر مجدد از مباحث جدي جناب عالي ، آقاي دكتر آقاي آخاني و آقاي مهندس حسام ،
ارادتمند هميشگي ، كامبيز بهرام سلطاني
درود بر استاد گرامی؛ بهرام سلطانی عزیز …
ضمن تایید نکته ارزشمندی که اشاره کردید، در مورد آقای حسام باید به این واقعیت شگفت آور هم اشاره کنم که ایشان در عین اینکه معتقد بودند، بحث ها کارشناسی است و باید کارشناسان مربوطه در آن شرکت کنند؛ تأکید داشتند که یافته های تز دکترای آقای دکتر آخانی را قبول ندارند!! همچنین صراحتاً می گفتند: در شرایط بحران احدی از مدیران استان اجازه ندارد که اطلاع رسانی و مصاحبه کند! و البته باز می گفتند: ما نگذاشتیم آتش سوزی به بحران تبدیل شود!
خلاصه پارادکس ها فراوان است استاد! نیست؟
درود …
با سلام و عرض ادب خدمت جناب درويش و دوستان !
در مورد تز آقايدكتر آخاني قطعا” ايشان پاسخ خواهند داد ، ولي تا جاييكه من مي دانم ، تاييد تز دكتراي ايشان اساسا” وظيفه آقاي مهندس حسام يا كارشناسان ديگر نيست .ايشان نزد يكي از بزرگترين گياه شناسان جهان تدوين نموده و گمان نمي كنم كسي بتواند در اين باره ابراز ترديد نمايد.
در مورد ضدونقيض گويي هاي آقاي مهندس حسام ، چاره اي نيست و ماهم به وجود اين رويه در بين مسئولين عادت كرده ايم . چند سال پيش كه در ميانكاله كار مي كردم ، خود شاهد يك آتش سوزي عمدي توسط دامداران بوم كه دامنه آن به تدريج درحال گسترش بود .به عنوان شاهد تصاوير بسيار زيادي هم از اين واقعه دارم .در چنين وضعيتي علي رغم اينكه مسئول منطقه چندين بار با مديركل محيط زيست تماس گرفت ، هيچ امكاني رباي مهار آتش سوزي نه وجود داشت و نه مي شد فرآهم آورد.در مورد پارك گلستان نظر دكتر آخاني را مي پذيرم كه به احتمال زياد شكارچي هامسئول اين حادثه بوده اند . ولي در مورد ميانكاله در اكثر موارد ، اين دامداران هستند كه با سوزاندن جنگل ها ، قصد گسترش مراتع را براي دام هاي خود دارند .لذا در شرايطي كه وقوع يك چنين حادثه اي كاملا” قابل پيش بيني است ،فقدان تجهيزات لازم در محدوده پناهگاه حيات وحش ، تالاب بين المللي و ذخيره گاه زيستكره ميانكاله بسيار ابهام برانگيز است . البته مسئولين خواهند گفت ، در محدوده ذخيره گاه تجهيزات وجود دارد ، ولي واقعيت امر آن است كه اولا” اين تجهيزات خارج از رده و كاملا” فرسوده است و ثانيا” هيچگاه آماده عمل نيست ؛ تصور بفرماييد، تجيزاتي كه در نزديكي خليج گرگان واقع شده ، دسترسي به آب نداشته باشد !
نكته من اين بود كه ايشان محيط زيست را به عنوان دانش تخصصي پذيرفتند .آن فسيل شناسي كه با قدم زدن در كنار پارك ناي بند ، آن را فاقد ارزش مي داند ، يا آن ايمنولوژيستي كه درباره كليه زمينه هاي محيط زيست سخن پراكني مي كنند نيز بايد به تدريج اعتراف نمايند كه خارج از حوزه علمي خود صحبت كرده و مسئوليت هايي را پذيرفته اند كه صلاحيت آن را نداشته اند .نكته اخير درباره كسانيكه ببر سيبري را به تدريج تغيير نام داده و آن را ببر هيركاني مي خوانند نيز مصداق مي يابد . با تشكر ، كامبيز بهرام سلطاني
درود دوباره بر استاد
حرفی نمی ماند جز آن که آرزو کنیم حرمت علم و تخصص روزی در این مملکت به مفهوم واقعی کلمه به رسمیت شناخته شود.
سرفراز باشید.