تازهترین مصاحبه دکتر پرویز کردوانی با روزنامه آرمان مطابق معمول اغلب مصاحبهها و سخنرانیهاشان پر از نوازشهای آنچنانی به فعالان و طرفداران محیط زیست ایران بود و البته آکنده از سوژههای جذاب برای موافقین و منتقدینشان! از جمله آرزوی ایشان برای احداث جاده به سمت چکادهای البرز، یکی از نابترین آن سوژهها به شمار میآید و نیز طرز تلقیشان از ارزشهای یک درخت؛ آن گونه که عباس محمدی را واداشت تا به استاد پیشنهاد سکوت و تحریم هر نوع مصاحبهای را دهد!
در همین باره، الهه موسوی؛ خبرنگار باسابقه و سختکوش حوزه محیط زیست ایران، گزارشی را تهیه کرده و در آن نظرات استاد علی یخکشی و نگارنده را در بارهی دیدگاههای دکتر پرویز کردوانی جویا شده است؛ گزارشی که قضاوت در بارهی آن را به شما خواننده فهیم مهار بیابانزایی واگذار میکنم.
بیشتر بدانید:
رد پای پرویز کردوانی در این تارنما
چي بگه آدم ؟
بالاخره ما نفهمیدیم ایشان دکتر هستند یا پروفسور!
متایفانه این جور صحبتهای دکگتر کردوانی جوری است که یه آدم معمولی هم خنده اش می گیرد . کاشکی قانونی بود که به افراد که از یه سنی می کززند اجازه نمی داد که هر چه می خواهند بگویند و خلقی را بخندانند . گویا این از لطمات کبر سن است
پدرم میگوید
هر چه سن بالاتر میرود جان عزیزتر میشود
کاش جوانمرگ شوم ولی هیچگاه جان خود را بر طبیعت و زیستمندانش برتر نبینم که این اولین مرحلۀ جهل آدمیست ، مرحله ای که بعد از آن به خوداجازه میدهی که برای آسایش و طول عمر خودت بمیرانی و بسوزانی
درد ما این است!
شيادي زير لواي نام مرحوم حسابي
زماني كه قرار بود از مرحوم حسابي تجليل شود، زماني كه قرار بود از سناتور انتصابي محمدرضاشاه ولي بنيان گذار
فيزيك دانشگاهي ايران تجليل شود، زماني كه تهديدها عليه انجمن فيزيك ايران و شخص من (رئيس وقت انجمن
فيزيك ايران) به مدت چهارماه تا كنفرانس فيزيك ايران در شيراز در شهريورماه 1366 ادامه داشت، زماني كه
نمايندگان حراست دانشگاه شيراز بنده را تهديد كردند كه حق نداريد نام حسابي را در اين كنفرانس ببريد، و زماني
كه جناب آقاي دكتر حداد عادل با جسارت در بزرگداشت آن مرحوم سخنراني كردند كسي فكر نمي كرد يك
قدرداني ساده باعث اين همه دردسر ملي و شرمساري اهل علم ايران بشود.
از حسابي بنيا نگذار فيزيك دانشگاهي ايران، كه نظري هاي غلط و ب يربط در مورد ماده نوشت، و با پرداخت دويست
تقلبي ايرانش كردند، از حسابي كه تنها ده دقيقه در يكي از زمان هاي ديدار عمومي « اولين مرد علمي سال » دلار
انيشتين با وي صحبت كرده بود، اكنون امامزاده اي ساخته اند، سيدي و عارفي حافظ قرآن و دانشمندي در قد و
قوارة نيوتون و انيشتين (به كتب درسي مراجعه كنيد)، فرهيخت هاي كه در يك مراسم نوروزي انيشتين، شرودينگر،
فرمي، ديراك، و بور را در منزلش دعوت مي كند، و اين دانشمندان را مسحور تمدن (تخيلي) ايران و آيين هاي ملي
ما مي كند.
اخيراً مشتي دروغ و اكاذيب كه در كنار عكسي از انيشتين با شخصي كه ادعا شده است مرحوم حسابي است در
رسانه ها چاپ شده يا منعكس شده است. اين اكاذيب ب هنام خاطرات ايرج حسابي، فرزند آن مرحوم، به چاپ رسيده
است. شخصي كه در عكس كنار انيشتين ايستاده است گودل (رياضي دان مشهور) است و نه حسابي! شيادي تا به
اين حد! در توضيحات زير عكس ادعا شده است انيشتين همراه با خواهرش در مراسم نوروز شركت كرده است.
مراجعه به تاريخ نشان مي دهد كه خواهر انيشتين تنها در سال هاي 1940 تا 1946 در پرينستون بوده است. در اين
سال ها نه حسابي در پرينستون بوده است نه بور، نه فرمي، نه شرودينگر، و نه ديراك. يعني جامعة ما تا اين حد
زبون و پست شده است كه براي قهرما نسازي ب همنظور رفع عقد ههاي حقارت تا به اين حد به دروغ نياز دارد؟
كجاست شرف حرف هاي رسانه هاي ما كه به اين سهولت گول درو غپردازان را م يخورد!
هلاقم مرحوم حسابي زماني اي مي فرستد براي مجله اي در پاريس در مورد آن چه كتب درسي مدارس ما، يا
برپاكنندگان كتيبه اي در دانشگاه اصفهان، آن را نظريه اي بسيار عميق و برتر از نظريه هاي انيشتين تلقي كرده اند.
نسبيت دان معروف داده مي شود. داور متوجه ،(Synge) بنابه اسناد تاريخي اين مقاله براي داوري به استاد سينج
مي شود كه حسابي حتّي در محاسبة يك پتانسيل سادة كروي اشتباه كرده است، محاسبه اي كه دانشجويان
كارشناسي ما ب هسهولت انجام م يدهند. به اين ترتيب مقاله براي چاپ پذيرفته نم يشود.
يم يك ات ام خواهيم به اين شرمندگي ادامه دهيم؟ تا كي رسانه هاي ما مي خواهند به اين خفت رسانه اي ادامه
دهند؟ تا كي دانشگاه اصفهان مي خواهد اين سند بي سوادي ما را در آن دانشگاه حفظ كند و كتيب هها را برنچيند؟ تا
كي آموزش و پرورش ما م يخواهد چندين نسل از بچ ههاي بي گناه ما را با اين درو غپردازي ها در مورد حسابي
منحرف كند و نس لهاي بعدي را از مسير سالم رشد علمي و توسعه باز بدارد؟ با شيادي نم يتوان عالم و دانشمند
ساخت! قهرمان علمي كم از قهرمان جنگ ندارد و پيروزي در علم تنها با كار مستمر و ممارست فراوان حاصل
مي شود.
از انسان هاي سادة زحم تكش و دوست دار ايران بت نسازيم و نس لها را با دروغ تباه نكنيم!
رضا منصوري
نمی دانم بین پروستات و غده هیپوفیز دون پرویزو کردوانینی وجود دارد.
ولی باید دانش پزشکی از این نمونه یگانه و بی مانند تا زمان است بهره مند گردند.
خوب است دکتر نام کویر لوط را هم عوض نمایند و برای مثال پرویز زار و یا کردوان آباد بگذارند.
بدانید و آگاه باشید که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها!!
بی جهت نیست که رسانه های دولتی کلام دون پرویز را همچون زر سرخ می برند.
دوست دارم از مغز دون پرویز یک اسکن گرفته شده و حافظه و داده های بخش حافظه و بایگانی سلول های خاکستری دون پرویز چک شود.
شک ندارم که شباهت بی بدیلی بین مرحوم و یا نامرحوم دکتر ژوسف گوبلز و دون پرویز ما وجود دارد.
البته نباید دکتر فاستوس را هم از یاد برد
جهت اطلاع دوستان عرض شود که جناب کردوانی نابغه ی دیگریست از دیار گرمسار!
تقریبا یقین دارم کسانی که درجه ی “استاد ممتاز” دانشگاه تهران را به کردوانی داده اند، دو تا از کتاب های او را هم نخوانده اند!
ما دیگه به فرمایشات آقای کردوانی عادت کرده ایم و کمتر دچار تعجب می شویم اما از این منظر با پیشنهاد عباس محمدی مبنی بر سکوت آقای کردوانی موافقم که این گونه اظهارنظرهای جناب کردوانی همواره توسط طبیعت ستیزان دولتی مورد سوءاستفاده قرار گرفته و غالبن چماقی شده اند بر کوبیده شدن بر سر فعالان و مدافعان واقعی طبیعت و محیط زیست کشور …
ولی بد هم نبود دون پرویر قصه پر غصه ما در شوی 91 آقا مجید انتظامی هم به عنوان نظریه پرداز سد بازان شرکت می کردند.
باید یک آهنگ والس عاشقانه سقارش داده می شد تا دون پرویز دست در کمر یکی از بزرگ پیمانکاران اصحاب سد به حرکات ناموزون بپردازند.
اشتراوس دانوب آبی را ساخت ولی اوس مجید کارون خشکیده را به بازار اهل بخیه پیشکش نمود.
ولی حتم دارم در آخرهای این سمفونی آقا زاده های لوس و ننر شروع به صوت زدن و پاکوبیدن کرده و اوس مجید محبور به ارائه ترانه های درخواستی همچون رادیو کویت با مجری گری خانم ایران حقیقت منش گردید و … نور بباره به قبر آغاسی!
لب کارون
چه گل بارون
و دون پرویز رقص معروف مرگ خود را اجرا می کند.
حیف که یک در سرزمین ما یک استاد تمام جغرافیا هم اکولوژی نمی داند و درک کافی نسیت به قابلیت ها و حساسیت ها ی اکوسیستم ها ندارد؛ دکترهای ترافیک که جای خود دارند. به نظرم وقتشه که این شاتل هم به موزه برود!
به گمان بنده در هر موضوعی به راوازاده ها نیاز است تا سره از نا سره بهنر تشخیص داده شود .
سپاس استاد گرامی.از نظراتتان استفاده کردیم و مثل همیشه آموختیم.
اولا پروفسور کردوانی، دومااستاد دانشگاه ولهلم آلمان و سوما چهره ماندگار سال84 ، چهارما استاد نمونه دانشگاه تهران در چند سال پی در پی ، پنجما ایشان اکنون نیز تدریس داشته و استاد استادان و استاد بزرگ دانشگاه تهران محسوب می گردند.و ششما دارای بالاترین رتبه استادی در ایران می باشند(رتبه 31) هفتما ایشان جزء اولین فارق التحصیلان دانشگاه تهران بوده و رساله دکتری تخصصی خود را در دانشگاه ولهلم آلمان با بالاترین نمره در میان تمامی دانشجویان دانشگاههای آلمان گذرانده به طوریکه از طرف دولت آلمان مورد تقدیر ویژه قرار می گیرند…سوما اکنون در اروپا و غرب برای نظریات دکتر کردوانی اهمیت فراوانی قائل بوده به طوریکه پروژه های کاهش گازهای گلخانه ای و طرح های ترمیم لایه ازن را با مدیریت ایشان انجام می دهند. ثانیا تا هنگامیکه طرح های اجرایی کشور از نظرات دانشمندان فن دور باشد همینی که هست که می بینیم می شود..!
چه انشای شگفت انگیزی دارید آقای قهرمانی!
«اولا،دوما،سوما،چهارما،پنجما،ششما،هفتما،سوما،ثانیا!!»
و چه ترتیب دقیقی!
جزء اولین فارق التحصیلان دانشگاه تهران بوده [فارق] و چه سطح سواد بی نقصی!
مگر خبر ندارید از 1358 به بعد به “دانشگاه تهران” میگویند “مکتب خانۀ کیلویی!” ؟
((((مگر خبر ندارید از ۱۳۵۸ به بعد به “دانشگاه تهران” میگویند “مکتب خانۀ کیلویی!” ؟))))))
عجب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس ظاهرا فقط میمونه کمبریج و اکسفورد و سوربون که شما هم حتما فارغ التحصیل علوم پایه ی اون دانشگاها هستید یا اقلا دیگه پی اچ دی تو یه رشته ی مهندسی دارید از اونجا نه؟