در اوایل ماه جاری، فرصتی دست داد تا به جمع مردم و دوستداران عزیز محیط زیست شهرستان کازرون مجدداً سری بزنم. بهانهی سفر، شرکت در مراسمی بود که در آستانه میلاد امام رضا (ع) – روز ملّی محیط بان – قرار بود برگزار شود که لابد خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی میدانند به چه دلیل این مراسم برگزار نشد!
یکی از اهدافم در آن سفر، خواهش از مردم طبیعت دوست کازرون بود که بیایند یک تابو را شکسته و نشان دهند برای آبادانی سرزمینشان و بازگرداندن نشاط به آبادبوم پریشانزدهشان، منتظر ورود یک قهرمان یا کمکهای دولتی نمیمانند و خود آستین همت بالا زده و همانگونه که در راهپیمایی بزرگ سال گذشته با عنوان عیادت از کازرون نشان دادند، ثابت میکنند که در دیار فامور، هیچ اولویتی مهمتر از بازگرداندن حیات به دریاچهی زیبا و افسانهای شهرشان – پریشان – نیست.
طی بررسیهایی که انجام دادم، به نظر میرسد از بین 12 چشمهای که پریشان را سیراب میکرد و امروز جملگی آنها خشک شده است، چشمه بنگ واقع در شمال دریاچه، یکی از مهمترین و راهبردیترین چشمهها محسوب میشود که از قضا در بین چشمههای دریاچه، دیرتر از بقیه هم خشک شد. برای احیای مجدد این چشمه، فقط کافی است تا در منطقهی بالادست این چشمه که وسعتی کمتر از 20 هکتار داشته و هماینک نه چاه کشاورزی در آن فعالیت میکند، اقدامی ضربتی انجام داده و با خرید چاهها و زمین مربوط به آن، مجدداً این فرصت را به چشمه بنگ داد تا توان تابآوری خود را ترمیم کرده و آبدار شود.
چنانچه چشمه بنگ بتواند حیات خود را بدست آورد، میتوان امیدوار بود که زیگونگی (تنوع زیستی) ارزشمند منطقه؛ بهویژه در حوزهی آبزیان، دوزیستان و پرندگان کنارآبزی دوباره بازگشته و گام مؤثری برای جلوگیری از فرآیند بیابانیشدن desertified – که همانا از آن با عنوان مرگ پایدار زمین یاد شده و نشانههای بروز آن اینک در فرآیند نشست زمین و خودسوزی در بستر پریشان به سهولت قابل مشاهده است – میتوان برداشت.
حال برای خرید چاههای یادشده و اراضی کشاورزی مرتبط با آن، فقط کافی است تا صندوقی محلی توسط بزرگان شهر تعریف شده و از مردم بخواهند تا رقمی که هرگز به سه میلیاردتومان هم نخواهد رسید، برای پلمپ چاهها و توقف همیشگی استخراج آب از آنها اختصاص دهند. به نظر میرسد فراهم کردن سه میلیارد تومان برای مردم شهری که بعد از شیراز، دارای بزرگترین اقتصاد منطقه بوده و بازاری قدرتمند و کهن دارند، کار چندان دشواری نباشد. فقط کافی است بدانیم که ارزش حدود 600 تن عسلی که در محدودهی قلمرو شهرستان کازرون در سال تولید میشود، به تنهایی چند برابر رقم مورد اشاره است؛ عسلی که شرط تداوم تولید آن، از قضا برمیگردد به توان تابآوری طبیعتی که حیاتش در گرو بازگرداندن زندگی به دریاچه پریشان است.
به هر حال، هرچند که متأسفانه امکان برگزاری آن همایش و سخنرانیام در جمع مرد شریف کازرون فراهم نشد، اما با گفتگوهایی که با برخی از بزرگان و فعالان محیط زیستی منطقه داشتم، ایمان دارم که این پیشنهاد بسیار عملی است و مردمی که حاضرند بزرگترین راهپیماییهای محیط زیستی را برای نمایش همبستگیشان با نجات یک دریاچه نشان دهند، حتما عملا هم حاضرند تا به الگویی شایسته برای دیگر هموطنانی بدل شوند که اینک در کنار تالابها و دریاچههای خشک وطن، چون بختگان، مهارلو، ارومیه، کافتر، ارژن، گاوخونی و … روزگاری سخت را میگذرانند.
امیدوارم بتوانم در جشن آبدارشدن مجدد چشمه بنگ دوباره به میان مردم شریف کازرون بازگردم. آمین.
جناب درویش عزیز
سلام و مممنون بایت این پیشنهاد خوب.
از اونجایی که سابقه کار با جوامع محلی اطراف این دریاچه رو دارم و از علاقه و دلبستگی این دوستان عزیزم به دریاچه مطلع هستم، فکر می کنم عملی شدن پیشنهاد شما چندان دور از ذهن نیست.
ساختارهای خوب اجتماعی در کل منطقه وجود داره و این امکان هست که با اراده خود مردم چنین اتفاقی بیفته.
از سوی دیگه حضور اولیه طرح تالابها باعث ایجاد یک شبکه موثر از دست اندرکاران و جوانان کلیه روستاهای اطراف تالاب شده.
بعد از سپری شدن چند سال از کار من با این دوستان عزیز، پارسال دوباره برای عرض سلام خدمتشون رفته بودم. متوجه شدم یکی از خانمهای روستایی از نتایج فعالیتهای قبلی اقدام به تشکیل یک صندوق محلی زنان کرده. همچنین ایجاد تشکل زیست محیطی جوامع محلی هم واقعا نشانه خوبی از علاقه مندی این عزیزان به مسائل محیط زیست هست.
درود بر مهندس درویش نازنین.
پیشنهاد ارزنده ایست و قطعا با فرهنگ سازی و افزایش اگاهی عمومی امکان عملی شدن ان نیز بسیار زیاد است .
امیدواریم که ما و دوستان مان بتوانیم این عزم ملی وعمومی را بوجود بیاوریم
سپاس از الطاف شما برادر بزرگوار
درود بر صابر معصومی و محمدرضا پولادی عزیز. خوشحالم که این همراهی و همدلی وجود دارد. هر موقع فکر کردید که لازم است من هم کاری انجام دهم، تمام قد در خدمت هستم. پایدار باشید و به امید شنیدن خبرهای خوش از دیار کازرون.
درود بر استاد گرامی
یکی از اهداف تشکل ما(حامیان شهرسبز) دربرگزاری جشن روز محیط بان که متاسفانه لغو گردید ،آموزش عوام درمورد اهمیت دشت برم ودریاچه پریشان بود،اتفاقا چندین سرمایه دار هم در آن برنامه به دلیل حمایتی که از برنامه داشتند دعوت بودند که می توانستند حمایت خوبی….
امیدوارم درآینده هم باز قادر باشیم چنین برنامه هایی را برگزار کنیم البته اگر باز هم لغو نکنند….
از شما باز هم بخاطر اینکه این مسافت طولانی را برای آموزش وفرهنگ سازی در دیار پریشان پیمودیدکمال سپاس گزاری را دارم
امیدارم افتخار دیدار با شما باز هم نصیب بنده وهمکارانم در دیار پریشان بگردد.
حتما و با کمال میل. شما کمک کنید تا این صندوق نجات بخش چشمه بنگ راه بیافتد، من هم زودتر به کازرون برخواهم گشت. ارادتمند.
با عرض سلام خدمت استاد گرامی جناب درویش
به نظر من عملی شدن این پیشنهاد نیاز به عزمی همگانی دارد تا با راه اندازی نهضتی همه گیر به وسعت ایران این ماحرا پیگیری شود
بنظر من راهکار هایی که کمپین های بزرگ در پیش می گیرند مناسب باشد
امیدوارم به کمک فعالان محیط زیستی کازرون و نمایندگان شورای شهر این مهم جامهی تحقق به خود گیرد.
وقت قدقامت احساس خلایق شده است…. .
باعرض سلام وادب،خدمت استاددرویش عزیزوهمچنین دوستان جهادگر در عرصه ی محیط زیست.
من به نوبه ی خودم به دلیل فاجعه ی که درمورد لغو جلسه ی اخیرپیش اومد ازجامعه ی دوستدار محیط زیست،خاصّه،استاد درویش گرانقدر ودلسوز عذرخواهی می کنم ولازم می بینم عرض کنم که فرهنگ ورفتار اهالی غیرتمند کازرون رو تاریخ به خوبی شرح داده.
(ایراد کار از ناحیه ی کسانیه که به اشتباه فکر میکنن شهر مثل پادگان نظامیه،ولی این رفتارچیزی جز اشتباه مضحک وتقابل جاهلانه با خواست منطقی عموم نیست)
درمورد اجرای طرح ایجاد صندوق حقیر هم آمادگی خودم رو جهت هرگونه خدمتی اعلام میکنم.
به امید روزی که بازهم پریشان رو سرزنده وشاداب ببینیم.
یاعلی.
پیمان گرامی: خوشحالم که این اعلام آمادگی را بیان میدارید. امیدوارم به زودی خبرهای خوشی از دیار کازرون بشنویم و کار وارد عرصه عمل شود و آن صندوق واقعاً شکل بگیرد. آمین.
ویرانم!
لبانم پرترک،بی آب،خشکیده ست!
بی جانم!
پریشانم!
دلم یک باردیگرآب می خواهد!
وجسمم،زندگی باروح یک تالاب،می خواهد!
دگرشبنم نمی آید به دیدارم!
دگر،باران نمی بارد!
پرازدرماندگی هستم!
سرودزندگی را،سخت می خوانم!
پریشانم!
شکایت دارم ازآنان که جسمم راتهی کردندازبودن!
شکایت ازسکوتِ وَهْمِ لفاظان!
شکایت ازشمادارم!
پریشانم!
توای آدم!
توای ویرانگرِوحشی!
نمی دانی!
نمی دانی،که مِهروآب وباران زندگی بخشند!
نمی بینی تو چَشمِ آبی رودِخروشان را!
نفهمیدی تومعنای پریشان را!
نمی خواهی!
توبودن رانمی خواهی!
تن لرزان بیدوبادولک لک راتولرزاندی!
خداراشاهدهرواژه ی این شعرمیگیرم!
نِیِستان راتوسوزاندی!
مراباآتش افراط خشکاندی!
توای آدم!
خداحافظ…. .
(پیمان خوبکار_۹۳)
زنده باد. عالی بود …
سلام دوستان عزیز.
باتوجه به عزم واعتقاداستاددرویش،درموردطرح ایجادصندوق مردمی(احیاء تالاب پریشان)واینکه ایشون زحمت کشیدن واین فضاروجهت ارائه نظرات عمومی،ایجاد کردن
خواهش میکنم نظرات وایده های خودتون روهمینجا به اشتراک بذاریدوکمک کنیدتااین تکلیف انسانی وشرعی هرچه سریعتر و به نحو احسن محقق بشه.
من فکر میکنم بااین روش جوانب مختلف کارخیلی بهتر مشخص میشه و ان شاء الله دیدگاه ها رو به سمت مثبتی سوق میده.
حقیروجناب سیاح پورهم به عنوان نماینده ی(انجمن میراث پریشان)سعی میکنیم جلسه ای روباحضورمدیران محترم سایر تشکل های مردم نهاد،تشکیل بدیم وبه حول قوه ی اللهی وکمک های فکری وتجربی استاد درویش قدم های اولیه رو برداریم.
دوستان عزیز مطمئناً اگر مسوولین عزم واراده ی مردم رو ببینن،خودشون هم بدون شک به میدون میان.
یاعلی.
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک اگر آلوده یا پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم،نمی دانم
امید روشنائی گر چه در این تیره گیهانیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
به امید روزی که برای نجات طبیعت زیبای ایران عزیز به پا خیزیم.
به امید روزی که دوباره مثل گذشته های نه چندان دور مادر طبیعت رو دوست بداریم.
کازرون – کازرون
ای نغمه سُرایان بسُرایید،ازاین دشت!
از غنچه ی نشکُفته ولی،پرپرِ این دشت!
از غربت دیرینه ی این پهنه بگویید!
صدپهنه فدای پدر ومادر این دشت!
گوئید که سوداگری شعله فروشان!
داغیست که آتش زده بر بِستر این دشت!
تَلبیسِ فریبنده ی رندانِ مهاجر!
برکَنده لباس از بدن واز سرِاین دشت!
آن مهرووفایی که روا نیست،وفا نیست!
ننگ است که نااهل شود،سروَرِاین دشت!
یک مرغ طَرَب بودکه طوفانِ بلا برد!
غافل زطَربناکی هرمنظرِاین دشت!
از ضجه ی بی وقفه ی تالاب نویسید!
آتش بِتَراودبه زمین،تُندَرِاین دشت!
خوبان سَرِسودای تمَلُق نشناسند!
کج می نَشودازره حق،مَعبَرِاین دشت!
باواژه بتازیدبه اشعاردروغین!
هرفعل،نداردشررِمَصدَرِاین دشت!
پیمان شکنان،حرمت درویش ندانند!
حیرت زغریبانِ گداپرورِاین دشت!
از حدکه رودحدِبَدان،حدنشناسیم!
فریادشودقبلِ حَشَر،محشرِاین دشت!
باباده ی بیگانه مشومست،که اَغیار!
خودمست تواَند و ز مِی وساغرِاین دشت!
دردشت همه محوِ رُخ ومستِ جمال اند!
لبیک به دلسوزترین یاورِاین دشت!
این موطِنِ دیرینه ی مردان غیوراست!
بیرون کنم این خُدعه گران ازدرِاین دشت!
میراثِ پریشان شده،با چنگ بگیریم!
غاصب نتواند ببرد،گوهرِ این دشت!
اینجا همه رفتند،دگرچلچله ای نیست!
یک دسته زَغَن مانده به بوم وبرِ این دشت!
(پیمان خوبکار،عضو هیئت مدیره ی انجمن میراث پریشان_۹۴/۶)
[[email protected] ]
سلام – یک دریاچه بود هزاران آرزو -خشک شد به جای آب -خاک اززمین برخاست -بجای ماهی -خارروییده -زآسمان هم برزمین شده بخیل -این حکایت کمی ازدرد دومین دریاچه آی شیرین فارس (دریاچه کافترهست) -روز جمعه ششم آذر جمع شدیم اطرافش اما دریغ از یک خبر -عکسهائی از این تجمع در وبلاگ گذاشته ام
سلام من با سرچ زدن درباری کازرون و فردی به نام مرتضی خوب کار به شما رسیدم تمام شماره هاش خاموشه من من میدونم دربدر دنبال کار بود اگه از کازرون هستی و باهات نسیتی داره بفرمایید با این سماره تماس بگیره
۰۹۱۷۶۴۵۷۴۰۶