واحد تحقيقات مجلهي نامدار اكونوميست، اخيراً دست به پژوهش جالبي زده و ميزان اشتياق واقعي كشورهاي جهان را به صلحطلبي فاش ساخته است. بر بنياد ستادههاي حاصل از اين مطالعه كه مبتني بر اطلاعات سازمان ملل متحد، بانک جهانی، گروههای هوادار صلح و بررسیهای مستقل خود نشریهي اکونومیست بوده و در شماره 31 مي 2007 اين نشريه منتشر شده است (ديروز)، پنج كشور نروژ، زلاند نو، دانمارك، ايرلند و ژاپن «صلحخواهترين» كشورهاي جهان و درعوض، عراق، سودان، اسرائيل، روسيه و نيجريه «صلحگريزترين» ممالك دنيا معرفي شدهاند. امّا آنچه كه جالبتر به نظر ميرسد، رتبهي تقريباً مشابه ايران و آمريكا در اين سياهه است كه هر دو در جايگاهي نسبتاً نااميدكننده قرار داشته و به ترتيب حايز رتبهي 96 و 97 – دربين 121 كشور مورد بررسي – هستند! به ديگر سخن، كشوري كه به بهانهي پاياندادن به تروريسم و افزايش امنيت خاطر شهروندان جهاني، دستكم شش سال است كه از تمامي ابزارهاي نظامي، اقتصادي و ديپلماتيك خود سود برده تا نظم جهاني مد نظر خويش را به همه ديكته كند، همان قدر جايگاه دارد كه كشوري چون ايران كه از او با عنوان رأس محور شرارت نام برده است!
راست اين است كه نميتوان و نبايد بر اين پندار باطل كوبيد كه ميتوان با تكيه بر قدرت نظامي و اعمال خشونت، از رواج خشونت جلوگيري كرد. اين نخستين آموزهي ابتدايي است كه در هر كلاس اجتماعي و روانشناسي تدريس ميشود، با اين وجود، مدعيان اعمال نظم نوين جهاني همان قدر نابخردانه بر اين طبل ميكوبند كه متأسفانه بايد اعتراف كنيم برخي از دولتمردان ما اين منش را براي خود برگزيدهاند! روي سخنم به ويژه با طراحان طرح افزايش امنيت اجتماعي شهروندان و نوع برخورد حيرتانگيز و تأسفباري است كه از سوي برخي از مأمورين نيروي انتظامي با به اصطلاح «اراذل و اوباش» شهر صورت گرفته و ميگيرد! برادران عزيز، هيچ انديشيدهايد كه وقتي فردي را اينگونه در نزد اقوام و كسان و همسايههايش خوار و ذليل ميسازيد و تصوير خونآلود و حقارتبارش را با آفتابهي كذايي! بارها و بارها از جرايد و رسانههاي ديداري پخش ميكنيد، ديگر چه انتظاري داريد كه او متنبه شده و در بازگشت از زندان از ترويج خشونت دست بردارد؟ اصولاً او ديگر چه چيزي و آبرو و حرمتي دارد كه بخواهد نگران از دست دادنش باشد؟! درحقيقت، آنها چنان عقدهي اين حقارت را با خود حمل ميكنند كه به مجرد آزادي، ديگر به صغير و كبير رحم نكرده و دقيقاً نتيجهاي برعكس و واژگونه عايد جامعه خواهد شد.
باور كنيد راه مبارزه و مهار خشونت، كاربرد و ترويج خشونت نيست؛ اين درسي است كه در نخستين سالهاي هزارهي سوّم از لشكر شكستخورده و تحقيرشدهي آمريكا در عراق و افغانستان گرفتهايم. ارزش اين درس گرانسنگ را بدانيم و درصدد محك دوباره و پرهزينهي آن برنياييم.
سلام
تلاشهای شما مایه ی افتخاراست.
درست است خشونت محکوم است اما تا حدی که بتوان با اصلاح فرهنگی کار کرد اگر در مواقعی عده ای با فرهنگ صحیح باز هم شرارت کردند در انجا مجازات نکردن حماقت است و باعث میشود آنان که جرات کار زشت ندارند افسار گسیخته شود البته حدود 80درصد باید کار فرهنگی کرد و20درصد مجازات
مجازات بايد هميشه وجود داشته باشد؛ اما مجازاتي كه خود به تشويق جرم و خشونت نيانجامد و بازدارنده باشد. فكر كنم بازدارندگي كارهاي فرهنگي و مديريتي بيش از 90 درصد مؤثرتر از اعمال تهديد و خشونت و خون در برابر خون جواب مي دهد.
درود …