در دلنوشتهها کوشیدهام تا به خودم نزدیکتر باشم! راستش را بخواهید، دلنوشتهها اگر نبود شاید وبلاگی هم نبود! امّا آنقدر این روزها «خود» بودن و ساده حرف زدن دشوار شده که مجبور شدم برخی اوقات در قالبهایی دیگر حرفم را بزنم که یکی از آنها مهار بیابانزایی و اروند بود … قالبهایی که کمتر برخورنده باشد!! من فکر میکنم یکی از بزرگترین سعادتهای بشر این است که بتواند حرف دلش را در جامعهای که زندگی میکند، بی هیچ نگرانی و دغدغه خاطری بزند و ثبت کند … امید که آن سعادت روزی قابل لمس شود …
ایمیل من:
darvish100@gmail.com
رد پای معلمم در عظمت کویر وآرامشش گویی بدنیال رازیست که شاید انسان را به به باغ زیبای عدن تبعید کرد آری معلمم باقدم هایش معرفت را میجوید پس اگر انسان باشم من نیز میتوانم
درود بر وحید عزیز و مهربان …
سلام جناب درویش
از شما خاهش میکنم در شبکه اجتماعی ایرانی فیسنما عضو شوید تا کاربران این شبکه هم از وجود شما بهره مند شوند
معرفت روباهی که از شرم دوستانش سکته کرد
سلام. اینو شما نوشنین؟
به نام خدا
دسلام و ادب بسیار زیبا بود نوشته های مذکور
براتون آرزوی موفقیت میکنم