«با ایزدان پیمان بسته بودم در امپراطوری پارس ستم و دروغ نباشد.»
کوروش بزرگ
حسن احمد پور عزیز در بزنگاه مهمترین رویداد فرهنگی کشور، یعنی برپایی نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران، دست به ابتکار جالبی زده و یک بازی وبلاگی جدید را عرضه داشته است. او ضمن معرفی یک کتاب به خوانندگانش، از آنها نیز خواسته است تا بهترین کتابی را که اخیراً خواندهاند به خوانندگان وبلاگستان فارسی معرفی کنند.
اینک ضمن سپاس از این دوست فرهنگ دوست که نگارنده را نیز به این بازی دعوت کرده است، از خوانندگان عزیز این سطور تقاضا دارم اگر تاکنون هنوز موفق به خرید و مطالعه شاهکار گزنفون، مورخ بزرگ یونان نشدهاند، زمان را از دست نداده و هر چه سریعتر بکوشند تا نسخهای از کتاب ارزشمند «مدیریت کوروش بزرگ» که توسط دکتر محمّدابراهیم محجوب به فارسی برگردانده شده است تهیه کنند؛ کتابی که در 194 صفحه توسط انتشارات فرا و به قیمت 4300 تومان هماکنون در اختیار فارسیزبانان قرار دارد.
کتابی که به قول پیتر دراکر، پدر دانش مدیریت نوین جهان: «نخستین و هنوز بهترین کتاب در زمینهی رهبری است.»
کتابی که در آن از زبان این ایرانی وارسته و فرزانه میخوانیم: «شما باید چشم از من برندارید تا ببینید آیا به آن چه میگویم عمل میکنم یا نه. من نیز شما را زیر نظر دارم تا هرکدام را که شایستهی بزرگداشت بودید، گرامی بدارم.»
آیا مفهومی از این رساتر، سادهتر و دیرینهتر برای مردمسالاری و دیکتاتورگریزی سراغ دارید؟! آیا شایستهسالاری میتواند چیزی جز این باشد؟ کوروش کبیر افزون بر 2500 سال پیش میگوید: «من با کوشش خود گیتی را چنان که میخواستم سامان دادم، نه با زور بازو، که به نیروی خرد.» و هم او میگوید: «بردگی شایسته انسان نیست، آزادی، سربلندی و بینیازی سه خواسته بزرگ انسان است.»
آری من و تو فرزندان چنین مرد آزادمنشی هستیم، مردی که صدها سال قبل از منشور حقوق بشر غرب، بردهداری را نفی کرد و برای خردمندان ارزشی بالاتر از جنگسالاران قایل شد.
بکوشیم تا لایق چنین پدر فرزانهای باشیم.
از خانمها دکتر معصومه ابتکار، دکتر کتایون ربیعی، صفورا زواران حسینی، الهه موسوی و آقایان استاد هرمز ممیزی، محمد افراسیابی، دکتر سیامک معطری، حمیدرضا بی تقصیر، سام خسروی فرد، آرمین منتظری و حسین نوروزی عزیز میخواهم تا آنها نیز بهترین کتابی را که خواندهاند به مخاطبین خود معرفی کنند.
در همین باره:
– چند کتاب
کوروش بزرگ را با بزرگی اش می ستاییم، می ستاییم او را با روح بلندش، اندیشه، کلام و کردار انسانی اش، که حتی امروز نیز ناب و نایاب اند. اما جذابیت دیگری نیز در شخصیت این رهبر بزرگ نهفته بوده است و نهفته مانده است و آن طبیعت دوستی و “سبز” بودن اوست. اخلاق مداری او در رفتار با طبیعت شگفت انگیز است. او را بنیان گزار باغ های ایرانی و مردی می دانند که با دست خود صدها درخت کاشت و پرورش داد:
مردمان را گفتم گیاهان را گرامی بدارید،
گیاهان گماشتگان بهشت خداوندند،
گیاهان فرشتگان خاموش خانه ی آدمی اند.
خواستم در این فراخوان مشارکت کوچکی نمایم، پس کتاب “دین و نظم طبیعت” نوشته ی دکتر سید حسین نصر (ترجمه ی آقای انشاء الله رحمتی، نشر نی) را پیشنهاد می کنم بویژه طرح برخی مباحث فلسفی قدیم و جدید مربوط به دین و طبیعت در این کتاب می تواند جالب توجه باشد.
صد البته “هشت کتاب” سهراب سپهری به هزار بار خواندنش هم می ارزد. چه مفاهیم عمیقی در آن نهفته است.
سلام بر دکتر ناصری عزیز: بی نهایت سپاسگزارم بابت معرفی این کتابهای ارزشمند. فکر کنم همه حرف را سهراب در این بیت جاودانه زده است:
کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد.
درود بر شما.
سلام و سپاس
اطاعت امر شد. خوب و خوش باشید
سپاسگزارم خانم ربیعی عزیز. و همچنین در شجاعتتان در بیان آن اعتراف … که خیلی ها درگیر آن هستند!
سلام استاد ارجمند جناب درویش
از لطف محبت شما نسبت به من سپاسگزارم و دست شما را به گرمی می فشارم
از معرفی این اثر ارزشمند ممنون در اولین فرصت خریداری می نمایم
جناب پولادی عزیز. سپاسگزار محبت شما هستم و امیدوارم همیشه چون امروز حافظ میراث طبیعی ارزشمند دیار کازرون باشید. من هم فقط درویش هستم و بس! مانده تا برف زمین آب شود …
به نام حنان
اسلام و درود
وبلاگ بانک بستر توسعه پایدار بروز شد:
شوربختانه بایستی به این نکته تلخ اذعان داشته باشیم،استان بوشهر علیرغم قرار گرفتن بر دخایر عظیم نفت و گاز هم اکنون در چنبرهی سخت توسعه نیافتگی گرفتار است و فرزندان آن نتوانسته اند از این موهبت و خوان گسترده پارس جنوبی بهره ای ببرند و متنعم شوند!که دلایل زیادی بر آن مترتب است.
بنابراین«وبلاگ بانک بستر توسعه پایدار»درصدد است عاری از هرگونه حب و بغض سیاسی و یا تخریب احدی از خادمان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران،با نخبگان استان اعم از روزنامه نگارن،وبلاگ نویسان، دانشجویان،اساتید دانشگاه، نمایندگان مردم استان در مجلس شورای اسلامی،سازمانهای مردم نهاد و مدیران اجرایی استان به گفت و گو حول محور«نقش صنایع نفت و گاز در توسعه استان بوشهر »بپردازد.
امید که بتوانیم با هم اندیشی،افقی روشن و طریقی عقلایی و دانا محور برای توسعه استانمان بگشائیم و مدیران استان نیز با در نظر گرفتن این پکیج فکری و توانمند سازی ظرفیت های ممتاز و متمایز استان آینده ای درخشان را برای دیارمان رقم زنند.ان شاءالله و تعالی
شایان ذکر است،ایمیل ذیل بعنوان پل ارتباطی و دریافت نظرات شما عزیزان درج شده است.
[email protected]
فعلا
ایام عزت مستدام
جناب محمد جواد غریبی عزیز: هدف ارزشمندی را برای خود خود انتخاب کرده اید که امیدوارم در آن کامیاب باشید. درود بر شما و هموطنان عزیز و خونگرم بوشهری.
این اعتراف تلخی است آقای درویش. یکی از روش های آرام شدن من همیشه خواندن بوده است که متاسفانه این روزها از ان دور شده ام. شاید دلیل اصلی افزایش اضطراب هایم همین دوری از سرزمین کتاب است.
نوشتن این مطلب را بیش از سایر مطالب دوست داشتم و این را مدیون شما هستم. این مطلب به من ِ من کمی نزدیک شده بود، آنچه که این روزها در جهان مجازی چون جهان واقعی پنهانش می کنم.
خوب و خوش باشید
خانم دکتر ربیعی عزیز: حالا که قرار بر اعتراف شد، من هم اینجا اعتراف می کنم! اعتراف به این که کمتر می شود آدمی آنقدر شجاع و آنقدر رها را دید که چه در جهان مجازی و چه در جهان واقعی “خودِ خودش” باشد. حتا عموماً ما در پیشگاه خودمان هم “خودمان” نیستیم! برای همین خوشحالم که سبب شدم تا شما برای لحظاتی به خود خودتان نزدیک تر شوید.
درود بر شما.
قصه من و جهان مجازی و مجاز من قصه طولانی است آقای درویش. گمانم این است که در جهان مجازی می توان به خود نزدیک شد به شرط آنکه واقعا مجازی باشید و بمانید(حداقل در این کشور)
می شود مجازی بود … اما فکر نکنم بشود مجازی ماند!
با درود به شما جناب درویش عزیز
از راهنمایی ،پیگیری،و دقت و حسن توجه شما-نمی دانم از چه واژه ای بهره جویم- که خود کتابی سترگ و گرانسنگید
من اینک نخستین بار است که به این سایت(دل نوشته ها) شما سر میزنم-چون از راه گرین بلاگ و فید ریدر تنها مهار بیابان زایی شما را می خواندم
برایم تا امروز جای پرسش داشت که چرا شما چیزی ننوشته اید و تنها دیگران را انگیزانده اید-
و منتظر بودم شماری دیگر از دوستان شاید بنویسند و یک جمع بندی داشته باشم-بزودی آنچه را که یادآوری فرمودید -می کوشم-بدیده منت بکارگیرم
– کاستی ها از این حقیر است و پوزش می خواهم
درود بر جناب احمدپور عزیز:
خوشحالم که بازی وبلاگی شما سبب ورودتان به دلنوشته های درویش را فراهم آورد. زنده باشی دوست من.
درود استاد…
بله…. درسته. با عرض شرمندگی کم کار شدم و خودم هم راضی نیستم…
به شدت دلگیرم و بی حوصله و ناامید از زندگی …
درگیر کارم و روزمرگی…
البته توی سرویس عکس ایسنا و زندگی سالم هنوز کار میکنم … اما اسمش واقعا همینه : کار ! نه فعالیت …
کامنت شما خوش یمن ترین اتفاقی بود که طی چندوقت اخیر توی وبلاگم افتاد… خیلی شاد شدم … شاد ازین بابت که : هنوزم دیده میشم .
سپاسگزارم
ارادتمند شما
مریم بانو
بهترین کتابی که این اواخر خوندم : “بار هستی” اثر میلان کوندرا
در اوج ناامیدی نگاهم رو به زندگی تعدیل کرد.
حتما” می خوانمش…
به مريم بانو:
متاسفم كه روزمرگي امانت را بريده است. اما خوشحالم كه كامنت ناقابل درويش مي تواند شما را شاد كند. ايمان دارم با قلب پاكي كه داري حتما مي تواني دوباره لبخند زندگي را درك كني و رد پاي خود را بر جهان بگذاري.
بار هستي كتاب معركه اي است. پيشنهاد مي كنم اگر تاكنون جاودانگي ميلان كوندرا را نخوانده اي، آن را هم بخواني كه بي نظير است.
ممنون پيام جان. دوست دارم تفسيرت را از مديريت كوروش بزرگ در وبلاگ ارزشمندت بخوانم.
سلام آقای درویش…خوب هستید؟
کدوم نظر؟
من هرچی نظر بود تایید کردم!
عجيبه!
خیلی ممنونم
شما لطف دارین…چشم حتما تلاش خودمو می کنم
زنده باشيد و چون امروز موفق و سرفراز.
درود به شما
راهنمایی و شور و مهر جنابعالی- انگیزه این کمترین را دوچندان کرد تا کوششم بیشتر گردد-که سپاسگزارم
خواهش میشود -اگر زحمت نیست- لینک پیشین که پاک شده با این لینکای تازه جابجا گردد -چون برای شما می نویسد:صفحه ای با این آدرس پیدا نشد- که این اشکال را هم من بوجود آوردم-مرسی
حسن جان به چشم. حتما تغییر خواهم داد. خدا قوت دوست عزیز.
بازتاب: لطفا یک کتاب معرفی کنید-اردیبهشت ماه کتاب « گوناگوني(تنوع) زیستی
بازتاب: لطفا یک کتاب معرفی کنید-اردیبهشت ماه کتاب « گوناگوني(تنوع) زیستی
کتاب را خواندم … بار دیگر به توصیه استاد بزرگوارم دکتر علیرضا درویشی خواندم …. واما من و این کتاب …..
با کوروش شروع کردم از سفر درونی ، همسفرش شدم با پیشامدهای والای روحش … شعله های آتش درونش برای امپراطوری بزرگ پارس را بار ها و بارها تجسم کردم
همراه هر لحظه اش بودم در سفر به سرزمین ماد ، در لشگر کشی به سرزمین آشور ، در همراهی مادها ، آرمن ها ، هیرکانی ها ، کادوس ها ، مصریان
هر لحظه با کوروش بودم …
در لحظه ای که به ایجاد امپراطوری بزرگش فکر میکرد و می اندیشید آیا یزدان پاک کشته شدن انسانها به بهانه امپراطوری را می پذیرد ؟! یا اینکه حقیقتا” می خواست یکبار هزینه کند و سالهای سال جان انسانهای دیگر را نجات دهد ؟
با او هم پیمان شدم در لحظه ای که پیمان بست شایسته آفرینش باشد و از پلیدیها روی گردان باشد … به او اعتماد کردم که او گفت بزرگترین سرمایه اش اعتماد دیگران است
به مفهوم عدالت رسیدم زمانی که حتی به مردم خسارت دیدن بابل غرامت پرداخت … زمانیکه ایستگاه های کمک به نیازمندان برپاکرد … زمانیکه به همه ادیان احترام گذاشت … اشک در چشمانم حلقه زد
به خودم نهیب زدم که با دلاوری میتوان سرزمینی را فتح کرد یا کسب و کاری موفق خلق نمود اما تنها و تنها راه نگاهداری و گسترش آن پرهیزگاری است و دور اندیشی
روح وسیعش رو ستودم زمانی که گفت : شما باید چشم از من برندارید تا ببینید به آنچه میگویم عمل میکنم
و همه اینها 12 سال طول کشید ؛ از حکومت انشان تا امپراطوری بزرگ کوروش … و من هر لحظه با او هستم
به امید روزی که اندکی از آن اندیشه های والا در سرزمین ما جاری و ساری شود و این به عهده من و شماست
درود بر علی شیرودی عزیز …
خوشحالم از آشنایی با شما هموطن فرزانه و ایران دوست …
بی شک شما یکی از فرزندان پرافتخار کوروش بزرگ هستید.