دری که دوستش دارم

پارک پرندگان کرج

زمستان 1385

پاسخ‌ها

  1. در کودکیم دری بود چنین..اما قهوه ای با یک کله شیر به روی آن وچقدر دوستش داشتم وحلقه ی که به روی آن می خورد..وچه لحظه هایی دوست داشتم مرتب بزنم از صدایش لذت می بردم..ولی..ولی مادر بزرگم(خدا رحمتش کنه)نگران خواب دیگران بود…وتذکر می داد..هنوز وقتی چشمم به دری می افتد قدیمی وچنین یاد کودکیم می افتم.زمانی که بسرعت باد می اید ومیگذرد..ودر حال حسرتش را میگذارد..ودیر متوجه می شویم ..که زندگی از همین آمدن ورفتن ها درست شده..ودر فاصله این دو..شادی ها..وآرزوها
    عکس زیبایست

  2. خداوند روح مادربزرگ را شاد فرماید …
    البته عکس زیبا نیست! در زیباست! نه؟
    درود …0

  3. زیبایی در را در یک عکس ثبت کرده اید..پس عکس زیبایست..چون در زیبایی در آن ثبت شده
    در زیبایی که برای هر کسی ..خاطره داره..خاطره های شاد وزیبا
    موفق باشید
    وممنون از کامنتهای زیبا

  4. درود بر فرشته مهربان …
    انگار بعضی نام ها برای بعضی آدم ها ساخته شده اند! نه؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *