امروز میخواهم دوباره شما را با خود همسفر کنم و به کرانههای نیلگون و مقدس شاخاب پارس برسانم؛ در دیار همیشه سرافراز دلیران تنگستان که ایرانیان، هرگز سلحشوریهای ایشان را از یاد نخواهند برد.
میخواهم شما را ببرم به میدان بهمنی بوشهر تا در آنجا با کهنسالترین درخت چش یا لیل یا کرت ایران (Acacia nilotica) آشنا شوید؛ درختی که به رغم شرایط نامساعد محیطی که برایش فراهم کردند، هنوز دارد نفس میکشد و سایه میگستراند بر سر شهروندان عزیز بوشهری … هرچند برایتان خواهم گفت که این درخت یگانه میتوانست یگانه هم نباشد و امروز در کنار شش برادر دیگرش روزگاری خوشتر برای بوشهریها بیافریند.
اگر یادتان باشد در یادداشت پیشین، درخت کهنسالی از گونهی کلخونگ معرفی شد که یکی از کهنسالترین و نادرترین درختان کلخونگ ایران محسوب میشود و با حفاظت شخصی آقای بهرام رحیمی در اوج سلامت و بدون آسیب به حیات خود ادامه میدهد. در شهر بوشهر نیز درخت کهنسال دیگری با اسم محلی چش یا لیل رویش دارد که با ابعاد و اندازهای که دارد، به باور مصطفی خوشنویس عزیز – دیدهبان سلحشور درختان کهنسال ایران – دیرینهترین درخت چشی است که تاکنون در کشور مورد شناسایی قرار گرفته است.
متأسفانه پیکر این درخت را از بن تا تاج اگر مرور کنیم، شاهد ستمها و نامهربانیها و بیتوجهیهایی خواهیم بود که به دست متولیان شهر (شهردار و مهندسین و طراحان شهری) بر این گوهر ارزشمند و زندهی بوشهر تحمیل شده است. در حقیقت این درخت از 20 سال پیش به قبل هیبتی وصفناپذیر داشته و سایه گسترده آن مکان پهناوری برای خرید و فروش مایحتاج مردم محل بوده است. با توسعهی شهر و اصلاح مسیرهای تردد و خیابانکشی و جدولبندی آن، به تنها چیزی که توجه نشده است این موجود زیبا بوده که بیش از دو قرن در این مکان سکنی داشته. به منظور تردد خودروها قبل از آنکه فکر کنند با مختصری تغییر در مسیرهای تردد میتوانند فضای کافی را برای این درخت کهن که نظارهگر تاریخ خون بار آن مرز و بوم بوده مهیا کنند. بی درنگ برای کاهش هزینهها اقدام به قطع شاخههای قطوری از آن کردند که دل هر بیننده را ریش ریش میکنند. اطراف این درخت را تا بن جدولبندی و اسفالت کرده و مجرای تنفس ریشههای آن را چنان بستهاند که اگر زود بداش نرسیم آن تنها یادی در ذهن مردان کهن باقی خواهد ماند.
مختصات جغرافيايي محل استقرار آن ً49 َ54 º28 عرض شمالي و ً55 َ49 º50 طول شرقي و ارتفاع محل آن از سطح دريا 20 متر است. اين چش کهنسال تك تنه بوده و تنهاي سالم و کوتاه دارد و از ارتفاع 5/1 متری دو تنه شده و در ارتفاعات بالاتر با انشعابات بعدی تاج گسترده و زیبایی را ایجاد کرده است. این درخت در گذشته سایهانداز محلی بوده که بازار خرید و فروش مواد غذایی در زیر آن بوجود میآمده است. از کنار این درخت نهر آب کاریزی عبور میکرده که در کنار آن یک ردیف از این درخت رویش داشته است و از آن درختان تنها این تک درخت باقی مانده است. آب این قنات که از ارتفاعات شمالی میآمده پس از پر نمودن 7 چاه به دریا میرفته است.
با تغییر بافت شهری و گذر دو خیابان از دو سمت این درخت و تبدیل محل بازار قدیمی به یک میدان، این درخت در کنج یکی از باغچهها واقع شده است که در تقسیم بندی باغچهها و جدول بندی خیابانها، طراح محل، هیچ بینشی از نیازهای اساسی یک درخت همچون کهنسالترین درخت چش ایران نداشته است و از سه سمت تا طوقه این درخت را با جدولبندی، بتن و آسفالت مفروش کرده است و در نتیجه سلامت و بقای این درخت را به شدت به خطر افتاده است. جدا از این بی دقتی، برای امکان تردد کامیون و اتوبوس از دو خیابان جانبی آن سه شاخه بسیار قطور از آن را قطع کردهاند که در یک بررسی کارشناسی این آسیب شدید به این درخت به هیچ وجه ضروری نبوده و با قطع کمتری از شاخههای این درخت، مقصود تردد ماشینآلات بزرگ برآورد میشده است.
اگرچه سه شاخه با قطرهای 30 الی 50 سانتیمتری و 10 شاخه با قطرهای 10 الی 25 سانتیمتری از آن قطع شده است، ولی همچنان این درخت از تاج قابل توجهی برخوردار است. محيط تنه آن 430 سانتيمتر، دو قطر برابر سينهی تنه آن بدون احتساب تنه دوم آن 179×119 سانتيمتر، ارتفاع آن 19 متر، طول و عرض تاج پوشش آن 2/19×5/22 متر و سطح تاج پوشش آن 341 مترمربع است.
امید که مردم و مسئولین مدیریت شهری در بوشهر، بیش از پیش قدر این سرمایهی ناهمتای خود را بدانند و با تیمار شایستهتر آن، این امانت ارزشمند نسل دیروز را به نسل فردای این آب و خاک مقدس تحویل دهند.
بار دیگر از یار همیشه وفادار درختان کهنسال وطن، مصطفی خوشنویس عزیز قدردانی میکنم که اینگونه سخاوتمندانه گزارشها و تصاویر خود را از گنجینههای سبز و دیرینهی وطن در اختیار خوانندگان عزیز مهار بیابانزایی قرار میدهد.
سلام
تا خونه ما 5 دقیقه راهه.باید کمی پهنای خیابان افزایش داده بشه که بتوان محیط مناسبی به این لیل اختصاص داد.ضمنا” از این درخت تا عمارت ملک هم 500 متر راه بیشتر نیست.
پاسخ:
خوش به حالت یاسین جان که می توانی هر روز این درخت برنا را ببینی و در سایه سارش نفس بکشی …
سلام آقای درویش نمیدونم چرا بعضی ها یه درخت بزرگ و کهنسال که میبینن یه جورایی خوششون میاد ازش قطع کنند، جدا میگن ها… مثل این اداره برق و شهرداری اهواز که بعضا درخت های بزرگ شهر رو جوری داغون میکنند که آدم با خودش میگه یه خضومت شخصی با این درختا داشتن…
پاسخ:
واقعن جای تاسف داره … امیدوارم اداره برق و شهرداری اهواز رویه خود را تغییر دهند.
میگن = میگم
خضومت = خصومت
من هم با ياشار موافقم .. درختهاي اكالپتوس باغچه هاي جلوي در خانه اهواز ما را هم شهرداري بدون اجازه امده و بريده !.. اكاليپتوسهاي تناور و رشيد و ستار و مهربان و دوست داشتني من همه بي سر شده بودند .. وقتي كه بعد از چند ماه اينگونه ديدمشان گريه كردم .. اين يك جنايت بود ..
( راستي !.. من به كامنتهاي دوستان در مورد موضوع جنجال برانگيز مقاله آقاي عبادي پاسخ داده ام . اگر دوست داشتيد مي توانيد برويد و بخوانيد )
این روز ها از نامهربانی هایی که با خودمان و محیط زیستمان می کنیم ؛ دلم عجیب می گیرد…
از آقای خوشنویس تشکر می کنم.
از شقایق عزیز ممنونم که حال پدر را پرسید . بهتر هستند . .. : ) ..
( ببخشید که ربطی به موضوع این پست نداشت )
داشتم فتوبلاگتون رو نگاه مي كردم .. يك عكس ديدم با عنوان : the end of my father .. يك لحظه هنگ كردم .. متأسفم ..
من اما هركاري كردم نتونستم از آخرين روزهاي مامان عكس بگيرم با اينكه خيلي دوست داشتم اين كار رو بكنم .. براي اين كار به اندازه كافي شجاع نبودم .. اين هم يه دليل ديگه براي اثبات ” ضعيفه گي ” .. ; ) ..
ممنون که به این موضوع توجه کردید … قصه آخرین وداع من با پدرم اندکی مفصل است که ماجرایش را می توانید در دل نوشته هایم بخوانید. همانقدر بگویم که وجود آن لبخند بر روی صورتش مرا جسور کرد …
زنده باشید و ممنون از حضور مؤثرتان.
مرسي .. : ) ..
پاسخ:
زنده باشید …
تک درخت تنها ی بهمنی در معبر زوزه ی باد ویرانگر
محمود دهقانی
با درود به مهندس محمد درویش عزیز و مقاله ی “قصه پر غصه ۷ برادران بوشهری” و با سپاس از سرور گرانقدر مصطفی خوشنویس دیده بان دلسوز درختان کهنسال ایران و محبتی که نسبت به تک درخت کهنسال دیار مادری من، در بهمنی بوشهر نموده اند. روح و روان من در هر کجا که باشم تا ابد در زیر سایه این تک درخت جا خوش کرده است. اگر به نزدیکی های درخت نظری بیفکنیم می بینیم ساختمانی که اگر حافظه ام خطا نکند در رابطه با گمرک بود و خیلی قدیمی است در آنجا وجود داشت که نمی دانم در حال حاضر وجود دارد یا نه. سبک معماری مناطق جنوبی آن ساختمان قابل بحث است. در چند صد متری درخت، گورستان انگلیسی ها ست که در حال حاضر پایمال فروشگاه زنجیره ای است. همچنین “ارگ ملک” که در چند صد متری این درخت پشت مغازه های جدید است تاریخ غم انگیزی دارند و از سوی دیگر نماد مردان سلحشور آن خطه از میهن ماست که به استعمار انگلیس تو دهنی زده اند. روزی به شخصی که داشت برای پارچه سیاه ماه محرم و نصب پارچه به درخت با چکش به تنه ی این درخت میخ می کوفت اعتراض کردم و گفتم حداقل بند را دور کمر درخت ببند و میخ به آن نکوب . با رکیک ترین ناسزا روبرو شدم. چون لهجه ی فارسی ام تا حدود زیادی تغییر کرده و دلیل آن چند دهه دوری از مام وطن است و با لهجه ی فارسی سبک بوشهر تفاوت داشت آن مرد گفت: حتما می خوای عکس شمر ابن ذی الجوشن برایت روی درخت آویزان کنیم!. برو شهر خراب شده ی خودت ایراد از عزاداری بگیر. به هر روی جماعتی جمع شدند . هر چند دو نفر از میان جماعت با من موافق بودند ولی اکثریت به چشم یک ملعون به من نگاه کردند و آن دو نفر موافق چون هوا را پس دیدند من را از مهلکه نجات دادند.
رفتم در ارگ ملک آنجا که آن روزها آقای شهردار وقت آن را آغول گوسفدان کرده بود و چند خانواده تهی دست در آن ساکن بودند و امروز هم همانگونه که در عکس مقاله ” قصه پر غصه ۷ برادران بوشهری” پیداست تنه این درخت تابلو تبلیغات تاکسی پراید فروشی و صد البته با شماره تلفن ۰۹۱۷۹۰۵۱۰۱۴ شده و شهردار محترم در خواب است، در شاه نشین ارگ، که بدون شک “بار” یا نوشخانه دشمن بوده نشستم. به دلیل بادگیر بودن و سبک معماری با چوب وتیر سقف، که از افریقا و با لنج های بادبانی به بوشهر آورده شده و در مواد نفتی و روغن سیاه انداخته اند تا از گزند موریانه “رشمیز” بر حذر باشند، ذهنم را بر بال خیال تاریخ هوا دادم و بقول شاملو ” در اشک ناتوانی خود ساغری زدم” و مست مست به گذشته اندیشیدم. به در اهتزاز بودن پرچم بریتانیا بر فراز این “ارگ” که لابد با زوزه ی باد قوس تکان می خورده و صدای شیهه ی اسبان دلاور اجدادی که دشمن را با چنگ و دندان از خاک میهن تاراندند در گوشم طنین انداز بود. پنجه ی بقض بر گلویم فشار می آورد و میخی که بر تنه درخت کوبیده شده بود را بر شانه ام حس می کردم. این درخت سایبان مشت استراحت سلحشوران اجدادی ضد استعمار این خطه است. دوباره جایم نگرفت و به زیر درخت برگشتم دیدم مرد چکش به دست نانی از نانوائی گرفته و دارد می خورد و از دور من را ورانداز می کرد. رفتم کنارش گفتم: آقا من با محرم کاری نداشتم فقط اعتراضم برای کوبیدن میخ بر بدن این درخت کهنسال است. آن مرد همانطور که نانش را می جوید و بوی تازه نان می داد در آغوشم گرفت و گفت: وقتی از اینجا رفتی لحظه ای با خودم فکر کردم که این آدم مودب بود و بد خواه نبود. ولی از طرف مسجد من را فرستاده اند که این پارچه را اینجا نصب کنم. اگر بیائی و با آنها صحبت کنی میخ را از تنه درخت بیرون می کشم. در ادامه حرفش به نقطه ای خیره شد و گفت: داره می آد . ایشان از برگزار کنندگان هیئت عاشوراست. مرد بلند بالائی نزدیک شد و با او صحبت کردم. البته او هم در مورد اعتراض من و درگیری لفظی از مردم شنیده بود و وقتی دید طرفدار شمر ابن ذی لجوشن نیستم با تبسمی گفت: عباس این آقا راست میگه. میخ روی تنه درخت نکوب. عباس میخ را از تنه درخت بیرون آورد. حس کردم جراحی دارد ترکش خمپاره از گرده ام بیرون می آورد. با خوشحالی و پیروزمند سایه ی مشت تک درخت تاریخ دیار مادر را ترک کردم ولی هیچوقت پرنده خاطرم از آن درخت دل بر نمی کند.
پاسخ:
اشکم را درآوردی دکتر جان … درود بر شرفت.
سلام
مطلب را روز گذشته در پايگاه اطلاع رساني بنا و خليج فارس درج نمودم
بدرود.( خصوصي)
پاسخ:
سپاسگزارم ابوحنانه جان. در ضمن اینجا پیام خصوصی نداریم رفیق! می توانی برایم ایمیل بزنی.
درود.
سلام.
درود بر نامجوی عزیز …
سلام
یک نکته ای که از دست همه ما در رفته است و اون هم این که این درخت بایل هست نه لیل.لیل به انجیر معابد می گویند.اینو امروز که دوباره از کنارش رد شدم یادم اومد.
درود بر ياسين محمدي عزيز …
تا آنجا كه از مصطفي يادگرفته ام، همان ليل درست است! البته از او خواسته ام تا خودش بيايد اينجا و مشروح تر پاسخ دوستان را بدهد.
سلام بر همه هم میهنان عزیز دوستداران این مرز و بوم و آنان که در ذهن و فکرشان آزادي و آزادگی این مردم غیور همواره در جوش و خروش است. آنان كه زخم یک میخ بر تنه یک درخت را همچون زخم شمشیر بر تار و پود وجودشان مي انگارند. درود می فرستم بر شقایق خانم‘ روشنک خانم‘ آقا یاشار‘ آقا یاسین و آقای دکتر دهقانی که بسیار زیبا نگاشت مطلبی را بر تاریخ آن محل و مختصری ازآنچه که بر این درخت رفته است.
از توجه و تذکر آقا یاسین بسیار ممنونم‘ همانگونه که در معرفی این درخت آوردم این درخت در کتب گیاهشناسی با نام چش معروف است. اسم دیگر آن کرت و در مواردی نيز نام صمغ عربی را بر آن نهاده اند. نام لیل را یکی از رهگذران آن محل زمانی که ابعاد این درخت را اندازه می گرفتم به من یاد آور شد. روز قبل از بازدید این درخت در نزدیکی عسلویه زماني كه دو درخت کهنسال انجير معابد Ficus religiosa را در نخل نقی اندازه گیری و ثبت می کردم همكاري كه از ميراث فرهنگي با همراه بود اين درخت را با نام محلي ليل خطاب كرد نام ليل را براي انجير معابد ثبت كردم و زماني كه به آن مرد رهگذر توضيح دادم كه ليل درخت ديگري با مشخصات ديگري است ضمن تأييد آن تأكيد كرد كه به اين درخت نيز ليل مي گوييم. با اطمينان به گفته آن مرد نام ليل را نيز به جمع اسامي اين درخت افزودم. امروز كتابهاي چندي را ورق زدم در هيچ يك از آنها نامي از ليل برده نشده است. ولي براي درخت ياد شده با مشخصات گياه شناسي آن نامهاي كرت، چش و صمغ عربي به كرات اشاره شده است. به هر حال از بذل توجه و توضيح جنابعالي بي نهايت سپاسگزار هستم. نكته ديگري را نيز اشاره كنم. در استان هرمزگان در حدود 12 كيلومتر جنوب غربي ميناب در روستاي نصيرايي درخت كهنسالي وجود دارد كه يكي از درختان غول آساي ايران محسوب ميشود. اين درخت همان گونه ي انجير معابد است كه دهها ريشه قطور هوايي از آن خارج و در زمين فرو رفته و با رشد تنه درخت و اين ريشهها هيبت عظيمي به آن داده شده است. اين درخت در آن منطقه با نام محلي لول معرف است اگرچه در كتابهايي كه بررسي كردم نام لول را براي نوع ديگري از اين جنس با نام علمي Ficus bengalensis بكار برده اند.
سلام و درود بر مصطفای عزیز و ممنون از توضیحات روشنگرانه ات.
سلام لذت بردم ..عیدتان هم مبارک …من مجری تلویزیون و رادیو بوشهر هستم اتفاقا” در رادیو برنامه گنجینه خلیج فارس دارم که هر روز ساعت 13.30پخش می شود با توجه به اهمیت این موضوع حتما” یک ویژه برنامه می سازم که شهردار بوشهر هم پاسخ گو باشد بسیار مطلب مهمی مطرح فرمودید…با تشکر فراوان…(اسم درخت بابل است)
درود بر پیمان عزیز و ممنون از توجهی که به این میراث طبیعی ناهمتای شهرت خواهی کرد. حتمن مرا در جریان بگذار تا بازخوردهایش را به آگاهی خوانندگان مهار بیابان زایی برسانم.
سالی پر از خبرهای خوش برای تو و دیگر بوشهری های عزیز آرزو دارم.
باسلام وتشکر نشان دادن این تصاویرمرابه یاد دوران کودکیم انداخت وخاطرات آن زمان مو به موبرایم زنده کردی.امیدوارم هرجه هستید سلامت باشید حق نگهدار شما
درود بر گودرزی عزیز و ممنون از لطفتان.
آیا از دوران کودکی تان در کنار این درخت عکسی به یادگار دارید؟ یا دوستان و بستگان تان؟
اگر پاسخ مثبت است، خوشحال می شوم که کپی آن را برایم بفرستید.
مهندس جان سلام اگر ممکنه شماره تماس خود را برام بگذارید (نظرات خصوصی)می خوام همان برنامه که گفتم بسازیم با تشکر جسارتا” هر چه سریعتر….
به چشم …
سلام خدمت برادر گرامی عکسی در این مورد ندارم ولی زادگاهم راخیلی دوست دارم آرزو دارم مسئولین برای زیباتر کردن این شهر عزیزتلاش کننددرپناه حق
اشکالی ندارد … باز هم ممنون از لطفتان.
بالاخره آن عکس را پیدا خواهم کرد.
درود بر بوشهری های خونگرم و دوست داشتنی که زادگاه شان را هنوز دوست دارند و حرمت می نهند.
با سلام و سپاس از مطلب خوبتان در مورد درخت ميدان بهمني بوشهر. چون از نزديك درخت را ديده ام و به منطقه آشنايي دارم، بد نمي دانم موردي را كه در متن به اشتباه ذكر شده بگويم. گفته شده كه آب قنات كنار درخت از ارتفاعات شمالی میآمده در حالي كه در شمال منطقه بهمني هيچ ارتفاعاتي وجود ندارد و بالعكس، ارتفاع منطقه نسبت به مناطق ديگر بالاتر است. بنابراين فكر مي كنم اگر شما يا دوستان اين مورد را بررسي و اصلاح كنيد، مطلب دقيقتر و كاملتر خواهد بود. ضمنا همانطور كه آقاي زنده بودي در بخش نظرات گفته اند، نام محلي اين درخت، درخت بابل است كه بد نيست در متن هم به آن اشاره شود. با سپاس دوباره.
سلام. باغات شیراز عمدا و از سر طمع بساز بفروشه و تیم های فاسدشون در شهرداری و استانداری داره خشکانده میشه، با درختانی که عمر اکثر اونا بیش از ۱۰۰ سال هست. بهانه هم خشکسالی هست که با ۱۰ دلیل خلافش رو ثابت می کنم. اگر در این زمینه نیاز به اطلاعاتی داشتین با بنده در تماس باشید. اگر کاری از دستتون بر میاد انجام بدین یا اقلا من رو راهنمایی کنید باید از کجا شروع کنم.