14 thoughts on “شادگان ؛ سرزمینی که نانواهاشان مرد نیستند! اما هستند!!”

  1. دهنم آب افتاد… همیشه برای نون های سنتی گرسنمه… وقتی دارن نون درست میکنن ،اینقدر سبکبارن که آدم بهشون حسادت میکنه… اما اونها هم دلهای پرغصه ای دارن… من البته هیچوقت شادگان نبودم… ممنونم از به اشتراک گذاشتن این عکس

  2. به مسعود:
    آمین.
    .
    به فلورا:
    امیدوارم روزی بتوانی یک ایرانگردی با دل خوش و در کنار آنهایی که دوستشان داری، به کارنامه زندگیت بیافزایی.

  3. شادگان که شادگانه مهندس

    مام خودمون نونمونو میپزیم
    یعنی علیا حضرت ملکه مادر میپزه !

  4. بعضی وقتها……خود عکس گویاست واحتیاجی به نوشتن هم نیست
    ….
    مثل لبخند این خانوم
    خودت یک عالمه حرف می شنوی؟
    گوش کن
    !!
    دستها هم گویاست

  5. این نان ها خوردن دارد انگار شادی انسانی این زن را مثل جادوئی ظریف با خود داشته باشد
    درود بر زنان نانوا
    درود بر مردان نانوا

  6. می دونم که این دیدگاهی رو که دارم می نویسم خیلی دیره ولی چه کنم . لازم شد بنویسم.
    حقیقتشو بخوای من ساکن شادگان هستم و از اینکه می بینم مسائل مختلفی همچون پرداختن به مشکلات شادگان ، طبیعت ، بیابان و سایر …رو در وبلاگت گنجوندی خوشحال میشم .
    من تازه امشب وبلاگ شما رو دیدم .
    ضمنا ممنون هستم که عکس های شادگان رو گذاشتی . من با اینکه تمام عمرم تو شادگان بودم اما یکبار هم فرصت نکردم به دیدن تالابی برم که مردمی از اون سر دنیا برای دیدنش میان .
    راستی یادم رفت بگن . sarrakhiyeh رو با صاد مینویسن نه با سین . یعنی صراخیه بجای سراخیه.
    بای

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *