سوپرترانزیستور پاناتومیک … 37 سه اینچ!
در گوشهی پرتی از کهکشان راه شیری، یه سیارهی كوچولوی آبیرنگ وجود داره به نام زمین، که داره عجیب گند میزنه! واسه همین اعضای كنفدراسیون راه شیری به فکر افتادند تا تکلیف خودشونو با این سیاره روشن کنند! چرا که ساكنان سیاره زمین بدون ملاحظه مشغول تخریب محیط زیست خود هستند و نادانسته تعادل كهكشان را به هم زدهاند. كنفدراسیون 4 مأمور زبدهی خود را به زمین میفرستد تا دربارهی این موجودات عجیب غریب به بررسی پرداخته و نتایج تحقیقاتشونو به ستاد مرکزی بفرستند؛ تحقیقاتی که ممکنه به صدور حکم نابودی زمین منجر بشه!
اینی که الان خوندید، خلاصهی داستان سریالیه به نام مسافران، که تا حالا 20 قسمت آن از شبکهی سوّم سیما پخش شده و البته 30 قسمت اون هنوز مونده! راستش اولش هیشکی این سریالو جدی نمیگرفت و من هرچی به پدر میگفتم: بیا با هم بشینیم مسافران نیگاه کنیم، میگفت تو هم حال داری پسر! این هم تو این وضعیت چیز و میز و اینا و اونا …
اما یواش یواش با بلندترشدن و استمرار خندههای جادویی اروند در حین نمایش سریال، پدر توجهش جلب شد و کم کم از میز کامپیوترش فاصله گرفت و گاه یه نگاهکی هم به مسافران میانداخت … تا اونجا که حالا خودش خبرم میکنه که مسافران داره شروع میشه و سوپرترانزیستور پاناتومیک – یا همون خیار شور خودمونو – عشق است!
شاید یکی از قشنگترین قسمتهای این سریال، زمانی بود که آن 4 مأمور زبده به این نتیجه میرسند که باید مأموریت خود را تمام شده تلقی کنند و پیشنهاد انهدام کرهی زمین را به فرماندهان کنفدراسیون بدهند! و وقتی با مقاومت و التماس فرید (با بازی رامبد جوان) روبرو میشوند، میگویند: این واسه شما هم بهتره! وقتی دخلتون با خرجتون نمیخونه؛ وقتی مجبورید این همه به هم دروغ بگید و کلک بزنید؛ وقتی سر هم کلاه میزارید … وقتی این همه رنج و درد میکشید و اشک میریزید … همون بهتر که همهتون نابود بشید و از این رنج ناخواسته خلاص! فرید البته واسشون توضیح داد که این همهی ماجرا نیست و چیزای خوبی هم در زمین وجود داره مثل پخش همین سریال جومونگ!
راستی! نظر شما در بارهی مسافران چیه؟ فکر میکنید پیمان قاسمخانی این بار هم کولاک میکنه؟!
15th آگوست 2009 در 03:10
در این که پیمان قاسمخانی و فرید جنگلبرد (رامبد جوان) کارشان درست هست شکی نیست، بعد از کلی طناز پرمدعا که ریپ زدند خیلی بهتر کار کردهاند اما سریال بد روزگاری پخش شده وگرنه بازتاب بیشتری داشت اروند عزیز.
در ضمن دست بردارید آقا از این جومونگ… من ترجیح میدهم که کنفدراسیون ما را بخاطر همه اون خطاهای انسانی ببخشه اما بخاطر این جومونگ دیدن از بین ببره.
شما که روشنفکر و فرهیختهای اروند جان، جومونگ!!!
پاسخ:
اتفاقاً من هم به نظرم كنفدراسيون لازمه يه گوشمالي حسابي به آدم زميني ها بده!
15th آگوست 2009 در 07:57
من نمی تونم ببینم مگه این که از اینترنت پیداش کنم.
پاسخ:
چرا؟ جام جم بين الملل هم كه پخش مي كنه.
15th آگوست 2009 در 10:34
سلام بر اروند عزیز…راستی چند تا سوپرترانزیستور پاناتومیک 37 نداری بهم بدی آخه مغزم داره از خبرهای این چند روزه سوت می کشه و دلم برای فک های خزرمون تنگ شده…..
پاسخ:
من كه فكر نكنم مشكلات ما با خيار شور خوردن هم حل بشه دريا جان! مگه نديدي كه كامپيوترشون هم داشت مي سوخت؟!
15th آگوست 2009 در 11:25
من هم موافقم که بازی نفر سوم بهتره . شاید دلیلش این باشه که تازه کاره و هنوز دچار تکرار و کلیشه نشده ، مثل حمید لولایی یا شقایق دهقان .
قبول که زمین اینهمه مشکلات داره ، اما از جذابیتهای اغواکننده اش هم نباید گذشت که خود این 4 مامور هم گاهی مجذوبش می شن . مثالی که می تونم بزنم ،باتوجه به اینکه وقت ناهاره و من هم بی نهایت گرسنه ، غذاهای زمینیه که می بینیم اینها عاشقش شدند .
آهو و پدرش هم فکر می کنم درمورد سریال جومونگ به شدت با تو هم عقیده باشند .
دخلمون با خرجمون نمی خونه ، رنج می کشیم و اشک می ریزیم ،نیرنگ و ریا کم نمی بینیم ، اما دلهامون می تپه ، عاشق می شیم ،خوشحال می شیم ، غمگین می شیم ، قهر می کنیم ،آشتی می کنیم ،سختی داریم ، راحتی داریم ، زشتی هست ،ریبایی هست … زندگی را با این اوج و فرودهاش دوست داریم .
15th آگوست 2009 در 12:13
آخ آخ از غذاهاي زميني نگو كه دلم آب افتاد … بخصوص از نوع دريايي اش و البته با طعم پيتزا! خوشحالم كه شما هم از بازي نفر سوم خوشتون آمده. راستي! نمي دونم چرا نوشتم نفر سوم از سمت راست؟! در حالي كه از هر طرف سومه! چون كه وسطيه!! در ضمن؛ چقدر قشنگ خوبی های زندگی رو و اوج ها و فرودهایش را ترسیم کردی … ممنون.
15th آگوست 2009 در 14:16
به نظر من که کولاک می کنه،چون حقیقت این دنیا رو میگه……….
15th آگوست 2009 در 14:23
خوشم مي آد ازت نيلوفر … چقدر شبيه من فكر مي كني!
15th آگوست 2009 در 22:12
خواهش می کنم …………..
انگار مارو خیلی دست کم گرفتی………….!!!!!!!!!!!!!!!!!
15th آگوست 2009 در 22:43
نه بابا! کی جرأت شو داره یک دختر خانوم فروردینی رو دست کم بگیره؟!
16th آگوست 2009 در 15:30
موافقم
16th آگوست 2009 در 20:30
اروند جون ما که جلوی این نظرپردازهای نوجوان کم آوردیم.
جون عمو بی خیال ما …
16th آگوست 2009 در 20:40
اتفاقاً جوون عمو اصلاً نمی شه! اصرار نفرمایید …
27th آگوست 2009 در 22:20
سلام اروند جان
من مهشید دختر عمه ی علی ونیلوفر هستم.
اروند تا به حال به این فکر نکرده بودم که خود انسان دلیل نابودی این کره ی خاکی وهمچنین خودشون هستن و از این موضوع مطلع نیستن.
27th آگوست 2009 در 22:40
سلام اروند جان
من مهشید دختر عمه ی نیلوفر و علی هستم
من تا حالا به این فکرنکرده بودم که انسان ها دلیل نابودی این کره ی خاکی و همچنین خودشون هستن .
27th آگوست 2009 در 22:52
سلام بر اروند خان
ببخشید همش مهشید پیام میده اما نمی دونم چرا نمیشه .
فکر کنم کامپیوتر ما با مهشید لجه
فکر کنم با مهشید تو بخش جاذبه آشنا شدی.
21st سپتامبر 2012 در 14:47
کاملا موافقم
21st سپتامبر 2012 در 14:48
خواهرم سارینا عاشق ای فیلم