هومان خاکپور عزیز در واپسین یادداشتش خبرمان داده که به رغم آتش سوزانی که بیش از یک ماه زیستمندان گندمان را آزار داد – و البته اینک به لطف باران پاییزی، کاملاً سرد و خاموش شده است – طبیعت با گشادهرویی مثالزدنیاش آن خشم انسانساز را با گلهای سفید و صورتی پاسخ داده است!
هرچند که ظهور شکوفهها در این فصل، هرگز نمیتواند خبر خوشی برای درخت و سالی پربار در بهار آینده باشد. چرا که نشان از تنشی محیطی داده که سامانهی زیستمندی درخت را متأثر کرده است.
با این وجود، کامنت مرضیه ناظری عزیز و تعبیر عاشقانهی او از واقعیت رخداده، سخت به دلم نشست و دوباره یادم افتاد که در مواجهه با طبیعت و هر آنچه در اوست:
دچار باید شد
و دچار یعنی:
تعبیر عاشقانهی اشکال …
درست مثل عباث که وقتی زندگی به او نقره میداد، او سیبهای طلایش را سخاوتمندانه بین مردم پخش میکرد تا بشود زندگی … بشود ضرب زمین در ضربان دل ما …
بیاییم از طبیعت بیاموزیم و نوشخندمان را ارزانی نیشخند زمانه کنیم.
همین.
سلام
اینجا”باران” است، اینجا “صدای باران” است
اینجا، بهبهان ، بالاخره باران بارید.پس از مدتها که از باران تنها خاطره ای در ذهن و چشممان مانده بود
دیروز به هر که می رسیدم تبریک می گفتم و قدم مبارکی.کاش قدمش “سبزی” برای همه ی هموطنانمان به ارمغان بیاوردولکه ی سرخ بهبهان بر نقشه ی ایران با مامش یکجا “سبزترین” گردد.
من هم آشتی باران با بهبهان را تبریک می گویم …
عکس بی نظیره و همین طور تعبیر خانم ناظری