یکی دیگر از پژوهشهای کارآمد در این حوزه، مطالعهی نسبتاً جامعی بود که توسط پروفسور خارین و همکارانش در سال 1993 میلادی به سامان رسید. آنها روش جديدي براي توليد نقشههايي از عملكردهاي مؤثر در فرآيند تخريب سرزمين با مقياس 2500000 : 1 (يك به دوميليون و پانصدهزار) ارايه دادند. منطقهی تحت مطالعهی آنان، 2 ميليون كيلومترمربع وسعت داشت و درياچهی آرال در آن واقع شده بود. مطالعات آنان نشان داد كه در طول 31 سال (1991-1960)، مساحت درياچه از 64113 كيلومترمربع به 31113 كيلومترمربع كاهش يافته است. مطابق نتايج بدست آمده از اين تحقيق، بيابانزايي در 3/75 درصد از منطقه به صورت تخريب پوشش گياهي؛ 3/14 درصد، شوري خاك و زهكشي؛ 9/5 درصد، فرسايش آبي؛ 4/2 درصد، عوامل تكنوژنتيكي؛ 5/1 درصد، فرسايش بادي و سرانجام در 5/0 درصد اراضي باقيمانده در هيئت ماندابي شدن اراضي ظاهر شده است. امّا انجم شعاع و اخلاصپور (1376) نتايجي متفاوت گرفتند؛ آنها در بررسي دلايل بيابانزايي و تشديد آن در منطقهی شهداد، مهمترين عوامل را به ترتيب اولويت به شرح زير معرفي كردند:
1- پستي و بلندي (ویژگیهاي ريختشناسي)،
2- زمين شناسي،
3- خاك،
4- پوشش گياهي،
5- اقليم،
6- هرزآبها،
7- بهرهبرداري بيرويه از آبهاي زيرزميني و افزايش املاح آنها،
8- سامانههاي غلط آبياري،
9- جمعيت،
10- مسايل اجتماعي و اقتصادي.
ادامه دارد …
بهوش باشید برخی نوابغ می خواهند خشکی دریاچه ارومیه را به گردن خشکسالی بیاندازند
تا چند سال دیگر هم دریاچه ارومیه مانند آرال خشک شده و منشا چند مقاله ISIمی شود و چند بی سواد برگی زرین از حماقت و بی سوادی را بر پرونده های علمی درخشان خود می افزایند
چشم! به هوش هستيم. اصلاً نگران مباش و به خواب كه شهر در امن و امان است!