طبیعت رنجور وطن، یک نوروز دیگر را هم سپری کرد و آنگونه که مقامات گردشگری کشور اعلام میکنند، تقریبن تعداد رخداد سفر در طول تعطبلات نوروزی 1389 برابر با جمعیت کشور بوده است و شاید هم بیشتر!
چنین حجم پرفشاری از سفر، آن هم در یک محدودهی کوچک زمانی به خودی خود میتواند بسیاری از آستانهها را در تحمل بومشناختی یا برد اکولوژیک سرزمین با تنش روبرو کند؛ چه رسد به این که مشاهده کنیم برخی از شهروندان بدون توجه به چنین فشاری، آشکارا زخمهای عمیقتری هم بر پیکر رنجور طبیعت وارد کنند و یا زبالههای خویش را به دامن پرمهر آن هدیه دهند!
پیش تر در سفرنامهی نوروزی خود، به گوشههایی از این رخداد تلخ در استان چهارمحال بختیاری اشاره کردم و به چشم خویش خودروهای فراوانی مانند اهالی این جناب پرشیا را دیدم که به سادگی آب خوردن در طول یک مسیر چند کیلومتری و پرتکرار زبالههای خود را به بیرون پرتاب کرده و فارغالبال میراندند و به تذکرهای خودروهای پشت خود – از جمله ما – توجه نمیکردند.
چندی پیش، همکار عزیزم، دکتر عادل جلیلی برایم شرح میداد که چگونه در یک مسافرت به دامنههای سبلان به همراه دانشمندان اکولوژیستی از انگلستان، شاهد ریزش اشک همراهان بریتانیایی خود بوده است! میدانید چرا؟ آنها با ناباوری و پس از تماشای زبالههای فراوانی که در منطقه پخش شده بود، میگفتند: چگونه دلتان میآید تا این طبیعت بینظیر در جهان را اینگونه بیالایید و نابود سازید؟ آنها اشک میریختند … در حالی که برخی از ما به اشک آنها میخندیدیم! چرا؟
نگاه کنید این تصویر را که متعلق به یکی از روستاهای بسیار زیبای محور لردگان به بروجن است. ببینید چگونه مردم روستا زبالههای خود را در رودخانهی حاشیهی روستا رها میکنند! و بعد آن بوقلمون را …
جالب آن که وقتی از یکی از مسئولین شورای روستا میپرسم: چرا فکری به حال دفن بهداشتی زبالههای دهکدهی خویش نمیکنید؟ با تلخی میگوید: زیرا مردم حاضر نیستند ماهی 2 هزار تومان (برای هر خانه) هزینهی جمعآوری زبالهها را با ماشین مخصوص بپردازند! مردمی که برایشان پرداخت آن دو هزارتومان اصلاً نفسگیر نیست! هست؟
و دست آخر نگاه کنید که برخی از هموطنان خراساننشین ما در سیزدهمین روز از فروردین 1389 چه بلایی بر سر اخلمد، زشك، طرقبه، شانديز، بند فريمان، آبقد، فردوسي، ازغد و تمام مناطق طبيعي اطراف مشهد آوردهاند!
به راستی غلظت شتابناک زبالهها در طبیعت ایران از کدام واقعیت تلخ خبر میدهد و چرا برخی از ما حتا هنوز نمیدانیم که پرتاب زباله از خودروی در حال حرکت به بیرون، یکی از غیرمدنیترین و طبیعت ستیزانه ترین و توهین آمیزترین حرکتهایی است که یک شهروند میتواند انجام دهد؟
واقعاً چرا؟
مؤخره:
فارغ از ماجرای تلخ زبالهها، موج شیرین حمایت از مهار بیابانزایی در مسابقهی انتخاب برترین وبلاگ جهان در حوزهی محیط زیست (تغییر اقلیم) همچنان ادامه دارد و دوستان نادیدهی بیشتری در حال پارو زدن مشاهده میشوند که از آن جمله باید به موارد زیر اشاره کرد:
– لطفاً ازوبلاگ سبز مهار بیابانزایی حمایت کنید! غفلت موجب پشیمانیست! – شباهنگ
– رقابت وبلاگ مهار بیابان زایی با یازده وبلاگ زیست محیطی منتخب جهان – سایت هفت رنگ
– یک رای ما برای وبلاگ مهار بیابان زایی قدمی کوچک در حمایت از محیط زیست – گفتگوی لاک پشتی
– کاکا بیاین رای بدید! – تارنمای کاکا جنوبی
– برای ایران و حمایت از وبلاگستان محیط زیستی به وبلاگ مهار بیابان زایی رای دهیم – اصفهان بلاگ
– به مهار بیابان زایی رای می دهیم – پایگاه اطلاع رسانی سرزمین جاوید (امیر پریزاد)
واقعا چرا؟
اگر چنین آموزشی را از سنین خردسالی تئوری به کودکانمان بدهیم و خودمان هم قانونش را رعایت کنیم
شاید حال و روز نسل آینده مان به از این باشد .
این روز سیزده فروردین نمی دانم روز طبیعت است یا روز ستیز با طبیعت!؟
آقای درویش عزیز, همان ماشین جلویی شما اگر در کانادا رانندگی میکرد و ماشین پشت سری ضمن برداشتن شماره اش, آنرا به پلیس گزارش میکرد, با یک اخطار کتبی مواجه میشد و رکوردش در کامپیوتر پلیس ثبت میشد.اگر برای بار دوم این کار را میکرد دو هزار دلار جریمه اش میکردند. چون جریمه ی پرتاب آشغال به بیرون از ماشین دو هزار دلار است.
پاسخ:
اتفاقن من شنیده ام که در ایران هم مجازاتی معادل 7 هزار تومان برای چنین خلافی در نظر گرفته اند که البته ناچیز است. اما پند شما را این بار انجام خواهم داد و شماره خودرو متخلف و زباله ریز را به پلیس می دهم و نتیجه اش را برایتان گزارش خواهم کرد. البته اروند هم در این زمینه یک حرکت جالب انجام داده که گزارشش را می توانید در این نشانی بخوانید:
http://arvand.mohammaddarvish.com/archives/244
این هم بستگی زیبایی که بین پارو زنان ِ تیم ما دیده می شود ؛ حقیقتا خود پیروزی است .
درسته شقایق عزیز … این همراهی ها و همدلی ها بین پارو زنان بسیار کم نظیر و شدیدن امید بخش است.
درود …
وای .. ما رفتیم یزد
کلی آشغال جمع کردم از سر جای مردمی که با چشم خودشون می دیدن من آشغالاشون جمع میکنم ولی عین خیالشون نبود. مسخره هم میکردن تازه !!
پاسارگاد بوی پهن حال آدم رو بد میکرد..
فکر میکردم اگه مردم پاسارگاد بجای دامپروری به اون شکل گل کاری میکردن و دم در خونه هاشون بجای پهن جمع کردن 4 تا درخت می کاشتن می مردن؟؟
آفرین بر شما که بدون چشمداشت و حتی بی توجه به نگاه های آنچنانی مردم، چنین کار ارزشمندی را انجام دادید.
در مورد پاسارگاد، اگر فقط به آن مردم می آموختند تا صنایع دستی و روستایی شان را رونق بخشیده و در معرض فروش قرار دهند، بی شک درآمدی بهتر و روزگاری معطرتر در پاسارگاد می آفریدند. مشابه تجربه ابیانه در کاشان.
درویش جان راحتت کنم ، تا روز اعلام نتایج مسابقهء دویچه وله هر چی مینویسی داری برای خودت مینویسی . ما میایم فقط اون موخره هاش رو میخونیم ، دوباره پارومون رو ور میداریم و میدویم میریم . یعنی فعلا” حواسمون فقط به انتخاباته!
آقا یکی آخرین نتایج رو اعلام کنه . الان چند درصدیم؟ دقیقا” چقدر وقت باقی مونده؟
درود بر لطیف عزیز …
تا 24 فروردین وقت باقی است، یعنی 5 روز دیگر.
فعلن هم ترکیب به هم نخورده و مهار بیابان زایی 16 درصد از نزدیکترین رقیبش عقب است و در عین حال 6 درصد از نفر چهارم جلوتر است.
راستی! مصاحبه ات را در رادیو زمانه گوش کردم. صدایت به قیافه ات نمی آمد! صدایت از سن شناسنامه ای ات پخته تر به نظر می رسد.
آخرین بخش مصاحبه خیلی غم انگیز بود …
محمدجان ممنون که به آن عضو شورا لطف کردی و عکسش را نشان ندادی … مخصوصن داستان پرتاب بطری نوشابه از ماشین در ساعت یک بامداد. شب خوبی بود؛ باران و تگرگ و کباب بختیاری در کنار تالاب چغاخور …
من لطف نکردم! بهش فرصت دادم تا خودش را بازیابد!
راستی هر وقت آن بطری را برداشت به من خبر بده.
در ضمن کرسی را از قلم انداختی! آن شب استثنایی و تگرگی! با کرسی بود که خیلی چسبید! نچسبید؟
درسته؛ کرسی و سعید …
البته اگر آن بطری تا حالا جذب نشده باشه! چشم.
آخ گفتی!
اون “جذب” رو خوب اومدی به خدا …
فکر کنم باید ماجرای جذب ایستاک انار را به آگاهی کمپانی معظم تولید کننده اش برسانیم!
یادش به خیر …
سلام خسته نباشی
اول سال نو مبارک و دوم درویش عزیز من یک گزارش دارم به همراه 700 قطعه عکس از مشکلات زباله در ایران . وفتی پارسال می گفتم بیابد بلاگ آموزشی بزنیم شما و سایر دوستان گفتبد نه و اگر دلم می خواهد برم خودم بزنم
من نویسنده نیستم کار را باید داد به کاردان
مطالب بفرستم با ترجمه شده ادیت کنید و به فارسی روان بنویسید؟ برای سایت های محیط زیستی داخل کشور ؟
الان یک هفته است اینجا 40بورو افرادی که در از ایستگاه های فطار درون شهری با همان مترو با سیگار روشن خارج می شوند را در جا جریمه می کنند و در خیابان اگر سگی دستشوئی کند و ساحب آن محل را تمیز نکند در جا تا 120 یورو بسته به محل جریمه دارد وای به روزگاری که یک شیشه پلاستیکی در اشغال غیر بازیافتی پیدا شود خرج یک دادگاه و وکیل بازی رو دوش آدم هست
ای دوست که ما به کجا می رویم و دنیا به کجا
پیروز باشید
پاسخ:
درود بر شیوا شفاهی عزیز …
سال نو شما هم مبارک و ممنون از لطفتان.
اگر کمکی از دست من بر می آید، در خدمت هستم.
محمد جان وقتي عكسهايت را ديدم ياد كناره هاي رودخانه چشمه كيله در تنكابن، رودخانه خرم آباد، خرابه هاي خالي و باير در همين تهران و هزاران جاي ديگر حتي با فاصله كم از سطلهاي زباله افتادم. وقتي كه مي بينم همسايه محترم در كمال خونسردي و با وجود فاصله بسيار زياد 20 متر! تا سطل زباله شهرداري، زباله هاي عزيز تر از جان خود! را از پنجره طبقه 5 به پايين پرتاب مي كند، كاري جز تشكر كردن برايم باقي نمي ماند!
من فكر ميكنم با وجود مردم عزيز، باشعور، غيور، شجاع و حق طلبي! كه در همين تهران هستند براي من فرصتي براي تشكركردن از روستاييان نمي ماند. نه؟
درسته … فکر کنم تو مجبور باشی تا آخر عمرت مدام تشکر کنی! اونم فقط از بچه محل های خودت!
درود …
در بین بچه های محیط زیستی فیس بوک یک خانمی هست بنام دکتر کمالیان . امشب متوجه شدم هم در فیس بوک مطلبی را گذاشته اند و دوستان را تشویق به رای دادن برای مهاربیابانزایی می کنند ، و هم اینکه از همکاران پزشک و پرستارشان در بیمارستان قلب شیراز درخواست پارو زدن کرده اند! و چقدر هم ظاهرا” این موضوع را جدی گرفته اند .
خانم دیگری هم که آمریکایی هستند (بنام هلن جانسون) و ظاهرا” خیلی به طبیعت ایران علاقه دارند ، به من پیغام داده و خیلی جدی پرسیده است که آیا می تواند به عنوان یک آمریکایی به وبلاگ مهاربیابانزایی رای بدهد؟!
:)
گفتم این دو نکته را در اینجا ذکر کنم و یک خیلی ممنونی گفته باشیم به این دو دوست نادیده .
پاسخ:
حقیقتن خبر مسرت بخش و شوق آفرینی بود. ممنون از خانم کمالیان و جانسون و درود بر لطیف گرامی. چند روز پیش هم دانش آموزان مدارس دیر از طریق معلم زبان انگلیسی شان به من اطلاع دادند که جملگی دارند برای مهار بیابان زایی در سطح شهرستان دیر و مناطق همجوار رای جمع می کنند! درست مانند اهالی چند روستا در همدان و آباده طشک (فارس). یک شرکت اینترنتی هم شروع کرده به ارسال یک اس ام اس مفصل برای تمام مشترکین خود در سطح استان چهارمحال بختیاری و از آنها دعوت کرده تا پارو بزنند!
درود بر همه ی عزیزان.
یه چیزی میگم قدر ایرانو بیشتر بدونیم:
15نقطه آلوده دنیا میدونید کجان؟
۱-اندونزی رود Citarum: آلوده ترین رودخانه دنیا بوده، حدود ۵ میلیون نفر درحاشیه این رود زندگی کرده و آب آشامیدنی خود را از آن تامین میکنند.
۲-اوکراین Chernobyl: بعد از فاجعه هسته ای چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ این روستا واقع در شمال اوکراین با جمعیت ۱۴۰۰۰ نفر در حال حاضر به دلیل آلودگی شدید هسته ای خالی از سکنه شده.
۳-چینLinfen : این شهر آلوده ترین هوا را در کل دنیا دارد. به طوری که گفته میشود اگر لباس خیستان را بیرون پهن کنید قبل از خشک شدن سیاه میشود!
۴-شمال اقیانوس آرام: در مساحتی به وسعت ۲ برابر تگزاس جزیره ای از انواع زباله های پلاستیکی در سطح آب شناور است.
۵-برزیل Rondonia: ایالتی در شمال غربی برزیل جایی که بیشترین صدمه به جنگل آمازون برای ایجاد چرا گاه دامها وارد شده.
۶-هند رودخانه Yamuna: یکی ازبزرگترین انشعابات رود گنگ است که از میان شهر دهلی عبور میکند و ۵۸ % ضایعات شهر به آن وارد میشود .با این وجود هنوز میلیون ها نفر از هندی ها از آب آن برای شستشو و آشامیدن استفاده میکنند.
۷-پرو La Oroya : واقع در کوه های آند در پرو، شهری پوشیده از دوده. سرب موجود در خون ۹۹% از کودکان این ناحیه بیشتر از حد نرمال است.
۸-روسیه Lake Karachay : بر طبق گزارشات سازمان نظارت جهانی بر زباله های هسته ای Karachay آلوده ترین مکان بر روی زمین به مواد هسته ای میباشد. میزان آلودگی این منطقه به مواد رادیو اکتیوی به حدی است که قرارگیری در معرض تشعشعات حاصله حتی به مدت ۱ ساعت میتواند کشنده باشد
۹-هائیتی: در گذشته ۶۰% از این کشور دارای پوشش جنگلی بوده اما هم اکنون فقط ۲ % از جنگل ها باقی مانده.
۱۰-زامبیا Kabwe: تپه های Kabwe سرشار از عناصر سرب و کادمیوم هستند و هیچ گیاهی در این منطقه قادر به رشد نیست
۱۱-ویرجینیای غربی :Appalachia قله کوه های این منطقه در اثر استخراج معادن زغال سنگ و عملیات تخریبی متعدد به کلی نابود شده اند.
۱۲-روسیه Dzerzhinsk: از نظر شیمیایی آلوده ترین شهر جهان است. در سال ۲۰۰۳ نرخ مرگ و میر نسبت به تولد به ۲۶۰ درصد رسید. بین سالهای ۱۹۳۰ تا ۱۹۹۸ بیش از ۳۰۰ هزار تن مواد و ضایعات شیمیایی در این منطقه مدفون شده.
۱۳-آرژانتین Riachules Basi: نام این رودخانه در لغت به معنی آلودگی میباشد. در حاشیه این رودخانه ۳۵۰۰ کارخانه در حال فعالیت اند و انشعابات غیر قانونی فاضلاب این کارخانه ها به این رودخانه ریخته میشود.
۱۴-هند Vapi: این شهر سرشار از انواع مختلف آلاینده های شیمیایی است.جیوه موجود در آبهای زیرزمینی آن ۹۶ برابر حد نرمال جهانیست. هوا و محصولات کشاورزی آن نیز از فلزات سنگین اشباع شده.
۱۵-مدار زمین: شاید باورش سخت باشد که حتی فضای پیرامون زمین هم مورد هجمه آلودگی توسط ما انسانها قرار گرفته باشد. درواقع حدود ۴ میلیون پاند زباله فلزی و کربنی و حتی فضا پیما در مدار زمین رها شده که باعث اختلال در عملکرد ماهواره ها و ارتباطات و نیز به خطر افتادن جان فضانوردان میشود.
عکسهاشونم دارم اگه کسی خواست.
پاسخ:
ممنون محمد جان. تصاویرش را برایم ایمیل کن.
و اینو میگم که تاسف بخوریم که ایرانی هستیم و تمدن چندهزار ساله داریم!!!!!!
1. سوئیسی ها تمیزترین مردم دنیا هستند.
وقتی وارد سوئیس می شوید، در هر گوشه می توانید یک سطل زباله ببینید، حتی یک تکه کاغذ هم روی زمین دیده نمی شود. همه ساختمان ها برق می زند. باور نمی کنید، حق دارید که تعجب کنید! در واقع سوئیسی ها به زندگی تمیز و مرتب اهمیت می دهند و به دلیل قوانینی که در کشور وضع شده و اکثر ساکنان به آن احترام می گذارند، کشور آنها بسیار تمیز است و مردم برای حفاظت از محیط ارزش زیادی قائل هستند. کافیست یک تکه کاغذ تصادفی از دست تان روی زمین بیفتد، آن وقت کسی هست که دوستانه به شما تذکر بدهد.
باید اینو اضافه کنم که چرا ما؟؟؟
بی خیال!
پاسخ:
مردمان سویس و کشورهای اسکاندیناوی همواره در شمار 10 کشور نخست در جدول شاخص های توسعه انسانی ملل متحد قرار داشته اند و ما هرگز در بین 80 کشور این جدول هم نبوده ایم و امروز هم در مرز 100 قرار داریم!
البته به نظرم یکی از تمیزترین شهرهای ایران که به ندرت می توان در معابر عمومی اش، زباله دید، اصفهان است.
واقعن لازمه یاد بگیریم دل مون واسه چیزایی که داریم بسوزه! ولی کی!؟
این همه تمرکز اعضای ستاد تحسین برانگیزه…
یه دست مریزاد اساسی هم باید به خانوم کمالیان و خانوم جانسون گفت.
بعید نیست این جوری پیش بریم تبدیل شیم به 16مین نقطه آلوده ی جهان! تاسف باره… کمک کمک کمک!
پاسخ:
1- هر فردی با یک دفترچه راهنما برای ساختن آینده اش به این جهان پا می گذارد. چه بسیارند آنانی که به یاد نمی آورند آن را کجا نهاده اند! کاش من و تو مونترای عزیز نه تنها جای دفترچه خود را گم نکنیم؛ بلکه بتوانیم در طول زندگی مان، چند دفترچه ی راهنما ی گم شده را نیز برای مردمانی که دوستشان داریم، پیدا کنیم. و این راز شیفتگی من به مهار بیابان زایی است. زیرا احساس می کنم در طول این 5 سال چند تا دفترچه راهنما برای چند گم کرده، پیدا کرده ام. امیدوارم آنها که این یادداشت را می خوانند و تا امروز نمی دانستند که پرتاب زباله یعنی چه، این کار را نکنند و به دیگران هم بیاموزند که از تکرارش بپرهیزند.
2- برو بالاتر … کار بچه ها و نحوه پاروزدن ایشان کاملن رؤیایی است.
3- کاملن موافقم … خیلی تحت تأثیر کارشان قرار گرفتم.
4- به نظر من نهر فیروزآباد تهران هم اکنون هم در شمار یکی از 10 نقطه آلوده جهان قرار دارد.
.
.
پیگیری های دقیقت از ماجراهای سرای 4 گانه ی مجازی درویش برایم بسیار ارزشمند است.
درود.
رفت درویش زخط شهر به دشت
با دلبران زهر طرف می گشت
گلشنی دید تازه و خندان تر و نازک چو خط دلبندان
پر زنارنج و نار باغی خوش
زیر هر برگ او چراغی خوش
گفت آب از کدام جویستش
که بیدینگونه رنگ و بویستش
خاول هومان زدور ناظر بود
داد پاسخ که نیگک حاظر بود
گفت دانش تو داد آب او را
زان نبیند کسی خراب او را
به به … می بینم که هوای بهاری تنکابن حسابی تونسته ذوق شاعری را در اشکار عزیز وبلاگستان بیدار کنه!
من در یک ماموریت دو روزه برای تهیه گزارش از کار اکیپ های حفاظتی جلوگیری از حمل کرفس و محصولات فرعی مراتع و … به منطقه بازفت کوهرنگ می روم. مناطق جنگلی بکر چری و تاراز و … که به مدد نداشتن توسعه! جلوه هایی کم همتای از طبیعت زیبای بختیاری را به رخ معدود طبیعت گردان خود می کشند. مطمئن باشید در آنجا هم در کنار تیم پاروزنان با صفای مهار بیابان زایی خواهم بود و با تصاویر زیبایی که از آن جلوه های ناب به همراه خواهم آورد خسته نباشید جانانه ای به هم تیمی ها خواهم گفت …
خدا قوت دیده بان طبیعت بختیاری … چشم به راه دیدن گزارش مصور تو خواهیم ماند …
درود.
آقای درویش سلام
تو خسته نمیشوی! امیدوارم توانات هر روز بیشتر باد.
این نقد شما بر من هم وارد است. چهار ماه است جمعآوری زبالهی روستای ما هم متوقف است. در فصل زمستان که کار تعطیل است، اهالی روستایامان هزینهی حمل زباله را نمیپردازند و یک عدهداخل رودخانه میریزند و یک عده میسوزاند.
از اینکه به این مورد اشاره کردید خیلی خوشحالام. بالاخره یک نفر این مشکل را دید، اما کار خیلی بیخدارتر از این حرفهاست. زبالههایی که کنار جادهی حدفاصل ایست بازرسی شهید زارعی تا همدان به طول 15 کیلومتر است – و مسیر هم روستاییهای من برای رفتن به همدان و شهر بهار است – باعث میشود انگیزهی حمایت از جمعاوری زباله کم شود. به علاوه ایکاش در یه فرصتی سری به محل جمعاوری زباله – هر شهری یا روستایی که شد زیاد فرقی ندارد!!- بزنید تا با عمق فاجعه بیشتر روبرور شوید – البته شاید تا حالا بارها روبرو شده باشبد! – کار خیلی فاجعهبار تر است. هنوز روش خاصی برای دفن یا دفع زباله اجرا نمیشود، میشود!؟
درود بر قباد عزیز.
اتفاقن در مورد محل دفن زباله در شهر همدان گزارشی مصور در وبلاگم منتشر کرده ام … راست می گویی برادر؛ وضعیت بسیار ناگوار است.
چقدر تلخ بود،
دلم برای زمین می سوزه ،
برای خودمون بیشتر …
اما برای نسل بعد …
بیشتر شرمنده میشم تا اینکه دلم بسوزه.
باید بکوشیم تا وظیفه شهروندی خود را انجام دهیم. من از این پس شماره خودروهای زباله پرت کن را به پلیس می دهم. همه باید چنین کنیم.
ممنون از همراهی هایت سروی عزیز.
فکر می کنید فایده داره؟
درودبرشما
تصورنمی کنم با بی فرهنگ قلم دادکردن مردم مشکلی حل شود.ریشه نابسامانی هارا را باید جای دیگری جستجو کرد .به نظر می رسد دیواری ازدیوار مردم کوتاه ترپیدا نمی شود!!
عنایت بفرمایید:ریختن زباله ،مصرف بی رویه آب وبرق وگاز وبنزین ،رانت ، رشوه خواری ،بی کاری ، فسادوفحشا ،ترافیک ،فقر ، سرگردانی و بی چارگی مردم،مدیریت دیمی ،بی برنامگی و……….همه در کنار هم هستند ومحیط زیست تافته جدا بافته نیست .یا همه یا هیچ چیز .
مقاله ای به نام اجتناب پذیر را در سایت گروه کوه نوردی لواسان مطالعه بفرمایید شاید گره گشا باشد.
پرسشی دارم: چرا باید وبلاگ شمارا به عنوان بهترین وبلاگ وسایت زیست محیطی جهان انتخاب کنیم ؟ این انتخاب احساسی است یا ریشه در واقعیت دارد ؟
شادوپایدارباشید
درود بر جناب ضرابیان عزیز.
اگر درست حرفتان را در آن مقاله متوجه شدم، می گویید: شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه سبب شده تا مردم عشق را، مهرورزی را، طبیعت دوستی را و بسیاری از ارزش های دیگر اخلاقی را بها ندهند.
و تا زمانی که شرایط اجتماعی تغییر نکند، باید به مردم حق دهیم تا زمین را آلوده کنند.
اگر درست متوجه شدم، بفرمایید تا بحث را ادامه دهیم.
در ضمن، بایدی در کار نیست برادر من. شما می توانید به 10 وبلاگ دیگر متعلق به بنگلادش، اسپانیا، اردن، آلمان، برزیل، چین، فرانسه، انگلستان و … که هنوز در مسابقه مانده اند، رای دهید و یا اصلن رای ندهید.
سپاسگزار محبت و توجه شما هستم.
درودبرشما
امیدواربودم برداشت منطقی تری داشته باشید . اگر مردم
ان چیزهایی را که فرمودید فراموش کرده بودند با این شرایط حاکم تا این لحظه همدیگر را خورده بودند !
درنروز که به قولی منظم ترین و مبادی آداب ترین مردم جهان را دارد در چندروزی که خطوط مترو واتوبوس رانی بااعتصاب مواجه بود مردم برای سوار شدن به این وسایل کم مانده بود که همدیگر را تکه وپاره کنند!
بحث بنده این نیست که نگوییم وننویسیم وآموزش ندهیم ،لازم وضروری است ولی معتقدم که مشکلات مردم راباید درک کرد و بی رحمانه مانند مدیران مدرک جعل کن ! دولتی آنان را بی فرهنگ وبی سواد خطاب نکنیم .اطمینان داشته باشید تا زمانی که اعتماد وامید به جامعه باز نگردد مشکل محیط زیست حل نخواهد شد همانطور که مشکل ترافیک و آب وبرق وگاز ورانت خواری ورشوه وفساد و….. حل نخواهد شد.
آیا توجه فرمودید که در مقابل پرسش ساده ومنطقی بنده ،تهاجمی برخورد کردید ؟ این نشان از همان بی اعتمادی اجتماعی است که عرض کردم.
شادوپایدارباشید
پاسخ:
درود مجدد بر جناب ضرابیان عزیز …
کدام مدیر دولتی مردم را بی فرهنگ و بی سواد خطاب کرده است؟ از قضا همواره در تریبون های رسمی می شنویم که ملت ایران با صفتهایی چون غیور، همیشه در صحنه، بافرهنگ، خداجو و … یاد می شود!
اما واقعیت این است که میانگین سواد ایرانیان ، کلاس چهارم ابتدایی است و افزون بر آن، آمارها نشان می دهد که ایرانیان برای مصرف سالانه سیگار خود، دو برابر بیشتر از حوزه فرهنگی هزینه می کنند.
بستر آماده سازی و ارتقای فرهنگی چنین جامعه و مردمی، دست کم به 10 سال زمان نیاز دارد. در صورتی که با سطح کنونی دانش مردم و خسارتهای وارد به عرصه های طبیعی، ممکن است تا 10 سال دیگر، اصلن چیزی در طبیعت باقی نماند که بخواهیم حفاظتش کنیم.
و این همان حقیقتی است که هرگز و به هیچ بهانه ای نباید نادیده انگاشته شود.
مردمی که سوار بر ارابه های چند ده میلیونی خود و به مقصد استراحت در ویلاهای چند صدمیلیونی خود به شمال می روند، مردم تحت فشار و دربند و ریاضت کش و فقیری نیستند که بخواهیم پرتاب زباله را برای شان توجیه کنیم.
تجربه کمربند ایمنی، به نظرم تجربه کارسازتری است.
در ضمن اگر در پاسخ قبلی جسارتی به شما احساس شده است، عذرخواهی می کنم.
درود …
درود بر همه
آقای محمد درویش خسته نباشید …من پی گیر این انتخاب هستم و ایمان دارم در هر صورت موفقیت ازان بچه های ایرانی هست ….ما که مخاطب هستیم و ….
خسته نباشید به شما که این گونه در راه بلند کردن نام ایران قلم میزنید
خانم دکتر کمالیان عزیز … از طریق جناب عبادی در جریان مجاهدت های پیگیرانه شما برای معرفی و تبلیغ مهار بیابان زایی در بین کادر پزشکی بیمارستان های شیراز هستم و جز قدردانی خالصانه و ابراز ارادت قلبی، کار دیگری از دستم ساخته نیست.
همیشه سرفراز باشید و بمانید.
درود بر آقای درویش
به طور معمول مدیران دولتی ودوستانی که کارهای اجتماعی داوطلبانه انجام می دهند زمانی که از اقدامات خود نتیجه نمی گیرند (به دلیل جزیره ای عمل کردن ) دل گیر شده و در نهایت تقصیر را به گردن بی سوادی وبی فرهنگی مردم می اندازند .
آقای درویش عزیز مشکل ما بی سوادی مردم نیست که این گفته توهین بسیار بزرگی به ایرانی است .مشکل اصلی بی اعتمادی اجتماعی است .
عنایت بفرمایید در مسایل اجتماعی، بین با سواد ترین وبی سواد ترین مردم ایران شاید چیزی بیشتراز ده درصد فاصله نباشد( به دلیل ضمیر ناخود آگاه مشترک )
تخریب محیط زیست که فقط پرتاب زباله نیست ، سدهایی که شما به درستی با آن مخالف هستید توسط مهندسان باسواد بالا ساخته می شود .شهرک سازی ها که بلای جان طبیعت البرز وزاگرس شده باز هم توسط همان مهندسان ساخته می شود . زباله های خطرناک بیمارستانی چگونه دفع می شود ؟ پزشکان محترم وبا سواد بالا که مالک بیمارستان های معروف وبزرگ وبا درآمد افسانه ای هستند چه اندازه در این زمینه مقصر هستند ؟ عمل جراحی های غیر ضروری ،سزارین های بی مورد ،ساختمان های بزرگ که از سرو ته آن زده شده وتایید آن توسط مهندسان ناظر با سواد بالا !………. وهمه به خاطر پول بیشتر برای اینکه آینده را تضمین کنند ! ومدیر با سواد دولتی هنوز سرکار نیامده سعی در بستن خودش می کند چون می داند به آینده امیدی نیست !
شکر خدا! تا دلتان بخواهد پزشک ومهندس سیگاری داریم !رانت خواری هم در با سواد وبی سواد مشترک است !
بنده جسارت کردم درپاسخ پرسش شما (پرتاب زباله ریشه در کدام واقعیت دارد )وقت شما را گرفتم .
شادو پایدارباشید
چه بهتر که وقتم را اینگونه صرف کنم جناب ضرابیان عزیز.
نخست آنکه آمار مربوط به میانگین سواد ایرانیان را دکتر نادرقلی قورچیان از نویسندگان سند چشم انداز 20 ساله کشور اعلام کرده اند. واقعیتی که نه می توان و نه باید انکار کرد.
دوم اینکه با مواردی که گفتید، کاملن موافقم. آن مهندسی که سازه ای طبیعت ستیزانه را طراحی و اجرا می کند، به دلیل انتقام گرفتن از سیستم و یا حبس شدن نفسش در گلو این کار را نمی کند!
اغلب ما مشکل فرهنگی داریم؛ مشکلی که ریشه در نادانی دارد و نه ریشه در فقر و محرومیت.
درود …
بازهم مزاحم شدم
نمی توانم درک کنم که این ملت نادان چگونه ده هزارسال دوام آورده و حل نشده است !
جسارت می کنم وقتی ما دیگران را نادان می نامیم یعنی اینکه خودمان دانا هستیم چون اگر غیرازاین بود که فرق بین دانایی ونادانی را نمی دانستیم ؟ موافق هستید ؟
آقای درویش عزیز بنده باشما ودیگر دل سوزان طبیعت ومحیط زیست در یک مسیر هستم (هرچند که بسیار عقب تر حرکت می کنم)وتلاش شما و آقای محمدی را ارج می نهم ولی این مردم ستیزی شما دوستان عزیز برای من قابل فهم نیست وتصور می کنم این اشتباه شما را از رسیدن به نتیجه دلخواه دور می کند .
شادباشید
دوست دارم اتفاقی عملی بیافتد. گروه های کوه نوردی ظرفیت بالایی برای تمیز کردن طبیعت اطراف محل استقرارشان دارند. همین هفته گذشته با جمعی از دوستانم در کوه دره انجیر در مسیر چشمه لادور اصفهان مقدار زیادی زباله را در زمان کوتاهی هنگامی که پایین میامدیم جمع کردیم. ساده بود و اثر بخش. این گونه حرکات در جلوی چشم مردم میتواند نتیجه آموزشی هم داشته باشد.
چه خوب بود این گروهها از طریق همین وبلاگ اعلام آمادگی میکردند و با تقسیم نقاط خاصی کاری عملی در یک زمان مشخص انجام میشد که خیلی هم هماهنگی پیچیده ای نمیخواهد
درود بر جناب تیموری عزیز … من آماده هر نوع خدمتی هستم.
زنده باشید.
ممنون و خواهش میکنم جناب درویش. الان که فصل بهار است و گروه های ریز و دشت کوه نوردی در اوج فعالیت هستند میتوان فراخوانی را به آنها ارسال کرد و از طریق وبلاگ با ارزش شما مرکزیت داد. من خودم حداقل با 5 گروه در استان اصفهان میتوانم هماهنگی گنم