بایگانی دسته: زباله
انگار از دشت ارمند لردگان تا مسجد سنگی ایج راهی نیست! هست؟
یک نامه سبز به حسن روحانی!
جمعی از دوستداران زیست بوم ایران، نامهای را خطاب به فرد پیروز در انتخابات 24 خرداد 1392 تهیه و تنظیم کردهاند. شما هموطن عزیز و طبیعت دوست هم چنانچه خود یا تشکل غیر دولتی محیط زیستیتان با مفاد و محتوای این نامه موافقت دارید، لطفاً مراتب را در ذیل همین پست در بخش نظرات درج فرمایید. متشکرم. ادامهی خواندن
بنویسیم دفن زباله، بخوانیم بوسه بر مرگ در قائم شهر و نور!
شالیزارها در کنار محل دپوی زباله … شیرابهها به سوی این شالیزارها روانند! البته نه همهی آنها؛ چرا که بخش عمدهای از آن مستقیماً وارد رودخانههایی چون تلار و سیاهرود میشود که انگار بختش هم مانند نامش سیاه است! ادامهی خواندن
انگیزه ی شما برای پاکسازی طبیعت چیست؟
هفته نامه تجارت فردا در تازه ترین شمارهاش که 29 تیرماه 1392 منتشر شده است، پروندهای را گشوده در باره فعالیت داوطلبانهی گروهی از ایرانیان به نام رفتگران طبیعت. گروهی که به همت کاظم نجاریون و همفکرانش در 28 خرداد 1391 اعلام موجودیت کردند و اینک با رشدی حیرت انگیز در تمامی 31 استان کشور شعبه داشته و فعالیت میکنند. ادامهی خواندن
تصاویری از زبالههای نوروزی در زاگرس!
تاکنون همواره از میزان رو به افزایش تراکم و انباشت زباله به عنوان یکی از مهمترین آفتها و تهدیدهایی که حیات رویشگاه هیرکانی در شمال کشور را به خطر انداخته، یاد میشده است؛ مؤلفهای که ناشی از تمایل شتابان هموطنان، برای گذران اوقات فراغت و تعطیلات آخر هفته، نوروزی و تابستانی خویش در نوار باریک و سبز مناطق ساحلی گلستان، مازندران و گیلان است.قصهی پرغصهی بسیاری از مناظر نازیبا و متعفن امروز در کلاردشت، دامنههای تنکابن، علیآباد کتول، نور، سلمانشهر، ماسوله، لاهیجان، رامسر، مرزنآباد، بوجاق، انزلی و … مؤید همین واقعیت بوده و حاصل آن، در شمار زشتترین چشماندازهایی است که روزگاری از آنها با عنوان پارههایی از بهشت در شمال کشور یاد میشد. ادامهی خواندن
تراژدی قتل فُک ها و شیرهای دریایی در سواحل آلاسکا و کانادا
روز گذشته – 15 فوریه 2012 – گزارش تصویری دردناکی در دیلیمیل انتشار یافت که نشان از پیامد تلخ نامدیریت زبالههای پلاستیکی در جهان دارد؛ رخدادی که بیشک اندیشهی هر انسانی را به تأمل وامیدارد و این پرسش تلخ را طرح میسازد که ما تا به کی و تا به کجا همچنان میتوانیم به این شیوهی زندگی خودمحورانه، آزمندانه، مسئولیتناشناسانه و نابخردانه ادامه دهیم؟
نگاه کنید به شیرهای دریایی دربند … به فُکهای مردهای که از فاجعهای بزرگ در اقیانوسها خبر میدهند!
راستی وقتی شرایط در سواحل آلاسکا و بریتیش کلمبیا در کانادا اینگونه است؛ دیگر چه انتظاری از خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی داریم؟
باور کنید آنهایی که از بالا به ما مینگرند و ما را میپایند … سخت دچار شگفتی شدهاند از نحوهی فرجام مدیریت اشرف مخلوقات بر خویشتن خویش!
– برای مطالعه بیشتر و ریختن اشک افزون تر!
When The Mermaids Cry: The Great Plastic Tide
A planet poisoned by plastic
Claims island of plastic waste twice the size of Texas is floating in the Pacific are false
ماجرای مالچ لیوانی در گفتگوی داغ سبز امروز با حضور اسماعیل کهرم!
بی شک یکی از تفاوتهای بارز زندگی در دههی هشتاد با دههی شصت در ایران، برای هر ناظر بیطرفی، حضور پررنگ ظروف پلاستیکی موسوم به “یکبار مصرف” است که تقریباً در تمامی ابعاد زندگی شهری و روستایی ما نفوذ کرده و عملاً هیچ پهنهی آبی/ خشکی را نمیتوانی بیابی که از بقایای این محصولات ثانویه نفتی درامان مانده باشد، حتا اگر نام آن پهنه کویر شهداد لوت یا دریاچه مرحوم ارومیه باشد!
شرایط به نحوی است که نام ایران با تزریق سالانه 570 هزار تن مواد پلاستیکی به طبیعت در بین 10 کشوری در جهان مطرح میشود که بیشترین میزان مصرف چنین موادی در آنها گزارش شده است؛ رخدادی که البته بسیار تأسفبار است. به ویژه اگر بدانیم که ایران حتا در بین 15 کشور پرجمعیت جهان هم جای ندارد! گواه دیگری که نشان میدهد مدیریت مصرف در ایران زمین، نیاز به یک بازمهندسی جدی دارد! ندارد؟
شاید بتوان اوج تظاهرات دیداری ظروف یکبار مصرف را که نگارنده پیشتر از آن با عنوان “سیطرهی مالچ لیوانی” یاد کرده است، در مناسبتهای ملی و مذهبی و مراسم ختم و عروسی دید.
به ویژه ترویج چنین مصرف زیانبخشی که آثار آن در محیط زیست، دستکم تا سیصد سال باقی میماند، میتواند آشکارا با هدف نهضتهای آزادیخواهانهای چون عاشورا در تضاد باشد.
به همین مناسبت در نوزدهمین برنامه از سری گفتگوهای داغ سبز، به سراغ یکی از فعالان و زحمتکشان این حوزه، جناب حسین عبیری گلپایگانی رفتهایم تا به کمک او که تاکنون چندین طرح برای ساماندهی این معضل ارایه و اجرا کرده است، بتوانیم دقیقتر و جزییتر به ابعاد مهار و گزینههای جایگزینش بپردازیم. همچنین، استاد بزرگوار، اسماعیل کهرم هم به صورت تلفنی با ما همراه خواهد بود تا بر وزن گفتگوی داغ سبز در پلهی نوزدهم افزوده شود و از گزینه های دیگر هم به عنوان جانشین جویا شویم.
پس قرار ما، مطابق معمول این پنجشنبهها، ساعت 15 در درگاه مجازی رادیو اینترنتی ایرانصدا و به مدت حدود 45 دقیقه.
همچنین، کماکان شماره تلفن 110 سبز میتواند، پل ارتباطی ما با شما باشد تا هم از نظراتتان آگاه شویم و هم برای تدارک برنامههای آینده، بهتر و بر بنیاد سلیقهی بینندگان و شنوندگان عزیز برنامه حرکت کنیم.
درود بر شما که به شیوهای مؤثر در گفتگوی داغ سبز مشارکت کرده و این برنامه را از خودتان میدانید.
همچنین ممنون از علیرضا مبینی و احمد پازوکی عزیز که همچنان جدی ترین یاوران دوام این سبزگفتگوهای داغ در عمارت بزرگ جام جم هستند.
گفتنی آن که برنامه تارنمای ایرانی را از ساعت 13 الی 16 می توانید به صورت زنده در این نشانی ببینید و بشنوید.
آخرین تغییر – شنبه 27 آذر 89:
فایل شنیداری این برنامه را 45 دقیقه و 8 ثانیه می توانید در این نشانی آپلود کرده یا گوش دهید.
اوج حفاظت در منطقه حفاظت شده جاجرود!
هفته گذشته و در مسیر بازدید از ایستگاه تحقیقات منابع طبیعی خجیر، از قلب منطقه حفاظت شده جاجرود واقع در شمال خاوری پایتخت ایران و در کنار پارک ملی خجیر گذر کردم و با مشاهدهی این صحنههای آشنا، دریافتم که آسمان هر کجا همین رنگ است!
وقتی درجهی پایبندی به تعاریفی چون منطقه حفاظت شده و پارک ملّی در بیخ گوش رییس سازمان حفاظت محیط زیست کشور اینگونه است، دیگر چه انتظاری باید از لکنتهای مدیریتی حاکم برمناطق حفاظت شده ما در کرمان و کهکیلویه و بویر احمد و بوشهر و … داشت؟!
یاد سخن استاد بهرام سلطانی افتادم که برایمان نوشت:
چنین عرصههای حفاظتشدهای را باید پارکهای کاغذی نامید و بس!
خطر دفن تالاب قوری گل در زیر زباله های گردشگری!
لطفاً این خطر را جدی بگیرید! بعد از ظهر دهمین روز از مردادماه در کنار این تالاب زیبا و منحصر به فرد – به ویژه از منظر زیستگاه اردک سر سفید – Oxyura leucocephala – اردک مرمری – Marmaronetta angustirostris– اردک بلوطی (Aythya nyroca)– بودم و از مشاهدهی مناظری که دیدم و دیدیم، بسیار تأسف خوردیم.
یادمان باشد که قوری گل در شمار تالابهای ثبت شده در کنوانسیون بینالمللی رامسر جای دارد و در همین وسعت 200 هکتاری خویش پذیرای بیش از 92 گونه پرنده است که برخی از آنها از منظر جهانی واجد ارزشهایی یگانه و تحت حفاظت شدید هستند. افزون بر آن، در محدودهی زیستگاهی این تالاب، حدود 280 گونهی گیاهی شناسایی شده است که چنین تنوع خیرهکنندهای بینظیر است و به همین دلیل مورد توجه کارشناسان بینالمللی Iucn قرار دارد.
با این وجود، اخیراً این منطقه به عنوان منطقه نمونه گردشگری هم در 40 کیلومتری تبریز معرفی شده و میخواهد که میعادگاه بومگردان طبیعت دوست هم باشد و البته همان گونه که در این تصاویر ملاحظه میفرمایید، زیرساختهای لازم کاملاً برای چنین هدفی مهیا شده است! نشده است؟
افزون بر آن، تعداد یک نفر محیط بان – آن هم به صورت داوطلبانه و بدون دریافت پول – در منطقه حضور دارد که البته به نظر میرسد ایشان کهنسالتر از آن باشند که بتوانند به تنهایی چنین تالاب ارزشمندی را حراست و پاسداری کنند. این در حالی است که در همان استان آذربایجان شرقی ده ها جوان متخصص و علاقه مند به حوزه محیط زیست وجود دارد که عملاً بیکار هستند! یعنی واقعاً تشکیلات سازمان حفاظت محیط زیست تا این حد فقیر و بحرانزده است؟!
نبی بیدهندی: مدیریت زباله در ایران با کیست؟!
ایشان پس از تمجید از مدیریت آقایان قالیباف و حیدرزاده (به ویژه در بخش آموزش محیط زیست)، به موضوع شیرین “شیرابهی زبالههای کهریزک” اشاره کردند که ظاهراً مناقصه آن را بردهاند و قول دادند که اگر طرف شهرداری تکالیف خود را به موقع انجام دهد تا همین شهریور ماه مشکل شیرابه تهران را حل میکنند. البته ایشان بیشتر توضیح ندادند که تکالیف شهرداری چیست؟
همچنین دکتر نبی با قاطعیت گفتند: در هیچ کشوری در جهان و آسیا نمیتوان وضعیتی مشابه زبالههای تهران را یافت که 70 درصدش زباله تر باشد و باید فکری به حال آن کرد.
افزون بر آن، ایشان خواستار تعیین تکلیف بحث مدیریت زباله در کشور شدند و گفتند: هنوز معلوم نیست مسئولیت زباله در کشور و مدیریت آن بر عهده چه نهادی است.
در خاتمه از آقای قالیباف خواستند تا قول دهند با رفتن آدمها و مدیران، برنامه سازمانهای متبوعشان تغییر نکند و آن را یکی از معضلات کشور بیان داشتند.
در همین باره :
– مجید مخدوم: ستاد محیط زیست و توسعه پایدار ۱۸ ماه است که تشکیل جلسه نداده!
چه کسی متولی بهسازی و حراست از تمامیت رودخانههای کشور است؟!
تاکنون چندین و چند گزارش از روند شتابناک آلودگی شدید رودخانههای کشور در این تارنما منتشر کردهام که از آن جمله میتوان به شادگان، شهرچای، لردگان، زاینده رود، سفیدرود، کارون، کرج ، دوراهان و … اشاره کرد.
این تصاویر هم مربوط میشود به رودخانه گرگانرود در هنگام گذر از شهر گنبدکاووس؛ شهری که به دلیل مسابقهها و شرطبندیهای میلیاردیاش بر روی اسب، شهرت جهانی دارد. امّا با این وجود، وضعیت رودخانهی اصلی شهر که در نهایت، آبش به دریای مازندران میریزد، اینگونه اسفبار و نگران کننده است.
به راستی متوّلی ساماندهی رودخانههای کشور کدام سازمان است؟ چرا هنگام مکش آب رودخانهها، همه ادعای سهمخواهی دارند، از وزارت جهاد کشاورزی بگیر تا وزارت نیرو و سازمان حفاظت محیط زیست و وزارت صنایع و معادن و مسکن و شهرسازی و شهرداریها و …
امّا هنگام سرمایهگذاری برای مدیریت و پاسداری از این اندوختههای آبی ارزشمند، همه به دیگری اشاره میکنند! نمی کنند؟