متأسفانه با خبر شدم كه مديركل اوقاف استان گيلان، براي قطع درخت كهنسال موجود در رشت، مجوز لازم را از اداره منابع طبيعي و آبخيزداري رشت اخذ كرده است. بنابراين، يگانه اقدامي كه ميتواند خشم، تأسف و حيرت طرفداران محيط زيست را اندكي تسكين دهد، مجازات آن مديراني است كه چنين فرمان ننگيني را امضا و مجوز قطع يك درخت كهنسال را در بقعه سيد رقيه رشت صادر كردهاند. اين شايد آخرين فرصت براي نهاد متولّي جنگلها و مراتع كشور باشد كه نشان دهد تا چه اندازه نسبت به آنچه مسئوليت پاسدارياش را برعهده دارد، عشق ميورزد و حاضر است هزينههاي اين پاسداري را هم بپردازد.
چنين است كه از دكتر فرود شريفي، عاليترين مقام سازمان جنگلها، مراتع و آبخيزداري كشور – كه ميدانم عاشقانه طبيعت وطن را دوست دارد – ميخواهم و ميخواهيم تا دركوتاه ترين زمان ممكن، فرد خاطي را معرفي و سزاوارانه تأديب سازد تا همگان بفهمند كه وزارت جهاد كشاورزي در امر پاسداري از توان بومشناختي سرزمين با احدي سر شوخي نداشته و حاضر به مماشات نيست.
در همين باره:
– قطع درختان كهنسال توهين به شعور ماست – محمد درويش
– یک پیشنهاد سازنده به همهی طبیعتستیزان عزیز!
– منابع طبيعي استان گيلان دستور قطع درخت كهنسال را صادر كرد نه اوقاف !
سلام
آنروز كه فيلم صحنه قطع كردن اين درخت در سيما پخش شد به قدري ناراحت بودم كه چرا اينگونه كوته فكري هايي وجود دارد كه به جاي فرهنگ سازي به پاك كردن صورت مسئله پرداخته اند كاري كه مي بايست پيگير مجازات عاملانش باشيم.
بدرود.
پاسخ:
راستي ابوحنانه عزيز نظر آن دوست روحاني بيرجندي ات در باره اين ماجرا چيست؟
فقط برای یک بار اگر مسئولی بداند که حق ندارد با اختیاراتش هر کاری که میخواهد انجام دهد!
آن وقت مدیران بادقت ونظر بیشتر کارهای کارشناسی را دونبال میکنند.
ولی چه کسی با مدیران خاطی برخورد میکند؟
این بزرگ ترین مشکل ماست…
فكر كنم بايد مدير بالادست در گام نخست و سازمان بازرسي كل كشور در گام دوم و مجلس در گام سوم اين كار را انجام دهند.
درود بر محمد عزيز.
صبح که این خبر را خواندم ؛
حسی چند گانه که آمیخته ای بود از حیرت و شرم و چرایی ِ اتفاق داشتم
والان که دوباره می خوانمش ؛
حس ِ غالبم خشمی است که از این مدیران ِ نا لایق ِ نابخرد دارم.
پاسخ:
اميدوارم سازمان اين بار جبران كند.
ولممون کن بابا محمد درویش!
از کی به کی شکایت می کنی مرد؟
فرود شریفی؟همونی که گفت مساحت جنگل های ایران زیاد شده؟!
…زرد برادر….، …(ویرگول ها کار خودم است چون نمی خواهم بجای ستاره های آسمنون گل های قالی را بشمرم)
در این بیست سال سابقه کار هنوز حضرات را نشناختی
..حقیقتا باید گفت:
ول کن بابا اسدلله!!!!
که میدانم عاشقانه طبیعت وطن را دوست دارد
..ده اینجارو دیگه بداومدی مرد
می خواهی اینجارو نقطه چین بزاری یا نه خود دانی ولی بین خودمون باشه آقا فرود فکر می کنه چند درصد از خوانندگان شما با داراز گوش نسبت دارند؟
با سلام
خبر برگزاری همایش بیابان نوردی بادرود در آدرس زیر قابل دسترسی است
http://www.badroodnews.com/hamayesh%20pr.htm
عظیمی
درود بر اشكار عزيز …
من ايمان دارم كه فرود شريفي عاشقانه طبيعت ايران را دوست دارد و از آن دفاع خواهد كرد …
يادم نمي رود در لحظه هاي تحويل سال كه همه در پي رتق و فتق امور خانوادگي شان بودند، او به شدت نگران عواقب تصويب يك مصوبه مجلس بود كه خوشبختانه به خير گذشت. فرود البته بي ايراد نيست كه شايد مهم ترين ايراد او، عدم قاطعيتش در مقابله با طبيعت ستيزان و مماشات بيش از حد او باشد. اما خوبي بزرگش اين است كه آدم با ظرفيتي است و حرف منتقدانش را مي شنود.
اُف بر كساني كه با محيط زيست سالم انساني در تعارضند… اُف بر بي خردان درخت ستيز…
با اينكه از شعار مرگ بدم مياد ولي اينجا بايد بگم مرگ بر صادر كننده مجوز قطع درخت!!!!
درود بر شجاع عزيز … كه مي دانم شجاعانه از طبيعت پاسداري مي كند. همان طبيعتي كه درس زندگي مي دهد و بر عليه “مرگ” شوريده است! نشوريده است؟
من این ماجرا را که با دقت نگاه کردم ، ذهنم متوجه چند نکتهء دیگر شد . می گویند شخصی در جوی ( جوب؟ جوغ؟!) آب کوچه شان افتاده بود و مردم قانونمند! بیرونش نمی آورند چرا که معتقد بودند مسئله به نیروی دریایی مربوط می شود! حالا حکایت درخت بقعهء سیده رقیهء رشت شده است . درختی را به صرف آنکه مردم به آن دخیل بسته اند بریده اند و بریدنش هم از ( اداره منابع طبیعی و آبخیزداری رشت ) مجوز گرفته اند . ارتباط درخت پیر در بقعهء سیده رقیه چه ارتباطی با با سازمان جنگلها و مراتع کشور چیزی شبیه به ارتباط همان جوی (جوب؟ جوغ؟!) آب است با نیروی دریایی! این درخت نه در جنگلها و مراتع بلکه در محوطهء بقعهء سیده رقیه بوده یعنی از نظر شرعی جزو انفال مسلمین و از نظر عرفی نیز مایملک متولی و از نظر حقوقی هم شامل ثغور ادارهء اوقاف رشت میشده . در نتیجه اصل و اساس استعلام و طلب مجوز از ادارهء منابع طبیعی رشت برای صدور حکم مرگ این درخت شرعا” و قانونا” بی معنی بوده است . پرواضح است که این کار برای انداختن مسئولیت کار بر گردن ادارهء منابع طبیعی بوده است .
دیگر اینکه فشارهای زندگی و بدبختی های مختلف چنان عرصه را بر مردم تنگ کرده است که از خود سیه رقیه ناامید شده اند و بچای صریح وی ، بر درختی که در گوشهء حیاطش هست دخیل می بندند . کسی که دامان خان را رها کرده و به پای نوکرش افتاده یعنی اینکه به استیصال مطلق رسیده است . حجه الاسلام اشکه وری باید بجای اره به دست کرفت و بریدن یک درخت پیر باید ریشهء این دخیل بستنها و فلاکت اقتصادی و خانوادگی و روحی مردم اطراف بقهء سیه رقیه را شناسایی کند . با بریدن یک درخت مقدس که ریشهء خرافات نمی خشکد .
دیگر اینکه درخت همواره در طول تاریخ ایرانمقدس بوده است ، همانگونه که بقعات خود امام زادگانی حجه الاسلام اشکه وری و ادراهء اوقافش متولی شان است متبرک بوده اند . این تقدس بخشی از فرهنگ عامه است . این مردم جدای از آن درخت به ضریح بقعهء سیه رقیه هم دخیل می بندند . اگر به خرافات است ، پس باید خود ضریح آن سیدهء جلیل القدر را هم از بیخ برکنند .
و آخر آنکه من در حیرت مانده ام از متن و انشای جناب یعقوب زاده ( سرپرست ادارهء منابع طبیعی رشت ) . شما یکبار دیگر این نامهء اداری را بخوانید . این آقا سواد نوشتن چهار جمله به زبان فارسی را نداشته است و اصلا” معلوم نیست که با چه زبانی و با چه دستور ادبی این نامهء عجیب و غریب و کاملا” بی معنی را نوشته است . کسی که سواد نوشتن دو جملهء درست را ندارد چگونه به سرپرستی یک اداره منصوب شده است ؟ به این قسمت از نوشته اش توجه کنید ” از محل پروانه (!) قطع مذکور! بازدید به عمل آمده یک اصله درخت آزاد (!) بطور سرپا (!) موجود می باشد (!) . لذا برای آخرین بار (!) از تاریخ صدور این پروانه ، قطه درخت مذکور تمدید می گردد (!) ، و من الله توفیق! . ملاحظه کردید؟ این همه پریشان گویی و جملات بی سر و ته و کاملا” بی معنی ، آنهم در نامه ای مهم و اداری ، را نشان هر آدم عاقلی بدهی در خیلی از مسائل شک می کند . متاسفانه بهرحال جان و مرگ محیط زیست ما و درختان و حیات وحش امروز به دست امثال اشکه وری ها و یعقوب زاده ها افتاده است و ما جز افسوس خوردن و یا اعتراض کردن به نیروی دریایی و فرود شریفی کار دیگری از دستمان بر نمی آید . بقول درویش : می آید؟
پاسخ:
موضوع اين است كه مطابق قانون، قطع يك درخت هم جرم است. حتا در شكايتي كه بر عليه حجت الاسلام اشكوري تنظيم كرديم، در حكم نهايي دادگاه تصريح شده بود كه ادله لازم براي اثبات اين جرم توسط متهم كافي نيست و حكم برائت نامبرده صادر شده بود. در اينجا هم اداره اوقاف نمي توانست بدون اجازه اداره كل منابع طبيعي چنين اقدامي را انجام دهد. البته يك حرفهاي ديگري هم بايد بزنم كه نمي زنم لطيف جان! چون تو مي داني كه چرا! نمي داني؟
من هم کاملا مثل تو فکر می کنم اگر خاطی مجازات شود دیگر خاطیان جرات نمی کنند ولی افسوس که …
درود بر رگبار عزيز …
اميدوارم كه آن افسوس آخر تحقق نيابد رفيق!
اگر به نوشته ها و گفته های مرحوم آیت الله مطهری استناد کنیم ، هفتاد تا هشتاد درصد از اعمالی که مومنین و مومنان ما امروز انجام می دهند نه تنها خرافات بلکه از مصادیق شرک هستند . همهء علمای دین هم این را می دانند اما هر یک بنا به دلایلی مصلحت را در سکوت دانسته اند . این موضع الته نه به ما ارتباطی دارد و نه به بحث حاضر ، اما جای سئوال اینجاست که این جناب اشکه وری ( که خیلی مایلم یک مناطره و گفتگوی رو در رو با ایشان در باب رواج اعمال و عقاید خرافی در دین و علی الخصوص جامعهء کنونی مان داشته بشم ) چرا مقابله با خرافات را از بریدن درختهای مقدس شروع در اطراف رشت شروع کرده است؟ و آیا اینکه بریدن یک درخت مقدس شده ( یا طبق ادبیات شگفت انگیز خودشان : مقدس نما! ) از مصادیق انکار خرافه در فقه شیعه هست یا مصداق و بینهء تجاهل العلما به علت الوجود خرافه در اعمال مونین به دین؟ اگر ایشان این کامنت را می خواند به خوبی متوجه میشد که عرض بنده چیست . متاسفانه کسی در بین دوستداران محیط زیست ایران وجود ندارد که به استناد خود فقه شیعه ابطال اعمال ضد محیط زیستی امثال اشکه وری را ثابت کند . می ترسم خطاب به این ملای قاتل الشجر نامه بنویسم ولی نتیجه اش مشابه نامه های ناصر کرمی یه دکتر صدوق شود . اعمال امثال اشکه وری و با تبر به جان درختان سبز و بی گناه افتادن ، نه دفاع از حریم دین و اعتقادات فقه جعری بلکه مصداق عینی و بارز هجو اصل دین اسلام است . من در شگفتم چرا مومنین و علما با این دشمنان حیات سبز و لطمه زنندگان به حرمت و کرامت فقه شیعه برخوردی علمی و شرعی و قلمی و کلامی نمی کنند؟ گرفتن تبر از دست درخت کش های لایعقل از اهم واجبات و مصداق نهی عن المنکر ، تلاش برای متوقف این درخت کشی های بی رحمانه مصداق امربالمعروف هست .
پاسخ:
چقدر خوب می شد اگر این مناظره رخ می داد! نه؟
آقای درویش, ممنون از پوشش دادن این جریان, ولی به نظر من, حالا که از آقای شریفی انتظار “برخورد قاطعانه”! دارید, باید کارهای ایشان هم را تا رسیدن به آخر این خط, یعنی “برخورد قاطعانه” با خاطیان, قاطعانه زیر نظر داشته باشید. منهم که طبق معمول, قاطعانه! منتظر شنیدن نتیجه ی این برخورد!, خواهم بود.
سلام جناب درویش مدتی بود وبلاگتان را ندیده بودم.خدا را شکر مثل همیشه پر بار و وزین بود.عید و موفقیتهای وبلاگی ات هم مبارکه.شاد باشید.
پاسخ:
ممنون وحید جان.
درویش جان
تماس گرفتم موفق نشدم.
سلام گرامی
عکس درختی را دارم که گویی از برهان خلف برای دهن کجی به اوقاف استفاده کرده.اما چون نتوانستم آپلودش کنم برای شما ایمیلش می کنم تا شما چگونه با مهارتی که دارید “دخیل بستن دل های سبز” را به موجودی که دریچه ای کوچک را برای روییدن مغتنم شمرده بازتاب دهید.
پاینده باشید
با همه ی وجودم آرزو می کنم که آنکه با بی رحمی حکم مرگ یک درخت را صادر کرده ، مجازات شود … با همه ی وجودم آرزو می کنم …
فکر نمی کردم به کامنت من پاسخ بدهید
کامنت دومین تا حدی خلاف ادبیات این وبلاگ بود.پوزش می خواهم و درخواست می کنم هومان خان روی همچو ماه شما را ببوید و ببوسد
اینا یه مشت کفتارن.. چه میدون عاطفه و شعور چی هست چون خودشون ندارن.. ما بدبختیم که گیر اینا افتادیم.. ای وای بر ما
http://photoashand.blogfa.com/
سلام
خوبید شما
لطفا عکسها و جایی که می گفتم کندس کوه جایی که می خواهند جابجا شوند…را ملاحظه نمایید
ابوطالب ندری
سبزی درختان ایران زمین را به خاک می سایند تا تکه پارچه های کوچک ساده دلان ایمان ایران را به آتش نکشد و فریاد می زنند زمین از بی دینی و برهنگی زنان می خواهد بلرزد و خوشحالند که طناب قدرتمند خرافات قدرتشان را حفظ می کند.
وحشتشان از این تکه پارچه های کوچک دیرینه است، پارچه هایی که ذره ذره دلهای ساده را پیوند می دهد. در اتاق مردان به ظاهر بزرگشان، صندلی برای موعود خالی می کنند و این خرافه نیست!!! دست چروکیده ی پیرزنی که تکه ای از چادر همیشه سیاهش را به مهربان مخلوق خدا گره می زند خرافه است؟؟؟
می بینید !!! در پایان سند قتل سبزی زمین، از خدا توفیق می خواهند!!!!از خدا یاری می گیرند برای قتل مخلوقش … به نام او به زمین می زنندش و هزار بار بر پیامبرش درود می فرستند. همان پیامبری که شکستن شاخه درخت را شکستن بال فرشتگان در گاه خداوند خوانده بود ….
به کجا می رویم؟؟؟؟
سلام بر دوست گرامی جناب درویش عزیز
دعا میکنیم که پیگیری های شما ثمر دهد اما یه مشکل اساسی در ایدئولوژی برخی مسئولین و به اصطلاح متفکرین ما وجود دارد و آن این است که هر اندیشه و هر نظر مخالفی را نادرست، فتنه برانگیز، خرافه و… میدانند و به چنان خودباوری و خوددرست بینی ای رسیده اند که جز “حرف خود و رای خود” هیچ جیز را قبول نمیکنند چند روز پیش یکی از همین به اصطلاح متفکرین شعر “میازاز موری که دانه کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است ” را نقد میکرد که این موضوع درست نیست و میگفت این شعر اومانیستی است و به خوش بودن جان و لذت گرایی و دنیا دوستی اشاره می کند !!!!!!!!!!!!!
خوب با این گونه تفکر ها و خط مشی ها باید چه کرد
به هر حال ما امیدواریم با روشنگری شما دوستان اندک اندک این مشکلات برطرف شود
حق یارتان
و من خدایی را می پرستم که:
آسمانش آبی است
و زمینش پر از احساس سپید گلسرخ
دیدگانم همه جا دست خدا می بیند
کاش یادم باشد
که زمین را به امانت دادند
و درختی که تو می افشانی
شکر یک لحظه فقط یک لحظه است
کاش یادم باشد که شقایق باقیست
تو اگر شاخه شکستی گویند:
بال فرشتگان را شکسته اند
کاش یادت باشد
تو فقط مهمانی
كاش يادمان باشد و بماند … كاش …