اگر طبیعت حفظ نشود، مگر چه خواهد شد؟

بهرام سلطانی در سومین بخش از یادداشت بلندش، همان پرسشی را به چالش کشیده که چندی پیش، امام جمعه ارومیه هم طرح کرده و پرسیده بود: اگر دریاچه ارومیه خشک شود، مگر چه می‌شود؟
با هم نگاه خردمندانه و زنهاردهنده بهرام سلطانی را پی می‌گیریم:

مطالعات محيط زيست به طور اعم و محيط طبيعي به طور اخص، بدون هدف و به عنوان فعاليتي در خود و براي خود انجام نمی‌گيرد؛ هدف از انجام اين مطالعات و تحقيقات چيست؟ ظاهراً براي آن كه بتوان به حفظ طبيعت و مديريت هر چه بهتر بر عوامل آن دست يافت. البته می‌توان اين پرسش را نيز مطرح كرد كه اگر طبيعت حفظ نشود و بر عوامل آن مديريتي صورت نگيرد، چه‌اتفاقي می‌افتد؛ مگر تا به حال كه ميليون‌ها هكتار از سرزمين ما نيست و نابود شده – گستره‌هاي وسيعي از جنگل‌هاي هيركاني، جنگل‌هاي زاگرس، جنگل‌هاي مانگرو، درخت‌زارها، بيشه‌زارها و استپ‌هاي ايران مركزي، ساوانه‌هاي سواحل جنوب، تالاب‌ها – و تعداد كثيري از گونه‌هاي گياهي و جانوري منقرض شده يا در معرض خطر نابودي قرار گرفته‌اند، به كسي آسيبي رسيده يا جامعه چيزي را از دست داده ‌است؟ بود و نبود جنگل‌هاي هيركاني يا بود و نبود ميش مرغ چه نقشي را در زندگي ما ايفا می‌‌کند كه به خاطر حفظ اين همه، بايد سرمايه گذاري كرد، كارشناس پرورش داد، سازمان‌ها و ادارات مختلف راه‌اندازي كرد، قوانين و مقررات نوشت و با قبول هزينه‌هايي بازهم سنگين، به كشورهاي مختلف سفر كرد، در نشست‌هاي متعدد شركت کرد، وارد چانه زني سياسي – اقتصادي شد، معاهده‌اي را قبول و معاهده ديگري را رد كرد و الي آخر.
سال‌هاست كه شيريال كوتاه‌ايراني و ببرخزري منقرض شده‌اند و چيزي از ما كم نشده ‌است، پس اگر در پي اين دو، سياه‌گوش، كاراكال، ميش مرغ، شنگ، رودك و فك درياي خزر نيز از بين بروند، هيچ اتفاقي نخواهد افتاد! مگر هميشه ‌اين گونه نبوده ‌است كه صيادان درياي خزر خود با چماق بر فرق فك خزري آنقدر ضربه می‌زدند، تا حيوان جان داده و از دريافت سهم مسلم خود از آنچه طبيعت به آن اختصاص داده ‌است، محروم گردد؟
ولي اي كاش درباره ‌اين همه، حداقل « فكر می‌كرديم و می‌انديشيديم » و از طريق انديشه به نتايجي از اين دست می‌رسيديم. تفكر و انديشِدن فرآيندي توليدي است و در خاتمه‌ آن نظريه‌اي توليد می‌شود كه‌ احتمال دارد اين نظريه بدان‌جا منتهي گردد كه بر همه‌ی جار و جنجال‌هاي طرفداران محيط زيست خط بطلان كشد و به ‌ادامه بحث‌هاي بيهوده و اتلاف سرمايه‌هاي ملي پايان بخشد. ولي اكثريت ما، به جاي انديشيدن به خيال‌پردازي عادت كرده‌ايم و گاه حتا اين دو را مرداف يكديگر قلمداد می‌كنيم. واضح است كه بر خلاف انديشيدن كه فرآيندي مولد است، خيال‌پردازي نمی‌تواند راه به جايي برد و محصولي به بار آرد؛ ساختن خانه ‌است، بر روي آب!
به نظر می‌رسد در ميان هياهوي طرح‌هاي مديريت، مخالفت‌هاي عجولانه با حفاظت از طبيعت و ابراز حمايت‌هاي مملو از احساسات نسبت به آن، اجبار برخي مسئولين و كارشناسان به خودنمايي، مسيرهاي واقعاً پُر پيچ و خم اداري و قطور شدن سال به سال قوانين و مقررات محيط زيست، افزايش و كاهش حقوق ماهانه، اضافه كاري، حق اولاد و بسياري ديگر از اين قبيل، صورت اصلي مسأله گُم شده ‌است؛ چرا بايد از طبيعت حفاظت كرد؟ هرچند از طرح اين پرسش – حداقل در سطح جهان – نزديك به دويست سال می‌گذرد، ولي به نظر می‌رسد، وقت آن رسيده ‌است كه صورت مسأله مجدداً طرح و ريشه‌هاي آن باز‌نگري شوند. گفتار حاضر در اين جهت سازماندهي شده ‌است.

ادامه دارد …

8 فکر می‌کنند “اگر طبیعت حفظ نشود، مگر چه خواهد شد؟

  1. حسین ترابی

    «اگر طبیعت حفظ نشود، مگر چه خواهد شد؟»
    این سوال درست همانند این سوال است که:
    اگر مادر یک کودک خردسال بمیرد، مگر چه می‌شود؟
    البته این مثال اصلأ و ابدأ مثال درستی نیست. چون شاید برای مهر مادری جایگزینی پیدا نشود (از این لحاظ این مثال کاملأ صحیح است) ولی شاید بتوان برای مادر جایگزینی به نام نامادری پیدا کرد ولی برای مادر طبیعت چه جایگزینی وجود دارد؟
    به راستی چه جایگزینی؟

    پاسخ:

    جايگزيني نخواهد بود … زيرا نامادري اي در كار نيست … هرگز نبوده است!

  2. شقایق

    به من نخندید ولی این پاراگراف اشک را به چشمانم سُراند:

    “سال‌هاست که شیریال کوتاه‌ایرانی و ببرخزری منقرض شده‌اند و چیزی از ما کم نشده ‌است، پس اگر در پی این دو، سیاه‌گوش، کاراکال، میش مرغ، شنگ، رودک و فک دریای خزر نیز از بین بروند، هیچ اتفاقی نخواهد افتاد! مگر همیشه ‌این گونه نبوده ‌است که صیادان دریای خزر خود با چماق بر فرق فک خزری آنقدر ضربه می‌زدند، تا حیوان جان داده و از دریافت سهم مسلم خود از آنچه طبیعت به آن اختصاص داده ‌است، محروم گردد؟”

  3. علی

    خبری دیدم در خصوص تخریب جنگل جهت احداث مسکن مهر با عنوان بی مهری به مرکز تحقیقات کشاورزی گلستان ، بنظرم جهت استفاده در مقالات سایت مناسب آمد لذالینک خبر را ارسال می نمایم.
    با تشکر

  4. غفاری

    با سلام.آقای مهندس درویش من دانشجوی کارشناسی ارشد شیمی آلی هستم واز اینرو به تناسب رشته ام به محیط زیست از منظر دانش شیمی و به سبب همان 2 واحد درس (شیمی محیط زیست)دوره کارشناسی توجه زیادی دارم.در این سالها همیشه سعی کرده ام اطرافیانم را به این موضوعات حساس کنم اما چندان موفق نبوده ام چرا که متاسفانه زیرساخت های لازم فراهم نیست.مثلا همین تعداد کم مراکز دریافت زباله های بازیافتی. من همیشه باید زباله های بازیافتی ام را آنقدر نگه دارم تا روزی گذرم به یکی از مراکز تحویل این زباله ها بیفتد,حال که این کار صورت یک دردسر را پیدا می کند چطور می توانم آن را به دیگران توصیه کنم.به علاوه فقدان آموزش کافی در خصوص مسایل مربوط به محیط زیست.به عنوان مثال گاهی خودم شک میکنم که اگر فلان ظرف یک بار مصرف را بشویم و در بین زباله های بازیافتی قرار دهم (سورفکتانت) اضافه شده به محیط مخرب تر است یاآن ظرف (پت) که بازیافت نمی شود.اینها همه ظرایف رفتار با محیط زیست ماست.شما را به خدا در کنار همه فعالیت هایتان به این آموزش هایی که در حوزه کارها و زندگی روزمره ما جای می گیرند نیز احتمامی بورزید. شاید همین برنامه چهارشنبه های دکتر نوروزی محمل خوبی برای این آموزشها و البته اشارتی به سیاستگذاران و مجریان این عرصه ها در خصوص فراهم کردن بسترهای لازم, باشد.(ببخشید که طولانی شد,مصادیق دیگری هم در خصوص آثار فقدان آموزش و نبود بسترهای مطلوب جهت همگانی شدن رفتارهای صحیح زیست محیطی وجود داشت که برای پرهیز از طولانی شدن بیشتر مطلب از آنها صرف نظر کردم.) پیروز باشید.

  5. محمد درویش نویسنده

    درود بر خانم غفاری عزیز …
    به نکات ریز اما بسیار مهمی اشاره کرده اید. به نظرم اگر همه ما اینگونه نسبت به محیط زیست خود حساس باشیم، به مراتب آسمان شهرمان آبی تر خواهد بود.
    پیشنهادهای خوب تان را به دکتر نوروزی انتقال خواهم داد.
    امیدوارم شهرداری هم بر تعداد این مراکز بیافزاید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.