بهرام‌سلطانی: از پارک‌های کاغذی تا پارک‌های واقعی!

همان‌طور که اشاره کردم، کامبیز بهرام‌سلطانی، روز گذشته یادداشت وزین و مشروحی را برای نگارنده ارسال داشته است که در آن با زبانی علمی، اما ساده از ضرورت‌های بازگشت به به بنیان‌های حفاظت از طبیعت سخن گفته و ضمن نقد موشکافانه‌ی رویدادها و تظاهرات سبزنگارانه‌ی متولیان حوزه‌ی محیط زیست، نسبت به آفت‌زدایی و آسیب‌شناسی آن هشدار و زنهار داده است.
اینک در دومین بخش از روایت بهرام‌سلطانی، با هم از ماجرای پارک‌های کاغذی آشنا می‌شویم؛ پارک‌هایی که رد آنها را فقط می‌توان در دیوان‌سالاری حاکم بر نظام مدیریتی کشور دید و در هنگام ارایه گزارش‌های سالانه، به احترام‌شان کلاه از سر برداشت! پارک‌هایی که عملاً هر چه دست را سایبان چشم سازی و به افق‌های دور هم خیره شوی، ردی و نشانی از آنها در عالم واقعیت ندیده و نخواهیم دید … بهرام‌سلطانی برایمان خواهد گفت که چرا و البته در این بین، پرده از نارسایی بزرگ شیوه‌نامه‌ی مطالعات امروزین محیط زیست در ایران هم برخواهد داشت …
گوش کنید:

اگر حفاظت از محيط زيست را به عنوان نشاني شبه مدرنيستي تصور كرده‌ايم كه می‌بايست به سينه آويخت، تا با توسل به آن در جامعه جهاني حضور يافت و از خود چهره‌اي امروزين ارايه کرد، بايد بدانيم از دولتي سركشورهايي امثال ما ساليان دراز است كه ‌اصطلاح پارك‌هاي كاغذي يا paper parks وارد متون محيط زيست گرديده و اين حنا ديگر رنگي ندارد؛ يعني پارك‌ها و پهنه‌هاي طبيعي حفاظت شده‌اي كه تنها در گزارش‌هاي رسمي، مكاتبات اداري و به طور خلاصه فقط بر روي كاغذ وجود دارند و در جهان واقع اثري از آنها مشاهده نمی‌شود.
به نظر مي‌رسد در لابلاي دستور‌العمل‌هاي پيچيده‌ی درون دستگاه‌هاي اداري و جامعه كارشناسي كه توان جدايي از تفكر بخشي و تك ساحتي را ندارد، موضوع حفاظت از طبيعت و اهداف اصلي آن به فراموشي سپرده شده و يا اصلا” گم شده‌ است. ما از ريشه‌هاي فلسفي و علمی ‌حفاظت از طبيعت بسيار دور شده و به بي راهه‌هايي كشيده شده‌ايم كه ‌انتهاي آن نامشخص است. البته در سرزمين ما اين ديوار از اول كج ساخته شد!
حتا در تحقيقات محيط زيست نيز ديگر كمتر رنگ و بويي از تفكر و خلاقيت بوم‌شناختی (اكولوژيك) مشاهده می‌شود. دست‌کم در دوران ماقبل GIS و روزگار خوش كار كردن روي ميزهاي روشنايي، نخست در حد توان، تحقيقاتي ميداني صورت می‌گرفت و هدف آن، شناخت محيط طبيعي تا حد ممكن بود. نتيجه همين مطالعات بود كه مشخص می‌كرد، چه بخش‌هايي را بايد به صورت نوشته توضيح داد و چه موضوعاتي را بايد با استفاده ‌از نمودار، جدول، شكل، تصوير و سرانجام چه موضوعاتي را با استفاده‌ از نقشه به نمايش گذارد. به هنگام روي‌هم گذاري نقشه‌هاي موضوعي و توليد نقشه يا نقشه‌هاي تلفيقي، كارشناسان به وجود يا فقدان منطق علمی ‌در نقشه‌ی تلفيقي حاصل می‌انديشيدند و همه جزييات را با چشم، فكر و مهم تر از همه، آن فضاي طبيعي كه در طول مطالعات صحرايي تجربه کرده و در حافظه خود ضبط كرده بودند، دنبال می‌كردند. هرگاه پهنه‌اي در نقشه خاك نشان از رطوبت خاك داشت، نقشه موضوعي تقسيمات گياه شناختي مربوط به همان پهنه نيز بايد رويش مرتبط با خاك مرطوب را به نمايش می‌گذارد و اگر چنين نمی‌شد، بي‌منطقي موجود در نقشه ‌اشكار می‌گرديد و كنترل ميداني ضروري می‌گشت. به همين ترتيب خطوط هم تراز دما بر پيرامون يك تالاب می‌بايست نشان دهنده روندي كاهنده باشد و هرگاه ‌اين روند مشاهده نمی‌گرديد، تفكر كارشناسي وجود نوعي اشتباه در نقشه‌هاي موضوعي توليد شده را حس می‌كرد.
ليكن امروزه روز به نظر می‌رسد، در فرآيند مطالعات و تحقيقات در محيط طبيعي، طبيعت شناسي و اكولوژي مسير مطالعات وارونه شده‌است. هدف مطالعات نه شناخت قطعه‌اي از بيوسفر به عنوان يك سيستم و درك فرآيندهاي جاري در آن در قالب روابط، پيوندها، كنش و واكنش‌ها، بلكه صرفاً به توليد نقشه‌هايي تبديل شده‌است كه در پي به نمايش گذاردن فضاهايي تحت عنوان واحدهاي اكولوژيك هستند. در حقيقت همان روشي كه در دانش جغرافيا از آن تحت عنوان تقسيمات فضاهاي طبيعي ياد می‌شود، با اين تفاوت كه در مطالعات اكولوژيك به سبك ايراني، نه به مفهوم فضاي طبيعي و نه به فرآيندهايي كه موجبات تشخص يك فضا و قابليت تفكيك آن از ديگر فضاها را فرآهم می‌آورد، پرداخته می‌شود. گسترش استفاده‌از كامپيوترهاي شخصي و استفاده نادرست از نرم افزارهاي GIS، باعث هرچه ضعيف‌تر شدن مباني علمی‌مطالعات و تضعيف تفكر اكولوژيك در ميان كارشناسان گرديده‌است ؛ ديگر بدون تعمق درباره چگونگي ارتباط عوامل طبيعي با يكديگر، نقشه‌هاي موضوعي يا لايه‌هاي اطلاعاتي توليد و به شيوه‌اي كاملا” مكانيك روي‌هم‌گذاري شده و در نهايت نقشه‌اي كه ‌از ملقمه كليه نقشه‌هاي موضوعي حاصل آمده، شامل پليگون‌هايي كه می‌توانند فاقد هرگونه معنا، مفهوم و منطق باشند، بدون هرگونه كنترل ميداني، عنوان نقشه تقسيمات اكولوژيك را به خود می‌گيرد. حال آنكه هدف مطالعات اكولوژيك به هيچ وجه توليد نقشه نيست؛ نقشه تنها نشان‌دهنده شكل به شدت ساده شده واقعيت است و از اين منظر تنها می‌تواند نقش وسيله را ايفا نمايد و نه هدف.
هدف مطالعات اكولوژيك، از بدو امر همواره شناخت روابط متقابل موجودات زنده و محيطي كه آنها را احاطه كرده ‌از يك سو و روابط متقابل ميان همان موجودات زنده، از سوي ديگر بوده‌است؛ روابطي كه كشف آن جز از طريق تحليل سيستميك ميسر نمی‌گردد. در اينجا موضوع دخل، خرج، موازنه و در نهايت دست‌يابي به ترازنامه يا بيلان اكوسيستم‌ها مطرح است؛ يعني دقيقا” به همان شيوه‌اي كه ‌انسان دخل و خرج جيب خود را اداره می‌كند. در مديريت يك اكوسيستم شناخت و كنترل همين فرآيندها است كه می‌تواند به حفظ تعادل پوياي اكوسيستم كمك كرده و تداوم حيات سالم آن را تضمين كند. به همين سبب شناخت همين قبيل روابط و تعامل‌هاست كه هدف مطالعات محيط زيست به طور عام و مطالعات اكولوژيك به طور خاص قرار می‌گيرد. كاشت گونه‌هاي گياهي بيگانه و معرفي گونه‌هاي جانوري به‌اكوسيستم‌هايي كه ‌اصولا” فاقد هرگونه جايگاه براي اين قبيل گياهان و جانوران می‌باشند، و انجام اين همه در پهنه‌هايي كه حداقل بر طبق قانون به نحوي تحت حفاظت قرار دارند، تنها يكي از نشانه‌هاي سردرگمی‌در اهداف حفاظت از طبيعت و فقدان آگاهي و درك درست از تكوين و تكامل اجتماعات زيستي و اكوسيستم‌ها است. اگر قرار بود در اجتماع زيستي جزاير درياچه‌اروميه گوزن زرد و قوچ و ميش ارمني و در جزيره كيش و خارك آهو وجود داشته باشد، طبيعت خود بهتر می‌توانست تركيب اجتماع زيستي مورد نظر خود را پديد آورد و نيازي به دخالت‌هاي انسان خردمند نداشت.

ادامه دارد …

9 فکر می‌کنند “بهرام‌سلطانی: از پارک‌های کاغذی تا پارک‌های واقعی!

  1. شقایق

    تامل و تدبر ِ آقای سلطانی بر چگونگی مدیریت اکوسیستم بسیار خواندنی بود
    به امید روزی که مدیران ارشد اجرایی همین گونه سبز بیاندیشند .

  2. نيما

    جناب آقای سلطانی تفکرات ارزشمند جنابعالی در خصوص محیط زیست و شیوه مطالعات بوم شناختی تحسین کننده است به نظر حقیر فن آوریهای نوپدید دنیا به خصوص در عرصه مطالعات اکولوژیک که امروزه به کمک سامانه اطلاعات جغرافیای صورت می گیرد بسیار کارگشا بوده و در وقت و هزینه ها بسیار صرفه جویی نموده است این که در کشور ما به دلیل عدم وجود کنترل کارشناسی و مطابقتهای میدانی بصورت صدرصد نتیجه حاصل نشده و یا از ابتدا کجروی پیش آمده ناشی ازفقدان کنترل کاربر در نقشه های تولیدی در سامانه و عدم تطبیق آن با واقعیت زمینی است که گاها به عدم وجود انگیزه کاری یا کم تخصصی مربوط می شود. به امید تغییر و اصلاح نقاط ضعف موجود و رسیدن به استانداردهای لازم.

  3. محمد درویش نویسنده

    درود بر نيما:
    شايد يكي از مشكلات ابزارهايي نظير سنجش از دور و ساج، آن باشد كه ما اين تكنيك ها را اغلب با دانش اشتباه مي گيريم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.