و سرانجام، در دوازدهمین پله، به پایان نوشتار بلند و ژرف استاد کامبیز بهرامسلطانی رسیدیم. به جرأت میگویم که بررسی و مداقه دقیق در همین 12 قسمت میتواند بسیاری از مشکلات فراروی مدیریت در سازمان حفاظت محیط زیست ایران را مهار کرده و یا از سر راه بردارد.
امید که توصیههای خردمندانهی این طبیعتمرد بزرگ ایرانی را همه آویزهی گوش خود کرده و کاری نکنیم که بیش از این به قانون طبیعت بربخورد.
به ویژه تأکید میکنم که نگاه استاد را به ماجرای سایپا و آهو با دقت بنگرید:
وضعيت حفاظت از طبيعت آشكارا آشفته به نظر میرسد ؛ وارد كردن گونههاي جانوري خارجي در شرايطي اتفاق میافتد كه ما ناتواني خود را در حفاظت از گونههاي موجود نشان دادهايم. ضمن اينكه انجام اين قبيل اعمال خاطرهی دههی چهل و پنجاه خورشيدي را زنده میكند؛ زماني كه سازمان شكارباني و صيد، ماهي قزل آلاي رنگين كمان را به بعضي محيطهاي آبي ايران معرفي كرد. در دههی پنجاه بود كه چند قلاده شير با هدف استقرار مجدد اين گونه در ايران، از هند تهيه و در طبيعت ايران رهاسازي شدند، تا زماني كه لاشهی آنها يافت شد.
در همين سالهاي اخير كارشناسان سازمان حفاظت محيط زيست به نوبت كوشيدند وضعيت يوز آسيايي را تثبيت كرده و بهبود بخشند؛ در اين ميان وضعيت يوز همچنان در ابهام قرار دارد.
همچنين شنيده میشود شركت خودروسازي سايپا براي طرح جامع حفاظت آهوي ايراني – گونهاي بسيار شكارچي پسند – سرمايه گذاري میكند. اين اقدامیمفيد است، ولي مفيدتر از آن، در گام نخست، كاهش مصرف سوخت در خودروهاي توليدي سايپا است؛ با رسانيدن مصرف سوخت بين 3 تا 5/3 ليتر/كيلومتر، شركت مذكور میتواند به كاهش آلودگي هوا و نيز كاهش وابستگي به سوخت وارداتي كمك كند (و این شاید خدمت بزرگتری باشد!).
اما پرسش بعدي عبارت است از اينكه چرا از ميان همه گونههاي جانوري ايران، بايد آهو انتخاب شود؟ آيا گونههاي جانوري، بر حسب امكان بقا طبقه بندي شده و اين نتيجه حاصل آمده است كه آهو بيش از گونههاي ديگر – مثلاً كاراكال، سياه گوش، فك درياي خزر، ميش مرغ، هوبره، گورخر، شنگ، رودك، خرسهاي قهوهاي و سياه، بزمجه، سياه خروس و بسياري ديگر – نياز به حفاظت دارد؟
در وضعيت موجود در تعدادي از دشتهاي ايران هنوز آهو به تعدادي وجود دارد كه اگر امنيت همين جمعيتها تأمين شده و زيستگاههاي متعلق به آنها باز زنده سازي شوند، آهو قادر خواهد بود جمعيت خود را ترميم کند.
به طور كلي در وضعيت موجود محيط طبيعي ايران و به ويژه فضاهاي طبيعي تحت مديريت سازمان حفاظت محيط زيست، نيازمند باززنده سازي زيستگاهها هستیم؛ زماني كه زيستگاه سالم و ظرفيت حياتي آن در حد مطلوب باشد، گونههاي جانوري خود به زيستگاههاي مناسب مهاجرت میكنند. در وضعيت موجود به نظر میرسد مهم ترين اقدامیكه سازمان حفاظت محيط زيست ايران میتواند انجام دهد، باززنده سازي زيستگاهها و نيز رفع كليه مزاحمتها از پهنههاي طبيعي تحت حفاظت باشد. در غير اين صورت به نظر میرسد – بدون رودربايستي – ساير فعاليتها و اقدامات تنها جنبه سرگرمیدارند ؛ ظاهراً بعضي از كارشناسان موضوعهاي مورد علاقه خود را مطرح كرده و سپس به نحوي مديريت سازمان را با ايدههاي خود همراه میسازند. واضح است كه ادامهی اين روند تنها میتواند فاصلهی ما را با اهداف واقعي حفاظت از طبيعت و تنوع زيستي بيشتر کند.
متاسفانه روند تصمیم گیری در نهاد ها ،
وابسته به این است که کدام کفه ی ترازو سود ِ ریالی بیشتری دارد و کدام سو، رضایت ِ سمت ِ قدر تر ِ ماجرا را ارضا می کند!
بله اغلب اینگونه است … متاسفانه …
درود.
ممنون از انتشار این گنجینه …
کاری نکردم … وظیفه بود …
درود بر بهرام سلطانی عزیز.
جناب آقای مهندس درویش
در تمام سیستم های مدیریتی بحثی بنام حلال کردن بودجه وجود دارد.برای نمونه فلان کهپانی که کارخانه های الوده کننده اش را به یک کشور جهان سوم برده است در یک طرح درختکاری شرکت می کند که هم پرستیژ اورا بالا برده و همدر پرداخت مالیات تخفیف بگیرد
سایپا هم از این شیوه مستثنی نیست…حالا خوب و یا بد قصد انجام کاری را دارد که نتیجه ان معلوم نیست ولی مشخص است که برای بسیاری از اشخاص ناندانی خوبی است….برای آهو حفظ زیستگاه ان در حال حاظر به همان اندازه و شاید بیشتر از حفاظت فیزیکی از خود آهو ارزش دارد با حفظ زیستگاه نه تنها آهو بلکه یوز و کاراکال و گیاهان و فون و فلور آن منطقه ثبات پیدا می نماید.
پاسخ:
درست می گویی اشکار گرامی … یک سیاست راهبردی و خردمندانه آن است که بکوشیم تا زیستگاه ها را حراست کرده و توان زیست پالایی شان را احیاء کنیم؛ نه این که هزینه کنیم تا فلان جاندار را حراست نماییم.
درود …
به نظر من خوب شد ببر اوردن پلنگ دادن.
بخاطر اینکه لا اقل نسل پلنگ تو روسیه احیا میشه (محیط زیست مرز نداره, داره ؟)
و اینکه بخاطر ژست و مقابله با کسایی که از این کار انتقاد میکنن یه کم به وضع میانکاله میرسن.
نظر جالبیه … هر چند می شد بدون چنین بهانه هایی هم قدر میانکاله و میانکاله ها را دانست.