کارون، روزگاری پرآبترین، باکیفیتترین و یگانه رودخانهی ایران بود که قابلیت کشتیرانی داشت. اصلاً کارون در روزگاری نهچندان دور، گل بارون بود … لب کارون را که یادتان هست! نیست؟
اینک اما چندسالی است که کارون نفسش به شماره افتاده و بدتر از آن، این که فقط این سدهای پرشمار بالادست و تونلهای عظیم انتقال آب نیست که روزگار کارون را به خاک سیاه نشانده است؛ چرا که پسابهای آلودهی صنعتی، کشاورزی و شهری و روستایی را نیز باید به دلایل این نفستنگی افزود … به نحوی که بخشهایی از کارون سیمای بیابانی پیدا کرده و بخشهای دیگرش اینگونه تغییر رنگ داده و از بوی تعفن نمیشود به آن نزدیک شد …
نتیجه آن که استانی که 30 درصد حجم آبهای سطحی کشور را در خود جای میداده است، زنان و کودکانش باید اینگونه در پی مایههای حیات باشند و استانی که بر روی مخازن نفت و گاز خوابیده، باید مادرانش اینگونه در پی کپسول گاز باشند …
کسی چه میداند؟ شاید روزی همین شازده کوچولوی تنها یا آن معصومیت دوخته شده به آن بادبادک رنگی توانست دوباره خنده را به سرزمین خوزستان بازگرداند …
درود بر امین نظری که چشمانش هوش رباست …
در همین باره:
– این عاقبت برای کارون، عقوبت کدامین نابخردی است؟!
– در باره این دو تصویر از قدیمیترین پل معلق ایران بر روی کارون!
درویش خان تازه می خواستم در مطلب پیش از این مطلب تبریکی بگذارم بمناسبت بالاتر رفتن بار علمی مطالب شما که….افسوس و اف و ننگ باد بر کسانی که اینگونه بزرگترین رود ایران و منبع آب این مرز و بوم را به پلشتی آلودند…ننگ باد برکسانی که گذاردن کپسول گاز را بر سر زنان در زیر آفتاب سوزان در جایی که زیر خاک گنجی از گاز و نفت و در روی زمین اب و خاک زرخیز قرار دارد و آفتابی عالم تاب با گشاده دستی می تابد می بینند و دم بر نمی زنند.
..گوییا همگی مدیران پرورده فرنگ و چین و ماچینند!!هیهات!!بی سوادانی که امروز صحبت از افزایش جنگل گیلان دارند و کورند و کر که عمق تالاب انزلی به دو متر رسیده و تا عمق تالاب به پلشتی آلوده است…خوزستان این مهد تمدن ایران از آب و خاک و آفتاب بهره ها برده است اما افسوس و هزاران افسوس…..این آبهای کارون خروشان و دز و کرخه بکدامین مسیر می رود؟
تصاویر گویایی هستند …
درود
وای بر سر مسئولين بي مسئول و مديران بي ….
خداوند رحمت کند مرحوم نعمت الله آغاسی را که با این ترانه خود اسم رود کارون و شهر اهواز را برای همه مردم ایران زنده کرد. ولی افسوس این رود کاروان دیگر آن رود قدیمی نیست و به علت وجودانواع آلودگی های زیست محیطی روزگاری زیاد خوشی ندارد و شاید هم اصلن روزگار خوشی نداشته باشد .
زمانی در کتاب درسی میخواندیم: آفریقا قاره ای ثروتمند با مردمانی فقیر
حالا می بینیم که خوزستان استانی ثروتمند با مردمانی فقیر است. چرا؟
چرا تهرانیها که ذخایر نفت و گاز و آب ندارند مشکلات مردم عزیز خوزستان را ندارند؟
به جنوبی:
من امیدوارم تا به همت همه ایرانیان عاشق وطن، روزی همه ی سرزمین مقدس مادری مان به پایداری واقعی اکولوژیکی رسیده و همه ما چون سلحشورانی سبزاندیش، پاسدار مواهب طبیعی و زیستمندان ارزشمندش از بینالود گرفته تا خوزستان و از ارسباران گرفته تا گواتر باشیم. در ضمن خوشبختانه یا متاسفانه رفیق جنوبی من، مردم خوزستان هم بسیاری از مشکلات تهران نشینان را ندارند! دارند؟
.
.
به حسین عبیری گلپایگانی:
آری خداوند رحمتش کند آن مردی را که گوشه ای از خاطرات شیرین چند نسل به ترانه های شادش متصل شده است.
.
.
به نیلوفر زمانیان:
امید که هر چه به پیش می رویم از شمار مسئولین بی مسئولیت و مدیران نالایق و غیر متخصص کاسته شود.
.
.
به اشکار:
از معدود دفعاتی است که احساس می کنم دل پردردت را نتوانستی با طنز مخصوص به خود به تصویر بکشی … و لاجرم حرفی که از دل برآید؛ بر دل نشیند … زنده باشی رفیق غمخوار طبیعت ایران.
.
.
به هومان:
سرفراز باشی.
بسم الله الرحمن الرحبم
امروز روز میلاد است میلاد منجی عالم بشریت میلاد گل محمدی ص از نرجس خاتون بر همگان مبارک باد
در اینجا خواستم جواب بدهم اما کامنتم نرفت
http://i.mohammaddarvish.com/archives/1306
#
فلورا گفته است :
جمعه ۱م مرداد ۱۳۸۹ در ۰۸:۳۱
اجازه میخوام که با شما مخالفت کنم آقای درویش.
کمیت کامنتهای خانم مجتهدنجفی اگر از کیفیت وب سایت شما کم نکرده باشه، به جرات میشه گفت چیزی هم به کیفیتش نیفزوده.
از شما بعیده که تنها از روی کمیت کامنتها حضور کسی رو توجیه کنین!
جواب:
حق با خواهر محترم مان است کمیت نشانه ای بر افزایش کیفیت نیست
خونسردی و پی گیری خانم مجتهد نجفی هم دلیلی جز جهل مرکب ایشون نداره که البته امیدوارم ابد الدهر در این جهل نمانند!
جواب:
1-کاشت گیاهان و درختان میوه در طول حیات بشر همواره بوده
و حدود یکی دو قرن در ایران و سایر کشورها برعکس شده و فقط گونه ها یبی ثمر کاشته می شود
2- هم اکنون حتی در شهرهایی که از کاشت گیاهان و درختان “غیرمثمر” در انها منحصر به فرد است قویا این تفکر چند سالی است آغاز شده است
و مردم مقامات و انجمن های مردم نهاد فراوانی در سراسر جهان خواهان کاشت درختان و گیاهان با ثمر در پارکها و خیابانها و بلوارها و زمین های شهری هستند و روز بروز بر تعداد پارکهای میوه و باغ شهر ها افزایش می یابد
اتفاقا این انکار از سوی برخی علاقمندان محیط زیست نمی تواند جهل مرکب باشد؟
نوشته اید:
شما چند کتاب معتبر در حوزه ی دین میشناسین که تیراژ وسیع داشته باشن؟
چند شخصیت بلند مرتبه ی دینی ایرانی میشناسین که شخصیت جهانی داشته باشن؟ به تعداد انگشتهای دو دست نمیکشه!
جواب:
علاوه بر شخصیت جهانی پیامبر اعظم صلوات الله علیه و اله و حضرت علی علیه السلام و امامان معصوم که علاوه بر معروفیت اکثریت پیروان سایر مذاهب شیفته شخصیتشان هستند
تا قبل از اسلام ما شخصیتهای علمی نامدار ایرانی معروف در جهان کمتر می بینیم که شاید بخاطر محدودیت علم اموزی به قشر بسیار محدود بود که شاهان ایرانی متاسفانه نه تنها وسیله دانش آموختگی ایرانیان را فراهم نمی کردند که حتی هیچیک از مردم حتی حق سواد اموزی در پایین ترین سطح را نداشتد
اما با گسترش اسلام در ایران ناگهان می بینم ایرانی تشنه علم به سرعت سرسام آوری از همان قرون اولیه کرسی های علم و دانش جهان را تسخیر می کنند چرا انگشت شمار صدها و هزاران دانشمند مسلمان ایرانی در تاریخ داریم که نامشان در همه جهان می درخشد حیان ها رازیها بوعلی ها خوارزمی ها و……..
خودتان فرمودید که کمیت نشانه کیفیت نیست و حرف درستی است
نوشته اید:
اما چند میلیون شخصیت ناموجه دینی میشناسیم که به تعداد نفس کشیدنهاشون آبروی دین و مذهب رو تو این مملکت و تو دنیا میبرن؟
میتونین اون کمیت- تعداد شخصیتهای نا موجه دینی- رو به رخ این شخصیتهای موجه انگشت شمار در حوزه دین بکشین و بدینوسیله حضورشون و نظراتشون رو قابل توجیه شدن بدونین؟
جواب:
در این هم شکی نیست که افرادی با شخصیتهای ناموجه علمی هستند که دانسته یا ندانسته در حال خراب کردن وجهه دین هستند شاید بنده هم یکی از آنها باشم از خداوند متعال می خواهم اگر قلمم حرفم نظرم سخنم اگر در راه گسترش دین نباشد هرگز برعکس نباشد این چیزی است که همیشه از خداوند و ائمه اطهار علهم السلام درخواست دارم که هرجا حرفم قلمم خواست نفی شود موفق به بیان نشوم
2- اگر بنده شخصیت ناموجه دینی هستم در این نزدیک دو سال با شخصیتهای ناموجه دینی فراوان برخورد کردم از آقای کنشلو که با روایات سراسر غلط و با برداشتهای واژگونه http://www.karimeqom.com/mosmer/53–4.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/92–63-6.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/93–63-6.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/54–5.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/89–6.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/90–8.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/96–13.html
و
http://www.karimeqom.com/mosmer/55–6.html
و آقای عبادی که ابتدا معتقد شد مطلقا بادنجان در صدر اسلام نبوده و اواخر دوره عباسیان (حدود قرن 13 میلادی و قرن 7 هجری) به جزیره العرب آمده در حالیکه در اوایل قرون وسطی یعنی همان حدود قرن دوم بادنجان مسلمین بادنجان را وارد اروپا کردند و نیز قبل از اسلام نزد اعراب قدیم بادنجان حدود 14 اسم عربی قدیمی داشته است و از این نتیجه گرفتند 10 ها کتاب روایی جعلی و دروغ است و نیز از وجود “یزید فی ماءالصلب ” در روایت جعلی بودن آن را نتیجه گرفتند در حالیکه این خاصیت جزو آخرین یافته های دانشگاه میشگان آمریکا است که صرو صدای زیادی در دنیا ایجاد کرده برعکس اگر هیچ دلیلی بر حقانیت اسلام و اهل بیت علیهم السلام نبود همین روایات بادنجان میتواند یک معجزه و یک دلیل محکمی بر حقانیت اسلام و روایات باشد که 1400 سال امام جعفر صادق علیه السلام خاصیتی برای بادجان بیان می فرمایند که در قرن 20 تازه دانشمندان به این خاصیت می رسند
جالب است بدانید با اینکه مسلمانان از اوایل قرون وسطی یعنی قرن 7 و 8 میلادی بادنجان راوارد اروپا کرده بودند اما اروپاییان با این گیاه بد بودند و نام سیب دیوانه و… آن می دادند با اینکه در اروپا وجود داشت اما اروپاییان مصرف نمی کردند از قرن 15 تازه متوجه نشدند این گیاه مناسب خوردن است و از آن ببعد گسترش یافت تا جاییکه همین اواخر خاصیتی که امام جعفر صادق علیه السلام 1400 سال قبل فرموده اند کشف کرده اند و آن خاصیت ترشح غدد جنسی و خاصیت ضد پیری در بادنجان است
خودتان هم حدیث ضعیف قدسی “کنت کنزا….) را آیه قران معرفی کردید و نیز از آن معنایی استخراج کردید که بر فرض صحیح بودن آن روایت هیچ معنایی که شما گفتید نمی داد
نمی دانم شاید شما و آقای کنشلو و آقای عبادی از جمله شخصیتهای موجه دینی انگشت شمار معروف دنیا باشید که به خودتان اجازه اظهار نظر در دین را می دهید اما به دیگران اجازه اظهار نظر نمی دهید
نوشته اید:
اگر یه نگاه گذرا به همه ی کامنتهای خانم نجفی داشته باشین، میبینین که ایشون به سخیف ترین وجه ممکن از دین برای جعلیاتی که در ۱۶سال حضورشون در حوزه علمیه آموختن مایه گذاشتن.
به سخیف ترین وجه ممکن آبروی دین اسلام رو بردن
به شنیع ترین وجه ممکن ضد تبلیغ هرچند ناخواسته برای دین کردن.
جواب:
ای کاش چند مورد از سخیف ترین موارد بردن آبروی دین و شنیع ترین وجه ممکن ضد تبلیغ موارد را ذکر می کردید
البته اگر ناخواسته باعث این کار شده باشم نمی دانم اگر این بوده به خدا پناه می برم اما تشخیص این مطلب را فکر نمی کنید باید شخصیتهای موجه انگشت شمار دینی بدهند؟ شاید خودتان را از جمله شخصیتهای موجه انگشت شمار دینی می دانید
نوشته اید:
امیدوارم اینطور فکر نکنید که تمام کسانیکه گذرشون به این بحث افتاده لزوما دین اسلام رو میشناسن، و یا اینکه اگر لیچاری بار دین اسلام کردن به خودشون مربوطه!! و یا اینکه اثر پروانه ای د رحوزه ی فکر دینی نخواهد داشت؟
جواب:
این را باید متاسفانه و متاسفانه گفت که مگر من چه چیزی را می
گویم جز یک پیشنهادی دادم که انجمنها و مفامات و افراد زیادی در دنیا همین پیشنهاد را داده اندو حتی اجرا هم کرده اند و آن ایجاد کشاورزی و باغبانی شهری است مگر این حرف چه عیبی دارد که هرکس باید لیچار و دشنام به بنده بدهد و علاوه بر آن چرا باید شخصیتهای علاقه مندان به طبیعت طوری باشد که بخاطر حرف اشتباه ولو اشتباه من به اسلام دین لیچار بگویند؟
نوشته اید:
1- تعداد اساتید و بزرگانی از این قوم که ناخواسته در تبعید یا گوشه انزوا هستن و مجالی برای ابراز نظر در حوزه دین پیدا نمیکنن بسیار زیاده. باید اینطور توجیه کنیم که پی گیری خانم مجتهد نجفی با عث میشه که نظراتشون مطرح باشه و اونها چون پی گیر نیستن در گوشه انزوا دارن عمر طی میکنن؟؟
جواب:
در باره چه چیزی؟
اینکه من مقداری بخاطر علاقه شخصی و مطالعات علاقه مند موضوع گیاهان شده ام؟
مگر راه اظهار نظر را برای بقیه بسته اند همان شخصیتهایی که فرمودید کسی مانع اظهار نظرشان در باره گیاهان شده حالا که تمام علاقه مندان محیط زیست می گویند متنخصصین دین اصلا نباید وارد بحث گیاهان بشوند و باید موضوع گیاهان را به کارششناسان بسپارند و کسی از علمای دینی حق اظهار نظر در باره گیاهان را ندارند حال چه شد شما می فرمایید من حق اظهار نظر ندارم اما شخصیتهای دینی دیگر حق اظهار نظر دارند؟
2- من بیچاره که نمی خواستم مطرح بشوم ناخواسته وارد این فضای مجازی شدم حتی تا یک سال بعد از اینکه این سه نفر آقایان مرا وارد فضای مجازی کردند تحمل کردم و جوابی ندادم
بهرحال اگر مطرح شدن عقاید بنده در باره گیاهان بد بوده باعثش این چند نفر آقایان بودند
نوشته اید:
من نوعی اگر با سربرگ محل کارم یک نامه بدون اجازه به کتابخونه محل زندگیم بنویسم و تقاضای عضویت کنم زیر سوال میرم ، تصدیق میفرمایید که ایشون با چه جراتی از سربرگ شورای عالی انقلاب فرهنگی استفاده کردن؟
حواب:
خواهر عزیزم درست می فرمایید کسی حق ندارد با سربرگ ادارات چیزی بنویسد اما این که م یبینید فرم است نه سربرگ
جهت اطلاع شما و بقیه دوستانی که برایشان سئوال ایجاد شده عرض می کنم
ادارات دو نوع برگه و فرم و …. همراه با آرم و سربرگ بقول خودتان چاپ می کنند:
1- سربرگ هایی برای کارکنان و مسئولین خود ان اداره که پس از نوشته شدن توسط مسئولین . امضای مسئول مربوطه و مهر اداره و وارد کردن شماره نامه آن را در اختیار ارباب رجوع قرار می دهند
هیچ اداره ای معمولا این سربرگ ها را سفید در اختیار ارباب رجوع نباید قرار دهد مگر پر شده و با مهر و امضا چون امکان جعل هست و حتی اگر کاغذ در دسترس نداشته باشند و بخواهند حتی یادداشتی در این سربرگ ها بنویسند و در اختیار ارباب رجوع قرار بدهند سربرگ آن برگه ها را برش می دهند و در بقیه کاغذ مطلبشان را می نویسند
2- برگه ها و یا جزوه هایی همراه با ارم اداره اما به اینها سر برگ نمی گویند بلکه فرم و نظر سنجی ها و… می گویند
این فرم ها و برگه ها را ولو همراه با ارم اداره برای ارباب رجوع آماده می کنند و فرم های خالی را در اختیار مردم قرار می دهند که مردم نظرات و یا پروپوزالها و یا مشخصاتشان را در آن بنویسند مانند دفترچه های کنکور ووووو
ارباب رجوع این فرمهای خالی را می برند و مطالب مورد نظر را می نویسند و به مراکز مختلف می برند و به کارشناسان نشان می دهند و در اختیار دوستانشان قرار می دهند و…..
بنده هم که این مطالب را در این فرم ها نوشتم برای راهنمایی کسانی بود که احیانا علاقه مند به پر کردن این پروپوزالها بودند که بندانند می شود اینگونه نوشت تا در صورت علاقه پروپوزالها را کال کنند و به شورای انقلاب یا هر اداره مرتبط ببرند تا در صورت تایید این تحقیقات را کامل کنند
ادارات مختلف فرم های خالی دارای آرم خودشان را حتی براحتی در اینترنت قرار می دهند تا افراد دانلود کنند و پر کنند
این فرم ها فراوان هستند از نظر سنجی ها
فرم های اینچنینی که خابی هستند و حاوی آرم ادارات هستند و در اختیار مردم قرار داده می شود پروپوزال ها و فرم های ثبت سازمانهای مردم نهاد که ارشاد بر اینترنت قرار داده
به عبارت دیگر سربرگ ها مخصوص کارکنان است و از ادارات باید نوشته شده و امضا شده خارج شود
اما فرمها هرچند دارای ارم اداره است اما باید خالی از نوشته در اخیتار ارباب رجوع قرار گیرد
علاوه بر آن بنده که این فرم دارای آرم را انتشار نداده ام بلکه انتشار آن از جانب آقای درویش بوده که با وجود تذکر بنده انتشار داده اند که هرچند فکر نمی کنم حتی انتشار آنها به این طریق هم مشکلی باشد
من واقعا از این اشتباه شما و آقای عبادی تعجب می کنم
نوشته اید:
و لابد جرات شون رو هم تحسین می فرمایید؟؟!!
حواب:
من فقط جرات کردم دوسال قبل یک جزوه پیشنهادی برای کاشت گیاهان و درختان با ثمر در فضاهای شهری و خارج از شهر ها برای مطالعه ارائه دادم
نوشته اید:
من توجیه بدترین کارها حتی کارهایی رو که به نخریب محیط زیست می انجامه رو شاید البته شاید بتونم بپذیرم. اما سر مساله دین و اعتقادات مذهبی که نمیتونیم شوخی کنیم. میتونیم؟
جواب:
خواهر عزیزم دلسوزی شمارا برای شوخی گرفته شندن دین می ستایم بنده هرگز قصد شوخی با دین ندارم؟ العیاذبالله اما چکنم ناخواسته اینگونه شده و من هم نمی توانم در باره نظرات نا درستی که به دین وارد می شود سکوت کنم و مجبورم توضیح بدهم
نوشته اید:
البته اینجا وب سایت شماست و مختارین که حضور مفید و نامفید هرکسی رو توجیه کنین ولی من به شخصه یک کامنت خانم “پروانه” که در دفاع از فردوسی نوشته بودن رو به تمام کامنتهای خانم نامجتهد نجفی و تمام مطالعات جعلیات ۱۶ ساله شون و همه ی عمر و حیات شون ترجیح میدم!
جواب:
این نظر شما است اما خواهش می کنم چند نمونه از جعلیات مرا ذکر کنید
بازهم می گویم مثلا چگونه نقل روایات بادنجان با ان فراوانی و کثرتی که دارند همراه با سند
انهم بدون هیچ اظهار نظری
با انکه در معتبر ترین و قدیمی ترین کتابهای روایی مانند کتاب کافی در قرن های اولیه ذکر شده جعلیات محسوب شود
http://www.karimeqom.com/151-%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%86.html
اما نقل ذکر حدیث “کنت کنزا مخفیا…. که اصلا سند ندارد و از قرن چهارم در کتابها بدون سند ذکر شده و یک حدیث هم بیشتر نیست برخلاف احادیث بادنجان که فراوان هستند
آنهم به نام آیه قران انهم با برداشتی که اصلا در این حدیث نیست جعلیات حساب نشود؟
خواهر عزیزم سعی کنید با افراد هرچند مخالف مستند و مودبانه گفتگو کنید
موفقیت و سلامت و سعادت شما را خواستارم
بسم الله الرحمن الرحیم
بازهم در این آدرس:
http://i.mohammaddarvish.com/archives/1306
آقای درویش فرموده اند:
اما از این پرانتز دلپذیر که بگذریم، بر خلاف آدمها، پژوهشگران دریافتهاند که زنبورهای عسلی که در شهرها زندگی میکنند، به نوعی جان سختتر از همنوعان خود هستند که در روستاها زندگی میکنند! زیرا گونهگونی گیاهان و گلهای موجود در شهرها، اغلب بیشتر از نواحی روستایی است. امروز در مزارع بسیار بزرگ و پهناور تنها یک محصول را میکارند، یعنی کشاورز تنها گندم میکارد و یا تنها باغ سیب دارد تا بتواند با محدود ساختن تعداد لوازمی که برای کاشت، درو و انبار کردن محصولات، نیاز دارد مخارج خویش را به کمینهی ممکن برساند. اگر کشاورز فرضاً نیمی از زمین خود را گندم بکارد و نیم دیگر را مثلا انگور، به دستگاههای بیشتر و انبارهای مختلف بیشتری نیازمند خواهد شد. از این رو مزارع امروزه در اروپا وسیع و تک محصولی هستند؛ رخدادی که البته برای زنبورها ناگوار است و آسیبپذیری آنها را افزایش داده است.
در نتیجه، زنبورهایی که در خارج از شهرها زندگی میکنند و تعداد کندوهایشان نیز به مراتب بیشتر است، تغذیه یکسانی دارند.
در حقیقت تعدد گونههای گیاهی در شهرها که غالباً نیز تزئینی هستند (قابل توجه خانم مجتهد نجفی!) سبب فراهم شدن زمینهی تنوع غذایی زنبورهای عسل در شهرها (که از نظر تعداد قاعدتاً کمتر از گونههای مشابه در خارج از شهر نیز هستند) را ایجاد کرده و از نظر جسمانی قویترشان میسازد.
حالا شما بگویید: ترجیح میدهید همچنان عسلی را تناول کنید که حاصل دسترنج زنبورهای روستایی است؛ یا بدتان نمیآید که شهریها را هم محکی بزنید؟!
جواب:
این قسمتی که شهرها برای پرورش زنبور عسل قابیلی بیشتری دارند قبول دارم
برخلاف مزارع مانند همان تک محصولی که مثال زدید در شهرها تنوع گیاهان و درختان می تواند بیشتر باشد و این هعمان چیزی است که پیشنهاد داده ام که بجای فقط کاج و چنار و چمن و شمشاد انواع و اقسام غلات حبوبات صیفی جات درختان میوه گیاهان دارویی و معطر گیاهان مرتعی کاشته شود که هم از لحاظ زیبایی بهتر است هم برای پرندگان هم برای زنبور عسل
قطعا شهد گلهای خوراکی و گلهابی دارویی بهتر است و عسل حاصله گوارا تر و شفادهنده تر است
راستش سالها است از اردبیل عسل نمی خرم با اینکه بنام ترین و بهترین عسل سبلان است چون اکثر این عسلها با شکر درست می شود چون دیگر خبری از گلها و شکوفه های اردبیل نیست حتی گردنه حیران هم دارد کاجستان می شود
آقای درویش با تشکر از جوابیه تان
تفاوت مشکلات مرکز نشینان با مردم خوزستان بیشتر شبیه تفاوت مسائل مردمان دارا با ندار است. آنچنانکه از تصاویر سایت شما نمایان است مردم خوزستان مشغول معجزه روزانه در قاعده هرم مازلو هستند. نیستند؟
پاسخ:
بله هستند!
راستی! از پاسخ هوشمندانه شما لذت بردم. یک به هیچ به نفع جنوبی عزیز.
بسم الله الرحمن الرحیم
بازهم در یان ادرس:
http://i.mohammaddarvish.com/archives/1306
#
محمد درویش گفته است :
چهارشنبه ۳۰م تیر ۱۳۸۹ در ۲۱:۵۹
البته ماجرای ترجیح عسل شهری بر روستایی، مربوط می شود به دنیای صنعتی و فرامدرن و مکانیزه غرب. در ایران، هنوز هم بهترین عسل را باید از شهد زنبورهایی مطالبه کرد که در دامنه های البرز و زاگرس و بینالود و تفتان و سبلان روزگار می گذرانند و از تنوع گیاهی ۸ هزار گونه ای مام وطن تناول می فرمایند.
.
در ضمن: چه بخواهیم یا نخواهیم پای دوستان باز شده! نشده؟
نکته ای که برایم در مورد خانم نجفی جالب است، خونسردی تحسین برانگیز و پیگیری کم نظیرش است. داشتم فکر می کردم که از نظر حجم، در بین حدود ۵۲ هزار کامنتی که تاکنون در خانه مجازی درویش انتشار یافته است؛ هیچ صاحب کامنتی به گرد خانم نجفی هم نمی رسد! می رسد؟
درود …
جواب:
قطعا هیچ عسلی به پای عسلهای کوهستانهای پر از گیاهان دارویی و معطر نمی رسد
اما ما براحتی می توانیم در شهرهای خودمان هم کوهستان درست کنیم اگر گیاهان دارویی و معطر را بکاریم هم از زیبایی هم از عطرشان بهره مند شویم هم از عسل شفابخشان بهره مند شویم
اما برعکس شده کوهستان را داریم نابود می کنیم و داریم حتی سبلان با شکوه را کاجستان می کنیم تا عسل سبلان در قصه ها بماند تا خرسهای این خطه دیگر عسلی نیابند تا کوه نشینان سبلان یاد کندوی وحشی عسل را به نوشهایشان قصه بگویند
بیاییم نه تنها سبلان ها را همچان با نام عسل مترادف کنیم که شهرهایمان را هم سبلان بسازیم
بظوریکه گفتم سالها است دیگر از اردبیل عسل نمی خرم چون احتمال شکر بودنش بیشتر است تا عسل جاهای دیگر
مگر اینکه عسلی باشد از اشنایان به ندرت
بسم الله الرحمن الرحیم
بازهم در یان ادرس:
http://i.mohammaddarvish.com/archives/1306
#
محمد درویش گفته است :
چهارشنبه ۳۰م تیر ۱۳۸۹ در ۲۱:۵۹
البته ماجرای ترجیح عسل شهری بر روستایی، مربوط می شود به دنیای صنعتی و فرامدرن و مکانیزه غرب. در ایران، هنوز هم بهترین عسل را باید از شهد زنبورهایی مطالبه کرد که در دامنه های البرز و زاگرس و بینالود و تفتان و سبلان روزگار می گذرانند و از تنوع گیاهی ۸ هزار گونه ای مام وطن تناول می فرمایند.
.
در ضمن: چه بخواهیم یا نخواهیم پای دوستان باز شده! نشده؟
نکته ای که برایم در مورد خانم نجفی جالب است، خونسردی تحسین برانگیز و پیگیری کم نظیرش است. داشتم فکر می کردم که از نظر حجم، در بین حدود ۵۲ هزار کامنتی که تاکنون در خانه مجازی درویش انتشار یافته است؛ هیچ صاحب کامنتی به گرد خانم نجفی هم نمی رسد! می رسد؟
درود …
جواب:
قطعا هیچ عسلی به پای عسلهای کوهستانهای پر از گیاهان دارویی و معطر نمی رسد
اما ما براحتی می توانیم در شهرهای خودمان هم کوهستان درست کنیم اگر گیاهان دارویی و معطر را بکاریم هم از زیبایی هم از عطرشان بهره مند شویم هم از عسل شفابخشان بهره مند شویم
اما برعکس شده کوهستان را داریم نابود می کنیم و داریم حتی سبلان با شکوه را کاجستان می کنیم تا عسل سبلان در قصه ها بماند تا خرسهای این خطه دیگر عسلی نیابند تا کوه نشینان سبلان یاد کندوی وحشی عسل را به نوشهایشان قصه بگویند
بیاییم نه تنها سبلان ها را همچان با نام عسل مترادف کنیم که شهرهایمان را هم سبلان بسازیم
بظوریکه گفتم سالها است دیگر از اردبیل عسل نمی خرم چون احتمال شکر بودنش بیشتر است تا عسل جاهای دیگر
مگر اینکه عسلی باشد از اشنایان به ندرت
متشکرم از تحسین خونسردی و پیگیری
نمی دانستم بیشترین کامنتها را من دارم
پاسخ:
قابلی نداره.
بسم الله الرحمن الرحیم
#
سروی گفته است :
چهارشنبه ۳۰م تیر ۱۳۸۹ در ۲۲:۱۲
بله إ
من واقعن از ادب ایشون خوشم میاد و همین طور به قول شما پیگیری شون.
ایشون یه دونه می باشند ؛ نمی باشند؟
راستی اگه دوباره دعوام نمی کنید می خوام یه چیزی بپرسم ،
امروز تو اخبار در مورد وضعیت آب تهران و اظهار نظرهای وزیر بهداشت و تبعات اون شنیدم ، نمی خواید در این مورد مطلبی بنویسید؟
جواب:
متشکرم از لطفتان
اما در اسلام هر طلمی جوابی دارد اگر کتکمان بزنند می توانیم کتکشان بزنیم اگر چشممان را در بیاورند می تونیم در قصاص چشمشان را در بیاوریم
اما اگر دشناممان دادند ناسزایمان گفتند تحقیرمان کردند مسخره مان کردند تعزیر دارد اما ما حق نداریم دشنامشان دهیم مسخره شان کنیم تحقیرشان کنیم
حقیر بنابه دستور قرآن کریم نباید پاسخ دهم
وَ الَّذینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ
و آنان که از لغو و سخن باطل اعراض و احتراز مىکنند. سوره المومنون۳)
وَ الَّذینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً الفرقان : ۷۲
یکى دیگر از نشانه مردم خدا شناس و مؤمن عباد مخلصین رحمان) آنست که حاضر مجالس بیهوده و باطل غنا و دروغپردازى و امور باطل نمىشوند، و هنگامى که بر گفتار بیهوده و کردار لغو (از مردم غافل وهرزهگو) بگذرند (به آنها اعتنا نمىکنند و با اهل لغو مخلوط نمیشوند و از آنها اعراض مىکنند و خویشتن را منزّه نگاه میدارند) بزرگوارانه و با متانت و با کرامت نفس از آن درگذرند.
واگر بر کسى بگذرند که بآنها سبّ کند و دشنام دهد از او گذشت مىکنند و بنا بمروى از حضرت أبا جعفر علیه السّلام چون بخواهند ذکر فرج و امثال آن کنند بکنایه از آن نام میبرند).
وَ إِذا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ وَ قالُوا لَنا أَعْمالُنا وَ لَکُمْ أَعْمالُکُمْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لا نَبْتَغِی الْجاهِلین
و چون سخن پوچ و بیهودهاى بشنوند از آن اعراض مىکنند و (معارضه مثل نمیکنند) و مىگویند: «اعمال ما مربوط به خودمان است و کردار شما از آن خودتان» (هر کس کیفر عمل خود را خواهد دید دین ما از خودمان و دین شما از خودتان حلم و بردبارى ما براى خودمان و لغو گوئى و سفاهت و هرزه درائى شما براى خودتان) سلام بر شما،(یعنى از جانب ما در امان هستید و شما را وا مىگذاریم و از شما تودیع مىکنیم) شما و طالب و خواهان مصاحبت و مجالست مخالطت با نادانان نمیباشیم. القصص : ۵۵
بارها از خداوند خواسته ام که مرا کمک کند در این ماجرا از وادی انصاف و مروت خارج نشوم مخصوصا که بتوانم در جواب ناسزاها خود را کنترل کنم و ناسزا نگویم و حرف زشت نزنم
اما جناب “سروی” قبول بفرمایید تحمل اینهمه ناسزا واقعا سخت است آنهم با حساسیت و رقت قلبی که خانمها دارند ما خانمها تحملمان مقابل این چیزها خیلی کم است باور کنید اوایل وقتی این ناسزاها را می دیدم بی اختیار بغض گلویم را می گرفت و گاه قطره اشکی که سرازیر می شد
قبول بفرمایید تحمل 90 بار دروغگو نامیده شدن سخت است
بسم الله الرحمن الرحیم
یادم رفت کامنت کاربر محترم “سروی” هم در این آدرس هست
http://i.mohammaddarvish.com/archives/1306
سرکار بانو مجتهد نجفی پشتکار شما ستودنی است.
من پروپوزال شما را چندین بار خواندم هر نظری نکات درست و نادرستی در دل خود دارد.از قرن شانزدهم میلادی تهران به شهر چناران کهن شهرت یافته است.بنظر من کاشت درختان مثمر باید جایگزین بافت سوزنی برگان غیر بومی چون کاج الدار گردد.بله!در تهران پیش از این کاشت کاج تهران محدود به برخی باغ ها بود و بصورت تک پایه کاشته می گردید و بهتر است در جایی چون تهران نه تنها از درختانی چون توت که قابلیت خوبی در ایجاد فضای سبز دارد بلکه از چنار و نارون و بلوط ( با انتخاب مناسب ) و اقاقیا استفاده شود اما اینکه چون درختان چنار کاشته شده در دوران رضا شاه هستند و باید نابود شوند با هیچ عقل سلیمی سازگار نبوده و نیست و نخواهد بود…بیایید و وجدان خود را قاضی نمایید چنار امامزاده صالح را چه کسانی و به چه دلیل خشک کردند؟یعنی ان درخت کهن را نیز رضا شاه کاشته بود؟پایه و اسای سازمان جنگلبانی در همان دوره پیش از شهریور بیست بنیان نهانیده گردید و با قدرت تمام جلوی قطع درختان جنگلی و صنعتی شمال را برای تبدیل به ذغال می گرفتند.در انقلاب روسیه گروهی از انقلابیون می خواستند مجسمه تزار نیکلای دوم را سرنگون سازند ولی لنین مخالفت کرد و گفت این مجسمه شاهکار صنعتگر روس است!!!حالا مقایسه بفرمایید این شیوه تفکر را با نابود سازی تاریخ و آثار باستانی چین در دوره انقلاب فرهنگی مائو البته دفقای انقلابی بسیاری از اثار را درهنگ کنگ و ماکائو تبدیل به پوند و دلار کرده و به ریش پیروان خشک مغز خود می خندیدند…
وای بر سر مسئولین بی مسئول و مدیران بی ….
———————————————————————-
مقصر من و شما هستیم.
یک مدیر بدون پشتوانه مردم قدرتی ندارد. ستودن و پرستش مدیران نالایق ( پاچه خاری! ) و سکوت مردمی در مقابل تصمیمات غلط مدیران نالایق خطرناکتر از هر چیزه دیگر است. مردم باید بدانند و بخواهند تا تغییری مثبت ایجاد شود.در غیر اینصورت افراد بیسوادی مثل شهردار تهران با تبلیغات و کارهای اشتباه و پرخرج برای پر کردن چشمها و دهان مردم به بی حرکتی خود ادامه میدهند و جو را اینطور میسازند که کاری بزرگ و بنیادی در حال انجام شدن است. متاسفانه قدرت تبلیغات توانایی فکر کردن را از همه گرفته .
بسم الله الرحمن الرحیم
بازهم همان ادرس:
حمد درویش گفته است :
جمعه ۱م مرداد ۱۳۸۹ در ۰۸:۵۰
درود بر فلورا:
نخست آن که اجازه دارید! ندارید؟
دوم این که امیدوارم آرزویت برآورده بشه و آن باغ پرتقال به همراه اهالی شیرین نیش شان همواره برقرار باشند.
سوم این که فراموش کردن عکاسی در طبیعت و جوگیر شدن در زیبایی هایش، مرا یاد فرازی ماندگار از کیمیاگر کوییلو می اندازد … آنجا که پسرک با ظرف پر از روغن به داخل باغ می رود و آنچنان محو زیبایی های باغ می شود که همه ی روغن ها فرو می ریزد! نمی ریزد؟
چهارم این که اینجا دل نوشته هاست و بنابراین همه چیزش ناغافلکی است، یه موقع هایی چند بار در روز به روز می شه و یه موقع هایی چند ماه هم به روز نمی شه!
پنجم این که من در باره کمیت کامنتها و حجم انتشار یافته آن سخن گفتم و نه کیفیت آنها. به آرای شما احترام می نهم. اما همچنان بر این باورم که خانم نجفی، هر اشکالی که داشته باشد، یک مزیت بزرگ هم دارد و آن این که ناامید نمی شود! این خصلت نا امید شدن بدجوری داره پدر ما و پدر اغلب طرفداران محیط زیست را درمی آره و همه را به انفعال کشانده! نکشانده؟
فلورای عزیز:
ما اغلب فراموش می کنیم که هیچ گاه نباید از مشکلات زندگی ناراحت شویم، اگر باور داشته باشیم که کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها را به بهترین بازیگر می دهد! نمی دهد؟
درود …
جواب:
1- هم حق با اقای درویش است چون ایشان فقط از تعداد زیادی کامنتهای بنده اظهار نظر کردند و هم حق با خانم فلورا است که کمیت و تعداد زیاد دلیل بهتر بودن کیفیت نمی شود
نوشته اید:
اما همچنان بر این باورم که خانم نجفی، هر اشکالی که داشته باشد، یک مزیت بزرگ هم دارد و آن این که ناامید نمی شود!
چرا نا امید بشوم نا امیدی یکی از گناهان کبیره است
خداوند در قرآن در سوره مبارکه یوسف ع آیه 87 می فرماید:
یَا بَنِیَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَأَخِیهِ وَلاَ تَیْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِنَّهُ لاَ یَیْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ ﴿۸۷﴾
مکارم: پسرانم! بروید و از یوسف و برادرش تفحص كنید، و از رحمت خدا مایوس نشوید كه از رحمت خدا جز قوم كافر مایوس نمیشوند.
چرا نا امید باشم؟
بزرگترین امیدمان و امید تمام انسانها و تمام ادیان حکومت انسان صالح بر زمین است
حکومت عدل جهانی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف است که امروز روز میلادش است
اتفاقا در روایات در باره نحوه حوکت آن بزرگوار نکته ای است که در آن زمان هیچ زمینی خلی از کشاورزی نخواهد ماند
چرا نا امید باشم؟
در حالیکه هر روز مطالب بیشتری در باره نظر خودم یعنی کاشت گیاهان و درختان با ثمر در پارکها و خیابانها و فضاهای شهری می بینم
همین شهر ونکوور که من سال گذشته یک چیزی در باره تصویب کاشت درختان میوه در آن دیدم ولی الان با یان بحثهای مفصل مطالب ارزشمند زیادی پیدا کردم
مخصوصا که ونکوور در فضای سبز شهری “غیرمثمر” در دنیا منحصر به فرد است با اینحال حتی اگر تصویب کاشت گیاهان و درختان باثمر هم نادرست باشد همین اینهمه مطرح شدن و بحث و گفتگو و جلسه در باره کاشت گیاهان و درختان باثمر بین مردم و مقامات و انجمن های شهر ونکوور خود باعث ایجاد امید بیشتری نیست؟
آری من امید دارم روزی زمین پر از درختان میوه و گیاهان با ثمر شود و غذا برای همه کافی باشد و دیگر کسی بقول آقای دانش در جوی های آلوده میوه های گندیده را با ولع نخورد تا دیگر
هرچند که سالها بگذرد و استخوان هایم زیر خروارها خاک بپوسد
راستش خیلی متوجه نشدم که امید طرفداران طبیعت چه بوده که نا امید می شوند
اگر امیدشان طبیعت سبز و راحتی موجودات آن اعم از حیوان و انسان و چرنده و پرنده اهلی و حشی است که امید بنده هم همین است و امید مان یکی است هرچند ممکن است در تحقق این امید و در جزئیات اختلاف داشته باشیم
در این صورت همه ما امید وار هستیم
اما اگر خدای ناکرده امیدشان این است که درختان با ثمر و گیاهان با ثمر در کره زمین نباشد و فقط “غیرمثمر” ها باشند و در نتیجه حیات وحش و انسان و حیوانات و بالاخره موجادات کره زمین غذایی نیابند و نابود شوند دیگر نمی دانم چه جوابی بدهم اگر اینطور باشد باید هم نا امید شوند
به خانم مجتهد نجفی:
همین که شما نمی دانید امید طرفداران محیط زیست چیست و این احتمال را می دهید که ممکن است امیدشان حذف درختانی باشد که میوه خوراکی دارند؛ خود گواه آن است که دنیای شما تا چه اندازه از دنیای طرفداران محیط زیست در ایران و جهان دور است … و این خود یکی از مهم ترین دلایلی است که متاسفانه سبب شده، کسی حاضر نباشد حتا به صرافت پاسخگویی به کامنتهای شما تن دردهد. لطفاً یکبار و در خلوت خودتان، اندیشه هاتان را مرور کنید تا دریابید که چرا حتا یک نفر از متخصصان محیط زیست و منابع طبیعی با شما همراه نیست. شما حتا به سخن نرم ترین منتقدان خود، بی توجهی کامل کرده اید و عمل توصیه آقا مجتبی را زیر پاهای خود له نمودید.
بار دیگر از شما درخواست می کنم، اگر واقعاً دلتان برای طبیعت ایران می تپد، مانند آیت الله دری نجف آبادی قطع درختان کهنسال را به بهانه مبارزه با خرافه پرستی محکوم کنید و این محکومیت را در سایت خود انتشار دهید.
درود …
.
.
به محمد:
اگر ایرانیان در حوزه محیط زیست مطالبه محور باشند، همانگونه که بازاریان در حوزه مالیات بودند! آنگاه بی شک طبیعت ایران امروز در چنین وضعیت آشفته ای دست و پا نمی زد.
درود …
.
.
به اشکار:
امیدوارم زبان تو را خانم نجفی متوجه شود. زیرا تاکنون، زبان هیچ یک از منتفدان شان را متوجه نشده اند و یا نخواسته اند که متوجه شوند!
با درود خدمت جناب درويشي. در پي مشكلات زيست محيطي شهرمان و البته به جايي نرسيدن صدايمان .من و همسرم ايندفعه تصميم به راه اندازي وب لاگي مجزا براي انتقال مطالبي در زمينه حفظ محيط زيست كرديه ايم. خوشحال مي شويم ما را در اين مسير راهنمايي نماييد.
با آرزوي زمين سبز تر و آسماني آبي
نويد بازماندگان
بهاره قادري
خانم قادری عزیز:
برای شما و همسر محترمتان بهترین ها را آرزو دارم و امیدوارم مادر طبیعت پشت و پناه شما و استمرار بخش اندیشه سبزتان باشد.
من در خدمت هستم و وبلاگ ارزشمندتان را در زیستکده لینک خواهم کرد.
درود …
بسم الله الرحمن الرحیم
# اشکار گفته است :
سه شنبه ۵م مرداد ۱۳۸۹ در ۱۱:۵۴
سرکار بانو مجتهد نجفی پشتکار شما ستودنی است.
من پروپوزال شما را چندین بار خواندم هر نظری نکات درست و نادرستی در دل خود دارد.
جواب: ضمن تبریک و تهنیت میلاد منجی عالم بشریت محضر شما و خانواده و آروزوی سلامتی و خوشبختی و سعادت و همه کاربران عزیز:
قطعا نظر خود را کامل و بی نقص نمی دانم
نوشته اید:
از قرن شانزدهم میلادی تهران به شهر چناران کهن شهرت یافته است.
جواب:
کاش منابع وماخذ چنار در قرن 16 را می آوردید تا خودم مجبور نشوم بگردم
اینکه در قرن 16 تهران چه تعداد چنار داشته است؟
شاید تعداد کمی چنار داشته
چه کسی این چنار ها را کاشته و به چه منظوری؟
شاید برای مثلا تهیه هیزم کاشته؟
و چرا به تهران چنارستان می گفتند؟
شاید بخاطر زیادی چنار نبوده
چه کسی برای اولین بار تهران را چنارستان نامیده؟
و چرا
1- اینکه در شهرها و روستاهای کشورمان چنارهای حتی بیشتر از 1000 سال وجود دارد شکی نیست در شاهرود سمنان هم چنار سوخته وجود دارد چناری با قطر شاید دو متر لذا ممکن است چند تایی چنار بوده نه کثرت چنار
بعد هم فقط منظورم فراوانی چنار نیست بلکه کاج و چنارو ….
2 – اگر این کثرت کاشت از قرن 16 یعنی از رنسانس به بعد در تهران بوده که بازهم می توان گفت این کثرت کاشت از نتایج رنسانس و بازهم به نحوی فرهنگ وارداتی بوده
3- برفرض هم که کاشت چنار از اول در تهران بوده و یک فرهنگ وارداتی هم نبوده است چه بسا این کثرت کاشات چنار منافعی برای مردم ان زمان مانند استفاده در تیر منازل و نیز سوخت داشته برفرض هم که هیچ منفعتی برایشان نبوده آیا هرکاری که در گذشته صورت گرفته می تواند صددرصد درست باشد آیا نباید بررسی شود آیا نباید مصلحت ها را در نظر گرفت با توجه به کمبود آب و بحران آن و با توجه نیاز آبی بالای درختی مانند چنار آیا کاشت این گونه همچنان موجه است آنهم با این کثرت؟ فقط با این توجیه که قبلا تهران چنارستان بوده
با توجه به اینکه پزشکان متخصص ریه ما مهمترین عامل آلرژی مردم تهران را چنار می دانند
و با توجه به خطر افتادگی چنار ها بر سر مردم و ماشینها و نیز آب گرفتگی جویهای تهران و….
و با توجه به اینکه برگهای چنار از ماه تیر در تهران سبزی خود را از دست می دهد واقعا در این فصل در تهران هم اکنون چنارها یک برگ سالم و شاداب ندارند شاید در ونک و اوین باشد
پس با اینهمه مشکلات صرفا بخاطر اینکه تهران چنارستان بوده فقط چنار و کاج بکاریم ایا صحیح است؟
اصلا قبلا تهران یک روستای کوچک بود پس با این توجیه که قبلا یک روستای کوجک بوده الان هم ساختمانها را برهم بزنیم و نابود کنیم تا مثل گذشته یک روستای کوچک شود
جناب “اشکار” نوشته اید:
بنظر من کاشت درختان مثمر باید جایگزین بافت سوزنی برگان غیر بومی چون کاج الدار گردد.
بله!در تهران پیش از این کاشت کاج تهران محدود به برخی باغ ها بود و بصورت تک پایه کاشته می گردید
جواب:
واقعا این حرف شما عین حقیقت است و یکی از اعتراضات بنده هم فراوانی بیش از جد کاج الدار در تهران قم مشهد بین راه ها داخل شهرها حتی در گردنه زیبای حیران داخل خانه ها و…. خلاصه شعار مسئولین ما این شده هرچه زمین داریم کاج بکاریم
بنده نیز با کاشت تک پایه درختان “غیرمثمر” چنار کاج و… لابلای درختان مثمر مخالفتی ندارم
نوشته اید:
و بهتر است در جایی چون تهران نه تنها از درختانی چون توت که قابلیت خوبی در ایجاد فضای سبز دارد بلکه از چنار و نارون و بلوط ( با انتخاب مناسب ) و اقاقیا استفاده شود
جواب:
شما در کل کشور نارون ها را نگاه کنید چگونه کرم برگخوار این درختان را تبدیل به شبح سفید رنگ کرده اصولا در حال حاضر هیچ نارونی در سراسر کشور از آفات کرم برگخوار و کرم چوبخوار در امان نیست
در همین قم خودمان یک درخت نارون جلوی پنجره منزلمان هست از دو ماه قبل سراسر کرم شد الان هم حتی یک برگ ندارد در حالیکه برگهای انارها و انجیر ها در قم در نهایت سلامت هستند
توت خیلی خوب است مخصوصا که توت خشک بسیار با ارزش و نیز از برگهای توت می توان جهات رونق صنعت کرم ابریشم و کارافرینی استفاده کرد
بلوط هم تقریبا درخت با ثمر حساب می شود
و چه اشکالی دارد بجای کاشت بی رویه کاج ک و چنار پرنیاز و آبدوست و نیز نارونی که همه جا را پر از آفت می کند از گونه های میوه استفاده کرد
نوشته اید:
اما اینکه چون درختان چنار کاشته شده در دوران رضا شاه هستند و باید نابود شوند با هیچ عقل سلیمی سازگار نبوده و نیست و نخواهد بود…
جواب:
چند بار بگویم بازهم برای صدمین بار می گویم در تمام مطالبم چه 15 جزوه چه همین یک جزوه چه در اینهمه کامتنها هرگز نگفته ام درختان چنار یا غیر مثمر هارا قطع کنیم بلکه گفته ام رویکرد کاشت (در آینده) بسوی کاشت درختان با ثمر باشد
معایب یک گونه را برشمردن به معنای درخواست قطع آن گونه است؟
پس دوستانی که از معایب کاشت درختان میوه حرف می زنند خواهان قطع تمام درختان میوه هستند؟
جواب:
بیایید و وجدان خود را قاضی نمایید چنار امامزاده صالح را چه کسانی و به چه دلیل خشک کردند؟یعنی ان درخت کهن را نیز رضا شاه کاشته بود؟
جواب:
خم اکنون در شهرها همه ساله باغات زیادی بخاطر تغییر کاربری عمدا خشک می شوند که داخل آن باغات درختان کهنسال فراوان گردو و گلابی وو….
و هیچ کسی هم دلش نمی سوزد
نوشته اید:
پایه و اسای سازمان جنگلبانی در همان دوره پیش از شهریور بیست بنیان نهانیده گردید و با قدرت تمام جلوی قطع درختان جنگلی و صنعتی شمال را برای تبدیل به ذغال می گرفتند.
جواب:
من با قانون کار ندارم اما عملا می بینیم جنگلهای ما و باغات ما روز بروز دارد نابود تر می شود
نوشته اید:
در انقلاب روسیه گروهی از انقلابیون می خواستند مجسمه تزار نیکلای دوم را سرنگون سازند ولی لنین مخالفت کرد و گفت این مجسمه شاهکار صنعتگر روس است!!!حالا مقایسه بفرمایید این شیوه تفکر را با نابود سازی تاریخ و آثار باستانی چین در دوره انقلاب فرهنگی مائو البته دفقای انقلابی بسیاری از اثار را درهنگ کنگ و ماکائو تبدیل به پوند و دلار کرده و به ریش پیروان خشک مغز خود می خندیدند…
جواب:
چه ربطی دارد من پیشنهاد می کنم گیاهان و درختان با ثمر کاشته شود شما از کنده شدن مجسمه حرف می زنید؟
مهندس جان به نابخردی که اشاره کردید به یاد این تصویر که چند روز قبل تهیه کردم افتادم. شاید همچین مرتبط با موضوع نباشد اما « نابخردی » را در تمام سطوح با کمی دقت میتوان دید. مثلا متولیان ترافیک شهر تهران باید از میان متخصصان انتخاب شوند و نه از میان کسانی که فرهنگ چند هزار ساله ما را به تمسخر گرفته اند. به این عکس توجه کنید .
http://up.iranblog.com/Files1/57eccacd2ef94b309310.JPG
حتما در روی تیر چراغ قرمز بسیاری از چهارراه های تهران این جعبه را دیده اید. در اروپا در برخی از چهار راههای پررفت و آمد که افراد پیاده بسیار کمتر از اتوموبیل هستند این جعبه نصب شده که اگر فرد پیاده رو خواست از چراغ قرمز طولانی مدت رد شود بر روی دکمه سبز فشار دهد و چراغ- معمولا – قرمز به سبز تغییر رنگ دهد و فرد عبور کند. خوب این مکان اولیه این چراغ و کاربرد آن. مهندس گرامی متولیان ترافیک تهران هزینه زیادی کرده اند و تعداد زیادی از این دستگاه را خریده اند و درخیابانهای تهران با این ترافیک هرج و مرج گونه نصب کرده اند ! با توجه به نبود فرهنگ استفاده از چراغهای راهنمایی و رانندگی و هرج و مرج حاکم بر ترافیک تهران این دستگاهها هیچگونه کاربرد بجا و درستی ندارند. این نمونه بارزی است از نابخردی متولیان و مدیران از یک طرف و مصرف نابجا و بیهوده بودجه مملکت و شاید از دید یک توریست خارجی تمسخر فرهنگ ما.
روزی تو خواهی آمد از کوچه های باران
تا از دلم بشوئی غم های روزگاران
جناب درویش این عید بر شما و تمام دوستان که در وبلاگهای مهار بیایان زائی و دلنوشتهای شما کامنت می گذارند مبارک باد .
به حسین عبیری عزیز:
سپاسگزار محبتها و دل دریایی ات هستم.
بادا که روزهایت همه رنگ و بوی نوروز دهد …
.
.
به محمد گرامی:
عکس واقعاً گویاست و سبب شرمندگی. محل دقیقش کجاست؟
مهندس درویش این علامت بارز نالیاقتی متولیان ترافیک تهران را در خ انقلاب ولیعصر و تعداد زیادی از چهارراههای دیگر هرج و مرج شهر تهران میتوان دید.
ممنون از لطفت که نشانی دقیق دادی. موضوع را پیگیری خواهم کرد.
درود …
با تشکر از شما
کمی دیر اما بد نیست در همین راستا به دو نکته کوچک اما پراهمیت که تا حدی یکی از دلایل سبب ترافیک و تصادف بیشتر است اشاره کنم. استاندارد زمانی چراغ زرد ۶ ثانیه است اما در تهران متولیان نوآفرین این زمان را به ۳ ثانیه و یا کمتر تقلیل داده اند و راننده وسیله نقلیه فرصت بسیار کمی برای عکس العمل صحیح نشان دادن دارد. این ۳ ثانیه تفاوت اهمیت مرگ و زندگی دارد.در بسیاری از موارد چراغهای «هوشمند» از مثلا ۳۵ سبز به ۷ میپرد و درجا میزند و ناگهان به یک و با سرعت تغییر رنگ میدهد. تمام این نوآفرینیها تصادف آفرین وسبب هرج و مرج است. این دو نکته کوچک اما بسیار پر اهمیت است.
موضوع چراغ زرد را تاکنون توجه نکرده بودم. اما آن دیگری بسیار روی اعصاب رانندگان حرکت کرده است!
درود بر محمد عزیز.
بسم الله الرحمن الرحیم
چیزی که عجیب است این که در این مملکت همه چیز خراب است همه تصمیمات کارشناسان و دولت نادرست است همه تصمیمات نابخردانه است
متولیان ترافیک تهران علامت بارز نالیاقتی دارند
هرج و مرج خیابانهای شهر تهران را فرا گرفته
از کارشناسان راهنمایی و رانندگی گرفته تا وزرای ما تا رئیس جمهور ما همه حرفهای نادرست می زنند و خلاصه هیچ چیزی درست نیست و رئیس جمهور که درخت باثمر می کارد کارش خطرناک است
خلاصه دریغ و درد از اینهمه بیکفایتی از اینهمه بی لیاقتی و دریغ و دریغ
اصلا چه کارشناسی چه کشکی هیچ چیز علمی نیست کاریکاتور علم در این کشور حاکم است
کارشناسانی که به اوقاف مجوز قطع چند درخت چنار را داده اند بزگترین خیانت را کرده اند
خلاصه همه کارشناسان و مسئولین حتی به عمد تا چه رسد به خطا و اشتباه در حال ویران کردن این کشور هستند
و…..
داشتم نا امید می شدم و فکر می کردم همه جای این کشور همین طور است
اما نه یک جا گلستان است
یک جا کارشناسانش بهترین و کارآزموده ترین هستند
تمام تصمیماتشان صددرصد علمی است
و تمام تصمیماتشان صد درصد درست و غیر قابل نقد
و به نحو اکمل و اتم همه چیز کامل است و حتی چای کوچکترین پیشنهاد هم نیست
و حرفهای تمام افراد در هر حوزه ای باشد همه و همه صددرصد علمی است و هراستدلالی که داشته باشند همه صد درصد منطقی است و..و…
هر حرفشان چه در دین چه در اجتماع چه در پزشکی و…. خلاصه در همه زمینه ها صد در صد علمی و غیرقابل نقد و مسلم است
خلاصه اصلا به هیچ وجه امکان خطا و اشتباه به هیچوجه من الوجوه در تصمیمات گذشته از چند قرن قبل تا کنون و در آینده نمی رود تا چه رسد که خدای ناکرده عمد باشد
خلاصه تمام کارششناسان و تمام مسئولین باید مورد بازخواست و نقد قرار بگیرند تا چه رسد به پیشنهاد
اما هیچگونه نقد پیشنهاد و…. به هیچ وجه به گروه دوم نباید وارد شود
چون حقیقت علم و کارشناسی و تخصص در هیچ جا وجود ندارد الا نزد گروه دوم
خلاصه این حقیقت رو راستش امروز داشتم فکر می کردم امیدوارم کسی از حرفهای من ناراحت نشود
انگار تنها تقصیر بنده این است که جرات کرده ام و یک مقدار از هزاران نقدهایی که بر تمام گروهای کشور باید وارد می کردم بر گروه دوم وارد کرده ام
بازهم اینگونه حرف زدنم را ببخشید
راستش در برابر اعتراض به اوقاف و اینکه نه تنها خودتان عمل انها را کارشناسانه و قانونی نمیدانید بلکه دیگران را هم وادار به موضع گیری مقابل انها می کنید مرا واقعا بهخ حیرت و تعجب واداشته است
آخر مگر آنها طبق قانون همین ممکلکت این کار را نکرده اند؟
مگر کارشناس نظر نداده است؟
مگر مجوز نگرفته اند؟
چگونه است جناب اقای درویش شما قطع هزاران درخت زیتون در سرخه حصار را به راحتی توجیه کردید و به این مضمون فرمودید: “زیتون کاری آنجا کاردرستی نبود”
در حالیکه قطع زیتون ها نیمه شب و بدون مجوز و بدون نظر کارشناس صورت گرفته
اما قطع چنارها ظاهرا با مجوز و با نظر کارشناس بوده
زیتون ها می توانست از ریشه درآورده شود و جای دیگر کاشته شود
اما ظاهرا امکان جابجایی درختان چنار نبوده
اگر چند چنار قطع شده کهنسال بودند (که نمی دانم هرکدام چقدر عمرداشتند) هزاران زیتون هم هزاران سال می توانستند در سرخه حصار زندگی کنند و کهنسال شوند
بنده صرفنظر از درستی یا نادرستی کار اوقاف که قول دادم طی توضیحاتی بررسی کنم
اما نمی دانم چه فرقی میان قطع چند درخت به دلیل خرافاتی بودن و قطع چند هزار درخت به دلیل نابجا کاشته شدن است؟
مضافا که انها بدون مجوز و غیر قانونی قطع شدند و اینها با مجوز و قانونی
یا قطع هزاران درخت کاج برای ساختن کاغذ که همکارتان جناب آقای خوشنویس در حصور خودتان ابراز کردند چه فرقی دارد
و یا قطع درختان کهنسال مثمر و غیر مثمر مانند گردو و … برای چوب برای الوار برای درب و پنجره برای کشتی سازی برای قایق سازی و…. چه فرقی دارد
اگر قطع چند درخت جنایت باشد چرا آنها جنایت نیست؟
و یا خشکاندن هزاران و هزاران درخت میوه که بین آنها درختان کهنسال هم فراوان هستند همه ساله در شهرها چرا نباید مورد اعتراض قرار گیرد؟
خلاصه من متحیر مانده ام
شاید شما هم متحیر از حرفهای من هستید
اما خودتان می دانید مرا ناخواسته وارد فضای مجازی کردید و لی هر قدر می گذرد تحیرم و تعجبم بیشتر می شود
و واقعا نمی توانم این هارا هضم کنم
خانم نجفی گرامی فقط هفت درصد از خاک ایران در شمار مناطق حفاظت شده قرار دارند. آیا می دانید این یعنی چه؟ همه تنوع زیستی ما مدیون و وابسته به حفظ همین هفت درصد است. ما باید ذخیره ژنتیکی ارزشمند این هفت درصد را از گزند متجاوزان و نابخردان و دلسوزان نادان حفظ کنیم. کاشت زیتون در حریم این هفت درصد چیزی بالاتر از جنایت است، اگر شما می دانستید که خجیر و سرخه حصار تا چه اندازه می توانستند برای 12 میلیون تهرانی نعمت باشند.
چقدر باید از دلسوزان نابخرد بکشیم؟ مگر سد 15 خرداد در بیخ گوش تان را فراموش کرده اید؟
چه منفعتی داشت ساخت آن سد برای قمی ها؟ جز آن که میلیارد ریال از سرمایه ملی را به هدر داد و قم را یک گام به بیابانی شدن نزدیک تر کرد! نکرد؟
درود …
سلام .ممنون از نوشته بسیار زیبایتان
باشد که همین همدردیها قطره قطره جمع گردد تا آب رفته به کارون عزیز این شاهرگ حیاتی جلگه حاصلخیز خوزستان ( که این نام فقط در کتابهای جغرافیا باقی مانده است ) باز گردد.
به نظر من یکی از پروژه هایی که شاید سود ده بود ولی نه برای گارکرانش و نه برای خوزستان پروژه توسعه نیشکر بوده است از آن روز که زهکشهای آن مثل شیلنگهای سرم سمی به کارون ریخته شده دیگر نه آبی برای خوردن در آن گذاشت و نه خروشی در کارون.
و دیگر پروژه های سدهای به قول آقای تاری فله ای که بر روی دز و کارون زده شد.
این سدها برای بردن آب کارون بود نه فقط برای سیلابها و استحصال برق
مگر خوزستان چه کم از اصفهان و یزد و قم دارد.
مهد تمدن نبوده ، پایتخت نبوده ، مقبره پیامبری در آن نیست ؟
ما باید بکوشیم تا بر مبنای آموزه توسعه پایدار، بتوانیم توسعه ای متوازن و درخور را برای همه استان های کشور به ارمغان آوریم. این یگانه راه تثبیت پایداری بوم شناختی و ارتقای رفاه شهروندان ایرانی است.
درود بر تمامت تنهایی عزیز.
بسم الله الرحمن الرحیم
به تعجم و حیرتم افزوده شد که چرا در منطقه حفاظت شده سرخه حصار کاج غیر بومی را می توان کاشت و بالاتر از جنایت نیست اما زیتون بومی ایران را نمی توان کاشت بالاتر از جنایت است
بعد هم شما و دوستانتان مدام تصمیمات مختلف مسئولان را نابخردی می دانید منهم کاشت اینهمه کاج و چنار و چمن و در مقابل نابودی باغات پر میوه کشورمان را نابخردی می دانم
مستندات وجود درختان کاج غیر بومی در جنگل سرخه حصار
و
http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:eg0QofetC0EJ:www.hamkelasy.com/content/view/25227/111/+%D8%B3%D8%B1%D8%AE%D9%87+%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1+%D9%83%D8%A7%D8%AC+%D8%A7%D9%84%D8%AF%D8%A7%D8%B1&cd=1&hl=fa&ct=clnk
و
http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:aLUBXgi1CtwJ:jamshidi6.blogfa.com/post-190.aspx+%D8%B3%D8%B1%D8%AE%D9%87+%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1+%DA%A9%D8%A7%D8%AC&cd=2&hl=fa&ct=clnk
و
http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:RvXW4JmMMjcJ:parsacity.com/index.php/1388-12-09-10-27-22/tehran/1430-sorkhe-hesar-park-tehran+%D8%B3%D8%B1%D8%AE%D9%87+%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1+%DA%A9%D8%A7%D8%AC&cd=3&hl=fa&ct=clnk
و
http://webcache.googleusercontent.com/search?q=cache:E-024fJQ_7cJ:hoomanjangali.persianblog.ir/1385/12/+%D8%B3%D8%B1%D8%AE%D9%87+%D8%AD%D8%B5%D8%A7%D8%B1+%DA%A9%D8%A7%D8%AC&cd=5&hl=fa&ct=clnk
چرا کاج می تواند در سرخه حصار کاشته شود اما زیتون نمی تواند؟
کاشت کاج در مناطق حفاظت شده و رویشگاه های طبیعی کشور در هیرکانی یا زاگرس هم عین جنایت است، زیرا سبب می شود تا گونه های بومی البرز و زاگرس به تدریج ضعیف شده و از میان برود.
بارها گفته ام که وظیفه آدمی شناخت قوانین حاکم بر طبیعت و حفظ حرمت ایشان است. زیرا برای حکومت بر طبیعت باید از قوانین آن پیروی کرد.
درود …
بسم الله الرحمن الرحیم
چه عجب خدا را شکر نفرمودید وجود کاج ها در سرخه حصار عین حقیقت است
حداقل تا اینجا باهم اتفاق نظر داریم هرچند در جلسه حضوری نیز مخالفت خود را با کاشت کاج ابراتز فرمودید که این جای خوشبختی است
جناب آقای درویش همیشه که اردبیل می روم و بر می گردم سعی می کنم کنار پنجره بنشینم و با اینکه اکثرا با اتوبوس شب رو اردبیل می روم و بر می گردم سعی می کنم حداقل حیران را صبح یا عصر در روشنایی ببینم
گاهی هم که کنار یک همسفر می نشینم از اوضاع حیران زیبا می پرسم هر سال از درختان گردو و قندقش کم می شود و به قول یکی از ساکنینش که گفت در حیات هرکدام از ما حداقل 200 درخت گردو بوده حالاکه ما را ساکن کرده اند و زمین داده اند خانه های ما را گرفته اند و درختهای گردو هایش لرا بریده اند
جناب اقای درویش کدام دست است که در حیران کاج می کارد و گردوهای وحشی و خورویش را قطع می کند؟
همکارتان گفتند این کاج ها را برای صنعت کاغذ می کارند
جوابهایی برای همین هم دارم
1- هرقدر کاج هم بکاریم همه این کاج ها نمی تواند خوراک کارخانه های کاغذ را فراهم کند لذا کارخانه چوکای گیلان عملا تعطیل یا نیمه تعطیل شده است
2- بهترین مواد برای تولید کاغذ اول پنبه و کتان بعد کاج بعد نیشکر بعد برگهای خرما است بعد هم سایر چیزها مانند کاه
چرا برای کاغذ نیشکر و خرما که می تواند جایگزینی خوب برای کاج باشد و نیز مجبور به قطع درختی نمی شویم
زیرا کاج و سایر درختان برگشان را بطور مداوم بر زمین می ریزند و نیز برگشان به درد کاغذ نمی خورد و تنه شان بدرد می خورد
اما نیشکر که گیاهی تقریبا علفی است و هم در تولید شکر نقش دارد و هم در تولید کاغذ مجبور به قطع درختی نخواهیم شد
و نیز استفاده از برگ خرما که برعکس سایر درختان برگش بر زمین نمی ریزد و منتظر می ماند انسان برگش را ببرد و استفاده کند
هر چند که تا سالهای آینده چه بسا رایانه ها جای کاغذ را بگیرند و یا مصرف کاغذ را کمتر کنند
آیا این معقول است که بخاطر قرن های بعد برای تولید کاغذ باغات را از بین ببریم و جنگلهای طبیعی را از بین ببریم و فندق و گردوی جنگل طبیعی فندقلو را از بین ببریم و کاج بکاریم با این عذر که 60 درصد کاغذ باید حتما از کاج تامین شود
یعنی از حالا همه ساله میوه مورد نیاز کشور از خارج وارد شود اما زمین ها را به کاشت درختان کاج اختصاص دهیم که 100 سال بعد چوب برای صنعت کاغذ داشته باشیم؟
ولی سؤال من این است که چرا فقط این بلا سر زیتون های بیچاره باید بیاید؟
چرا این بلا سر کاج ها نیامد؟
چرا وقتی برای اولین بار کسانی در سرخه حصار کاج می کاشتند کسی جلویشان را نگرفت؟
چرا وقتی بی رویه در گردنه حیران کاج کاشته می شود و گردو ها و فندق های بومی ان مدام دارد قطع می شود کسی صدایش در نمی اید؟ و کسی شبانه کاج ها را قیچی نمی کند؟ باز نگویید خواستار قطع درختان “غیرمثمر” هستم
اتفاقا دیگران هستند که خواهان قطع درختان “مثمر” هستند و عملا هم این کار را می کنند
چرا حداقل زیتون های بیچاره را از زمین خارج نکردند تا جای دیگر کاشته شوند؟
من که باورم نمی شود کسی علاقمند به محیط زیست باشد و از قطع درختان ناراحت باشد
اما اینقدر سنگدل و بی رحم باشد شبانه به جان هزاران درخت زیتون بیفتد و آنها را از کمر قیچی کند این چنین افراد هرگز نمی توانند طرفدار محیط زیست و علاقه مند به درختان باشند
بعد هم مگر نمی گویید همه کارها باید قانونی و کارشناسی شده باشد
پس دو نیم کردن زیتون های بیچاره نیمه شب طبق چه قانونی بوده؟
و با نظر کدام کارشناسان بوده و با مجوز کدام اداره بوده؟
بسم الله الرحمن الرحیم
# محمد درویش گفته است :
شنبه ۹م مرداد ۱۳۸۹ در ۰۰:۳۱
……چقدر باید از دلسوزان نابخرد بکشیم؟ مگر سد ۱۵ خرداد در بیخ گوش تان را فراموش کرده اید؟
چه منفعتی داشت ساخت آن سد برای قمی ها؟ جز آن که میلیارد ریال از سرمایه ملی را به هدر داد و قم را یک گام به بیابانی شدن نزدیک تر کرد! نکرد؟……
جواب:
در گفتارم از کار این کارشناسان نه حمایت و نه رد کردم این را گفتم که چطور شما و دوستانتان در تمام این تارنما از کاستی ها و نابخردی ها و تصمیمات غیر کارشناسی فراوان سخن می گویید که چه بسا همان مسئولین هم جوابهایی داشته باشند
اما در حوزه کاشت درختان هیچ پیشنهادی را خود و دوستانتان معتقدید نباید داده شود و اصلا کسی مثل من چرا به خودش حق داده در باره گیاهان حرف بزند
حرفم این بود که همانطور که شما و دوستانتان مثلا وجود فلان چراغ راهنمایی را و یا کم و یا زیاد بودن مدت چشمک زدنش را که اتفاقا هیچ ارتباطی هم با تخصص شما ندارد را مورد نقد و اعتراض قرار می دهید
اما به من نوعی حق نمی دهید در باره کاشت درختان “غیرمثمر” و عدم کاشت درختان “مثمر” نظر دهم و مدام چماق کارشناسان و و علمی نبودن حرفم را به سرم چماق می کنید
بنده در مقام قضاوت عملکرد مسئولین نیستم
همان یک بار که نزدیک دو سال قبل غلطی کردم و به مسئولین فضای سبز و دست اندرکاران گیاهان و درختان پیشنهاد دادم و نزدیک دو سال حرص و جوش خوردم و دشنام شنیدم برای هفت پشتم کافی است که حالا باید در باره سد قم و چراغ راهنمایی و ….. هم اظهار نظر کنم
و لابد فحش و ناسزای کارشناسان این دوایر را هم برخودم هموار کنم
من فقط در باره انتقاد و عدم انتقاد از کارشناسان گفتم که چطور خودتان و دوستانتان به خود اجازه می دهید در باره همه مسئولین اظهار نظر کنید و کارشان را نقد کنید و اعتراض کنید و نابخردشان بدانید
اما وقتی یک جزوه پیشنهادی از من برایتان آمد اینگونه برنتابیدید و خشمگین شدید؟
اتفاقا من هم همین می گویم چقدرباید از نابخردی مسئولین بکشیم که این چیتگر را تبدیبل کرده به کاجستان و درختان چند ساله کاج نبمه مرده و نیمه خشک سوت و کور
به نظر شما اگر انارستان می شد بهتر نبود؟
اتفاقا وقتی کاربر محترم “اشکار” منابع و مستندات را در باره سابقه چنارستان تهران ارائه نکردند رفتم در منابع به دنبال سابقه گنار گشتم به نتایج جالبی در باره سابقه انار تهران رسیدم
انار در کم آبی قم بخوبی دوام می آورد و کم نیاز به آب است تا چه رسد در آب و هوای چیتگر که نزدیک کرج و خوش آب و هواست
در حالیکه از 10 قرن قبل تهران را با نام انارستان می شناختند
برخلاف گفته جناب “اشکار” که در دوره عباسیان فقط یک جا چنار کاشته شده بود چگونه باید نام چنارستان بر تهران حفظ شود نامی که بقول ایشان از دوره شاه عباس مانده
اما نباید نام انارستان بر تهران حفظ شود در حالیکه تهران از 1000 سال قبل فراوان و فراوان انارستان داشته تا همین سالهای اخیر
کجا رفتند انارستان تهران؟
لطفا نام انارستان را بر تهران زنده کنید تا تهران در تاریخ حفظ شود و همواره تهران با انارهایش در دنیا معروف شود هانطور که تهران 1000 سال با انارهایش به جهان شناخته شده است
بدانیم اگر کاج کم نیاز است انار هم کم نیاز است
بدانیم اگر تهران بخاطر یک باغ چنارستان نام “چنارستان” را می تواند بر خود بگیرد
برخاطر هزاران و هزاران باغ انار از 1000 سال هم می تواند “انارستان” باشد و “انارستان” بماند
بیایید فرهنگ هزار ساله تهران را زنده کنید
بیایید تهران را همان گونه که از باستان به انارستان معرفی می شد بازهم انارستان بماند
قرق های انار با چنار
1- درخت انار کم نیاز به آب است
بر خلاف چنار که پرنیاز به آب و درختی “آبدوست” است
2- درخت انار بر سر اتومبیل و مردم سقوط نمی کند
برخلاف چنار که کم نیست سقوطش بر سر مردم و اتومبیل ها و ایجاد سوانح منجر به مصدومیت و حتی مرگ شهروندان تهرانی
3- انار میوه بهشتی دارد
برخلاف چنار که میوه ای ندارد تا بهشتی باشد یا نباشد
4- گرده های انار حساسیت زا نیستند
چون درختی گلدار است برخلاف چنار که پزشکان متخصص ریه چنار را عامل اصلی آلرژی مردم تهران دانسته اند
5- چنار و انار هر دو برگریز و خزان کننده هستند با این تفاوت که برگ های چنار خشن و پهن و دندانه دار است و باعث گرفتگی جویها می شود برخلاف انار که باعث گرفتگی جویها نمی شود
6- چنار پوستریزی دارد که باعث آبگرفتگی جویها می شود
اما درختان انار پوستریزی ندارند
5- برگهای چنار از ماه تیر شروع به خراب شدن می کند و دچار خزان زود رس می شود یعنی چنار در سال فقط سه ماه برگ سبز سالم دارد و 9 ماه دیگر را یا برگ ندارد یا برگ های مرده بی سبزینه و در حقیقت بدون فتو سنتز دارد آن سه ماهی هم که برگ سالم سبز دارد همراه با گرده افشانی و آلوده کننده گی است
برخلاف انار که از 12 ماه فقط سه ماه برگ ندارد و از اول بهار تا اواخر پاییز و حتی اوایل زمستان برگ سالم سبز شفاف دارد
6- درخت انار زیباترین شکوفه ها را دارد و در فصلی که تقریبا دیگر درختی شکوفه ندارد و گلها نیز رونق خود را از دست داده اند زیباترین لاله ها را مانند یاقوتهای قرمز در زمینه زمرد های سبز به چشم انداز می گذارد
کجا است زیبایی چنار مانند درختان انار
7- آپارتمانهای سر به فلک کشیده تهران نیازی به سایه ندارند بلکه نور و افتاب باعث رونق و ارزش خانه ها می شود لذا طبقات بالای آپارتمانهای تهران که از سایه درختان چنارش بدور هستند مرغوب تر و گران تر است
برخلاف درختان انار که جلوی نور آپارتمانها و ساختمانهای تهران را نمی گیرد
8- درختان انار اگر در خیابانها کاشته شوند و نیازی به توسعه و تعریض خیابانها شود به راحتی می توان درختان انار را یا جابجا کرد و یا اینکه چون مانند چنار کهنسال و قطور نمی شود آنها را حذف کرد و دوباره انار کاشت
9- رنگ برگ انار با تمام در ختان فرق اساسی دارد رنگی شاد و سبز روشن همراه با رگه ای قرمز البته بستگی به نوع انار
10 بعد از رسیده شده انارها ترکیدن انار ها و پدیدار شدن دانه های یاقوت درخشان بر زمینه های سبز منظره ای دلپذیر به وجود می آورد که هر کدام یک تابلوی نقاشی را بر چشمان بیننده به نمایش می گذارد
بیاییم تهران را مانند باستانش انارستان کنیم
نتایج جستجوی “انارستان تهران”
http://www.google.com/webhp?hl=fa#hl=fa&q=%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86&lr=&fp=a442fce20d9b63af
و
نتایج جستجوی “انارستان باستان تهران”
http://www.google.com/webhp?hl=fa#hl=fa&q=%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%A8%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86&lr=&fp=a442fce20d9b63af
بیاییم تهران را “انارستان” کنیم
چون تهران قرن ها قبل از اینکه “چنارستان” باشد “انارستان” بوده چون چنار با هوای آلوده تهران سازگار نیست اما انار سازگار است
چون چنار با بی آبی تهران سازگار نیست اما انار سازگار است
چون نفس تهران بند آمده و تهران اکسیژن می خواهد و برگهای چنار جز سه ماه قادر نیست ریه های تهران را پر از اکسیژن کند آنهم در این سه ماه اکسیژن مخلوط با گرده های آلرژی زا ) می تواند به ریه بیمار تهران برساند
اما “انارستان تهران” می تواند حداقل 9 ماه به ریه بیمار تهران اکسیژن برساند بی اینکه با گرده هایش ریه تهران را آلوده تر کند
بیاییم به ریه تهران انارستان باستانی تهران را برگردانیم
بسم الله الرحمن الر یم
با عجله نوشتم پر غلط شد
سابقه گنار
اشتباه نوشته شده صحیحش
سابقه چنار
برخلاف گفته جناب “اشکار” که در دوره عباسیان
نوشته شده صحیحش
دوره شاه عباس صفوی
بهر حال برتریهای “انارستان” به “چنارستان” فراوان است
بعد هم من نمی گویم چنار های تهران را قطع کنند اما کاشتش را متوقف کنند بعد از چند قرن چندین چنار شاداب و کهنسال و قطور خواهیم داشت وسط انارستانهای فراوان زیبا و دلپذیر
یک ویژگی دیگر که انار معروف به بومی ایران است برخلاف چنار که در بومی ایران بودنش شک است
مهمترین شاهد وچود جنگلهای بومی و خودرو انار در جنگلهای شمال و…. است
در حالیکه چنگلهای خودرو چنار را نمی بینیم
گل انار یکی از نماد های معماری ایران باستان است، که بیشتر در کاخ های هخامنشی برای آراستن دیوار ها و همچنین نقش گردنبند اسب های دو سر سر ستون ها به کار برده شده.
[ویرایش] افسانه نیلوفر آبی
برخی باستان شناسان بر این باورند که گل های انار سنگ تراشی شده نیلوفر آبی هستند، با این دلیل که گل نیلوفر در آین های هندو و بودا و همچنین مصر باستان گیاهی مقدس است، پژوهش های اخیر چنین تئوری هایی را رد میکنند.
* نبود دلیل
به جز حدس و گمان که بیشتر بر پایه معماری مصری استوار است، هیچ گونه شواهدی که بتواند نیلوفر بودن این گل را اثبات کند وجود ندارد. در ضمن انار و گلابی، هر دو ارزش ویژهای در ادبیات و رسوم ایرانیان دارند.
* نقش برجسته دایوش
در نقش برجستهای در تخت جمشید(اکنون در موزه ایران باستان تهران) داریوش بزرگ یک گل انار در دست گرفته است.
* آب راکد
گل نیلوفر در آب های راکد و بدون جریان می روید. با توجه به سیستم آب باغ های پارسی تمام آب موجود پیرامون کاخ ها همیشه در جریان بوده است.
* طبیعت گیاهی ایران
آب و هوای ایران(به ویژه سرزمین پارس) برای رشد نیلوفر آبی مناسب نیست. در همین حال کشور ایران تولید کننده همیشگی بهترین انواع انار در جهان بوده است.
* گلبرگ ها
گلبرگ گل نیلوفر نوک تیز است ولی گل های سنگ تراشی شده پارسی همگی دارای گلبرگ دایرهای هستند، و بدون شک سنگ تراشی هزاران گل با گلبرگ نوک تیز بسیار ساده از تراشیدن گلبرگ های دایرهای است.
http://www.google.com/webhp?hl=fa#hl=fa&source=hp&q=%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1&btnG=%D8%AC%D8%B3%D8%AA%D8%AC%D9%88%D9%8A+Google&lr=&fp=a442fce20d9b63af
بسم الله الرحمن الرحیم
نوجه توجه
تهران انار ندارد
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%87%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%86%D8%A7%D8%B1_%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D8%AF
تهران انار ندارد فیلم مستند موزیکال[۴] بلند ایرانی اثر مسعود بخشی است، این فیلم از تاریخ ۳ تیر ۱۳۸۸ در ایران به روی پرده سینماها رفت. تهران انار ندارد با دوربین ۳۵ میلیمتری فیلمبرداری شده و با لحنی انتقادی، تحلیلی و طنزآلود به روایت حال و گذشته شهر تهران میپردازد، از این رو بخشهایی از فیلم را تصاویر آرشیوی تشکیل دادهاند.[
فیلم با جملهای از آثارالبلاد اثر زکریا محمد قزوینی در قرن هفتم هجری آغاز میشود:
تهران روستای بزرگی در حوالی شهر ری است که باغها و درختان میوه فراوان دارد. ساکنان آن در سردابهایی زندگی میکنند که به لانهٔ مورچگان میماند. میوههایشان نیکو و فراوان است و بویژه اناری دارند که در هیچ یک از شهرها نظیرش یافت نمیشود.[۱۶]
خوش بحال تهرانی ها در قرن هفتم که جمعیت کم با باغ ها و میوه های فراوان و انارهایی که در هیچ یک از شهرها نظیرش یافت نمی شده
بدا بحال تهرانیهای بیچاره کنونی با جمعیت زیاد دود و آلودگی با درختان چناری که در تابستان هیچ برگ سالمی ندارند با نارون هایی که مانند پارچه های تور سر عروسان شده است
با کاکاج های وهم انگیز و بی حالت
با چمن هایی کمرنگ که همه جا یکنواخت و کسل کننده پوشیده شده است
چرا تهران انار ندارد؟
جناب آقای درویش چرا تهران انار ندارد؟
کارشناسان محترم موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع چرا تهران انار ندارد؟
ما می خواهیم بزودی گزارش تهران انار دارد را بشنویم
اینم عواقب دولت عدالت محوره دیگه.
مطلب جالبی بود
من خودم خوزستانیم و به چشم خودم نابودی لحظه لحظه ی رود کارون رو می بینم و واقعاً تأسف باره امیدوارم مسولش هرکی که هست مثل همین رود درد بکشه و ذره ذره از بین بره.
به هرحال این یه هدفه به نظر من خوزستان غنی ترین استان کشور نیازمندترین مردم رو داره و زجر کشیدن براشون برنامه ریزی شده.
بازم ممنون به خاطر مطلب قشنگت
اگر ما در یک قرن گذشته مستعمره کشورهای استعمارگر بودیم الان به شکل دیگری استعمار می شویم.الان ما مستعمره تهران بزرگ هستیم شهری که آقازاده ها در آن نشسته اند و مسائل مملکت را به صورت کنترل راه دور حل می کنند.
یکی گفت آب و هوای اهواز بد است و مردمش بی فرهنگند به او گفتم افسوس نمی خورم که اهوازی و خورستانی هستم افسوس می خورم که چرا اهواز و خوزستان به این روز افتاده.
از ماست که بر ماست!
دقیقاً محمد جان از آبادان.
لب کارون دیگر گلباران نیست
در عوض آیندۀ ما مصیبت باران است
بارانی از دود و سرب
بارانی از خودخواهی
بارانی که نه فقط خوزستانیها ، بلکه تهران و کل ایرانیها را در بر میگیرد
همه جای ایران سرای من است و مصیبت جای جای آن مصیبت همۀ ماست
چه خوب است بدانیم ما از یک نوعیم، همه انسانیم و روی یک کره زندگی میکنیم ، کره ای که در حال چرخش است و حیات در آن نیز چرخه ای زنجیروار دارد
پس همۀ اتتفاقات طبیعی زمین گریبان گیر تک تک مان خواهد شد
دیر یا زود…تند یا کند
اگر اینرا درک کنیم دیگر ایرانی و آمریکایی و تهرانی و خوزستانی معنا نمیدهد
بله اگر این را درک کنیم، مرز سیاسی روی کاغذ فقط معنا خواهد داد و بهشت همینجاست.
درود …
اهواز آلوده ترین شهر جهان اعلام شده، آن هم با آماری که خود ایران به سازمان بهداشت جهانی اعلام شده، کارون را هم دارند به صورت کامل خشک میکنند به خاطر اصفهان، جناب درویش امید ماخوزستانی ها به امثال شما مدافعان طبیعت است، خطر تبدیل جلگه خوزستان به کویر خوزستان بسیار جدی است،تالاب شادگان خشک شد. تالاب هور العظیم 90 درصد خشک شده جراحی کاملا خشک شد
امروز باید با قلمتان به داد خوزستان برسید…