پدیده هشت پای آلمانی ، نشانه بیابان زایی! – 2

در نخستین بخش از این نوشتار تا آنجا آمدیم که دریافتیم شهرت پل، هشت‌پای ساکن در آکواریوم شهر اوبرهاوزن، به یکباره از شهرت مرد شماره یک در صحنه‌ی سیاست اسپانیا پیشی گرفته است؛ واقعیتی که درستی آن را موتور جستجوگر گوگل می‌تواند تأیید کند! نمی‌تواند؟
امّا درست هنگامی که می‌کوشید تا پاسخی سزاوارانه برای این رخداد بیابید، متوجه می‌شوید که داستان شهرت یک‌شبه‌ی هشت‌پا، نماد یک نیاز دیرینه‌ی بشر برای گریز از منطق تلخ و تیره‌ی علم برای تشریح پایان زندگی است! برای همین است که با اندکی جستجو در سبد هزینه‌های خانواده‌های اروپایی درمی‌یابیم که هنوز برای فالگیری و رمالی میلیاردها دلار در شمال هزینه می‌شود! یعنی در جایی که انتظار می‌رود رشد شاخص‌های توسعه انسانی و علم‌محوری، اجازه‌ی چنین تظاهرات علم‌گریزانه‌ای را ندهد … اما می‌دهد! نمی‌دهد؟

آن هم در شرایطی که هنوز کابوس بی‌آبی، جان میلیون‌ها نفر از انسان‌های روی زمین را تهدید می‌کند و همچنان مصرف آب آلوده، مهم‌ترین عامل مرگ و میر کودکان در جهان است؟ رخدادی که برای ریشه‌کنی خطر ناشی از آن، شاید همان دلارهای هزینه شده برای رمالی کافی باشد.
راستی چرا روند پاک‌تراشی جنگل‌ها، افزایش خسارت‌های ناشی از سیل‌های ویران‌گر، اُفت سطح آب‌های زیرزمینی، نرخ فرسایش آبی و بادی، آلودگی هوا، جهان‌گرمایی، شیوع بیماری‌های ناشناخته و … با شتابی نگران‌کننده و دمادم افزاینده به پیش تاخته و کارمایه‌ها را می‌رباید؟ واقعیت تلخی که اغلب برای مواجهه‌ی هوشمندانه با آنها و مهار ویرانگری‌هاشان، آزمایشگاه‌ها و پژوهشکده‌های حوزه‌ی محیط زیست – حتا در بین کشورهای ثروتمند شمال – از توان مالی لازم برخوردار نیستند!

در سال 1978 ميلادي، كتابي منتشر شد به نام «دشمن هفتم»، كه حاوي پيشگويي تلخي بود؛ پيشگويي تلخي كه امروز بدل به حقيقتي غم‌انگيز شده است. آن حقيقت كه 32 سال پيش توسط رانالد هيگينز  – Ronald Higgins- صاحب كتاب فوق، به رشته‌ی تحرير درآمد، چنين است : «بيست و پنج سال آينده و شايد دهه‌ی آتي، براي صدها ميليون انسان، مرگ از گرسنگي به بار خواهد آورد و براي بقيه‌ی ما، سختي، ناامني يا جنگ .»
به نظر شما هیگینز یک پیشگو بود و با استفاده از شگردهای رمالی به چنین پیش‌بینی دقیقی دست یازیده بود؟!

ادامه دارد …

8 فکر می‌کنند “پدیده هشت پای آلمانی ، نشانه بیابان زایی! – 2

  1. ندا هوشنگ

    به نظر من این همه به فقر فرهنگی آدمیان بر می گردد, چرا که همواره همه چیز برایشان مقدم بر نوع دوستی وعشق به طبیعت است.

  2. شقایق

    این سری پست های هشت پا ، فتح ِ باب ِ جالبی است،
    برای پرداختن به باورهای عامه ی عموم ِ مردم و هزینه هایی (مالی/تصمیم گیری/اعتقادی )که حاضرند برایش بپردازند .

    در واقع تمایل به پرداخت هزینه (از هرنوعی )برای سابجکتی که به ظاهر محاسبه ی خاصی پشتش نیست و صرفن از احتمالات پیروی می کند ! انگار خیلی هم پرداخت هیجان انگیزی است !!نه؟

    چطوره یک سیستم پیش گویی در همین درگاه راه بیندازیم و درآمدش را صرف مهار بیابان زایی کنیم !!!؟
    ;)

  3. فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی

    آقای درویش عزیز،
    اگر پرسش شما اینستکه هیگنز یک غیبگو بود یا نه؟ پاسخ من نه میباشد.
    اما اگر پرسش شما اینستکه آیا او یک پیشگو بود؟ بلی او یک پیشگو بود. همه میتوانند پیشگویی کنند و درست نیز پیشگویی کنند اگر شرایط موضوع پرسش را در حال حاضر بدرستی درک و تحلیل نمایند. تجزیه و تحلیل درست امروز به رسیدن جواب در مورد فردا در خود امروز است.

    آقای هیگنز راهی را که بشر در سی چهل سال پیش میپیمود، مورد مداقه قرار داد و به پاسخی رسید که ما امروز به آن رسیده ایم.
    بعبارتی او در سی چهل سال پیش برعکس بقیه یا بر سر عقاید و نظرهایش بیدارانه پاس میداد و روند را دنبال میکرد و یا نگذاشت که زرق و برق و تبلیغات عظیم رسانه ها کورش کنند و از جاده بدرش اندازند. این بهمراه دیدی صادقانه و انتقادی به جریانات به چنین نتیجه ای هم میرسد.

    موفق و پیروز باشید.
    فرهنگی – تاریخی – صنعتی

  4. محمد درویش نویسنده

    به ندا هوشنگ:
    فقر فرهنگی عنصر بسیار مهمی است؛ اما شاید خودش معلول باشد نه علت اصلی!
    .
    .
    به شقایق:
    این بامزه ترین پیشنهادی بود که تاکنون برای مهار بیابان زایی شنیده بودم!
    .
    .
    به فرهاد:
    فکر کنم هیگینز یک آینده نگر بود تا یک پیشگو … در این باره بیشتر خواهم نوشت.
    درود …

  5. ایلیا

    واقعا خوشحالم که سرانجام کسی را پیدا کرده‌ام که در مورد این هشت‌پا با من هم عقیده است. مگر می‌شود که یک هشت‌پا بتواند تشخیص دهد که در یک مسابقه ورزشی کدام تیم برنده و کدام تیم بازنده خواهد بود؟! باورش سخت است که امروزه و در قرن بیست و یکم بخش اعظم مردم هنوز چنین خرافات احمقانه‌ای را باور کرده و به شدت از آن دفاع می‌کنند. در چند سده گذشته علم پیشرفت کرده، فلسفه و منطق پیشرفت کرده، اما این پیشرفت‌ها در میان عامه مردم کوچک‌ترین تأثیری نداشته‌است. (حتی به نظر من بازخورد منفی هم داشته، یعنی مردم از قبل جاهل‌تر و خرافاتی‌تر هم شده‌اند!)

    متأسفم که با وجود مشکلات عدیده‌ای که جهان امروز را به شدت تهدید می‌کند، مردم حتی قدرت تفکر خود را نیز از دست داده‌اند. تاکنون بارها پیش آمده است که با مردم درباره موضوعاتی مانند گرم‌شدن زمین و یا بیابان‌زایی صحبت کردم و متوجه شده‌ام که این کلمات حتی به گوش آن‌ها هم نرسیده‌است، چه برسد به آن که معنی آن‌ها را بدانند و از روی‌دادن چنین اتفاقاتی ناراحت شوند.

    امیدوارم که روزی مردمان جهان از خواب غفلت بیرون آیند، دلشان را به موضوعاتی مانند پدیده هشت پای آلمانی خوش نکنند، و به وقایع واقعی اطراف خود توجه داشته باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.