مطابق تعريفي كه در كنوانسيون جهاني رامسر مورد تأكيد و تأييد قرار گرفته است: «به مناطق پست باتلاقي، مردابي، آبگيرهاي طبيعي يا مصنوعي، دايمي يا موقت داراي آب ساكن يا جاري، شيرين، نيمشور يا شور و مناطق داراي آبهاي دريايي كه عمق آنها در حالت جزر كامل از 6 متر تجاوز نميكند، تالاب گويند.» جايگاه استقرار آنها را اصطلاحاً، منطقهي گذرگاهي (بين آب و خشكي) گفته و از همين رو، نوعي كناربوم يا Ecotone به حساب ميآيند. اين زيستگاهها، يكي از مناسبترين مكانهاي استقرار حيات وحش، به ويژه پرندگان و آبزيان مهم جهان و به خصوص گونههاي درحال انقراض بوده و از همينرو، از اهميت راهبردي فراواني برخوردارند. تالابها از ديرباز، نقش صافي (فيلتر)هاي اوليهي آب را در طبيعت برعهده داشتهاند؛ نقشي كه امروزه به سبب اثرات تخريبي فعاليتهاي انسان در حوزهي فنسپهر (Technosphere) و افزايش بارِ آلودگيهاي منتج از آن موسوم به تكنوژنيك (Technojenic: مجموع عمليات ناشي از كاربرد ابزارها، ماشينآلات و ديگر فعاليتها يا فشارهاي انساني را عمليات تكنوژنتيك گويند)، به مرور مختل و از تأثير آن كاسته شده است. اين درحالي است كه با ازدسترفتنِ تالابها، نقش مثبت و چندجانبهي آنها در زيستبوم (توليدات زيستي، اهميت زيستگاهي و ژنتيكي، جلوگيري از سيلاب، تخليه و تأمين آبهاي زيرزميني، تثبيت اراضي ساحلي، مهار فرسايش و افزايش كيفيت آب) نيز، براي هميشه از بين خواهد رفت.
تالابها به دليلِ كناربومبودن، در درون خود از تنوع فراوان زيستگاهي برخوردارند كه اين ويژگي، از طرفي موجب فزوني كميت انواع آنان و از طرف ديگر، سبب پيچيدگي ساختار و عملكردشان ميشود. تنوع پديدآمده در درون و اطراف تالابها، سبب فراهمشدنِ شرايطي مطلوب براي پذيرايي از جلوههاي گوناگون حيات گياهي و جانوري ميشود؛ رخدادي كه به نوبهي خود غلظت تنوع زيستي را افزايش داده و بدينترتيب، اين مجال فراهم ميشود تا طيفي گسترده و متنوع از انواع گوناگونِ زيستگاهها در بستري به نام «تالاب»، امكان زيست يابند؛ زيستگاههايي كه هر يك، پذيراي جمع كثيري از انواع زيستمندان هستند. دريافت مهمتر آنكه تالابها نهتنها خود موجبات حضور گونههاي متنوع گياهي و جانوري را فراهم ميآورند، بلكه اثرات وجودي آنها بر مناطق حاشيهاي نيز سبب آفرينش زيستگاهها و گونههاي گياهي و جانوري متنوع ديگري ميشود. گفتني است، يكي از مهمترين عواملِ مؤثر در پيدايش رويشگاههاي گياهي و ايجاد زيستگاههاي غني، مناسب و متنوع جانوري، تغييرات پيوستهي سطح آب در اين مناطق است كه متناوباً غرقابشده و سپس از آب خارج ميشوند. طبيعتاً انتظار ميرود، شكلهاي گوناگونِ حيات به تدريج با چنين تغييراتي كاملاً خوي گرفته و سازگار شوند؛ تغييراتي كه به واسطهي مهياكردنِ بستري مناسب براي رشد شمارِ قابل توجهي از انواع بيمهرگان، سببگشته تا تالابها و مناطق اطراف آنها را، بهشت پرندگان ساحلي لقب دهند؛ پرندگاني كه با وجود قرارداشتن در شمارِ مظاهر بيبديل و آسماني حيات، در تالابها، اين امكان را يافتهاند تا نمايشي ناهمتا از گوناگوني الوانِ حيات را در پهنهاي زميني، ارايه دهند.
افزون بر دلايلي كه تاكنون در توجيه ارزش بيمانند تالابها بيان شده است، اين زيستگاهها به دلايل ديگري نيز واجد اهميت بوده و در مركز توجه شمارِ رو به گسترشي از انسانها، گياهان و جانوران قرار داشته و دارند. از جملهي آن دلايل ميتوان به اهميت تالابها در چرخهي مواد شيميايي و زيستشناختي، تنوع زيستمندان، پالايش مواد آلاينده، ارزشهاي زيباشناختي، تفريحي، فرهنگي، زيستگاهي و سرانجام كاركردي (فونكسيونل) اشاره كرد.
از منظرِ مقايسهي استعداد توليدي نيز، تالابها در شمارِ حاصلخيزترين بومسازگانهاي جهان جاي دارند، به طوري كه توليد خالص اوليهي آنها در واحد سطح از تمامي ديگر بومسازگانهاي جهان (به جز جنگلهاي باراني) بيشتر است. حتا توان باروري آنها نزديك به دوبرابرِ عرصههاي كشاورزي متمركز (نظير نيشكر و ذرت) است. اين درحالي است كه تالابها براي رسيدن به چنين سطح چشمگيري از توليد، بر خلاف كشتزارهاي متمركز، هيچ نيازي هم به تزريق دادههاي كشاورزي، يعني آب، كود و سم ندارند. چنين است كه بر پايهي ستادههاي برآمدهي حاصل از پژوهشها و بررسيهاي انجامشده روي پارهاي از تالابهاي آب شيرينِ دنيا، آشكارشده: توليد خالص تالابها، به تنهايي تا 14 درصد از كل توليد خشكيهاي كرهي زمين را تشكيل ميدهد. اهميت اين توليد و بزرگي سهم آن، هنگامي قابللمستر خواهد بود كه بدانيم: محدودهي قلمرو چنينتالابهايي سهم ناچيزي از مجموع مساحت خشكيهاي كرهي زمين، يعني: تنها اندكي بيش از 02/0 (دوصدم) درصد آن را در اشغال خود دارد. علاوه بر آن، همانطور كه در يادداشتهاي پيشين هم اشاره رفت، تالابها زيستگاه اصلي پرندگان آبزي بهشمار ميروند؛ پرندگاني كه از نظر زمستانگذراني، لانهگزيني و زادآوري، اهميتي فرامنطقهاي و جهاني دارند. نكتهي حايز اهميت آن است كه چون هريك از تالابها تنها ميتوانند بخشي از نيازهاي چرخهي زيستي اين پرندگان را تأمين كنند، حفاظت كامل از آنها، در گرو همكاريهايي سازمانيافته و پايدار در سطوح ملي، منطقهاي و جهاني خواهد بود؛ همكاريهايي كه شوربختانه سالهاست كه در زيستمحيط وطن نه رنگ و بوي منطقهاي و جهاني داشته است (مانند بلايي كه بر سر هامون و هورالعظيم آوردند و آورديم) و نه نشاني از مسئوليت ملّي در آن هويدا بود! وگرنه چرا بايد بختگان، كمجان، طشك، گاوخوني، اروميه، چغاخور، گندمان، ميانكاله، ارژن، باهوكلات و … با چنين تنشهاي بنيانكني روبرو باشند؟
مؤخره:
در پايان دوّمين موج سبز وبلاگستان، بار ديگر ضمن سپاس از مبتكران دلسوز و عاشق اين طرح همگاني و فرهنگساز، به سهم خود، دست يكايك دوستاني را كه با اين موج در فضاي مجازي وبلاگستان همراهي كردند و نيز از مديران آن گروه از خبرگزاريها، روزنامهها، راديوهاي درون و برونمرزي و برخي از شبكههاي تلويزيوني داخلي و خارجي فارسيزبان كه به انعكاس اين حركت مبادرت ورزيدند، سپاسگزاري ميكنم. به ويژه از دوست فرزانهام، جناب مهندس باقرزاده كريمي، كارشناس مسئول و دلسوز تالابها در سازمان حفاظت محيط زيست كشور، كه در طول اين يكهفته، با حضور بيشتر در رسانهها، از فوايد و ارزشهاي اين محيطهاي آبي استثنايي براي مردم صحبت كردند، بسيار متشكرم.
همچنين، پيشنهاد ميكنم موضوع موج سبزهاي آينده را در قالب يك نظرسنجي به اشتراك گذاشته و آنگاه از طريق سايت موج سبز، براي هر فصل از بين موضوعات پرطرفدارتر، يك موضوع انتخاب شده و در يك هفته فراخوان صادر شود.
نگو کربال بگو ویرانه غم زن و مردش شدند آوره شهر
به کمجان من گذر کردم صباحی شنیدم ناله وافغان وآهی شنیدم پیرمردی سالخورده حکایت می کند از کم آبی
از تالاب تا توی کمجون یه صفای داشت یادتن
صدای گاومیش و غازو اردکا یه حال هوای داشت یادتن
تالاب همیشه زنده کمجان به یاد روزهای غروب که با برو بچه هائی که هرکدام از آنانان درسرزمینی دور از کمجان زندگی می کنند و آرزوی دوباره بارندگی دارند و دلشان برای آن روزهای ازیاد نرفتنی تنگ شده بخیر –
سلام بر شعرها و نغمه های برنج نشانی
سلام برصدای تلمبه ها و تیلرها د راول صبح های بهاری
و سلام و دود بی پایان برتمام کسانی که فکر تالاب هستند و نمی گذارند تالاب به یادماندنی و تاریخی کمجان از یاد برود هرکس مطلبی ازسرزمین بیجان کمجان نوشت و یاد تالاب افتاد یادش کنید و سلام به تمام کمجانیهائی که سالیان سال درکمجان بودند و بعلت کمبود نزول رحمت الهی دیار همیشه سبز و فراموش نشدنی کمجان را با تالاب پرخاطره اش رها کردند و رفتند
به امید روزی که بچه های همیشه خندان کمجان را درکنار تالاب دریک غروب فراموش نشدنی ملاقات نمائیم
به امید دیدار دست حق به همراهتان
با امید سبزت همراه هستم علی زارع عزیز.
Great site. A lot of useful information here. I’m sending it to some friends!