فرهاد ورهرام را همهی آنهایی که با سینمای مستند آشنایی دارند میشناسند؛ به جرأت میگویم که او تاریخ سینمای مستند این کشور، به ویژه در حوزه محیط زیست است و برخی از قدیمیترین و ماندگارترین آثار این حوزه، مدیون وجود او و تلاشهای ارزشمندش است. افزون بر آن، وی آرشیوی گرانبها از عکسهای طبیعت ایران را دارد که بسیاری از مناظر ثبت شده در قاب دوربین او در طول نیم قرن اخیر، متأسفانه امروز دیگر وجود ندارد و من امیدوارم روزی این مجموعه نفیس منتشر شود …
امروز اما ورهرام طی یادداشتی که اختصاصاً برای مهار بیابانزایی ارسال کرده، به بهانه سمفونی کارون اثر مجید انتظامی، نکات بسیار مهمی را مطرح کرده است که امیدوارم آقای انتظامی پیام و زنهار نهفته در کلام این مرد خردمند و آبدیده را دریافته و خود را برای همیشه از جریان سدسازی به شیوهای شفاف و بدون ابهام جدا کند.
ضمن سپاس از ورهرام عزیز، توجه شما گرامی خوانندگان مهار بیابانزایی را به این یادداشت زنهاردهنده جلب میکنم:
رکوئیمی برای کارون
شکلگیری حیات شهر اهواز وابسته به جریان رودخانه کارون است. این رودخانه به عنوانِ تنها رودخانهی قابل کشتیرانی در ایران، از شاخههای مختلف رشتهکوههای زردکوه بختیاری سرچشمه میگیرد و پس از پیوستنِ رودخانه دز در بند قیر، کارونِ بزرگ در دشت خوزستان جریان مییابد و در نهایت به خلیج فارس ملحق میشود.
شهر اهواز را «اردشیر بابکان» بنا کرد و نام آن را «هرمز اردشیر» نهاد. بر اساس مطالعات باستانشناسی، بازمانده خرابههای شهرِ کهنِ اهواز در دوره ساسانیان در امتدادِ تپههای شرقِ این شهر که به کوهِ اهواز مشهور است، واقع شده است.
در سدههای نخستین اسلامی به سببِ بنای سدی بر رودخانه کارون، اهواز از بزرگترین و آبادترین شهرهای خوزستان به شمار میآمد. اما در قرن پنجم هجری به دلیلِ شکستنِ سد، اهواز زیر لایهای عظیم از رسوبات سیل مدفون می شود و رونقِ شهر از دست میرود و تا قرنها نامی از آن در کتابها نیست.
در سال 1842 کلنل چریکف، نماینده دولتِ روسیه و سی سال بعد از او سیاحِ فرانسوی، مادام دیالافوآ، اهواز را روستایی بسیار کوچک دیدهاند در کنارِ سدِ قدیمی که بیش از 100 نفر سکنه در آن زندگی میکردند.
در سال 1869، افتتاح کانال سوئز، جنوب ایران را به اروپا نزدیک ساخت. اروپاییان به خیال توسعه، نفوذ اقتصادی و سیاسی خود را در این منطقه گستراندند.
ناصرالدین شاه پس از افتتاح کانال سوئز از این پیشآمد استفاده کرد و در تاریخ 27 صفر 1306 اعلانی مبنی بر آزادی کشتیرانی در کارون منتشر کرد. این امر سرآغازِ حیاتی دوباره در شهر اهواز گردید.
ناصرالدینشاه، حسینقلیخان نظامالسلطنه که مردی کاردان و توانمند بود، را برای آبادانی اهواز فرستاد.
در سال 1306 هجری قمری پس از آزادی کشتیرانی بر روی رودخانه کارون، تاجری بوشهری به نام «حاج محمد رحیم دهدشتی»، ملقب به «معینالتجار»، شرکت ناصری را برای کشتیرانی بر روی رودخانه کارون تأسیس میکند و تجارتخانهای بزرگ در حاشیه رودخانه کارون بنا مینهد.
نظامالسلطنه درباره اقداماتِ معینالتجار در این سالها مینویسد: «در اهواز دو نقطهای که برای اسکله تعیین شده بود بنایِ کاروانسرا و انبار گذاشته و دو بازار که مشتمل بر چهل دکان بود، بنا کرد و ایجاد سکوی اسکله را کرد و اسبابِ تراموای از آنجا به بالای اهواز که هزار و هفتصد ذرع راه است آورد.
ناصرالدینشاه برای پیشرفت بازرگانی رودخانه کارون را برای کشتیرانی بیگانگان آزاد ساخت و نخستین بازرگانانی که به کشتیرانی در روی کارون پرداختند، انگلیسها بودند. انگلیسیها در اهواز – که تا آن زمان دهکدهای بیش نبود – جایگاهی برای کارکنان خود ساختند و میتوان گفت که اولین پایههای شهر در آن زمان گذارده شد. نظامالسلطنه در اواخر زمان سلطنت ناصرالدینشاه برای ایمنی راه اهواز در نزدیکی این شهر بناهایی ساخت و سربازان را در آنجا گماشت و به دلیل اینکه آنجا را بندری برای کشتی رانان در نظر گرفت، نام آن را بندر ناصری نامید (نخستین عکس این یادداشت). این شهر در زمانی کوتاه بزرگترین و بهترین شهر خوزستان گردید.
اوایل ماه مه 1908 میلادی، مته حفاری شرکت دارسی بیوقفه و پرهیاهو بر زمینهای مسجدسلیمان ضربه میزد تا این که در 26 ماه مه سال 1908 میلادی برابر با 5 خرداد ماه 1287 شمسی در ساعت چهار بامداد مته حفاری، آخرین ضربه خود را به صخرهای که روی معدن معروف مسجدسلیمان قرار گرفته بود فرود آورد و نفت در عمق 360 متری از چاه شماره یک مسجد سلیمان با فشار زیادی فوران کرد و خبر کشف نفت در ایران به سراسر دنیا مخابره شد.
سال 1923 میلادی شرکت دارسی برای ارسال وسایل و تجهیزات حفاری به مسجدسلیمان، در محلی به نام «درخزینه» در 75 کیلومتری اهواز و 50 کیلومتری مسجدسلیمان که در کنار رودخانه کارون قرار دارد، اسکلهای بنا کرد و تا قبل از احداث جاده اهواز به «در خزینه»، وسایل و تجهیزات حفاری را از طریق رودخانه کارون به این محل ارسال و از آنجا با خط آهنی که در مسیر رودخانه «تمبی» ساخته بودند، به مسجدسلیمان انتقال داده میشد.
کشتیرانی به صورت محدود تا حوالی سالهای 1335 شمسی در کارون مرسوم بوده است و پس از افزایش رسوبگذاری کارون و عدم لایروبی آن به تدریج از رونق افتاد.
متأسفانه این رسوبگذاری تاکنون ادامه دارد و مسیر کارون در شهر اهواز به مجمعالجزایری تغییر شکل داده که جریان آب از آن به سختی صورت میگیرد.
امروزه اما ماندابی شدن رودخانه در این بخش از کارون و اضافه شدن پسآبهای شهری و کارخانهجات به خصوص شرکت توسعه نیشکر به داخل این رودخانه و بوی تعفن آن به ویژه در بخشی از شهر، سبب شد تا چهره شاداب و خروشان کارون – که روزگاری در شعر شاعران تجلی میکرد و اغلب مردمان ترانههای کوچه و بازاری که در توصیف این رودخانه ساخته شده بود را زمزمه میکردند – به تاریخ پیوسته و فراموش شود.
«رکوییم یا مَس رکوییم فرمی موسیقیایی است که برای طلب آمرزش ارواح مردگان اجرا میشود و در لغت به معنی نماز وحشت، نماز میت و فاتحه است.»
اینک سمفونی کارون ساخته مجید انتظامی با حمایت شرکت توسعه منابع آب و نیرو به عنوان حامی مالی در تاریخ 16 و 17 تیرماه در تالار وحدت اجرا خواهد شد.
با انتشار این خبر موجی از اعتراضات از سوی حامیان و علاقهمندان محیطزیست، رسانهها را درنوردید و اجرای این سمفونی با حواشی بسیاری روبرو شد تا اینکه در تاریخ 10 تیرماه نشست خبری سمفونی کارون از سوی دستاندرکاران و حامیان مالی آن لغو شد.
هر هنرمندی حق دارد در هر شرایط کار هنری خود را با حمایت هر کس و یا هر گروه به انجام برساند. ولی از دو موضوع نباید غافل شد: یکی اینکه این هنرمند آیا روشنفکر است؟ و دوم اینکه آیا اثر این هنرمند ماندنی است؟ آیا این اثر میتواند در میان آثار هنری جهان جایی داشته باشد؟ همانگونه که آثار خانم لنی ریفشنال، فیلمساز شهیر آلمانی از ماندنیترین آثار مستند تاریخ سینما است که در بزرگداشت رایش سوم ساخته شد.
آقای انتظامی آیا برای ساختن این اثر احتمالآ بازدیدی هوایی و یا زمینی از عظمت این سازهها کافی است؟ آیا به خود زحمت دادهاید درباره جغرافیا و جغرافیای تاریخی و سرگذشت مردم حاشیه این تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران مطالعه کنید؟ آیا تاکنون مطالب روزنامهها و سایتهایی که درباره آثار مخرب این سازهها بر محیطزیست بسیار نوشته و فریاد زدهاند، خوانده و یا شنیدهاید؟ آیا فیلم «علف» اثر «مریان سی کوپر» که در سال 1924 ساخته شد و تصاویری از این رودخانه که همانند دریایی روان است را دیدهاید؟ آیا حتی نه پیاده بلکه با وسیلهای نقلیه بخشی از مسیر رودخانه کارون را از سرچشمه آن در یال جنوبی زردکوه تا دریا دیدهاید؟ آیا عشایر کوچرو منطقه که به دلیل نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی و تخریب سرزمین، چندی است که از زندگی کوچگری دست کشیده و به خیل بیکاران شهرهای مسجدسلیمان و اندیکا و قلعه خواجه و دیگر روستاهای متورم بدون تولید پیوستهاند را دیدهاید؟ آیا زیباییهای حوضه آبخیز کارون را دیدهاید که میتواند دستمایه آثار هنری باشد؟ آیا نوای نی چوپانان این منطقه که با صدای طبیعت و زنگولههای دامها ترکیب شدهاند را شنیدهاید؟ آیا نوای زندهیاد علاءالدین یا همان مسعود بختیاری را گوش کردهاید؟ آیا آثار تاریخی و بلوطهای کهن و پوششهای گیاهی درههای کارون که اکنون در زیر دریاچهی سدها مدفون شدهاند را دیدهاید؟ آیا شیرهای سنگی بر روی قبر مردان و دلاوران ایل را که اکنون آنها را میتوان شیر آبی نامید دیدهاید؟ آیا فیلم مستند «دره ما چه سبز بود» اثر خانم فرشته جغتایی را دیدهاید؟
این فیلم درباره آبگیری یکی از سدهای کارون است که با بالا آمدن آب، خانهها، قبرستان و امامزاده «شه پیر» به تدریج در زیر آب فرو میرود. زنان بختیاری این روستا سیاهپوش و به شیوه برگزاری مراسم سوگواری در میان بختیاریها به گرد امامزاده نشسته و ناله و شیون میکنند و از امامزاده و ارواح گذشتگانشان، خشک شدن آب سد را طلب میکنند. آنسوی دیگر مردان، قبور را شکافته و استخوانهای مردگانشان را برای انتقال به جایی امن درون کیسه میریزند.
اگر شما لحظات گشودن قبور و شیون زنان را نظاره میکردید که خود یک سمفونی است و یا این فیلم را دیده بودید و اگر قراردادی برای ساختن سمفونی کارون در میان نبود، شاید دل به دریا میزدید و برای کارون یک «رکوئیم» تصنیف میکردید. شاید بر عکس دیگر قطعات ساخته شده، آوازهاش مرزها را درمینوردید و مورد توجه جهانیان قرار میگرفت.
تصنیف والس دانوب آبی اثر یوهان اشتراوس در زمان سلطنت فرانتس یوزف و تصویب قانون کشتیرانی بر روی رودخانه کارون در ایران در زمانی نزدیک به هم یعنی در دوره پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ساخته شد. در سال 1867 میلادی یوهان اشتراوس با الهام از رودخانه دانوب که آنچنان هم آبی نیست، والس دانوب آبی را تصنیف کرد و نام این رودخانه را با هنر موسیقی پیوند زد. والس دانوب آبی اثری مربوط به دوره رومانتیسیسم، آشناترین قطعهی موسیقی برای تمامی علاقمندان موسیقی در پنج قاره جهان است. اغلب مردمی که اطلاعات جغرافیایی آنها اندک است، رودخانه دانوب را از آن اتریش میدانند. در صورتی که این رودخانه به طول 2850 کیلومتر از جنگل سیاه کشور آلمان سرچشمه گرفته و پس از عبور از کشورهای اتریش، اسلواکی، مجارستان، صربستان و رومانی سرانجام در دریای سیاه آرام میگیرد.
انعکاس این یادداشت در:
– سبزپرس ؛
– لور ؛
بسیار عالی …
کدام قسمتش به نظر تو زنهاردهنده تر بود مسعود جان؟
متن استاد ورهرام نوعی اتمام حجت بود. البته میدانیم که انتظامی دیگر قادر به لغو کنسترش نخواهد بود. کار از کار گذشته و کارنامه ایشان از قبل نیز مخدوش تر شده است. انتظامی دیگر نباید از مخاطبان موسیقی توقع حمایت داشته باشد.
پاسخ:
این یک فرصت تاریخی و بزرگ برای مجید انتظامی بود تا جایگاه هنری خویش را محفوظ دارد و همچنان امیدوارم بتواند از واپسین لحظه های این فرصت بهره برده و جبران کند.
جناب درویش تشکر می کنم از حضور تان در مخزن سد گتوند و در زاگرس زخمی و پرغرور، سلام گنجشکهای آبماهیک نثار تو و فریاد کنارهایی که جز امثال شماها که روح طبیعت را دریافته اید کسی توان شنیدن آن را ندارد. و همینطور تشکر می کنم از مستند ساز بزرگ فرهاد ورهرام بخاط این مطلب روشنگرانه و بخاطر فیلم تاراز و چهل سال تلاششان در تبیین مصایب مردم .
پاسخ:
بلایی که امروز سر سازندگان سد گُتوند علیا آمده و می آید، بی شک حاصل آه همان کنارهای مظلوم آب ماهیک و گنجشک های برفتاب و مردمان سختکوش گلزاری است سامان جان.
من فقط انجام وظیفه کردم.
کلا من از این مقاله بسیار آموختم …
سبک استدال و استنتاجش به نظر من بسیار عالی است و
گذاردن این سمفونی در کنار آثار بزرگ و دلیل پیدایش شان و دلیل پیدایش این قطعه برایم جالب بود .
در ضمن با اجازه ی محیط زیست ! پرینت گرفتمش که دوباره بخوانم ! :)
پاسخ:
زنده باشی مسعود جان.
درود
سپاس این نامه همه چیز را زیبا و موجز گفته بود .کاش پند گیرند آنان که بایدو دلبری بیاموزند آنچنانکه شاید.
از آقای ورهام متشکریم.
پاسخ:
درود بر حمیدرضا خدابخشی عزیز که بیش از هرکس فرازها و فرودهای تأکید بیش از حد بر مدیریت سازه ای در خوزستان را می فهمد.
درود بر فرهاد ورهرام عزیز و درود بر محمد عزیز
عالی بود! امیدوارم که برای آقای انتظامی، “یستمعون القول فیتبعون احسنه” شود.
پاسخ:
آمین و ممنون عباس جان.
چقدر تلخ است وقتی میبینی و میخوانی که از بهترین فرصتهایی که داشتیم و میتوانستیم بهترین بهره ها را ببریم چگونه با نادانی و غفلت همه را به باد دادیم
چرا باید کشتیرانی به خاطر افزایش رسوبگذاری کارون و عدم لایروبی آن به تدریج از رونق بیافتد و تا کنون نیز ادامه داشته باشد و این موقعیت عالی را اینگونه از دست بدهیم؟
آیا جز بی لیاقتی دلیل دیگری هم دارد؟
پاسخ:
سهیلا خانم: حقیقت تلخ تر آن است که حتا اگر اینک نسبت به لایروبی کارون هم اقدام کنیم، دیگر آبی وجود ندارد که بشود در کارون کشتی رانی کرد! زیرا طرح های بزرگ انتقال بین حوضه ای آب و سدهای متعدد در بالادست آن، دبی رودخانه کارون را به طرز چشمگیری کاهش داده است.
من چون سعی می کنم جوگیر نشوم اجازه دهید که کمی به زوایای جانبی این ماجرا بپردازم. اول از همه این که اصلا سمفونی, موسیقی بومی ایران نیست و نه تنها آقای انتظامی سمفونی نویس مطرحی نیست بلکه ما هرگز در طول تاریخ خودمان هیچ سمفونی سازی نداشته ایم که در مقایسه با موسیقی دانان کشورهای اروپایی حرفی برای گفتن داشته باشند. مقایسه آقای انتظامی با اشتراوس کمی غلو به نظر می آید و اگر دانوب آبی اشتراوس دروازه های جهان را گشود کارون آبی آقای انتظامی دروازه شاه عبدالعظیم را هم نمی تواند بگشاید.
دوم این که جدا از این که آقای انتظامی در نهایت چه کاری از خودش ارائه خواهد داد باید مطرح شدن این موضوع در رسانه ها را به فال نیک گرفت. تقابل و یا تعامل هنر و محیط زیست چالشی است که می تواند توجه بسیاری را به سوی خودش جلب کند زیرا مهم این نیست که شخص آقای انتظامی چه تصمیمی در این مورد بگیرد بلکه مهم این است که مردم و شاید برخی از مسئولین با معظلی به نام سدسازی آشنا شوند و به آثار تخریبی آن توجه کنند. حتی به نظر من اگر به جای آقای انتظامی چنین چالشی با یکی از هنرپیشه ها و یا خواننده های جوان و خوش سیما صورت می گرفت نتیجه بهتری در جهت آگاهی بخشی مردم در پی داشت.
به هر حال من مثل همیشه قدردان تلاش های آقای درویش و آقای ورهام و دیگر عزیزان محیط زیستی کشورمان هستم و برای همه این عزیزان آرزوی سلامتی و پیروزی دارم.
آیا این شدنی است که سد کارون را بگوییم آبگیری نکنند ؟
گور پدر بزرگ مادری ی من نیز بزیر آب خواهد رفت !
و همه ی 64 سال یادهای روزگار خودم !
من با کارون زندگی کرده ام .
درست نویسی ی نام
دارا بهمنش
عالی بود. کاش دولتمردان بخونند وکمی شرمنده شوند. اقای انتظامی در نهایت می تونند سمفونی را انکار کنند ولی کار دیگه ای از دستشون برمیاد؟
منصوره خانم: آقای انتظامی میتوانند اعلام کنند که در هنگام عقد قرارداد با شرکت آب و نیرو، نمیدانستند که سدسازی، مشکلات محیط زیستی و معیشتی فراوانی را بر سرزمین و مردم ایران تحمیل کرده است و از همین رو، سمفونی خویش را به مردم خوزستان تقدیم می کردند و نه در ستایش خودکفایی در صنعتی که خود بیشترین خسارت را بر طبیعت وطن وارد کرده است.
به دارا بهمنش: از چه نظر شدنی است؟ منظورتان را لطفا شفاف تر بیان فرمایید.
به آرش از سانفرانسیسکو:
آرش جان، وقتی ما میتوانیم در حوزه سینما، آثاری را بیافرینیم که سرآمد آثار هنری جهان باشد؛ چرا نتوانیم در موسیقی چنین تجربه ای را تکرار کنیم؟
به هر حال، همان طور که خودت هم اشاره کرده ای، امیدوارم از حاصل این رخدادها، وزن ملاحظات محیط زیستی در بین مردم و هنرمندان و مسئولین کشور افزایش یابد.
درود …
سلام آقای درویش
بنده در حال ترجمه کتابی در مورد حقوق حاکم بر سفره های آبی فرامرزی هستم.
اگر بتوانید در مورد سفره های آبی به طور کلی و سفره های آبی ایران کتاب یا مقاله یا مطلبی معرفی فرمایید یا در اختیار بنده قرار دهید بسیار ممنون خواهم شد.
سپاسگذارم
درود بر درویش نازنین و زنده باد ورهرام با آن قلم توانا و ستودنیش
افسوس که متاسفانه هستند هنرمندانی که روشنفکر نیستند و پیشینه حرفه ای خود را با یک اشتباه به کام نابودی می کشانند.
آقای انتظامی باید لااقل به این نکته توجه داته باشد که روح هنر با طبیعت از یک جنس است و سنخیتی بین هنر و صنعت وجود ندارد .
امیدوارم که در این دو روز باقی مانده ایشان در تصمیم خود تجدید نظر کنند
سلام بر جناب آقای درویش عزیز,
تازگی ها حرکات موزون ایرانی در بین دختر خانم های امریکایی طرفدار زیادی پیدا کرده است و آنها با سخت کوشی و ممارست آن را یاد می گیرند و البته دیدن آن هم خالی از لطف نیست. ولی اگر در مقام مقایسه بر آییم در دختر خانم های ایرانی این حرکات موزون با شنیدن آهنگ متناسب از درون آنها می جوشد و چون ریشه در فرهنگ آنها دارد حتی اگر سیمای ناخوشایند هم داشته باشند صد برابر برتر جلوه می کند.
موسیقی ایران هم میراث فرهنگ کهن بشریت است و جایگاه یگانه ای در جهان دارد. اقوام مختلف ایرانی می توانند جایزه هر جشنواره ای را در دنیا با اجرای قطعاتی از موسیقی خود درو کنند. سمفونی گرچه بسیار زیبا و شنیدنی است ولی ما در مقام مقایسه با موسیقیدانان بومی آن حرفی برای گفتن نداریم. سمفونی نویسی و سمفونی نوازی ما هم مثل همان حرکات موزون ایرانی است که از یک خانم امریکایی در شود.
البته هنر مرز ندارد ولی پیشینه و خواستگاه گوناگونی دارد و همین است که آن را به آدمی شیرین می کند. یادم نمی رود که چند سال پیش که جشنواره جهانی موسیقی ملل بود ایران ارکست سمفونیک تهران را به آنجا فرستاد که جز خمیازه و پوزخند حاضرین حاصل دیگری در بر نداشت. در حالی که اگر فقط یکی از گروه های موسیقی محلی (مثل لری, گیلکی, بلوچی, کردی, آذری, مازنی, شیرازی و…) را به آنجا فرستاده بود حتما با استقبال زیادی روبرو می شد و جایزه می گرفت.
علت این است که ما گمان می کنیم در همه چیز می توانیم سرآمد باشیم و با این توهم از چیزهایی که در حال حاضر در آن سرآمد هستیم و یا می توانیم باشیم نیز غافل می شویم.
ببخشید من چون تریبون مفت گیر آورده ام سخنرانی می کنم.اگر زیاد حرف می زنم بگویید! چون شما را خیلی دوست دارم و خوانندگان خوبی هم دارید این طوری هستم اگرنه من اصولا آدم کم حرفی هستم!
حالا آقای انتظامی هم موسیقیدان خوبی است و من هم از شنیدن کارهای ایشان لذت می برم. امیدوارم ایشان یک سمفونی هم بر ضد سدسازی بنویسد و با این کار از محیط زیست ایران دفاع کند.
برای همه شما و آقای درویش عزیز آرزوی خوشبختی و بهروزی دارم
دیشب این کنسرت برگزار شد و هیچ کس پلاکاردی نشان انتظامی نداد اما خبری که این کنسرت به مناسبت هنر سد سازی ایرانیان بود را خوب پول داده بودند که مرتب از رسانه رادیو پخش میشد اقای ورهرام استاد فیلم مستند محیط زیست ایران قطعا شما که فیلم تاراز را در دهه های قبل ساختید لازم است استین بالا بزنید از حال خوزستان و و کرخه و ناله های کارون فیلمی بسازید از فریاد کنارها و نخل های تشنه فیلم بگیرید از ضجه های عشایر بختیاری که ایل راه خود را گم کرده و در دشت خشک دنبال اب است فیلم بگیرید با ساخت این فیلم که مردم مدام انرا میتوانند ببینند فریاد کنار ها، فریاد بلایی که سر خوزستان امده ، بیشتر از یک کنسرت به گوش عموم خواهد رسید.
شاید نتوان بر حرفه ای هایی مانند آقای انتظامی خرده گرفت مهم آن کسانی هستند که برای محصولاتشان تبلیغات هم می خرند و ما زورمان به ایشان نمی رسد
سلام.باآقاآرش موافقم
ما زورمان به خودمان هم نمیرسد چه رسد به اینکه … باید اتحاد بین تمام دوستداران محیط زیست شکل بگیرد و همه هماهنگ و دوستانه عمل کنند
درود بر شما محمد گرامی
سپاس از متن پربارتان
دوست دارم سخنی را بیان کنم… شوربختانه، امروزه از این گونه مطالب زیاد می شنویم و تمامی اعتراض ها هم گوش شنوایی ندارد و فقط سخن است و سخن.
از تلاشی که می کشید بسیار سپاسگزاریم… امیدوارم این گونه مشکلات برطرف شود و ایران دوستان در خاطری آسوده برای باشکوه تر شدن ایران تلاش کنند… نه فقط دل نگران بی مسئولیتی مسئولان باشند
با اجازه در برگه ی خودم و گروه های بختیاری به اشتراک می گذارم
سپاس
با سلام
عالی بود.
من اهل اهواز هستم.یادمه تا چند سال پیش پرنده های سفید رنگ (مرغ دریایی) اطراف پل های روی رودخونه پرواز می کردن.قدم زدن روی پل با وجود اونا خیلی لذت بخش و قشنگ بود.اما الان دیگه مثل قبل نیست.چه اتفاقی برای اونا افتاده؟؟
آیا واقعا برای برگردوندنشون نمی شه کاری کرد؟؟!