به روزي رسيديم كه بر پيشانياش يك آرمان بيش از پيش ميدرخشد: «مهار بيابانزايي»؛ آرماني كه تا ساعاتي ديگر، برخي از عاليترين مديران داخلي و نمايندگاني از كشورهاي خارجي و متخصصان مربوطه را در حضور اهالي خبر و رسانه و دوربينهاي متعدد تلويزيوني در سالن هفتم تير كاخ مجلل وزارت جهاد كشاورزي گردهم ميآورد تا با گوش سپردن به پيام بانكيمون و سخنرانان مدعو، سيزدهمين دورهي برگزاري روز جهانياش را هر چه باشكوهتر – والبته بيخطرتر – برگزار كنند!
امّا فارغ از اين تظاهرات معمول ديداري و اغلب تكراري! «بيابانزايي» را بايد به حق در شمار مهمترين فرآيندهاي تهديدكننده و تحديدكننده حيات بر يگانه كرهي مسكونِ شناخت؛ فرآيندي كه امروز، در سيزدهمين سالي كه براي تكرار اين دانستگي، جهانيان آيينهاي زنهارباشش را برپا ميدارند، يك شعار را انتخاب كرده و بيش از پيش فرياد زده و تكرار ميكنند: «بيابانزايي و تغيير اقليم؛ يك چالش جهاني»
به ديگر سخن، اثرات متقابل و تشديدكنندهي بيابانزايي و تغيير اقليم بر يكديگر، چنان آشكار و در عين حال پيشبرنده و خطرناك مينمايد كه ميتواند به شعار سيزدهمين دورهي برگزاري اين آيين در فتمين سال سپري شده از هزارهي سوّم بدل شود؛ آن هم در سالي كه بيشترين توجه ممكن به يكي ديگر از نشانزدهاي نگرانكنندهي تغييراقليم، يعني آبشدن يخهاي جنوبگان، حتا توانسته – علاوه بر نخبگان متخصص – توجه بسياري از هنرمندان و سياستمداران را در سراسر جهان به خود جلب كند. به نحوي كه شايد بتوان ادعا كرد، سال 2007 از منظر توليد آثار هنري متأثر از پديدهي گرمايش جهاني – چه در حوزهي هنر نمايش و سينما و چه در عالم موسيقي پاپ و كلاسيك – سالي كاملاً منحصربهفرد و ممتاز است؛ آن گونه كه در مهمترين رويداد هنري جهان (اسكار) نيز با عنايتي ويژه روبرو شد و مستند زيستمحيطي «ال گور» توانست يكي از تنديسهاي مشهور اين آكادمي پرآوازه و معتبر را از آن خود كند.
اينها را گفتم تا بگويم: در كجا ايستادهايم و تا چه اندازه، آنچه كه پرداختن به آن در درون مرزهاي وطن، فانتزي و لوكس به نظر ميآيد؛ به يكي از مهمترين دغدغهها و دلمشغوليهاي جهاني و گرانيگاهي براي گردهماييهاي متعدد منطقهاي و فرامنطقهاي نخبگان جهاني و حتا اقشار غير متخصص مردمي بدل شده است.
كافي است يادآوري كنم: «اگر هزینهی راهکارهای حفظ محیط زیست را با هزینهی پیامدهای ناشی از تغییرات نيواري مقایسه کنیم، خواهیم دید که راهکارهای مقابله با اين تغییرات، برخلاف ادعاي اقتصادسالاران كوتهنظر، چندان هم گران تمام نخواهد شد. چرا که در درازمدت، پیامدهای ناشی از تغییرات اقليمي، حدود پنج تا ده برابر، هزینه در بر خواهد داشت.» به ديگر سخن، اگر امروز به خودمان نیامده و کاری برای حفاظت از محیط زیست نکنیم، باید تا سال ۲۰۵۰ حدود ۸۰۰ میلیارد یورو را به این امر اختصاص دهیم؛ حقيقتي كه اخيراً از سوي دكتر كلاوس موشن، رییس ادارهی حفاظت محیط زیست آلمان، در سي و ششمين نشست «حفاظت از محيط زيست آلمان» در دانشگاه اشتوتگارت مورد تأكيد قرار گرفت.
نشستي كه در آن، يك يافتهي اهميتآميز ديگر – به ويژه براي كشورهايي چون ايران كه داراي تالابهايي متعدد و ارزشمند هستند – نيز ارايه شد: سونیا فیدلر زمینشناس دانشگاه اشتوتگارت معتقد است، خشک شدن مناطق مرطوب به تشديد تغییرات نامساعد اقليمي کمک کرده است؛ چرا كه خشکشدن سطح زمین سبب شده تا کربن موجود در آن به سرعت تبدیل به گاز دی اکسید کربن شده و در هوا انتشاريابد. از همين رو، فیدلر بر اين باور تأكيد ميكند: «بهتر است، باتلاقهای خشک شدهی آلمان را دوباره مرطوب و احياء کرد.» او اين را هم اضافه ميكند كه «اگر چه این کار، ممكن است گاز متان بیشتری تولید کند، امّا در مجموع عواقب آن به مراتب كمتر از خطرات روزافزون و پردامنهي کاهش ترکیبات حاوی کربن در سطح زمین و افزایش گازکربنیک موجود در هوا است.»
هموطن عزيز من!
بارها گفتهايم، نوشتهايم و خواندهايم كه بيابانزايي، فرآيندي پيچيده با ابعادي تودرتو و سطح اثري فرامحلي است؛ اينك اين آخرين يافتههاي علمي بار ديگر نشان ميدهد كه چه رابطهي تنگاتنگ و مستقيمي ميتواند بين تالاب، بيابانزايي و گرمايش جهاني وجود داشته باشد؛ واقعيتي كه تا چندي پيش، شايد پرداختن به آن، ميتوانست اسباب خندهي برخي از متخصصان اين حوزه را هم فراهم آورد، چه رسد به سياستمداران و اقتصادسالاران طبيعتستيزي كه براي افزايش رشد اقتصادي سالانهي كشور – آن هم به صورتي مقطعي و ناپايدار – شمشير را از رو بسته و حاضر به هر تخريب و تهاجمي به بومسازگانهاي تالابي، جنگلي، مرتعي و بياباني كشور هستند.
براي همين است كه در سيزدهمين سالروز مناسبتي كه بيشترين قرابت ممكن را با اين خانهي مجازي دارد، از پروردگار مهربان ميخواهم تا به همهي ما توفيق انديشيدني ژرف به «بيابانزايي» و عقوبتهاي پرشمار و متنوع آن دهد تا دريابيم كه تا چه اندازه: «كوشش در مسير مهار بيابانزايي، ميتواند به فراهمآوردن زيستي پايدار براي نسل امروز و فرداي ايران عزيزمان كمك كند.»
در همين ارتباط
– مقالهي نگارنده با عنوان: «چند آه و يك آرزوي ديگر!» به همراه گزارش آناهيتا دروديان: «دردي که فقط چند دقيقه فروکش ميکند!» را در شمارهي 1419 از روزنامهي اعتماد امروز بخوانيد.
– مقالهي نگارنده با عنوان: «تصويري از وضعيت امروز بيابانزايی در ايران» به همراه گزارش اسداالله افلاكي : «موج در موج ماسه ميآيد» را در همشهري امروز بخوانيد.
سلام آقای درویش
حدود دو سال پیش با سرچ کلمهای با وبلاگ شما آشنا شدم و ازان به بعد هر از گاهی بدان سر میزنم.امروز با شنیدن کلمه بیابانزایی از رادیو فورا یاد شما و وبلاگتان افتادم. و به شما تبریک میگویم کلمه بیابانزدایی در ذهنمان با وبلاگ شما یکی شده است.
راستی چرا mohammaddarvish.com فیلتر شده؟
پاینده باشید.
روز جهاني بيابان زدايي رو به شما پرچمدار مهار بيابان زايي تبريك مي گم . امروز با شركت در مراسمي به همين مناسبت در حجت آباد شهريار بار ديگر شكوه طبيعت را پاسداشتيم .
روز جهانی بیابانزائی را به همه طرفداران طبیعت سبز تسلیت عرض می کنم ای کاش بیابان ها را در همین سطح حفظ و بیابانزاریی را مهار می کردیم