وجه تمايز «شمال» از «جنوب» چيست؟

     آنچه كه امروزه از آن با عنوان وجه تمايز كشورهاي شمال از جنوب يا «توسعه‌يافته» از «در حال توسعه» ياد مي‌شود، نه توان مالي، نه قدرت نظامي، نه دستيابي به خودكفايي در برخي اقلام زراعي، صنعتي، نظامي و نه حتا وجود جلوه‌هاي خيره‌كننده‌ي فناورانه‌ و زرق و برق شهري است، بلكه مهمترين شناسه‌ي كشورهاي توسعه‌يافته را در قدرت آن كشورها براي «توليد محصول بر بنياد علوم نوين» ارزيابي مي‌كنند. به سخني ديگر، آن كشوري را توسعه‌يافته‌تر مي‌نامند كه سهم توليدات نرم‌افزاري، ثانويه و خدماتي آن به مراتب بيشتر از توليد مبتني بر منابع پايه يا خام باشد.
    و چه صريح و شفاف مي‌گويد آن هموطن فرهيخته‌ي آراني، شادروان دكتر حسين عظيمي – كه ياد و نامش زنده باد –  وقتي كه دريافت پيش‌گفته را چنين شرح مي‌دهد: «توليد متكي بر علوم نوين، تنها ويژگي اساسي است كه وجود آن، وجه مشترك همه‌ي كشورهاي توسعه‌يافته و فقدان آن، وجه مشترك تمامي كشورهاي توسعه نيافته است  (مجله‌ي اطلاعات سياسي- اقتصادي، ش 38، ص 44).» 
     مفهوم ساده‌ شده‌ي اين آموزه‌ي نوين جهاني، آن است كه اگر مي‌خواهيم نام عزيز «ايران» را در صف كشورهاي توسعه‌‌يافته قرار داده و عملاً در مسير تحقق آرمان‌هاي بزرگ سند چشم‌انداز 20 ساله حركت كنيم؛ اگر مي‌خواهيم در شمار سرآمدگان كشورهاي منطقه قرار گيريم و اگر مي‌خواهيم الگو‌بخش و الهام‌دهنده‌ي كشورهاي اسلامي – آن گونه كه برنامه‌ريزي كرده و در «چشم‌انداز ايران 1400» مورد تأكيد قرار داده‌ايم – باشيم، بايد محوري‌ترين رويكرد راهبردي خود را در مسير تحقق اين آموزه اختصاص داده و بكوشيم تا كشور را از زيرساخت‌ها و ملزومات لازم براي غناي توليد مبتني بر علوم نوين مجهز سازيم.
     امّا اين زيرساخت‌ها كدام است و راهبردي‌ترين ملاحظات كشور چيست؟ آيا جز اين است كه بايد تا آنجا كه مي‌توانيم در مسير آموزش، پرورش، تكريم، احياء و ارتقاي سرمايه‌ و اندوخته‌ي انساني «ايراني» حركت كنيم؟ آيا جز اين است كه بايد از مهد كودك‌ها و پيش‌دبستاني‌ها شروع كرده و به آفرينش و هدايت نسلي همت گماريم كه از پرسيدن واهمه‌اي نداشته، به «دانستن» عشق ورزيده، از جمود و تقليد كوركورانه گريزان بوده و كلماتي چون «دانش»، «كتاب» و «مطالعه» همانقدر برايش قابل احترام باشد كه «محبت»، «عشق»، «عدالت» و «آزادي» محترم است.
    اگر حقيقتاً مي‌خواهيم فعل «توسعه‌يافتگي» را صرف كنيم، بايد بكوشيم تا سهم اعتبارات پژوهشي از توليد ناخالص ملّي را دو رقمي كرده، قدر مطلق نسبت دانشجو به استاد را افزايش داده، شمار دانش‌آموزاني كه فرصت تحصيل نمي‌يابند يا در نيمه‌ي راه ترك تحصيل مي‌كنند به صفر رسانده و عملاً نشان دهيم كه نه‌تنها عميقاً به توان سرمايه‌ي انساني خويش باور داريم، بلكه به آن احترام نهاده و از هيچ كوششي براي بازپروري شايسته‌اش دريغ نخواهيم ورزيد. امّا آيا سنجه‌هاي موجود در نظام برنامه‌ريزي كشور در شرايط امروز جامعه، چنين راهبردي را تأييد مي‌كند؟ وجود هزاران كلاس كپري، صدها مدرسه‌ي دونوبته و سه نوبته، يك ميليون دانش‌آموزي كه پيش از پايان دوران متوسطه، ترك تحصيل مي‌كنند و سهم نيم درصدي پژوهش از توليد ناخالص ملّي، گواه آن است كه نه مي‌توانيم خود را توسعه‌يافته بناميم و نه حتا مي‌توانيم ادعا كنيم كه در مسير توسعه‌يافتگي و متناسب با ادعاهاي بزرگ سند چشم‌انداز 20 ساله در حال حركت هستيم.

شادروان دكتر حسين عظيمي - روزنامه شرق

 حسين عظيمي را بسيار دوست دارم … دست خودم نيست … هنوز هم وقتي ياد آخرين باري مي‌اُفتم كه براي ايراد سخنراني در بين اعضاي مجمع دانش‌آموختگان پرديس كشاورزي و منابع طبيعي دانشگاه تهران در تالار اجتماعات سازمان حفظ نباتات (29 تيرماه 1381) حاضر شده و به رغم آن كه دوران سخت «شيمي درماني» را مي‌گذراند، حتا حاضر نشد بر روي صندلي بنشيند و به دليل احترام به مخاطبينش، ايستاده سخنان يك ساعته‌ي خود را به پايان برد، دلم به درد مي‌آيد و چشمانم خيس مي‌شود … و افسوس مي‌خورم كه چرا قدر اين فرزانگان دلسوخته‌ي وطن را آن گونه كه بايد ندانسته و هنوز هم نمي‌دانيم … (از همين حالا بگويم كه منتظر پست روز 29 تيرماه اين تارنما باشيد! – البته اگر عمري باقي بود و مجالي فراهم …) 

    پيوست:
    – روايتي از برگزاري مراسم بي‌رمق و از هميشه خنثي‌تر «روز جهاني مقابله با بيابان‌زايي»!

7 فکر می‌کنند “وجه تمايز «شمال» از «جنوب» چيست؟

  1. مجتبی مجدیان

    این بار آمده ام با وبلاگی نو ، با حرفی تازه ، برای آنکه یاری کوچک باشم برای مادر زمین.
    این بار با گهواره ای به رنگ سبز آمده ام. گهواره ای که پرورشگاه و زیستگاه تمام موجودات است.
    ¤ این بار آمده ام تا دین خود را به طبیعت ادا کنم ¤

    http://majdian.blogfa.com

  2. طراحی با طبیعت

    روحش شاد روحش شاد و روحش شاد
    هیچ دقت کردید آدمای مفیدتر ،دلسوزتر ،عزیزتر زودتر از دست میروند!افسوس… مهندس درویش گرامی تورو به خدا قسمتان می دم هرکسی به نوبه خود فکری کنه که یک جور از این فلاکت دربیایم چگونه می توان به یک اتحاد رسید؟ چطور می توان قدرتمندانه و فراتر از نوشتار در افکار رسوخ کرد؟ من زیاد به ان جی اویی بودن حتی اگر جدید و نو باشد و روح تازه افرادی چون مژگان در اون دمیده شده باشه معتقد نیستم چون به محض اینکه شما ان جی اویی باشی محدودت رو تعیین می کنن، مجوز نمی دن و غیره !چه راه خلاقانه دیگه ای وجود داره به نظر شما؟ خود من زیاد راجع بهش فکر می کنم ولی باز به یک چارچوب ختم می شه : روی مردم کوچه بازار اثرگذاشتن سخترین کاره

  3. محمد درویش نویسنده

    به طراحی با طبیعت:
    راز ماندگاری شریعتی و افکار بلندش را در چه می دانید؟ اگر پاسخ این سوال را دریافتید، به گمانم می توانید پاسخ پرسش ارزشمند خود را هم بدهید!
    پایدار باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تائید دیدگاه فعال است. دیدگاه شما ممکن است کمی طول بکشد تا ظاهر شود.