توفان سندی تا این لحظه، یکی از خسارتبارترین و مرگبارترین رخدادهای طبیعی است که ردپای بزرگی از ویرانی و مرگ را از قلب آمریکای لاتین تا سواحل خاوری ایالات متحده آمریکا و حتا گسترههای پهناوری از همسایه شمالیاش – کانادا – برجای نهاد. برآوردها حکایت از حدود 70 میلیارد دلار خسارت بر زیرساختهای کشورهای درگیر، به ویژه ایالت نیویورک در آمریکا دارد. این مقدار، در حقیقت بیش از دو برابر کل بودجه سالانه پژوهشی است که در دنیا برای موضوع محیط زیست و شاخههای مرتبط آن هزینه میشود! طنز تلخی که نشان میدهد در کلان ماجرا، هنوز آن گونه که سزاوار است، هیچ دولت و ملتی خطر عدم توجه به شناخت قوانین طبیعی و گردن نهادن به گرایههای محیط زیستی را جدی نگرفته است.
به عنوان مثال، جهانیان هرگز فراموش نمیکنند که چگونه جرج بوش پسر، پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 به برجهای دوقلو تجارت جهانی که حدود 30 میلیارد دلار خسارت به اقتصاد نیویورک وارد کرد، خطاب به مردم آمریکا قول داد که دیگر اجازه نخواهد داد که چنین خطری، بار دیگر آمریکا را در شوک فروبرد . در صورتی که توفان کاترینا و سندی نشان دادند که ممکن است خطراتی به مراتب فاجعهبارتر از بنلادن و القاعده هم متوجه زیرساختهای اقتصادی آمریکا و جان و مال مردمش باشد. چرا که بی شک، رخدادهای بیسابقهای چون سندی، کاترینا یا سونامی در فوکوشیما نشان دادند خطر تغییر اقلیم و بازخوردهای غیرقابل پیشبینی آن تا چه اندازه میتواند از هر فعالیت تروریستی مرگباری، مرگبارتر باشد. خطری که به راحتی با کاهش استفاده از سوختهای فسیلی و با تغییر رویکرد در رژیم غذایی مردم، کاهش سهم پروتئین حیوانی و محدود کردن فعالیت دامداریهای بزرگ صنعتی، میتوان تا حد قابل توجهی آن را تعدیل بخشید.
این ها را گفتم تا دوباره یادآوری کنم که در این دنیا، به ندرت بتوان فرآیند یا رخدادی را یافت که همه چیزش ناخوشایند و بد باشد.
مثلاً در همین توفان سندی، لحظههایی انسانی و ناب از مودت و دوستی و همراهی بین مردم به وقوع پیوست که بی شک، بر وسعت مهرورزیهای عالم و انتشار انرژی مثبت در سراسر جهان کمک خواهد کرد .
مانند همان صحنهای که نشان میداد چگونه مردم داوطلبانه رکاب میزدند تا در بحران قطع برق در نیویورک، نیازمندان بتوانند با استفاده از انرژی الکتریکی پدیدآمده از این رکاب زدنها، تلفنهای همراه خود را شارژ کنند.
افزون برآن، توجه به خطرات تغییر اقلیم و جهان گرمایی، بار دیگر به رأس خبر رسانههای گروهی آمریکا و اروپا برگشت، به نحوی که شهردار نیویورک، به دلیل نزدیکتر بودن مواضع اوباما به مانیفست طرفداران محیط زیست، در انتخابات اخیر از او حمایت کرد و اوباما هم در نخستین نطق پس از پیروزی در انتخاباتش، دوباره خطر تغییر اقلیم را یادآوری کرد.
تشدید بی سابقه طغیان ریزگردها، توفان گنو در سواحل جنوبی خلیج فارس و دریای عمان، خشک شدن شتابان دریاچه ارومیه و برخی تالابهای مرکزی کشور و افزایش معنیدار شمار آتشسوزیها در رویشگاههای جنگلی ایران در طول چند سال اخیر، نشان میدهد که تا چه اندازه، عدم توجه به خطرات جهانگرمایی و تغییر اقلیم در کنار فعالیتهایی که بدون توجه به ظرفیت بومشناختی سرزمین، در پی تعریف بارگذاریهای جدید و سنگین است، میتواند دامن کشورهایی چون ایران را که عملاً در کمربند خشک جهان (عرض جغرافیایی 35 درجه) مستقر هستند را بگیرد. به ویژه اگر یادمان بماند که فقط خسارتهای حاصل از رخداد توفان گنو در چند سال پیش، به مراتب بیشتر از کل بودجه ستاد حوادث غیرمنرقبه وزارت کشور در همان سال بود!
به نظر میرسد که “بد مطلق” یا “خوب مطلق” در جهان یافت می نشود، حتا بزرگترین و مهیبترین زمینلرزهها و آتشقشانها هم، در درازمدت به بالانس توان زیستپالایی کره زمین و کشف منابع جدیدی از اندوختههای طبیعی کمک کردهاند. در حقیقت، این نگاهِ ما به رخدادهای پیرامونمان است که سبب میشود، غم و دردِ یک مصیبت ماندگار شود و یا درس حاصل از آن، فرصت و مزیتی تازه برای کارآفرینی و نشاط و همافزایی بیشتر بیافریند.
ماجرای ریزگردها و طغیان بیسابقهی آن در میانرودان به همراه خشکشدن تالابها و دریاچههای بزرگی چون هورالعظیم، ارومیه و هامون در فلات ایران، در شمار همین رخدادهاست که سبب شد، مباحث محیط زیستی، نهتنها به طرز بیسابقهای به صدر توجه نمایندگان در صحن بهارستان و ساختمان پاستور وارد شود، بلکه حتا مردم عادی هم مقابلهی خردمندانه با آنها را در شمار مطالبات اجتماعی خویش از مدیران و سیاستمدارانشان قرار دهند.
چنین است که اینک یک جوان دانشجو در رشتههای مرتبط با محیط زیست، وزن و وقار اجتماعی به مراتب بیشتری در نزد جامعهی خویش دارد تا یکی دو دههی پیش. هرچند که میپذیریم، آنچه که اینک وجود دارد و میزان توجهی که به آموزهها و گرایههای محیط زیستی میشود، هنوز راضیکننده نبوده و با آرمانهای مندرج در اصل پنجاهم قانون اساسیمان، فاصلهای معنادار دارد.
با این وجود، امیدوارم که این تحول، سبب شود تا کیفیت دستیابی به آسمانی آبیتر، آبی گواراتر، خاکی حاصلخیزتر و زیستمندانی متکثرتر و متنوعتر برای فرزاندانمان و نسلهای آینده بیشتر شود.
سلام و درود استاد بزرگوار .نوشتار بسیار ارزشمندی بود مثل همیشه
باید دید نظر سردار ارشد کوشان مهران در مورد کاهش سهم پروتئین حیوانی چیست!؟ البته من پیشاپیش ده امتیاز منفی برای ایشان کنار میگزارم
مسائل بسیاری در بر هم خوردن توازن طبیعت مطرح است مثل اتومبیل ها نیروگاهها و جاده سازی و شهر سازی و کارخانجات و … که همگی برای بشر امروزی با فناوری فعلی ضروری به نظر میرسد مگراز نظر علمی به جایی برسیم که صرفا از انرژیهای پاک استفاده کنیم در غیر این صورت با رشد بیش از حد جمعیت فاجعه های بزرگتری در راه است
کاش خدا بیامرز انیشتین چند دهه بیشتر زندگی میکرد اون وقت برامون از هر جرمی انرژی آزاد میکرد و از سوخت فسیلی و بحرانهای مرتبطش راحت میشدیم
با احترام
جناب آقای درویش. اگر یک دانشجوی مزتبط با محیط زیست وزن و وقار زیادی دارد چرا عزیزان صاحب نظر از پاسخگویی به پرسشنامه های مرتبط با پایان نامه های دانشجویی امتناع می کنند؟
میفرمائید که:اینک یک جوان دانشجو در رشتههای مرتبط با محیط زیست، وزن و وقار اجتماعی به مراتب بیشتری در نزد جامعهی خویش دارد تا یکی دو دههی پیش.
دل خوش سیری چند؟چه توهمی!
عزیزان بجای اخذ مدرک آبیاری گیاهان دریای با گرایش بیکاری بروید یک هنری و شغلی یاد بگیرید که شرمنده زن و بچه نباشید.