جناب آقای دکتر کلانتری
معاون محترم رییس جمهور و رییس سازمان حفاظت محیط زیست
موضوع: استعفا
با سلام و احترام؛ دلیل آنکه ۷۱ روز صبر کردم برای تقدیم استعفای خویش به جنابعالی، آن بود که امیدوارانه می پنداشتم شما همانگونه که به تمامی مدیران پردیسان دستکم یکبار فرصت گفتگوی رودرو را دادید، به محمّد درویش هم چنین مجالی را می دهید. البته همچنان می توانستم بر این امید پابرجا مانده و تا پنجم آذرماه ۱۳۹۶، زمانی که دوره ماموریت چهارساله ام در سازمان حفاظت محیط زیست به پایان می رسد، صبر کنم؛ اما وقتی که دیدم حتی حاضر به گفتگو با نمایندگان شورای هماهنگی تشکلهای مردمنهاد سراسرِ کشور هم نشده اید؛ بر این باور به یقین رسیدم که ممکن است تداوم حضورم در پردیسان به گسست بیشتر روابط سازمانِ مورد علاقه ام با مردم بیانجامد؛ رخدادِ تلخی که آشکارا به سرمایه اجتماعی تازه ترمیم شده در این حوزه که کوشیدم تا با تداوم گفتگوهای پردیسان بر ابعاد چند وجهی اش بیافزایم، آسیب خواهد زد.
بنابراین ضمن تقدیم استعفای خویش، تقاضا دارد سه خواهشم را مورد مداقه قرار دهید:
نخست:
از گسترش مکتب مدارس طبیعت تا آنجا که توان دارید حمایت کنید؛ اگر می خواهید ایرانی به ظرفیت ۸۰ میلیون محیط بان بسازید، راهش از حمایت عملی از توسعه مدارس طبیعت می گذرد.
دوم:
از تغییر مبلمان شهری سزاوارانه حمایت کرده و با نفی خودرومحوری، شرایط را برای جایگزینی موازین زیست محوری فراهم سازید. اگر ۹۳ درصد زنان و ۸۶ درصد مردان ایرانی به گفته وزیر محترم بهداشت، درمان و آموزش پزشکی دچار درجاتی از کم تحرکی و چاقی هستند؛ اگر وزن متوسط دانش آموزان زیر ۱۲ سال ایرانی در طول یک دهه اخیر دوبرابر شده و اگر روزانه ۵۰ میلیون ساعت از عمر ایرانی ها – به ارزش سالانه ۲۵ هزار میلیارد تومان – در ترافیک هدر می رود، راهش از بهبود کیفیت خودرو و سوخت و ساخت بزرگراههای بیشتر نمی گذرد، باید به گسترش پیاده راه و مسیرهای ایمن دوچرخه سواری همت کرد و خود و مدیران تان در این حوزه پیشگام شوید.
سوم:
با کنشگرانِ حوزه محیط زیست صبورانه تر برخورد کرده و هرگز منتقدان خود را در هیچ حوزه ای از جمله GMO، با القابی چون نادان، احساسی یا سیاسی خطاب نکنید.
✅ خلاصه اینکه جناب کلانتری عزیز!
به قول یک دوستِ کاشانی: “همیشه خراشی است روی صورت احساس”
شما به عنوان راس سازمان متولی محیط زیست ایران، لطفاً آن خراش را ژرف تر نسازید و هوای احساسات پاکِ دوستداران واقعی و بی منت طبیعت وطن را داشته باشید.
پایدار باشید.
با تجدید احترام؛ محمّد درویش
اول آبان ۱۳۹۶
گلادیاتور همیشه سبز ایران هستی و خواهی ماند… شک ندارم
عجب… وقتی خردمند امیدوار به این احوال رسیده باشد دیگر چه امیدی به روزگار داشته باشیم…؟ هرچند میدانم که باز راه امید را پیدا میکنید و نشر میدهید.
سلام واقعا غم انگیزه که شرایط چنان سخت شده که آقای درویش تصمیم به استعفا گرفتن ولی کاش به خاطر محیط زیست کشورمون و نقشه هایی که برای بیداری مردم و توسعه پایدار کشورمون کشیده بودیم پا پس نمی کشیدن.
جناب درویش عزیز، وجود عزیزانی مثل جنابعالی کور سوی امید را در اوج ناامیدی محیط زیستی این سرزمین برایم روشن نگه داشته بود، فقدان شما در پردیسان امید به تغییر رویکرد و بهبود شرایط اسفبار فعلی را از بین خواهد برد.
با سلام و احترام خدمت جناب درویش
آقای درویش عزیز از تمام تلاش های بی وقفه ی شما کمال تشکر دارم و درگاه خداوند طلب تندرستی و بهروزی روزافزون
اما به عنوان یک دوست و هم اندیشه از شما تقاضا دارم کماکان در سمت فعلی خود بمانید و دست از تلاش برندارید، چرا که مقوله ی استعفا در فرهنگی بازخورد متناسب با همان جامعه را دارد؛ در بسیاری از کشورها هرکس که خطا کند قبل از هر حکم دادگاهی استعفا میدهد و از مردم کشورش پوزش می طلبد. آیا در کشور ما چنین است؟! قطعا نه، در کشور ما استعفا به مثابه ی فرصت دادن به فرصت طلبان و میدان خالی کردن برای به یغماگری هاست.
استقامت کنید و در تاریخ ایران با پراکندن بذرهای امید ماندگار شوید.
درود بر شما جناب درویش. مطمئنم در هر موقعیتی که باشید همیشه امید دارید و همۀ تلاشتون رو برای ایرانی آباد انجام میدهید.
همیشه سلامت و پیروز باشید
امید دارم که با استعفای شما موافقت ننمایند .
امید دارم که با استعفای شما موافقت ننمایند . و در این پست به فرهنگ سازی اجتماعی حفاظت از محیط زیست ادامه فعالیت دهید .
تاریخ ما با نخبهکشی اجین شده
یا میکشند یا میکشانندش
اما بِرَند درویش از بین نمیرود
تومی روی که بماند؟
که بر نهالک بی برگ ما ترانه بخواند؟؟؟؟؟
جناب درویش عزیز
خواهش می کنم بمانید ،به هزار دلیل به هزار دلیل
شما خود می دانید که چه می گویم،
شاد
زی
و
سر فراز
خداقوت مرد بزرگ
مجتبی پاکپرور:
محمد درویش همینطوری هم در حصار تشریفات روزمرهی اداری و در باروی تکلیف سازمانی نمیگنجید. این نهایت هنر ابتکار بود که ساز ناساز دیوانسالاری سازمان متبوع را با نوای محمد درویش کوک کرد تا او بتواند بخشی از رؤیاهایش را در موج آفرینی فرهنگی و ظرفیت سازی انسانی بویژه در نسل نو این مرز و بوم دنبال کند.
وگرنه عقاب تیز بین محیط زیست ایران ساحت پروازش فراتر از آن است که با دام سمَت یا طمع آب و دانهای بتوان او را زیر کشید.
او از انگشت شمار کنشگرانی است که سازمانهای دولتی متولی امر طبیعت باید پاشنه کشیده به همراه او بدوند تا بلکه از رهیافتهای او به دستآوردی برسند و آماری به بالادست ارائه کنند.
هزاران هزار انسانی که با نگاه او و کلام او دل در گرو محبت این خاک خدایی بستهاند نه آنکه هیچگاه ارزشمندی گوهر انسانی او را با سمَتی که در کوتاه زمانی بر او بار شده بود نسنجیدند بلکه با این ناهمراهی تملق پسندان با او ، او را نیکتر شناخته و دوستتر خواهند داشت.
آنها که میشناسندش بیاد دارند که او همواره بستر جاری حرکت خود را همچون پیلهای میبیند که باید در آن پر وبال جدیدی بیاندوزد تا پس از شکافتن آن ، شکفتن تازهای آغاز کند.
اگر به بیان “حسین آخانی” عیسی به محمد اعتماد میکرد این شکفتن در بستر سازمان اتفاق میافتاد و راه به سوی جبران خطاهای بزرگ راهبردیِ گذشتهی وزیر سابق و کلانتر کنونی محیط زیست بازتر میشد.
اما به یقین دلِ دلسوزان این آب و خاک روشن است که فضای جدید این فرصت را برای او فراهم خواهد آورد که با فراغی بیشتر و تأملی تازه، طرحی نو دراندازد تا تلخی دوری او از سازمان محیط زیست به ثمرهای شیرین برای سامان محیط زیست تبدیل شود.
راه او بر بستر گستردهی دلهای آگاهِ دوستدارِ این سرزمین میگذرد و تا هستند صاحبان این بیشمار دلها و تا نفَسِ گرم او هست راهش را هموار خواهد دید.
درود بر دوستان عزیز و با محبتم که همیشه بزرگترین دلگرمی محمد درویش بوده و خواهند بود. گاه ماندن و تا انتها جنگیدن، عین شهامت و حریت است؛ و گاه رفتن و نماندن به هر قیمتی؛ سزاوارانه ترین پژواک ممکن به آنهایی است که اعتلای سرمایه اجتماعی و مقابله با غلبه تفکر سازه ای در مدیریت آب را، مسایلی روبنایی می پندارند و منتقدین شان را مشتی افراد احساسی، نادان یا سیاسی می خوانند. ارادتمندم.
درویشِ محیط زیست ایران، همچنان سبز و سرفراز در کنار دلسوزان این آب و خاک خواهد ماند؛ این، سازمان محیط زیست است که دوباره به دیار خاموشان بدل خواهد شد! و بزرگترین بازندهی کنار رفتن درویش از سازمان، عیسی کلانتری است که نشان داد نه تنها از مسایل علمی محیط زیست «پنج درصد» هم اطلاع ندارد، بلکه با الفبای محیط زیست و مدیریت هم بیگانه است.
اگر پیش از نوشتار موزون، همه جانبه نگر و پربار و پرمفهومِ آقای دکتر پاک ور عزیز، محتوای فکرم در مورد استادم محمد درویش را به رشته ی تحریر می کشیدم، قلمم می توانست روی سفیدی کاغذ، بهتر بتازد و بنویسد که روح ِمحمد درویش برای زیستمندان طبیعتی که عاشقانه، مهرورزانه، بی ادعا و بی وقفه ازآن پاسداری می کند، چگونه تکثیر شده است و در نهاد مخاطبان، بر کدام سریرِ سروری نشسته است، اما بعد از آن، آنچه مانده است این است که بنویسم : محمد درویش به کسی مانند نیست و هیچ کس به او…
درود بر درویش عزیز و همهی دوستدارانش از جمله خواهر ارجمندم ، خانم فریبا کلانتر ، که همواره لطف دارند.