ديروز در بخش محيط زيست تارنماي روزنامه مشهور و پرتيراژ نيويوركتايمز، گزارشي را به قلم خانم اليزابت رزنتال (ELISABETH ROSENTHAL) ديدم كه متأسفانه مانند بسياري از گزارشهاي مشابه در ايران هيچ انعكاس رسانهاي پيدا نكرده و هيچ روزنامهي پرتيراژ يا كمتيراژ داخلي در صفحات دانش و محيط زيست خود به ستادههاي تأملبرانگيز آن اشارهاي نكرده بود.
گزارشي كه در آن به ويژه به شرايط بحراني موجود در آفريقا و آن بخش از آسيا كه ايران را نيز در برگرفته اشاره شده و تأكيد گرديده كه بحران پسرفت و اُفت حاصلخيزي خاك و كارايي سرزمين در اين مناطق چنان جدي است كه ميتواند در كمتر از 10 سال آينده، متجاوز از 50 ميليون نفر از ساكنين اين مناطق را از سرزمين مادريشان رانده و يكي از بزرگترين بمبهاي مهاجرتي جهان را بيافريند. حقيقتي كه به تأييد بيش از 150 متخصص از 40 كشور جهان هم رسيده است.
و همان طور كه يادتان هست (با تشبيه به بمب ساعتي)، اين عدد 10 سال را پيشتر، ال گور نيز در «يك حقيقت ناخوشايند» فرياد زده بود.
نگرانكنندهتر آن كه اين گروه از دانشمندان تأكيد كردهاند، چنانچه دست روي دست بگذاريم تا سال 2050 (يعني كمتر از 43 سال ديگر) رقم مهاجرت – در مناطق يادشده – به 155 ميليون نفر خواهد رسيد؛ رقمي كه مطالعات Christian Aid نشان ميدهد: بايد به يك ميليارد نفري كه متأثر از پديدهي گرمايش جهاني مجبور به ترك سرزمينشان – در سراسر جهان – ميشوند، افزوده گردد. بر بنياد اين گزارش تكاندهنده – كه البته ظاهراً شوك ناشي از سهميهبندي بنزين، مجالي براي تكان محافل داخلي نداده و حتا نشانزدهاي بيسابقه و ويرانگر اخيرش در جنوب، مركز و شرق كشور را هم ناديده انگاشته است! – تغيير اقليم، رشد شتابان جمعيت و كاهش حاصلخيزي خاك در شمار مهمترين مؤلفههايي قرار دارند كه سببساز تشديد بيسابقهي روند بيابانزايي در آفريقا و آسيا شده و ميشوند؛ مؤلفههايي كه يقين داشته باشيد عقوبتهاي ناديده انگاشتن آنها، فقط دامان مناطق تحت اثرشان را نخواهد گرفت و موج ويرانگرش، مرگبارتر از هر سونامياي خواهد بود كه تاكنون تجربه كرده يا تصورش را در ذهن پروراندهايم.
به اينجا كه رسيدم، به ياد واپسين جملات از آخرين سكانس فيلم «يك حقيقت ناخوشايند» افتادم؛ آنجا كه در پسزمينهاي زيبا و آرامبخش از تالابي اسرارآميز و پرشكوه، اين كلام ال گور را ميشنويم: «نسلهاي آينده ممكن است بپرسند: پدرانمان چرا از خواب بيدار نشدند، در حالي كه هنوز فرصت داشتند؟! ما بايد اين پرسشها را از آنها بشنويم، همين حالا!»
و خوشبختانه اگر پنبهها را درآورده و آن پرسشها را بشنويم؛ و اگر آن سخن خردمندانهي كارل گوستاو يونگ را آويزهي گوش سازيم كه: «در اين جهان، با هر چه مقابله كنيد، ايستادگي ميكند.» آنگاه درخواهيم يافت كه به جاي دهنكجي و ايستادگي در برابر قوانين هوشمندانهي حاكم بر طبيعت، سزاوارتر و خردمندانهتر آن است كه بكوشيم تا آن قوانين را بيشتر و بهتر و ژرفتر و همهجانبهتر درك كرده و به كار گيريم.
در آن صورت، به قول انديشمند فرزانهي شرقي – كنفسيوس – ميتوان: «وقتي كه تاريكي پيش آمد، به جاي ملامت، سعي كنيم تا شمعي را روشن سازيم.»
همان گونه كه در گزارش نيويورك تايمز هم اشاره به يكي از شمعهايي كه ميتوان افروخت – يعني كمك به تقويت جريان طبيعي ترسيب كربن و كاهش انتشار دياكسيد كربن به نيوار با كاشت گونههاي مناسب درختي و كاهش برهنگي خاك در مناطق خشك مزبور – شده است. اقدامي كه خوشبختانه جمهوري اسلامي ايران نيز در قالب پروژه ترسيب كربن در جنوب خراسان (حسينآباد غيناب)، چند سالي است كه پي گرفته و ميگيرد.
پيوست:
– در دوران تصدیگری آقای جلالی دستوري مبني بر خلاف قانون در بخش منابع طبيعي صادر نشد! – گزارشي از آخرين حضور خداكرم جلالي در ساختمان لشكرك.
– تیر خلاص به دریاچه ارومیه! – ناصر كرمي
– يك حقيقت ناخوشايند از زبان الگور – سيامك معطري
– درخواست اعلام جرم علیه عاملان تخریب جنگلهای کجور
Salam,
mamnoon az matalebe jalebetoon. dar yeki az matalebetoon goftin ke Aghaii mikhan “National Geographic ro tarjomeh konan mikhastam begam geh betoonam ba oon agha ertebat peida konam khoshhal misham komaki koochik beheshoon bokonam chon man dasti tooye inkar daram. merci va sepasgozaram pishtar
eradatmand,
Leila Saeidi